اسباط در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه اسباط ۵ بار
در ۵
آیه از ۴
سوره قرآن آمده است.
در آیه ۱۶۰
اعراف که بهصورت نکره آمده، مراد از آن تیرهها و گروههای دوازده گانه
قوم موسی (علیهالسلام) است؛ اما
در موارد دیگر
اسباط دارای «ال» تعریف بوده و از آن به عنوان دریافت کنندگان
وحی یاد میشود.
خلط میان این دو و نیز تأثیرپذیری شمار قابل توجهی از منابع تاریخی
، تفسیری
و نیز برخی منابع حدیثی
مسلمانان از گزارشهای
عهد عتیق ، دیدگاههای متفاوت و گاه متضادّی را درباره معنای لغوی
سبط و مصادیق اسباطِ دریافت کننده وحی پدید آورده است.
آیه ۱۶۰ اعراف
از تقسیم قوم موسی (علیهالسلام) به ۱۲ گروه که ظاهراً بر اساس انتساب آنان به پسران دوازده گانه یعقوب (علیهالسلام)
صورت گرفته، سخن میگوید:«وقَطَّعنهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ اَسباطًا اُمَمًا...».
بیشتر مفسّران، «اَسباطاً» را به سبب جمع بودن، بدل از «اثنَتَی عَشرَةَ»، تمیز آن را «فرقة» (
در تقدیر) و «أمماً» را نعتِ «اَسباطاً» یا حال از آندانستهاند
؛ یعنی هریک از اسباط خود چندین سبط و گروه پرشمار بودهاند.
برخی نیز آن را تمیز و به منزله مفرد دانستهاند.
چنانکه از بخش بعدی آیه نیز برمیآید، مفسّران سبب دستهبندی یاد شده را که بنا بر ظاهر آیه
در زمان موسی (علیهالسلام) روی داده است
، تسهیل
در اداره امور آنان و پیشگیری از اختلاف بر سر
آب ،
غذا و... میدانند.
قرآن در ادامه با شمردن نعمتهای الهی بر اسباط (قبایل دوازدهگانه) همانند ۱۲
چشمه ، سایبانی از
ابر ،
مَنّ و سَلْوی اجازه
سکونت در بیتالمقدس ، بهرهمندی از مواهب آن، آمرز [[]] ش گناهان به شرط فرمانبرداریاز خداوند
یاد میکند و اینکه چگونه به رغم همه آنها دست به نافرمانی، ستمگری و
تحریف کلام الهی زده و گرفتار
عذاب شدند.
آیات دیگر اسباط
در کنار گزارش یکی از باورهای مهم دینی
اهل کتاب درباره هویّت دینی شماری از پیامبران پیشین به ویژه
ابراهیم (علیهالسلام)، آنرا به چالش کشیده
و با معرّفی «ارسال رسل و انزال کتب» به عنوان یک حرکت توحیدی واحد،
نگرش قوم گرایانه و انحصارطلبانه به تاریخ انبیا و
دین ابراهیم (علیهالسلام) را رد میکند.
تأمّل
در برخی آیات
به ویژه مقایسه آن با پارهای از گزارشهای
تورات نشانمیدهد که هر یک از
یهود و
نصارا با پیوند هویّت دینی و نژادی خویش به ابراهیم (علیهالسلام)، خود را
وارث همه وعدههای خداوند به وی، همچنین فرزند و حبیب
خدا پنداشته و با افتخار به آن،
هدایت و حقّ ورود به
بهشت را فقط
در گرو یهودی و نصرانی شدن میدانستند،
ازاینرو
قرآن با گزارش بخشهای ویژهای از کارها و سخنان پیامبران یاد شده، افزون بر
تنزیه آنان از باورهای
شرکآلود و
کفرآمیز اهل کتاب ، بر هویّت واحد و توحیدی دین آنان که همان
دین حنیف ابراهیم است، تصریح کرده
و
در ادامه با تأکید بر لزوم
ایمان به همه انبیای الهی از جمله
اسباط بر عدم فرقگذاری میان آنان تصریح میکند:«قولوا ءامَنّا بِاللّهِ وما اُنزِلَ اِلَینا وما اُنزِلَ اِلی اِبرهیمَ و اِسمعیلَ واِسحقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وما اوتِیَ موسی و عیسی وما اوتِیَ النَّبِیُّونَ مِن رَبِّهِم لانُفَرِّقُ بَینَ اَحَد مِنهُم ونَحنُ لَهُ مُسلِمون».
