إساف و نائله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اساف از بتهای مشرکان مکه در روزگار جاهلیت است. «اساف» (به کسر و فتح همزه) از بتهای نام آور مکه
بوده که
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در فتح مکه آن را همراه دیگر بتها شکست.
از آن همراه بتی به نام «
نائله» یاد میکنند.
اساف و نائله زن و مردی یمنی هستند که در کعبه
مسخ شدند و مردم آنها را برای عبرت دیگران، جلوی کعبه نصب کردند. «اساف» را به صورت مرد و «
نائله» را زنی دانستهاند که در
سعی صفا و مروه، آنها را
استلام میکردند.
درباره تطور واژه «اساف» آگاهی در دست نیست. تنها میدانیم که این نام در میان عرب رایج بوده است. این واژه از ماده «ا س ف» به معنای اندوه و
خشم است.
البته واژه شناسان به رغم یادکرد از «اساف» ذیل این ریشه، به نسبت آن دو اشاره نکردهاند. این را میتوان نشانهای بر غیر عربی بودن این واژه دانست. نام این بت در شعر برخی شاعران جاهلی از جمله
بشر بن ابی خازم اسدی
آمده است. در شعری از
ابوطالب نیز به مناسبت از مکان قرار گرفتن اساف و نائله یاد شده است.
بر پایه داستانهای کهن عرب و نیز روایتی منسوب به
امام علی (علیهالسّلام) با اندکی تفاوت،
زنی به نام نائله بنت سهل و مردی به نام اساف بن عمرو، از مردم
یمن، به یکدیگر عشق میورزیدند.
آن دو در
موسم حج همراه قبیله خود آهنگ مکه کردند و هنگام
طواف چون درون
کعبه خلوتی یافتند، دامن به
گناه آلودند. بدان روی که حرمت کعبه را نگاه نداشتند، خداوند آنها را به صورت دو قطعه سنگ
یا مس
مسخ کرد.
نام این دو را اساف بن یعلی و نائله بنت زید،
اساف بن سهیل و نائله بنت عمرو بن ذویب،
و اساف بن بغاء و نائله بنت ذئب
نیز گفتهاند.
از
عایشه و
ابن عباس گزارش شده که آن دو از
قبیله جرهم بودند.
برخی دیگر گفتهاند که از
بنی عبدالدار بودهاند.
آن گاه که مردم آنها را بدان صورت یافتند، برای عبرت دیگران، اساف را کنار
حجرالاسود و نائله را کنار
رکن یمانی یا یکی را کنار
زمزم و دیگری را برابر کعبه
یا هر یک را کنار رکنی نهادند. این صورت اخیر با گزارش اول، جمع پذیر است.
شماری نیز مکان آنها را برابر
مقام ابراهیم (علیهالسّلام) در کعبه
و همچنین دو طرف
زمزم یاد کردهاند. گویا اینان اساف را با منات به اشتباه یکی دانستهاند.
در بعضی حدیثهای
مسلم بن حجاج آمده است که اساف و نائله در کرانه دریا بودند و مردم
یثرب در دوره جاهلیت برای آنها
هلهله میکشیدند.
با توجه به دور بودن مدینه از دریا، این سخن چندان شایان اعتماد نیست. مجموعه نشانههای تاریخی، حکایت دارد که مکان آنها بالای
صفا و مروه بوده است.
گویا مشرکان جای این دو بت را در دورانهای گوناگون تغییر میدادهاند. سبب این کار آن بود تا مردم با دیدن دو
انسان مسخ شده، از رفتار زشت و سرانجام تلخ آنها درس گیرند.
اما چون مدتی گذشت و
بت پرستی رواج یافت، مردم به پرستش آن دو روی آوردند. برخی روایتها عامل پرستش اساف و نائله را
عمرو بن لحی دانستهاند
همان کسی که بت پرستی را از
شام آموخت و در
مکه رواج داد.
بر پایه گزارش شهرستانی، گویا این دو بت را نیز «عمرو بن لحی» از شام به مکه آورده است.
برخی
قصی بن کلاب را عامل این کار دانستهاند.
اما این نظر پذیرفته نیست؛ زیرا او از نیاکان پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و نسب ایشان از شرک پیراستهاند. شاید نیز وی این کار را با هدف پرستش انجام نداده و پس از او مشرکان آن دو را پرستیدهاند. بر پایه گزارشی، مشرکان در توجیه پرستش این دو بت میگفتند: اگر خدا از پرستش اساف و نائله خشنود نبود، آنها را بدین شکل درنمی آورد.
