ارتدکسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اُرْتُدُکْسْ (ارتودوکسی)
به معنی «راستآیین»، یا «صاحب
عقیدهِ درست»؛ در اصطلاح
به معنای باورهای دینی و اصول
اعتقادیِ درست در
مسیحیت است که مورد قبول اکثریت قریب
به اتفاق مسیحیان بوده و در بیانیههای رسمی گروههای مسیحی نوشته شده است.
این نحله مذهبی برای مقابله با بدعتها در مسیحیت
به پاخاست و هدف اصلی آن تکذیب عقاید بدعتآمیز بود و در بردارنده اعتقاداتی بود که هرمسیحی باید
به آن
معتقد و وفادار باشد.
اعتقاد به الوهیت حضرت مسیح در عین انسان بودن و
اعتقاد به «گناه اولیه» از آموزههای این نحله مذهبی در مسیحیت است.
مشهورترین پدر ارتدکسی مسیحی در مغرب زمین
آگوستین قدیس بود و یکی از مهمترین نظرات او که وارد مسیحیت ارتدکسی شد،
اعتقاد به «گناه اولیه» بود.
اصطلاح "orthodoxy" از ریشه "orthodox" میباشد که از دو کلمه یونانی "orthos"
به معنی «درست» و"doxa"
به معنی «
عقیده» ترکیب یافته است.
کلمه ارتدکس را میتوان «راست دین»، «راست کیش»، «درست دین» و نظایر آن معنا کرد و مقصود از آن عبارت است از اصول عقاید صحیح و اولیه یک دین که در مقابل این عقاید بدعتها قرار دارد. اصطلاح ارتدکسی یا راست دینی در
مسیحیت عبارت است از آن نوع مسیحیتی که مورد قبول اکثریت قریب
به اتفاق مسیحیان بوده و در اعتقادنامهها و بیانیههای رسمی گروههای مسیحی نوشته شده است. در واقع یک رشته از عقاید اساسی مسیحی که صرف نظر از اختلافات فرقهای مورد قبول غالب مسیحیان میباشد.
به بیان دیگر مقصود از راست دین یا ارتدکس این است که شخص یا گروه همان
اعتقادی را داشته باشد و در همان مسیر و خط سیری قرار داشته باشد که مؤسس دین آنرا ترسیم کرده است.
البته اصطلاح ارتدکسی در معانی دیگری نیز
به کار رفته است که مهمترین آنها عبارت است از:
۱. شکلهایی از مسیحیت که در
روسیه و
یونان نفوذ تامی دارد و در مقابل آن دو نوع دیگر از مسیحیت یعنی
کاتولیک و
پروتستان قرار دارد.
۲.
به معنای جنبشی در آیین پروتستان،
به ویژه در اواخر قرن شانزده و اوایل قرن هفده که تعریف اعتقادات را امری ضروری میدانست.
بعد از شکلگیری مسیحیت،
به دلیل انحرافات و بدعتهایی که در اعتقادات این دین روی میداد، برای مقابله با این بدعتها مسیحیت
به پاخاست و موضع راست دینی خود را مستحکم کرد.
به این منظور اعتقادنامههایی نوشته شد که در اغلب کلیساها خوانده میشد و هدف اصلی آن تکذیب عقاید بدعتآمیز بود و در بردارنده اعتقاداتی بود که هرمسیحی باید
به آن
معتقد و وفادار باشد.
مهمترین و معروفترین اعتقادنامه اولیه اعتقادنامه رسولان است که دارای سه بخش اصلی درباره
خدا،
عیسی مسیح و
روحالقدس است.
این اعتقادنامه در مرحله اول ایمان
به «خدای قادر مطلق، خالق آسمانها و زمین» را تائید میکند و با این
اعتقاد شر بودن جهان مخلوق را رد میکند و میخواهد بگوید که این جهان مادی نیکوست و برای استفاده و بهرهمندی توسط انسان شایسته و مناسب است.
در مرحله بعد ایمان
به «پسر یگانه او، خداوند ما عیسی مسیح که
به واسطه روحالقدس در
رحم قرار گرفت و از
مریم باکره متولد شد و در حکومت پنطیوس پیلاطس درد و رنج کشید و مصلوب شده مرد» را تاکید میکند. گرچه طبق این اعتقادنامه، مسیح (علیهالسّلام) دارای
مقام الوهیت شناخته شده است، ولی
کلیسا در کنار
اعتقاد به الوهیت مسیح
به انسانیت کامل او
معتقد بود.