قرآن که با نگرشی فراتر از زمان، مکان و نژاد، چنین ایمانی را «
اسلام »،
«مایه حتمی هدایت»،
«
دین حنیف ابراهیم»
میداند
در ادامه با ردّ صریح یهودی و نصرانی بودن انبیای یاد شده،
اهل کتاب را به سبب
تحریف و
کتمان حقایق، ستمگر میخواند:«اَم تَقولونَ اِنَّ اِبرهیمَ واِسمعیلَ و اِسحقَ ویَعقوبَ والاَسباطَ کانوا هودًا اَو نَصری قُل ءَاَنتُم اَعلَمُ اَمِ اللّهُ...».
در آیه ۱۶۳
نساء از نزول
وحی بر
اسباط ، همانند شماری از پیامبران بزرگ، یاد شده است:«اِنّااَوحَینا اِلَیکَ کَما اَوحَینا اِلی نوح والنَّبِیّینَ مِن بَعدِهِ واَوحَینا اِلی اِبرهیمَ واِسمعِیلَ واِسحقَ ویَعقوبَ والاَسباطِ وعِیسی واَیّوبَ و یونُسَ و هرونَ و سُلَیمنَ وءاتَینا داوودَ زَبورا».
این آیه
در ادامه گزارش
قرآن از تاریخ شرک آلود و کفرآمیز حیات دینی
یهود ، به ویژه چگونگی برخورد آنان با انبیا که
تبعیض بین پیامبران و انکار رسالت پیامبر
اسلام را از سر عناد و لجاجت معرفی میکند، آمده
و
در پاسخ آنان، نزول وحی بر پیامبر
اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را استمرار حرکت همه انبیا
از جمله پیامبران یاد شده مورد تأیید اهل کتاب میداند که به رغم همه تفاوتها دارای هویت و هدفی واحد است.
چنان که شماری از دانشمندان
شیعه و
سنی نیز برداشت و بعد توجیه کردهاند، تصریح آیه مبنی بر وحی بر اسباط، قرار گرفتن نام آنان
در کنار پیامبران یادشده و نیز لزوم
ایمان به آنها
در ردّ تبعیض بین انبیای الهی، پیامبر بودن آنان را میرساند؛ امّا هویّت آنان مورد اختلاف است.
دیدگاه مشهور
مفسّران
اهل سنت که به پیروی از مفسّران نخستینی چون
قُتاده ،
سدّی و
محمدابناسحاق ، آنان را همان پسران دوازده گانه
یعقوب (علیهالسلام) دانستهاند
به سبب تصویر ارائه شده از برادران
یوسف (علیهالسلام)
در قرآن ، از سوی مفسّران
شیعه و برخی دیگر از اهل سنّت
که بر اساس دلایلی از
کتاب ،
سنت و
عقل معتقد به
عصمت انبیا (علیهالسلام) حتّی پیش از
بلوغ و
نبوت نیز هستند دچار چالش شده است.
قرآن اموری چون حسادت، توطئه قتل یوسف (علیهالسلام)، اتّفاق نظر برای به چاه افکندن وی، دروغگویی و صحنهسازی برای فریب پدر و گمراه خواندن وی، فروختن یوسف (علیهالسلام) و اتّهام دزدی به وی، اعتراف به
گناه و طلب
مغفرت الهی
را به آنها نسبت میدهد که از ساحت انبیا به دور است.
برخی با اعتقاد به پیامبری و اسباط بودن پسران یعقوب و برای تنزیه آنان، امور یاد شده را
گناه صغیره یا مربوط به پیش از بلوغ و نبوّت دانستهاند
که ازسوی شماری از مفسّران گروه دوم و با استناد به آیات ۹ و ۹۷ یوسف
رد شده است.
عالمانی چون
شریف مرتضی (م. ۴۳۶ق.)،
طوسی (م. ۴۶۰ق.) و
طبرسی (م. ۵۴۶ق.)
در عین پذیرش اسباط بودن پسران یعقوب (علیهالسلام)، با این توجیه که
وحی فقط بر برخی از آنان که
در امور یاد شده دخیل نبودند نازل شده بود، سبب نسبت نزول وحی بر همه اسباط را موظّف بودن همه آنها به پیروی از وحی دانستهاند
؛ اما این دیدگاه همانند دیدگاه گروه نخست از مفسّران اهل سنّت با امور زیر سازگار نیست: ظاهر آیات یاد شده، لزوم
ایمان به همه اسباط، صریح نبودن آن
در برادران یوسف
(علیهالسلام)، عدم یاد کرد
قرآن از آنها به عنوان پیامبر
در آیات دیگر
و انتساب امور یاد شده به همه آنان، به جز
بنیامین .
مهمتر از همه اگر آنان مراد بودند تعبیر «یعقوب و بنیه»
رساتر و روشنتر بود.
