• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اضطراب منافقان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



نَفَق، ايجاد سوراخى در زمین است كه راه رهايى داشته باشد -همانند سوراخ موش‌- پايان يافتن و از بين رفتن. نفاق عبارت است از داخل شدن در شرع و دین از راهى و خروج از آن از راه ديگر، اظهار اسلام با اهل آن و مخفى كردن غير اسلام در درون، ظاهر و باطن متفاوت داشتن، دورویی، ریاکاری.
[۴] فرهنگ بزرگ سخن، ج ۸، ص ۷۸۸۲، «نفاق».
نفاق هم در ایمان است، هم طاعات، هم معاشرت با مردم. نفاق اعمّ از ریا است‌ دراین مقاله اضطراب منافقان با توجه به آیات قرآن بررسی می‌شود.



منافقان، گرفتار اضطراب شديد درونى‌اند:
۱. وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ‌ مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ‌ أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ. گروهى از مردم کسانى هستند که مى‌گويند: «به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده‌ايم.» در حالى که ايمان ندارند». آنان (= منافقان‌) همانند کسى هستند که آتشى افروخته (تا در بيابان تاريک، راه خود را پيدا کند)، ولى هنگامى که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانى مى‌فرستد و) آن را خاموش مى‌کند؛ و در تاريکي‌هاى وحشتناکى که چشم کار نمى‌کند، آنها را رها مى‌سازد.».
۲. إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‌ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‌ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‌ هؤُلاءِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا. منافقان مى‌خواهند خدا را فريب دهند؛ در حالى که او آنها را فريب مى‌دهد؛ و هنگامى که به نماز برمى‌خيزند، با کسالت برمى‌خيزند؛ و در برابر مردم ریا مى‌کنند؛ و خدا را جز اندکى ياد نمى‌نمايند!». آنها افراد بى‌هدفى هستند که نه سوى اينها، و نه سوى آنهايند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران!) و هر کس را خداوند گمراه کند، راهى براى او نخواهى يافت.
۳. إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ‌ وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ‌ لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ. تنها کسانى از تو اجازه (اين کار را) مى‌گيرند که به خدا و روز جزا ايمان ندارند، و دل‌هايشان با شک و ترديد آميخته است؛ آنها در ترديد خود سرگردانند». آنها به خدا سوگند مى‌خورند که از شما هستند؛ در حالى که از شما نيستند؛ ولى آنها گروهى هستند که مى‌ترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مى‌گويند)!».اگر پناهگاه يا غارها يا راهى در زير زمين بيابند، به‌سوى آن حرکت مى‌کنند، و با سرعت و شتاب فرار مى‌کنند.».

۱.۱ - تفسیر آیات سوره بقره

در آیه مثلهم کمثل الذى استوقد نارا... با آوردن مثلى، وضع منافقین را مجسم ساخته، مى‌فرماید: منافقین مثل کسى می‌مانند که در ظلمتى کور قرار گرفته، به‌طوری‌که خیر را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخیص نمی‌دهد، و براى برطرف شدن آن ظلمت، دست باسباب روشنى مى‌زند، یا آتشى روشن کند، که با آن اطراف خود را به بیند، یا وسیله‌اى دیگر و چون آتش روشن می‌کند و پیرامونش روشن می‌شود، خدا به‌وسیله‌اى از وسائل که دارد یا باد، یا باران، یا امثال آن، آتشش را خاموش کند، و دوباره به همان ظلمت گرفتار شود، و بلکه این بار میان دو ظلمت قرار گیرد، یکى ظلمت تاریکى، و یکى هم ظلمت حیرت، و بى‌اثر شدن اسباب.
این حال منافقین است، که به‌ظاهر دم از ایمان مى‌زنند، و از بعضى فواید دین برخوردار می‌شوند، چون خود را مؤمن قلمداد کرده‌اند، از مؤمنین ارث مى‌برند، و با آنان ازدواج مى‌کنند، و از این قبیل منافع برخوردار می‌شوند، اما همین که مرگشان یعنى آن موقعى که هنگام برخوردارى از تمام آثار ایمان است فرا مى‌رسد، خداى تعالى نور خود را از ایشان مى‌گیرد، و آنچه به‌عنوان دین انجام داده‌اند، تا باجتماع بقبولانند که مسلمانیم، باطل نموده، در ظلمت قرارشان می‌دهد که هیچ چیز را درک نکنند، و در میان دو ظلمت قرار مى‌گیرند، یکى ظلمت اصلی‌شان، و یکى ظلمتى که اعمالشان به بار آورده؟.

