احضار یوسف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احضار یوسف علیهالسّلام، به دستور پادشاه
مصر و برای دیدار او بود.
احضار
یوسف علیهالسّلام از سوی
پادشاه مصر:
«وقال الملک ائتونی به فلما جاءه الر سول قال ار جع الی ر بک فاساله ما بال النسوة اللاتی قطعن ایدیهن ان ر بی بکیدهن علیم: پادشاه گفت: «او را نزد من آورید! » ولی هنگامی که فرستاده او نزد وی(
یوسف) آمد گفت: «به سوی صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجرای زنانی که دستهای خود را بریدند چه بود؟ که خدای من به نیرنگ آنها آگاه است.» »
تفسیر این آیه درباره
تبرئه یوسف از هر گونه اتهام است.
تعبیرى که
یوسف براى
خواب شاه مصر کرد آنقدر حسابشده و منطقى بود که شاه و اطرافیانش را مجذوب خود ساخت ، او اجمالا فهمید که این
مرد یک
غلام زندانى نیست بلکه شخص فوق العادهاى است که طى ماجراى مرموزى به
زندان افتاده است لذا مشتاق دیدار او شد اما نه آنچنان که
غرور و کبر
سلطنت را کنار بگذارد و خود به دیدار
یوسف بشتابد بلکه دستور داد که او را نزد من آورید (و قالالملک ائتونى به ). اما
یوسف به فرستاده پادشاه گفت: مى خواهد اول درباره
علت زندانى شدنش تحقیق شود و بى گناهى و پاکدامنیش کاملا به
ثبوت رسد، و پس از
تبرئه سر بلند آزاد گردد.فرستاده مخصوص به نزد شاه برگشت و پیشنهاد
یوسف را بیان داشت
، این پیشنهاد که با مناعت طبع و علو همت همراه بود او را بیشتر تحت تاثیر عظمت و بزرگى
یوسف قرار داد لذا فورا به سراغ زنانى که در این ماجرا شرکت داشتند فرستاد و آنها را احضار کرد، رو به سوى آنها کرد و گفت : بگوئید ببینم در آن هنگام که شما تقاضاى کامجوئى از
یوسف کردید جریان کار شما چه بود؟! (قال ما خطبکن اذ راودتن
یوسف عن نفسه ).
راست بگوئید، حقیقت را آشکار کنید، آیا هیچ عیب و تقصیر و گناهى در او سراغ دارید؟!.
در اینجا وجدانهاى خفته آنها یک مرتبه در برابر این سؤ ال بیدار شد و همگى متفقا به پاکى
یوسف گواهى دادند و گفتند: منزه است خداوند ما هیچ عیب و گناهى در
یوسف سراغ نداریم (قلن حاش لله ما علمنا علیه من سوء).
همسر عزیز مصر که در اینجا حاضر بود بى آنکه کسى سؤ الى از او کند
قدرت سکوت در خود ندید،فریاد زد: الان حق آشکار شد، من پیشنهاد کامجوئى به او کردم او راستگو است و من اگر سخنى درباره او گفتم دروغ بوده است دروغ ! (قالت امراة العزیز الان حصحص الحق انا راودته عن نفسه و انه لمن الصادقین ).
همسر عزیز در ادامه سخنان خود چنین گفت : من این اعتراف صریح را به خاطر آن کردم که
یوسف بداند در غیابش نسبت به او خیانت نکردم (ذلک لیعلم انى لم اخنه بالغیب ).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۴۱۶، برگرفته از مقاله «احضار یوسف».