اعتقاد مهم دیگر راست دینی مسیحی موضوع کفاره گناهان است. بر خلاف مذاهب دیگر که معتقدند انسان باید خودش کفاره گناهانش را بدهد، مسیحیت تعلیم میدهد که خداوند برای کفاره گناهان بشر کاری کرده است و آن قربانی کردن عیسی مسیح است تا
به این واسطه بین خدا وانسان آشتی برقرار کند. راست دینی درمذهب پروتستان درمورد کفاره گناهان
معتقد است که انسان مرتکب جنایاتی شده بود که میباید
به خاطر آنها مجازات شود، ولی عیسی (علیهالسّلام) جای مارا گرفت وبه جای ما مجازات شد.
البته این مسئله بحثهایی را
به دنبال داشت که چگونه ممکن است که عیسی (علیهالسّلام) هم دارای مقام الوهیت باشد و هم یک انسان باشد و چگونه ممکن است خدای ابدی و کامل و تغییرناپذیر محدودیتهای انسانی را
به خود بگیرد. از نظر بسیاری از اندیشمندان این امری غیرممکن
به نظر میرسید.
امپراطور قسطنطنین درسال (۳۲۵م) در شهر نیقیه با حضور ۳۱۸ اسقف شورایی تشکیل داد که در آن
به هم ذات بودن مسیح با خدای پدر رای داده شد و مخالفین این
اعتقاد مورد لعن واقع شدند. دراین شورا اعتقادنامهای
به نام اعتقادنامه نیقیه صادرشد و در آن برای اولین بار دریک سند رسمی بر مسئله
تثلیث تاکید شد:
ما
به خدای یگانه ایمان داریم،
به خدای قادر مطلق، آفریننده همه چیزهای دیدنی و نادیدنی و
به یک خداوندگار، عیسی مسیح، پسرخدا، بوجودآمده از ذات پدر. خدا ازخدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی،
به وجود آمده و نه آفریده شده، هم ذات با پدر.
به واسطه او همه موجودات آفریده شدند، همه موجوداتی که در آسمانها و زمیناند. او
به خاطر ما انسانها و برای نجات و رستگاری ما از آسمان فرود آمد، جسم گردید و انسان شد. او رنج کشید و روز سوم برخاست و
به آسمانها صعود کرد. او برای داوری زندگان و مردگان مجددا بازخواهد گشت. و نیز
به روح القدس ایمان داریم. کلیسای کاتولیک و رسولان کسانی راکه سخنان زیر را میگویند لعنت میکند: «زمانی بوده است که پسر وجود نداشته است»، «او وجود نداشته و بعد
به وجود آمده است»، «او از نیستی
به وجود آمده است» و نیز کسانی را لعنت میکند که بر این باورند که وجود او از ماهیت یا وجودی
به جز ماهیت یا وجود پدر ناشی شده است و یا این که او تغییرپذیر بوده و در معرض دگرگونی و تبدیل است.
امپراطور تئودوسیوس که شدیدا از اعتقادنامه نیقیه حمایت میکرد در سال (۳۸۱م) شورای قسطنطنیه را تشکیل داد و در آنجا بود که مصوبات شورای نیقیه مساوی با ارتدکسی یا راست دینی تلقی و اعلام شد که کلیسای مسیحیان طرفدار
تثلیث است. در نتیجه این ارتدکسیِ
تثلیثی تنها دین رسمی امپراطوری شد که درآن
اعتقاد به یک خدای پدر و پسر و روح القدس با شانی مساوی در
تثلیث وجود داشت.
این فشارهای حکومتی در مورد عقاید دینی و در مقابل آن، ظهور رویکردهای ضداقتدارگرایانه در عصر جدید موجب شده است که واژه ارتدکسی تقریبا معادل «
عقیده جزمی که با اقتداری قهرآمیز بر مردمان تحمیل شده است» تلقی شود. لذا
ولتر بوئر (۱۸۷۷- ۱۹۶۰)
معتقد است که ارتدکسی نتیجه قدرت روزافزون رم بود که
به شکلی گسترده دیدگاههای خود را بردیگران تحمیل میکرد و در مقابل از اصطلاح «
بدعت» برای اشاره
به دیدگاههای مخالف خود بهره میبرد.