۱.۲ - تفسیر آیات ۱۴۲ و ۱۴۳ سوره نساء

در این دو آیه پنج صفت دیگر از صفات منافقان در عبارات کوتاهى آمده است:
۱. آنها براى رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد مى‌شوند و حتى مى‌خواهند: به خدا خدعه و نیرنگ زنند؛ در حالى که در همان لحظات که درصدد چنین کارى هستند در یک نوع خدعه واقع شده‌اند؛ زیرا براى به دست آوردن سرمایه‌هاى ناچیزى سرمایه‌هاى بزرگ وجود خود را از دست مى‌دهند. (ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم).
تفسیر فوق از واو و هو خادعهم که واو حالیه است استفاده مى‌شود و این درست شبیه داستان معروفى است که از بعضى بزرگان نقل شده است که به جمعى از پیشه‌وران مى‌گفت: از این بترسید که مسافران غریب بر سر شما کلاه بگذارند، کسى گفت اتفاقا آنها افراد بى‌خبر و ساده‌دلى هستند ما بر سر آنها مى‌توانیم کلاه بگذاریم، مرد بزرگ گفت: منظور من هم همان است، شما سرمایه ناچیزى از این راه فراهم مى‌سازید و سرمایه بزرگ ایمان را از دست مى‌دهید!
۲. آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمى‌برند و به همین دلیل: هنگامى که به نماز برخیزند سرتاپاى آنها غرق کسالت و بى‌حالى است (و اذا قاموا الى الصلوة قاموا کسالى).
۳. آنها چون به خدا و وعده‌هاى بزرگ او ایمان ندارند، اگر عبادت یا عمل نیکى انجام دهند آن نیز از روى ریاست نه به خاطر خدا! (یراؤن الناس)
۴. آنها اگر ذکرى هم بگویند و یادى از خدا کنند از صمیم دل و از روى آگاهى و بیداری نیست و اگر هم باشد بسیار کم است.(و لا یذکرون الله الا قلیلا).
باید توجه داشت که کلمه مذبذب اسم مفعول از ماده ذبذب است و در اصل به معنى صداى مخصوصى که به هنگام حرکت دادن یک شیء آویزان بر اثر برخورد با امواج هوا بگوش مى‌رسد و سپس به اشیای متحرک و اشخاص سرگردان و متحیر و فاقد برنامه مذبذب گفته شده است و این یکى از لطیف‌ترین تعبیراتى است که در قرآن درباره منافقین وارد شده است و یک اشاره ضمنى به این مطلب دارد که چنان نیست که نتوان منافقان را شناخت؛ بلکه این تذبذب آنها آمیخته با آهنگ مخصوصى است که با توجه به آن شناخته مى‌شوند، و نیز این حقیقت را مى‌توان از این تعبیر استفاده کرد که اینها همانند یک جسم معلق و آویزان ذاتا فاقد جهت حرکت‌اند؛ بلکه این بادهاست که آنها را به هر سو حرکت مى‌دهد و به هر سمت بوزد با خود مى‌برد!
و در پایان آیه سرنوشت آنها را چنین بیان مى‌کند آنها افرادى هستند که بر اثر اعمالشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و در بی‌راهه‌ها گمراهشان ساخته و هر کس را خدا گمراه کند، هیچ‌گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى یافت. (و من یضلل الله فلن تجد له سبیلا).
«مذبذبين» از «ذبذبة» گرفته شده و استعاره براى هر حركت و اضطراب است.

