• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

افسطیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از جمله گروه‌هایی که بر ضد بنی‌عباس در زمان مامون دست به قیام زدند، گروهی موسوم به افطسیه است که از پیروان حسین بن حسن بن علی بن علی بن حسین بن علی (علیه‌السّلام)‌ معروف به افطس بودند. در ابتدا از پیروان ابن طباطبا از رهبران زیدیه بود و بعد با ابوالسرایا و سپس با محمد بن جعفر بن علی به قیام خود ادامه داد. تاریخ این گروه‌ها برای نشان‌دادن ضعف دولت عباسی و سیاست‌های عباسیان در قبال این قیام‌ها مورد استفاده است.



افطس به معنی کسی است که استخوان بینی‌اش فرورفته باشد و به همین سبب بینی‌اش پهن باشد. ظاهرا حسین بن حسن بن علی به دلیل چنین ظاهری به این اسم ملقب می‌شود.


گفته‌ شده وی در آغاز، دعوت ابن‌طباطبا را رواج می‌داد و بعد از مرگ ابن طباطبا به مکه رفت.
[۲] مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴۴۰، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره.
اما مشهور این است که او به دستور ابوالسرایا به فرمانداری مکه منسوب شد و همچنین سرپرست حجاج شد. چون داود بن عیسی از سران لشگر بنی‌عباس فهمید که افطس به نزدیکی مکه رسیده، تصمیم به خروج از مکه گرفت. از طرفی مسرور با عده‌ای از نظامیان به جنگ با افطس آماده می‌شدند اما عیسی بن داود به دلیل ماه حرام با جنگ مخالف بود. مسرور به داود گفت: ملک و حکومت خود را به دشمن تسلیم می‌کنی که درباره دین و حرمت و مال تو ارزشی قائل نیست.
داود گفت: من ملکی ندارم، به خدا با آنها (بنی‌عباس) ماندم تا پیر شدم و برای من حکومتی قرار ندادند تا اینکه پیر شدم و عمرم تمام شد! از حجاز جز به اندازه زندگی‌ام به من نسپرده‌اند. این ملک از آن تو و امثال تو، اگر می‌خواهی نبرد کن!!
[۴] الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۸، ص۵۳۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷هـ ق/ ۱۹۶۷م.
به این ترتیب داود از جنگ کناره گرفت و مسرور نیز نجنگید و به عراق بازگشت. به این ترتیب مکه از حضور عباسیان خالی شد و حسین بن الحسن الافطس با عده کمی پیش از غروب عرفه وارد مکه شد و بعد از طواف و سعی بین صفا و مروه به سوی عرفه رفت. مردم که در چند روز سرپرست نداشتند نماز صبح را در مزدلفه به امامت افطس خواندند. این واقعه در حج، سال ۱۹۹هـ ق اتفاق افتاده است.
[۵] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا والخبر فی تاریخ العرب والبربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۳۰۳، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸هـ ق/ ۱۹۸۸م.
[۶] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا والخبر فی تاریخ العرب والبربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۳۰۴.
[۷] الذهبی، الشمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱۳، ص۷۷، تحقیق عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیه، ۱۴۱۳هـ ق/ ۱۹۹۳.



در نخستین روز سال ۲۰۰ هجری پس از اینکه حاجیان پراکنده شدند، پشت مقام بر فرشی دیبا نشست و دستور داد تا پرده کعبه را بازکنند، آنگاه دو جامه از ابریشم ظریف که ابوالسرایا برای او فرستاده بود را بر کعبه پوشاند. این عمل از جمله اقدامات سیلسی بر علیه بنی‌عباس بود که ابوالسرایا در نامه‌ای که به همراه جامه کعبه برای افطس فرستاده بود، به آن اشاره کرده‌است: اصفر بن اصفر، ابوالسرایا، دعوتگر آل محمد برای پوشش کعبه این را سفارش داده است تا پوشش ستمگران بنی‌عباس را از کعبه بردارند و پاک کنند. افطس نیز جامه قبلی کعبه را بین علویان و پیروانش به ترتیب منزلتی که در نزد وی کسب کرده بودند، تقسیم کرد. سپس اندوخته کعبه که نزد عباسیان بود را به تصرف خود دارآورد و به خانه کسانی که از بنی‌عباس سپرده‌ای داشتند، حمله کرد و آن اموال را بازپس می‌گرفت و اگر اموالی نمی‌یافت به شکنجه افراد می‌پرداخت تا اعتراف کنند که از پیروان سیاه جامگان عباسی هستند. کسی که شکنجه این افراد را به عهده داشت فردی به نام محمدبن مسلمه از اهالی کوفه بود. خانه او به شکنجه خانه معروف شده بود و بسیاری از مردم به این بلا گرفتار شدند. این کسب اموال به طلاکاری‌های و چوب‌های ساج و آهن پنجره‌های زمزم و مسجدالحرام نیز سرایت کرد و به بهای ناچیزی فروخته شد.