بزرگترین پدر ارتدکسی دینیِ مسیحی در مغرب زمین
آگوستین قدیس (۳۵۴-۴۳۰م) بود و یکی از مهمترین نظرات او که وارد راست دینیِ مسیحی شد
اعتقاد به «گناه اولیه» بود. او
معتقد بود که
حضرت آدم در
بهشت بود ولی نمیخواست
به خدا متکی باشد و لذا فریب مار را خورد و
به این گمان که اگر از میوه ممنوعه بخورد مانند خدا خواهد شد، از آن میوه خورد و در نتیجه از بهشت رانده شد و این گناه او
به فرزندان او انتقال یافت، چرا که هر نسلی از طریق رابطه جنسی
به وجود میآید. بر این اساس طبق دیدگاه مسیحیت راست دین انسان اولیه (آدم) از آزادی اراده که بخشش الهی بود بر ضد خود استفاده کرد و تمام فرزندان خود را باخود
به سقوط کشاند. برای رهایی از این گناه مسیح فرستاده شد تا انسان را
به وضع اولیه خودش برگرداند.
درسال ۱۶۰۰م یک مکتب افراطی پروتستان بوجود آمد که
به ارتدکسی مسیحی حمله کرد. این گروه کتاب مقدس را قبول داشتند ولی آن را بینقص نمیدانستند و اشتباهات زیادی در آن میدیدند.
به نظر آنها هرچه که مخالف عقل و یا مخالف منطق
معمولی و یا از نظراخلاقی بیفائده باشد، نمیتواند الهام الهی باشد. بر همین اساس آنها بسیاری از داستانهای کتاب مقدس را رد میکردند. آنها
اعتقاد به تثلیث را مردود میدانستند و الوهیت عیسی را قبول نداشتند گرچه او را انسان برتر میدانستند.
اعتقاد به گناه اولیه را خلاف عقل میدانستند و
اعتقاد به گناه ارثی را خلاف منطق قلمداد میکردند،
به دلیل این که بدون خطا کردن، گناهی وجود ندارد و اگر ماقبل از متولد شدن خطاکار باشیم باید قبل از تولدمان گناه کرده باشیم و این امری نشدنی و محال است.
به اعتقاد آنها این که عیسی (علیهالسّلام) مجازات گناهان ما را متحمل شده باشد خلاف اخلاق و احمقانه است. مجازات شخصی
به جای شخص دیگر مخالف
عدالت است. از نظر این مکتب مجازات و پاداش الهی در جهان آخرت براساس اطاعت یا عدم اطاعت انسان از تعالیم اخلاقی مسیح انجام خواهد شد.
هنگامی که نهضت اصلاح دینی در غرب شکل گرفت اعتقادات ارتدکسی توسط بسیاری از مصلحین مورد تعرض قرار نگرفت، ولی در قرن هیجده که ظهور
عقلگرایی در غرب است، این اعتقادات
به شدت ازسوی عقلگراها مورد حمله قرار گرفت. همزمان با این حملات عقلگراها، علوم طبیعی نیز شاهد پیشرفت بود و لذا بحثهای زیادی در مورد تعارضات و تضاد موجود بین علم و دین صورت میگرفت.
لذا
مارکس معتقد بود که
دین یکی از موانع ایجاد جامعه بهتر در جهان است، چون
به مردم وعده زندگی بهتر در
بهشت میدهد و لذا مردم بر ضد کسانی که آنهارا در دنیا استثمار میکنند قیام نمیکنند. حتی برخی
معتقد بودند که راست دینی دشمن امید انسان برای یک زندگی بهتر است.
در عین حال که دین
به طور کلی و راست دینی مسیحی
به طور مخصوص مورد حمله جهان غیرمذهبی قرار داشت، در داخل مسیحیت نیز راست دینی مسیحی مورد حمله قرارگرفت و در نتیجه در پایان قرن نوزده شاهد شقاق و تفرقه شدیدی در ارتدکسی مسیحی هستیم، ولی با
جنگ جهانی اول ارتدکسی توانست خودش را از این وضعیت نجات دهد و با نیروی جدیدی شروع
به فعالیت کند.
ارتدکس
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ارتدکسی»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۸/۴/۱.