پندار پیامبری برادران یوسف (علیهالسلام) که متأثّر از اطلاق اسباط بر آنان
در تورات و تطبیق آنها بر اسباط دریافت کننده وحی، پدید آمده،
در احادیث اسلامی نیز رد شده است.
مفسّرانی که برادران یوسف (علیهالسلام) را اسباط دریافت کننده وحی نمیدانند
در تعیین مصداق آن، دیدگاه یکسانی ندارند.
در این میان دیدگاهیکه با تطبیق آن بر گروههای دوازده گانه
قوم موسی (علیهالسلام)
نسبت نزول وحی به آنان را برانگیخته شدن پیامبرانی از میان آنها دانسته
یا بدون هرگونه توضیح و تعیینی آن را نوادگان یعقوب و نسل پسران وی تفسیر میکند
، با این امور سازگار نیست:ظاهر آیات مورد بحث، وجود «ال» تعریف، برداشت عموم مفسّران و نیز نسبت «
ظلم » و «
فسق » ی که
قرآن به
اسباط قوم موسی (علیهالسلام) میدهد.
تطبیق اسباط بر همه پیامبران از نسل انبیای یاد شده
در آیات، به ویژه از نسل یعقوب (علیهالسلام)
یا پیامبرانی چون داود، سلیمان، یونس، ایّوب و... که پس از موسی (علیهالسلام) از میان
بنیاسرائیل برانگیخته شدند
نیز مطرح شده است، چنانکهبرخی با افزودن
یوسف ،
موسی و
عیسی (علیهمالسلام) آنها را پیامبرانی از نسل
اسحاق و
یعقوب (علیهماالسلام)، نیز دانستهاند.
این دیدگاههای نزدیک به هم با آیات مربوط سازگار نیست، زیرا
در آیات ۱۶۳-۱۶۴ نساء
پس از ذکر اسباط، از عیسی،
ایوب ،
یونس ،
هارون ،
سلیمان ،
داوود و
موسی (علیهمالسلام) نیز یاد میشود، چنانکه ذکر اسباط پس از
یعقوب (علیهالسلام)
در آیات ۱۳۶ و ۱۴۰
بقره و ۸۴
آلعمران و
نساء ۱۶۴
نشان میدهد که اسباط به احتمال زیاد
در دوره تاریخی پس از یعقوب (علیهالسلام) و پیش از موسی (علیهالسلام) میزیستهاند.
گزارشهای عهدین
، همچنین آیاتی چون ۳۳ و ۶۵
آلعمران نشان میدهد که ترتیب تاریخی
در ذکر نام پیامبران یاد شده
در آیات ۱۳۶
بقره و ۸۴ آلعمران،
رعایت شده است؛ همچنین نام بردن از اسباط
در قالب لفظِ جمعی که مفرد آن یک وصف عام است و پرهیز از ذکر نام یکایک آنها، میتواند از پایین بودن مقام و منزلت اسباط نسبت به پیامبران یاد شده حکایت کند، چنانکه پارهای خاورشناسان آن را «انبیای صغارِ» موردِ اعتقاد
یهود میدانند که ۱۲ تن بودهاند.
نام آنها که بعضاً معاصر یکدیگر و همگی از مصنّفان
عهد عتیق بوده و
در دوره تاریخی میان موسی و عیسی (علیهما السلام) میزیستهاند از این قرار است:هُوْشِیَعِ، یهوْئِیْلْ، عامُوْسْ، عُوْبَدْیاهِ، یُوْناهِ، مِیْکاهِ، ناحُوْمِ، حَبَقُّوْقِ، صِفَیْناهِ، حگیَّ، زِکرْیاهِبنبِرِکْیاهِ و مَلاکِیء.
این دیدگاه با دوره تاریخی یاد شده و نیز گزارشهای ارائه شده از عهد عتیق سازگاری ندارد.
اسباط و مصادیق و جنبههای گوناگون آن و اغلب بهصورت جزئیتر و روشنتر
در برخی احادیث منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پیشوایان
معصوم شیعه (علیهمالسلام) نیز مورد توجّه قرار گرفته است.
در پارهای احادیث، وجود دو سبط برای هر پیامبری پس از
وصی وی
، برتری اسباطِ پیامبران نسبت به مردمان دیگر
در نزد خدا پس از انبیا و اوصیا
، همچنین شهادت شمار فراوانی از اسباط به همراه دهها پیامبر و وصیّ
در طول تاریخ و
در سرزمین
کربلا گزارش شده است، چنانکه
در کاربردی نسبتاً گسترده درباره
امام حسن و
امام حسین (علیهماالسلام) و درپی مقایسه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
علی (علیهالسلام) با دیگر انبیا و اوصیا، آن دو، سرور
، برترین
، بهترین
و خاتمِ اسباط
و نیز دو سبط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
خوانده شدهاند
؛ همچنین اسباط دریافت کننده
وحی ، ۱۲ تن
و از میان نوادگان یعقوب (علیهالسلام)
معرفی شدهاند.