وقتی حسین بن حسن و یارانش دیدند که مردم نسبت به رفتارشان نارضایتی دارند و از طرفی خبر یافتند که ابوالسرایا کشته شده و علویان در عراق پراکنده شدند و حکومت به عباسیان بازگشته، به نزد محمد بن جعفر (علیه‌السّلام)‌ رفتند که نزد مردم محبوب بود و از وی تقاضا کردند که رهبری ایشان را به عهده بگیرد. محمد مردی زاهد و عالم بود و از پدر خویش، امام صادق (علیه‌السّلام)‌ برای مردم حدیث نقل می‌نمود. وی در ابتدا پیشنهاد ایشان را نمی‌پذیرفت اما بعد از اصرار در ششم ربیع الاول، بعد از نماز جمعه به همراه عده‌ای از مردم مکه و اطراف آن با او بیعت کردند و لقب امیرالمومنین را بر او نهادند. گفته شده که وی اولین نفر از علویان است که به امیرالمومنین خوانده شده است.


افطس که قبل از بیعت با محد بن جعفر به اعمال و رفتار ناخوشایند با مردم پرداخته بود، بعد از این نز به اعمال ناشایست و منکرات خود ادامه داد و این درحالی بود که علی فرزند محمد بن جعفر نیز با ایشان همراه شده بود و به اعمال قبیح دست زدند. این اعمال مردم را وادار کرد که بازار را تعطیل کنند و به نزد محمد بن جعفر دادخواهی کنند و او را تهدید به خلع و قتل کردند. در تاریخ دیگر از افطس نامی نیامده و تا این حدود از زندگی او بیان شده‌است.


اسحاق بن موسی که از سرداران بنی‌عباس بود از یمن آمد و در نزدیکی مکه اردوگاه زد. علویان به نزد محمد بن جعفر آمدند و از محمد خواستند که با وجود خندق و همذاه آنان با لشگر اسحاق به مبارزه بپردازد. به این ترتیب بعد از جنگ و نبرد، اسحاق صحنه را ترک کرد و به عراق رفت. در بین راه ورقاء بن جمیل با یاران خود و عده‌ای از یاران جلودی به اسحاق رسیدند و از او درخواست کردند که با آنان به سوی مکه رود و به نبرد بپردازند. این بار در نزدیکی بئر میمون با لشگر محمد بن جعفر جنگیدند و در روز بعد محمد عقب نشینی کرد و قاضی مکه را برای امان گرفتن برای خروج از مکه به سوی اسحاق و ورقا فرستاد. ایشان نیز سه روز مهلت دادند تا مکه را ترک کنند و بعد از سه روز در جمادی الآخر مکه به دست عباسیان افتاد و بعدانیز محمد بن جعفر دسگیر شد و برای مامون از او بیعت گرفتند.
[۱۱] ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۳، ص۷۸، بیروت، دارصادر- داربیروت، ۱۳۸۵هـ ق/ ۱۹۶۵م.



۱. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۴، ص۹۳.    
۲. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۴۴۰، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره.
۳. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۰۷، بیروت، دارصادر- داربیروت، ۱۳۸۵ه ق/ ۱۹۶۵م.    
۴. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۸، ص۵۳۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷هـ ق/ ۱۹۶۷م.
۵. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا والخبر فی تاریخ العرب والبربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۳۰۳، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیه، ۱۴۰۸هـ ق/ ۱۹۸۸م.
۶. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا والخبر فی تاریخ العرب والبربر و من عاصرهم من ذوی الشان الاکبر، ج۳، ص۳۰۴.
۷. الذهبی، الشمس الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱۳، ص۷۷، تحقیق عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ط الثانیه، ۱۴۱۳هـ ق/ ۱۹۹۳.
۸. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۸، ص۵۳۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷ه ق/ ۱۹۶۷م.    
۹. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۸، ص۵۳۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷ه ق/ ۱۹۶۷م.    
۱۰. الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۸، ص۵۳۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، ۱۳۸۷ه ق/ ۱۹۶۷م.    
۱۱. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۱۳، ص۷۸، بیروت، دارصادر- داربیروت، ۱۳۸۵هـ ق/ ۱۹۶۵م.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «افطسیه».    






جعبه ابزار