اساف و نائله رفته رفته جایگاهی نزد مشرکان یافتند تا آن جا که سعی را از کنار اساف آغاز میکردند و به نائله پایان میدادند
و هنگام سعی، آنها را میبوسیدند و
مسح میکردند و گوسفندان و شترانی بسیار برایشان
قربانی میکردند
و کنار آن دو
دعا کرده، حاجت میخواستند.
پرستش این دو بت، در بعضی روایتها به قبایلی خاص همچون
خزاعه یا
قریش ، نسبت یافته است.
بر پایه برخی گزارشهای دیگر، با گذشت زمان، همه حج گزاران آن دو بت را تقدیس و پرستش کردند.
مشرکان در روزگار جاهلیت، همراه سعی میان این دو بت،
قربانیهای خود را نزد آنها
ذبح و
نحر میکردند
و گاه
خون قربانی را بر سر آن دو میکشیدند و نزد آنها سر خود را میتراشیدند
و
سوگند یاد میکردند.
اساف و نائله تا سال هشتم ق. پرستش میشدند. سرانجام پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
فتح مکه آنها را همراه دیگر بتان شکست.
واقدی در روایتی افسانه گون آورده است که چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این دو بت را شکست، زنی سیه چهره با گیسوانی بلند و پریشان از یکی بیرون آمد و ناله کنان صورتش را چنگ زد.
داستان اساف و نائله بی شباهت به برخی اساطیر یونانی نیست؛ به ویژه اسطوره هیپومنس و آتلانتیا که در معبد زئوس، یا رمتر، همدیگر را در آغوش کشیدند و زئوس از این بی احترامی رنجید و آنها را به دو شیر سنگی تبدیل کرد.
همچنین یادآور اسطوره عشق آدونیس و آستارته (عشتر) است که مظهر دو الهه بابلی، بعل (مردوک) و بعله، هستند.
بر پایه گزارشی ضعیف از واحدی، ریشه این داستان از
اهل کتاب است.
با توجه به اسطورههای مشابه در فرهنگ اقوام همسایه شبه جزیره و نبود ریشه مشخص عربی برای واژه اساف، احتمال غیر عربی بودن آن بسیار است.
پیش از
ظهور اسلام و هم زمان با آن،
بت پرستان برای برگزاری
مناسک حج به
مکه میآمدند و مراسم
حج و
سعی صفا و مروه را که از مناسک واجب آن است،
به گونهای شرک آلود انجام میدادند. اسلام حج را به شکل راستین آن بازگرداند و آداب و مناسک شرک آلود را از آن زدود.
پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از
هجرت، مردم مکه را از عبادت و مسح آن دو بت
نهی میکرد.
مسلمانان پس از هجرت، نخستین بار به سال هفتم در رویداد
عمرة القضاء توانستند خانه خدا را
زیارت کنند.
برخی از آنان از سعی خودداری کردند، با این پندار که سعی صفا و مروه، به علت وجود دو بت اساف و نائله و سعی مشرکان، کاری جاهلانه و شرک آلود است.
در پی این رویداد، آیه ۱۵۸
سوره بقره با تاکید بر جواز و بلکه وجوب سعی صفا و مروه به عنوان جزئی از
اعمال حج، نازل شد:
«ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما...»
بر پایه این آیه، سعی میان صفا و مروه،
فریضه و از
شعائر الهی است و اگر مردم نادان، آنها را آلوده کردهاند، نباید مسلمانان این
فریضه را ترک کنند. بدین ترتیب، توهم شرک آلود بودن سعی از میان رفت و این کار در قالب شعائر توحیدی حج، بدون ارتباط با پرستش بتان، ترویج و تثبیت شد.
همچنین ذیل آیه «والرجز فاهجر»
از
قتاده گزارش کردهاند که منظور از «رجز» یعنی پلیدی، همان اساف و نائله است که مشرکان بدانها
تبرک میجستند و خداوند در این آیه،
تعظیم و پرستش آنها را منع کرده است.
(۱) الآحاد و المثانی، ابن ابی عاصم (م. ۲۸۷ق) ، به کوشش فیصل، ریاض، دار الدرایه، ۱۴۱۱ق.
(۲) اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۱ق) ، به کوشش رشدی صالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۰۳ق.
(۳) اساطیر جهان، پیر گریمال، ترجمه، مانی صالحی، تهران، مهاجر، ۱۳۸۵ش.
(۴) اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ق)، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق.