نتیجه اینکه بر اساس گزارش هر چند متفاوت
تورات و
قرآن ،
حضرت ابراهیم (علیهالسلام)
در سنین کهنسالی از نبود فرزندی که وارث وی باشد، اندیشناک بود، از اینرو خداوند به وی وعده تولد اسماعیل و سپس اسحاق را داد
و اینکه نسل وی از طریق آن دو گسترش یافته و اقوام فراوانی پدید خواهند آورد.
در گزارش تورات و برخلاف خواست قلبی ابراهیم (علیهالسلام) مجرای تحقّق همه وعدههای خدا
در مورد جانشینی، وراثت و ازدیاد نسل وی، اسحاق و پس از وی یعقوب (علیهالسلام) و پسران او معرفی شده است.
حتّی
اسحاق به عنوان ذبیح معرّفی میشود.
در مقابل، از
اسماعیل و فرزندان وی تصویر نسبتاً تیرهای ترسیم شده و
در یک مورد به پیدایش ۱۲امیر و سرور از میان فرزندان وی و نیز قبایل دوازده گانه از آنان اشاره میشود
، بر ایناساس به نظر میرسد وعده آمدن اسباط به عنوان پیامبرانی دوازده گانه از همان ابتدا توسط ابراهیم (علیهالسلام) داده شده بود که تورات آن را همان پسران دوازده گانه یعقوب و نیاکان
بنیاسرائیل میداند.
از گزارشهای لغوی، تفسیری و روایی گفته شده برمیآید چنانکه شمار قابل توجهی از مفسّران نیز آن را به صراحت
یا بهصورت یکی از احتمالات
گفتهاند گروه یاد شده افراد خاصّی
از میان نوادگان یعقوب بودهاند که افزون بر استمرار نژادی، به اعتبار جانشینی آن حضرت، دنباله معنوی او نیز به شمار رفته و بر اساس ظاهر آیات مربوط و تصریح افرادی چون
شیخ طوسی ، پس از
یوسف (علیهالسلام) و پیش از
موسی (علیهالسلام)
در مصر و میان بنیاسرائیل رسالت داشتهاند.
از آیه ۳۴
غافر برمیآید که دراین دوره هیچ پیامبر بزرگی
در میان بنیاسرائیل برانگیخته نشد.
تورات نیز با مسکوت گذاشتن این مرحله تاریخی تنها به مرگ یوسف (علیهالسلام) و برادرانش
در مصر، ازدیاد نسل بنیاسرائیل و آزار و اذیّت آنان به دست پادشاهی که نام یوسف را نشنیده بود، اشاره کرده، آنگاه با یک جهش تاریخی، بلافاصله پس از پایان سفر تکوین، به سفر خروج و داستان تولّد موسی (علیهالسلام) و تلاشهای وی برای رهایی بنیاسرائیل پرداخته است.
الاتقان فی علوم
القرآن؛ الاحتجاج؛ الامالی، صدوق؛ املاء ما من به الرحمن؛ الانتصار اهم مناظرات فی شبکات الانترنت؛ بحارالانوار؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی اعراب
القرآن؛ التبیان فی تفسیر
القرآن؛ التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر
القرآن العظیم، ابنکثیر؛ تفسیر
القرآن الکریم، ابوحمزه ثمالی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المنار؛ تنزیهالانبیاء؛ تهذیب الاحکام؛ جامع البیان عنتأویل آی
القرآن؛ الجامع لاحکام
القرآن، قرطبی؛ الخرائج و الجرائح؛ دلائل الامامه؛ روح المعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ سنن ابنماجه؛ سنن الترمذی؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار (علیهمالسلام)؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه؛ علل الشرایع؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ فیظلال
القرآن؛ قاموس الکتاب
المقدس؛ القاموس المحیط؛ الکافی؛ کامل الزیارات؛ کتاب
مقدس (عهدین)؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ لسانالعرب؛ المتوکلی فیما ورد فی
القرآن؛ مجمع البحرین؛ مجمع البیان فی تفسیر
القرآن؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند احمدبنحنبل؛ مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم (عج)؛ معجم الفروق اللغویه؛ مفردات الفاظ
القرآن؛ مناقب آلابیطالب؛ المیزان فی تفسیر
القرآن؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهجالبلاغه؛ واژههای دخیل
در قرآن مجید؛ وسائلالشیعه
مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اسباط».