استعانت اصحاب کهف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب کهف یکی از استعانت کنندگان از
خداوند متعال هستند. اینان برای نجات از تنگناها و سختیها از خداوند متعال طلب
رحمت میکردند و استعانت میجستند.
اصحاب كهف براى رهايى از تنگناها و
اجابت آن، از خداوند متعال
استعانت میجستند:
• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا؛ زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به
غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».
کلمه (اوی) از (اوی) است که به معنای برگشتن است؛ البته نه هر برگشتنی؛ بلکه برگشتن
انسان و یا
حیوان به محل اقامت و زندگیاش تا
در آنجا دوباره استقرار یابد. و کلمه (فتیة) جمع سماعی (فتی) است، و (فتی) به معنای جوان است، و این کلمه خالی از شائبه
مدح نیست و تقریباً منظور از آن، جوان خوب میباشد.
کلمه (هییء) از ماده تهیه و آماده کردن است. بیضاوی گفته است که اصل تهیه هر چیزی پدید آوردن هیات آن است. و کلمه (رشد) - به فتحه را و شین - و همچنین کلمه (رشد) - به ضمه را و سکون شین - راه یافتن به سوی مطلوب است.
راغب گفته: (رشد) و (رشد)
در مقابل (غی) است که
در جای کلمه
هدایت استعمال میشود.
مقصود از (رحمت) و (رشد)
در دعای اصحاب کهف: (ربنا اتنا من لدنک رحمة وهییلنا من امرنا رشدا).
و جمله (فقالوا ربنا اتنا من لدنک رحمة) تفریع
دعای ایشان است بر بازگشتن ایشان، گویا وقتی ناتوانی و بیچارگی خود را دیدند، مضطر به این شدند که از درگاه
خدا مسئلت نمایند، و این تفریع را کلمه (من لدنک) تأیید میکند؛ زیرا اگر دستشان از هر چارهای قطع نشده باشد، و یأس و نومیدی از هر طرف احاطهشان نکرده باشد، رحمتی را که درخواست کردند، مقید به قید (لدنک) نمیکردند؛ بلکه میگفتند آتنا رحمة - خدایا به ما رحمتی فرست (همچنان که دیگران میگویند:) ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و یا میگویند: (ربنا وآتنا ما وعدتنا علی رسلک) پس مراد از رحمت سؤال شده تأیید الهی بوده
در جایی که مؤیدی غیر او نیست.
ممکن هم هست مراد از
رحمت سؤال شده از ناحیه پروردگار پارهای مواهب و نعمتهای مختص به خدا باشد از قبیل هدایت که
در مواضعی از
کلام مجیدش آن را از ناحیه خودش بهتنهایی دانسته است،
تقیید به جمله (من لدنک) هم خالی از
اشعار به این معنا نیست. و ورود نظیر این قید
در دعای راسخین در علم که
در قرآن آمده باز این احتمال را تأیید میکند؛ چنانچه فرموده: (ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة که میدانیم
در این درخواست جز هدایت چیزی را نخواستهاند).
و
در جمله (وهیی ء لنا من امرنا رشدا) مراد از (اءمرنا) آن وصفی است که مخصوص به خود آنان بوده. و به خاطر همان وضع از میان قوم خود بیرون آمده و فرار کردهاند و حتما آن قوم
در پی مردم با ایمان بودهاند تا هر جا یافتند آنها را به
قتل برسانند، و یا بر پرستش غیر خدا مجبورشان کنند. و این عده پناهنده به غار شدند؛
در حالی که نمی دانستند سرانجام کارشان به کجا میرسد، و چه بر سرشان میآید، وغیر از پناهندگی به غار هیچ راه نجات دیگری نداشتند، و از همین جا
معلوم میشود که مراد از
رشد همان راه یافتن و اهتداء به روزنه نجات است.
پس این جمله، یعنی جمله (وهیی ء لنا من امرنا رشدا) بنابر احتمال اول - از دو احتمالی که
در سابق
در معنای رحمت گذشت -
عطف تفسیر بر جمله (اتنا من لدنک رحمة) خواهد بود، و بنا بر احتمال دوم درخواست دیگری غیر درخواست رحمت خواهد شد.
جمله اوى الفتیة از ماده ماوى گرفته شده که به معنى جایگاه امن و امان است،
اشاره به اینکه این جوانان فرارى از محیط
فاسد هنگامى که به غار رسیدند،
احساس آرامش کردند.
فتیة
جمع فتى
در اصل به معنى جوان نوخاسته و شاداب است؛ ولى گاهى به افراد صاحب سن و سالى که روحى جوان و شاداب دارند نیز گفته مىشود، و معمولا این کلمه با یک نوع مدح بهخاطر صفات جوانمردى و مقاومت و شهامت و
تسلیم در مقابل
حق همراه است.
شاهد این سخن حدیثى است که از
امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است: امام (علیهالسلام) از یکى از یاران خود پرسید فتى به چه کسى مىگویند؟ او
در پاسخ عرضه کرد: فتى را به جوان مىگوییم،
امام (علیهالسلام) فرمود: اما
علمت ان اصحاب الکهف کانوا کلهم کهولا، فسماهم الله فتیة بایمانهم: آیا تو نمىدانى که
اصحاب کهف همگى کامل مرد بودند؛ اما خدا از آنها به عنوان فتیه نام برده؛ چون
ایمان به پروردگار داشتند.
سپس اضافه فرمود: من آمن بالله و اتقى فهو الفتى: هر کس به
خدا ایمان داشته باشد و
تقوا پیشه کند، جوانمرد است.
نظیر همین
حدیث در روضه کافی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است.
تعبیر به من لدنک رحمة (رحمتى از ناحیه خودت)
اشاره به این است که آنها وقتى به غار پناه بردند، دست خود را از همه جا کوتاه مىدیدند و تمام اسباب و وسائل ظاهرى
در برابرشان از کار افتاده بود و تنها به
رحمت خدا امیدوار بودند.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۵۱، برگرفته از مقاله «استعانت اصحاب کهف».