خداوند به مادرموسیوحی کرد که او را شیر ده و در دریا بینداز و ترس و اندوه به دل راه مده که ما او را بهتو بازمیگردانیم: «واَوحَینا اِلی اُمِّ موسی اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِیالیَمِّ ولاتَخافی و لاتَحزَنی اِنّا رادّوهُ اِلَیکِ...».
هنگامی که کارگزاران فرعون ، موسی را از آب گرفته، به نزد وی آوردند، چون چشم همسر فرعون به موسی افتاد، به فرعون گفت: او چشم روشنی برای من و تو است، او را نکشید؛ شاید برایمان سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم: «وقالَتِ امرَاَتُ فِرعَونَ قُرَّتُ عَین لی و لَکَ لاتَقتُلوهُ عَسی اَن یَنفَعَنا اَو نَتَّخِذَهُ وَلَدًا...».
خداوند میفرماید: موسی را به مادرش بازگرداندیم تا چشمش بدو روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خداوند درست است: «فَرَدَدنهُ اِلی اُمِّهِ کَی تَقَرَّ عَینُها و لاتَحزَنَ و لِتَعلَمَ اَنَّ وَعدَ اللّهِ حَقٌّ...».