ابنرداد شهابالدین ابوالعباس احمد بن ابیبکر مکی قرشی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن رَدّاد، شهاب الدین
ابوالعباس احمد بن ابی بکر مکی
قرشی (۷۴۸-۸۲۱ق /۱۳۴۷- ۱۴۱۸م)،
قاضی القضاة و
صوفی شافعی مذهب زَبید می باشد.
وی را از باب نسبت به نیایش، ابن ردّاد خوانده اند.
ابن رداد در
مکه به
دنیا آمد و از
کودکی به فراگیری و حفظ
قرآن پرداخت و نزد
پدرش و دیگر
اساتید ،
فقه آموخت. از بعضی از بزرگان مکه نیز
حدیث شنید و تنی چند از
علمای دمشق به وی اجازه
روایت دادند.
از زندگی وی در مکه و چگونگی
سفرش به
یمن و اقامتش در زبید و نحوه ارتباطش با دربار
سلطان اشرف، آنچه از مجموعه منابع به دست میآید، به شرح زیر است:
وی پس از ورود به یمن ملازم و مصاحب خاص سلطان اشرف،
پسر سلطان افضل شد
و به خصوص نزد
فرزندش سلطان ناصر تقرب بسیار یافت. ناصر به تبعیت از پدر، او را ندیم خاص خویش ساخت و
دختری از
خانواده او را به
زنی گرفت.
وی در ۷۶۷ق به حلقه
صوفیان پیوست و از جمله ملازمان
شیخ اسماعیل جبرتی شد.
شیخ او را بسیار میستود و از دیگر
شاگردان برتر میداشت. ابن رداد مدت ۲۰
سال ریاضت کشید و بسیاری از
علوم الهی را فرا گرفت و به مقامات عالی نایل آمد
با این حال در خلوت، همنشین
سلطان بود و به خواسته های او تن در میداد، اما هیچ گاه
مسکری نخورد و
مُنکری ننمود.
سلطان ناصر در ۸۱۷ق، یعنی دو سال
بعد از
وفات شیخ مجدالدین شیرازی کرسی
قاضی القضاتی را بدو واگذار کرد.
ابن حجر گوید: سلطان ناصر، بعد از وفات شیخ مجدالدین شیرازی منصب
قضا را به زعم خویش تا دو سال به
انتظار آمدن من بدون
سرپرست گذارد، در این مدت بعضی از بزرگان کوشیدند تا این مقام را برای
فقیه ناشری محقق سازند، اما از آنجا که ناشری، از
اهل سنت بود و با
صوفیان بهسختی مخالفت میکرد، ابن ردّاد سخت بیمناک شد و بدین جهت آن مقام را از سلطان ناصر برای خویشتن درخواست نمود. سلطان ناصر نیز که میان آن دو فرقی نمینهاد، ابن رداد را، با آنکه در
فقه بضاعتی مزجاة داشت و در کار قضا خبرتی نداشت، بر آن کار گمارد. ابن رداد نیز تعصب آغاز کرد و از فقهای مخالف خویش
انتقام گرفت و به آنان
اهانت رواداشت. سپس چون
وفات یافت، مردمان وفات او را فرج بعد از شدت انگاشتند.
سبب مخالفت
ابن حجر با وی بر ما روشن نیست، شاید بتوان گفت که مخالفت او با
صوفیه، سبب عمده بوده است. علاوه بر این، بعید نیست که ابن حجر نسبت به مقام قاضی القضاتی زبید نظری خاص داشته یا احیاناً آن را برای خود یا نزدیکان خود میخواسته است. هنگامی که
کتب ابن عربی به
یمن راه یافت و ابن رداد نیز کار
خرید و فروش آنها را به عهده گرفت، گروهی بر ضد توزیع آن کتابها و وی که بدین کار دست زده بود، برآشفتند. ابن حجر که به این نکته عنایت دارد، ابن رداد را مورد
نکوهش بسیار قرار داده است.
شاید نظر ابن حجر در حق او - چنان که اشاره شد- اغراق آمیز و از سر
تعصب باشد، به خصوص که کسانی چون بریهی
و زبیدی
از
سعه صدر ،
اخلاق حسنه،
ریاضت ،
علم و مقام ابن رداد در تصوف ستایش بسیار کرده اند.
چون ابن رداد درگذشت در
مقبره استادش
شیخ جبرتی واقع در
شهر زبید به
خاک سپرده شد.
از آثار او چند اثر خطی به جای مانده است:
۱. وسیلة الملهوف الی الله تعالی،
منظومه ای است
مذهبی که
نسخه ای از آن در ظاهریه موجود است
۲. عدة المرشدین و عمدة المسترشدین، در باب چگونگی انتقال
خرقه . جزئی از این
کتاب ، در
کتابخانه ملی پاریس موجود است. کتاب عدة المسترشدین که سخاوی
ذکر کرده شاید همین کتاب باشد.
۳. مجموعه ای از قصاید مذهبی که نسخه ای از آن در کتابخانه ولی الدین موجود است.
۴. موجبات الرحمة و عزائم المغفرة، در باب
ادعیه و
ذکر اعمال عبادی که ظاهراً بزرگ ترین کتاب او بوده است.
این کتابها را نیز به او نسبت داده اند: ۱. تلخیص القواعد الوفیة فی
اصل حکم (حکمة) خرقة الصوفیة.
۲. السلطان المبین و البرهان المستبین.
۳. الشهاب الثاقب فی الرد علی بعضی اولی المناصب.
۴. الوسیلة الاحدیة فی الفضیلة الاحمدیة، عنوان قصیده ای است که ظاهراً در
ستایش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) سروده شده و سخاوی
به آن اشاره کرده است.
۵ و ۶. زبیدی
دو کتاب، یکی مفصل و دیگری مختصر در مورد خرقة الصوفیة به نام او ثبت کرده است که نمیدانیم آیا همان عدة المرشدین است یا نه. سخاوی چند اثر دیگر نیز به او نسبت داده است.
(۱) ابن حجر عسقلانی احمد، انباء الغمر، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م.
(۲) بریهی عبدالوهاب، طبقات صلحاء الیمن، به کوشش عبدالله محمد حبشی، صنعا، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
(۳) حاجی خلیفه، کشف.
(۴) زبیدی احمد، طبقات الخواص اهل الصدق و الاخلاص، قاهره، ۱۳۲۱ق /۱۹۰۳م.
(۵) سخاوی محمد، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۳ق/ ۱۹۳۴م.
(۶) ظاهریه، خطی (تصوف).
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «ابنرداد»، ج۳، ص۱۲۳۱.