۱.۳ - تفسیر آیه ۴۵ سوره توبه

گرچه صفات فوق به شکل فعل مضارع ذکر شده است، ولى منظور از آن بیان صفات و حال منافقان و مؤمنان است و ماضى و حال و مضارع در آن تفاوت نمى‌کند.
به هر حال مؤمنان در پرتو ایمانشان تصمیم و اراده‌اى محکم و خلل‌ناپذیر دارند راه را به‌روشنى دیده‌اند، مقصدشان معلوم، و هدفشان مشخص است، به همین دلیل با عزمى راسخ و بدون تردید و دودلى با گام‌هایى استوار به پیش مى‌روند.
اما منافقان چون هدفشان تاریک و نامشخص است گرفتار حیرت و سرگردانى هستند و همیشه به دنبال بهانه‌اى براى فرار از زیر بار مسئولیت‌ها مى‌گردند.
این دو نشانه مخصوص (مؤمنان) و (منافقان) صدر اسلام و میدان جنگ (تبوک) نبود بلکه هم امروز نیز (مؤمنان راستین) را از (مدعیان دروغین) با این دو صفت می‌توان شناخت، مؤمن، شجاع و مصمم است و منافق بزدل و ترسو و متحیر و عذرتراش!

۱.۴ - تفسیر آیات ۵۶ و ۵۷ سوره توبه

کلمه (فرق) به معناى دلهره از ضررى است که احتمال آن مى‌رود. «فرق»، مصدر «يفرقون» به معناى پراكندگى قلب به سبب ترس است.
کلمه (ملجا) به معناى آن نقطه‌اى است که آدمى بدان پناهنده و متحصن مى‌شود.
کلمه (مغار) به معناى محلى است که انسان در آن فرو رفته‌، خود را از دیدگان پوشیده و پنهان مى‌سازد، و نیز به معناى غارى است که در کوه مى‌باشد.
کلمه (مدخل) از باب افتعال به معناى کوره راهى است که به زحمت بتوان درون آن شد.
کلمه (جماح) رد شدن و عبور کردن عابر است به سرعت، و بدون توجه به راست و چپ خود و بدون اینکه چیزى او را از حرکت باز بدارد؛ و معناى آیه روشن است.
با توجه به اين‌كه «فرق»، مصدر «يفرقون» به معناى پراكندگى و آشفتگى قلب ناشى از ترس است، و از اين‌كه آنان حالتى دارند كه اگر پناهگاه يا غارى را در دل كوه بيابند، به آن پناه مى‌برند مى‌توان دلهره شديدشان را فهميد.


منافقان در صورت پيش آمدن جنگ و بحران، به اضطراب شدید دچار می‌شوند:
۱. «قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِينَ مِنكُمْ وَالْقَائِلِينَ لِإِخْوَانِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَلَا يَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا؛ أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا؛ خداوند کسانى که مردم را از جنگ باز مى‌داشتند و کسانى را که به برادران خود مى‌گفتند: «بسوى ما بياييد (و خود را از معرکه بيرون کشيد)» بخوبى مى‌شناسد؛ و آنها (مردمى ضعيف‌اند و) جز اندکى پيکار نمى‌کنند!». آنها در همه چيز نسبت به شما بخيل‌اند؛ و هنگامى که (لحظات) ترس (و بحرانى) پيش آيد، مى‌بينى آن‌چنان به تو نگاه مى‌کنند، و چشم‌هايشان در حدقه مى‌چرخد، که گويى مى‌خواهند قالب تهى کنند! اما وقتى حالت خوف و ترس فرو نشست، زبان‌هاى تند و خشن خود را با انبوهى از خشم و عصبانيت بر شما مى‌گشايند (و سهم خود را از غنايم مطالبه مى‌کنند!) در حالى که در آن نيز حريص و بخيلند؛ آنها (هرگز) ايمان نياورده‌اند؛ از اين رو خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد؛ و اين کار بر خدا آسان است.».
۲. «وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ؛ کسانى که ايمان آورده‌اند مى‌گويند: «چرا سوره‌اى نازل نمى‌شود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» اما هنگامى که سوره واضح و روشنى نازل مى‌گردد که در آن سخنى از جنگ است، منافقان بيماردل را مى‌بينى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى‌کنند؛ پس مرگ و نابودى براى آنان سزاوارتر است!».