(۵) الاصنام (تنکیس الاصنام)، هشام بن محمد الکلبی (م. ۲۰۴ق) ، به کوشش احمد زکی، نشر نو، ۱۳۶۴ش.
(۶)
بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، محمد تقی شوشتری، تهران، امیر کبیر، ۱۴۱۸ق.
(۷) تاج العروس، الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۸) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۹) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۸۴ق) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ق) ، به کوشش احمد حبیب، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۹ق.
(۱۱) تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)، الثعلبی (م. ۴۲۷ق) ، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
(۱۲) تفسیر سمرقندی (بحر العلوم)، السمرقندی (م. ۳۸۳ق) ، به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دار الفکر.
(۱۳) تفسیر القمی، القمی (م. ۳۲۹ق) ، به کوشش موسوی، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۱۴) التفسیر الکاشف، المغنیه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۲۴ق.
(۱۵) جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۶۰ق) ، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ق.
(۱۶) تنویر الحوالک، السیوطی (م. ۹۱۱ق) ، بیروت، المکتبة الثقافیه، ۱۹۷۳م.
(۱۷) الدر المنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ق) ، بیروت، دار المعرفه.
(۱۸) دیوان ابی طالب بن عبدالمطلب، به کوشش آل یاسین، مکتبة الهلال، ۱۴۲۱ق.
(۱۹) رسائل المرتضی، السید المرتضی (م. ۴۳۶ق) ، به کوشش حسینی و رجایی، قم، دار القرآن، ۱۴۰۵ق.
(۲۰) الروض المعطار، محمد بن عبدالمنعم الحمیری (م. ۹۰۰ق) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، مکتبة لبنان، ۱۹۸۴م.
(۲۱) السنن الکبری (سنن النسائی)، النسائی (م. ۳۰۳ق) ، به کوشش عبدالغفار و سید کسروی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۲۲) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق) ، به کوشش محمد محیی الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
(۲۳)
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۲۴) الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ق) ، به کوشش العطار، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۷ق.
(۲۵) صحیح مسلم
بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ق) ، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۲۶) صحیح مسلم، مسلم (م. ۲۶۱ق) ، بیروت، دار الفکر.
(۲۷) العجاب
فی بیان الاسباب، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق) ، به کوشش عبدالکریم، دار ابن الجوزیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۸) العین، الفراهیدی (م. ۱۷۵ق) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۲۹) غریب الحدیث، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق)، به کوشش الجبوری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
(۳۰) الفائق
فی غریب الحدیث، الزمخشری (م. ۵۳۸ق) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
(۳۱) فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ق) ، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ق.
(۳۲) قرب الاسناد، الحمیری (م. ۳۰۰ق) ، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق.
(۳۳) الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ق) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
(۳۴) کنز العمال، المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق) ، به کوشش السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۰۹ق.
(۳۵) لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ق) ، قم، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
(۳۶) مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۷ق) ، به کوشش الحسینی، مکتبة الثقافه، ۱۴۰۸ق.
(۳۷) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۳۸) مجمع الزوائد، الهیثمی (م. ۸۰۷ق) ، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۸ق.
(۳۹) المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق) ، مطبعة الدائره، ۱۳۶۱ق.
(۴۰) مراصد الاطلاع، صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. ۷۳۹ق) ، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۴۱) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق) ، بیروت، دار الاندلس، ۱۹۶۵م.
(۴۲) المسالک و الممالک، ابوعبید البکری (م. ۴۸۷ق) ، به کوشش ادریان فان لیوفن و اندری فیری، دار الغرب الاسلامی، ۱۹۹۲م.
(۴۳) مسند احمد، احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق) ، بیروت، دار صادر.
(۴۴) مسند الشامیین، الطبرانی (م. ۳۶۰ق) ، به کوشش حمدی، بیروت، الرساله، ۱۴۱۷ق.
(۴۵) المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق.
(۴۶) المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰ق) ، قاهره، دار الحرمین، ۱۴۱۵ق.
(۴۷) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق) ، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۳۹۹ق.
(۴۸) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۴۹) الملل و النحل، الشهرستانی (م. ۵۴۸ق) ، به کوشش محمد سید کیلانی، دار المعرفه، ۱۳۹۵ق.
(۵۰) المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۵۱) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق) ، قم، آل البیت، ، ۱۴۱۴ق.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، بر گرفته از مقاله «إساف» سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصنام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۸.