۲.۱ - تفسیر آیات ۱۸و۱۹ سوره احزاب

کلمه (معوقین) اسم فاعل از تعویق است که به معناى منصرف کردن و تأخیر انداختن است، و کلمه (هلم) اسم فعلى است که معناى ((بیا) را مى‌دهد، و چون اسم فعل است تثنیه و جمع ندارد، این البته در لغت حجاز چنین است، و کلمه (باءس) به معناى شدت و جنگ.
کلمه (اشحه) جمع شحیح است، که به معناى بخیل است، و جمله (کالذى یغشى علیه من الموت) به معناى کسى است که غشوه مرگ او را گرفته باشد، و در نتیجه مشاعر خود را از دست داده و چشمانش در حدقه به گردش درآمده باشد.
و کلمه (سلق) - به فتحه سین و سکون لام - به معناى زدن و طعنه است، و معناى دو آیه این است که: خدا مى‌شناسد آن کسان از شما را که مردم را از شرکت در جهاد باز مى‌دارند، و آن منافقینى را که از شرکت مسلمانان در جهاد جلوگیرى مى‌کنند، و نیز آن منافقین را که به برادران منافق خود و یا به بیماردلان مى‌گویند بیایید نزد ما و به جهاد نروید، و خود کمتر در جهاد شرکت نموده و از شما مسلمانان جان خود را دریغ مى‌دارند.
و همین که آتش جنگ شعله‌ور شد، ایشان را مى‌بینى که از ترس به تو نگاه مى‌کنند؛ اما نگاهى بدون اراده‌، و چشمانشان در حدقه کنترل ندارد، و مانند چشمان شخص محتضر در حدقه مى‌گردد، و همین که ترس از بین رفت، شما را با زبان‌هایى تیزتر از شمشیر مى‌زنند، در‌حالى‌که از آن خیرى که به شما رسیده ناراحت‌اند، و بدان بخل مى‌ورزند.
این‌گونه افراد - که نشانی‌هایشان را دادیم - ایمان نیاورده‌اند، به این معنا که ایمان در دل‌هایشان جایگیر نشده؛ هر چند که در زبان آن را اظهار مى‌کنند. پس خداوند اعمال آنان را بى‌اجر نموده و این کار براى خدا آسان است.

۲.۲ - تفسیر آیه ۲۰ سوره محمد

سوره‌اى که در آن فرمان جهاد باشد، و تکلیف ما را در برابر دشمنان سنگدل و خونخوار و بى‌منطق روشن سازد، سوره‌اى که آیاتش نور هدایت بر قلب ما بپاشد، و روح و جان ما را با فروغش روشن نماید. این وضع حال مؤمنان راستین.
و اما منافقان هنگامى که سوره محکم و استوارى نازل مى‌گردد که در آن نامى از جنگ و جهاد است، منافقان بیماردل را مى بینى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته با نگاهى مات و مبهوت، و چشمانى که حدقه آنها از کار ایستاده به تو مى‌نگرند)! (فاذا انزلت سورة محکمة و ذکر فیها القتال راءیت الذین فى قلوبهم مرض ینظرون الیک نظر المغشى علیه من الموت).
از شنیدن نام جنگ چنان وحشت و اضطراب سر تا پاى آنها را فرا مى‌گیرد که نزدیک است قالب تهى کنند! فکرشان از کار مى‌افتد، سیاهى چشم از حرکت باز مى‌ایستد، و همچون کسانى که نزدیک است قبض روحشان شود نگاهى بى‌حرکت و خیره، بى‌آنکه پلک‌هاى چشم بهم خورد، دارند، و این گویاترین تعبیرى است از حال منافقان ترسو و بزدل!.
چرا برخورد مؤمنان و منافقان این چنین متفاوت نباشد؛ در حالى که گروه اول به خاطر ایمان محکمشان هم به لطف و عنایت و یارى پروردگار امیدوارند، و هم از شهادت در راه او پروا ندارند.
میدان جهاد براى آنها میدان اظهار عشق به محبوب، میدان شرف و فضیلت، میدان شکوفایى استعدادها، و میدان پایدارى و مقاومت و پیروزی است، و در چنین میدانى ترس معنى ندارد.
اما براى (منافقان) میدان مرگ و نابودى و بدبختى است، میدان شکست و جدایى از لذات دنیاست، میدانى است تاریک و ظلمانى، با آینده‌اى وحشتناک و مبهم!.

منظور از (سورة محکمة) به عقیده بعضى از مفسران سوره‌هایى است که در آن مسئله جهاد مطرح مى‌شود، ولى دلیلى بر این تفسیر در دست نیست، بلکه ظاهر این است که محکم در اینجا به همان معنى مستحکم و استوار و قاطع و خالى از هرگونه ابهام است که گاه در مقابل آن عنوان متشابه قرار مى‌گیرد، و البته آیات جهاد چون معمولا از قاطعیت فوق العاده‌اى برخوردار است تناسب بیشترى با مفهوم این واژه دارد، اما منحصر به آن نیست.

تعبیر به الذین فى قلوبهم مرض: (کسانى که در قلب‌هایشان بیمارى است) تعبیرى است که در لسان قرآن معمولا براى (منافقین) به کار مى‌رود، و اینکه بعضى مفسران احتمال داده‌اند منظور افراد (ضعیف الایمان) است، نه با سایر آیات قرآن سازگار مى‌باشد و نه با آیات قبل و بعد آیه مورد بحث که همه از منافقان سخن مى‌گوید.
به هر حال در پایان آیه در یک جمله کوتاه مى‌گوید: (واى بر آنها که مرگ و نابودى براى آنها از زندگى بهتر است) (فاولى لهم).
جمله (اولى لهم) در ادبیات عرب معمولا به عنوان تهدید و نفرین و آرزوى ناراحتى و بدبختى براى کسى مى‌آید.
بعضى نیز آن را به معنى الموت اولى لهم (مرگ براى آنها بهتر است‌) تفسیر کرده‌اند، و جمع میان آنها چنان‌که در تفسیر آیه آوردیم نیز مانعى ندارد.


اضطراب و دلهره شديد منافقان، در پى دارنده فرار آنان به مخفى‌گاهها در زمانهاى بحرانى:
وَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَ ما هُمْ مِنْكُمْ وَ لكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ‌ لَوْ يَجِدُونَ مَلْجَأً أَوْ مَغاراتٍ أَوْ مُدَّخَلًا لَوَلَّوْا إِلَيْهِ وَ هُمْ يَجْمَحُونَ. تنها کسانى از تو اجازه (اين کار را) مى‌گيرند که به خدا و روز جزا ايمان ندارند، و دل‌هايشان با شک و ترديد آميخته است؛ آنها در ترديد خود سرگردانند». آنها به خدا سوگند مى‌خورند که از شما هستند؛ در حالى که از شما نيستند؛ ولى آنها گروهى هستند که مى‌ترسند (و به خاطر ترس از فاش شدن اسرارشان دروغ مى‌گويند)!».اگر پناهگاه يا غارها يا راهى در زير زمين بيابند، به‌سوى آن حرکت مى‌کنند، و با سرعت و شتاب فرار مى‌کنند.».


۱. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص ۱۷۷، «نفق».    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۰۲، «نفق».    
۳. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۶۱۸، «نفقت».    
۴. فرهنگ بزرگ سخن، ج ۸، ص ۷۸۸۲، «نفاق».
۵. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۴۲۴.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۸.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۹.    
۹. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۴۳.    
۱۱. توبه/سوره۹، آیه۴۵.    
۱۲. توبه/سوره۱۹، آیه۵۶.    
۱۳. توبه/سوره۱۹، آیه۵۷.    
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱، ص۸۸.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۷۷.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۷۸.    
۱۷. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی الفاظ القرآن، ج۱، ص۱۷۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۳۱.    
۱۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۴۱۵.    
۲۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۳۷۷.    
۲۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسویهمدانی، ج۹، ص۴۱۵.    
۲۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی الفاظ القرآن، ج۱، ص۳۷۷.    
۲۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۸.    
۲۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۹.    
۲۵. محمد/سوره۴۷، آیه۲۰.    
۲۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۴۳۱.    
۲۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۶، ص۴۳۱.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۶۲.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۶۳.    
۳۰. توبه/سوره۹، آیه۵۶.    
۳۱. توبه/سوره۹، آیه۵۷.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۸۷، برگرفته از مقاله «اضطراب منافقان».    
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳۱، ص۸۷، برگرفته از مقاله «اضطراب منافقان».    


رده‌های این صفحه : اضطراب | موضوعات قرآنی | نفاق




جعبه ابزار