کِبَر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کِبَر (به کسر کاف و فتح باء) و
کُبْر (به ضم کاف و سکون باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای بزرگی و قدر است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
کَبیر (به فتح کاف) از
اسماء حسنی و به معنای عظیم القدر؛
کِبْریاء (به کسر کاف و سکون باء) به معنای
عظمت و
حکومت؛
کِبْر (به کسر کاف و سکون باء) بزرگی و
تکبّر و خودبینی؛
تَکَبُّر (به فتح تاء و کاف و ضم و تشدید باء) به معنای
خودبینی همراه با تکلف؛
اِسْتِکْبار (به کسر الف و تاء و سکون سین و کاف) به معنای کسی که اظهار بزرگی و
تکبّر کند با آنکه اهلش نیست؛
مُتَکَبِّر (به ضم میم و فتح تاء و کاف و کسر و تشدید باء) از اسماء حسنی و به معنای صاحب
کبریاء و صاحب عظمت؛
کُبّار (به ضم کاف و تشدید باء) مبالغه
کبیر به معنای بسیار بزرگ؛ و
کَبائِر (به فتح کاف و کسر همزه) جمع
کبیره به معنای
گناهان کبیره و در مقابل
گناهان صغیره میباشد.
کِبَر و
کُبْر:
(بر وزن عِنَب و قُفْل) بزرگی و قدر است، چنانکه در
قاموس و
اقرب گفته شد.
(وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ اَکْبَرُ) (و خشنودى
خدا، از همه اينها برتر است).
(وَ لَاَجْرُ الْآخِرَةِ اَکْبَرُ) (و پاداش
آخرت، از آن هم مهمتر است).
کِبَر به اعتبار سنّ نیز گفته میشود مثل:
(قالَ رَبِّ اَنَّی یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ...) (او گفت: «پروردگارا! چگونه ممكن است پسرى براى من باشد، در حالى كه
پیری به سراغ من آمده)،
که مراد از آن بزرگی
سنّ و پیری است.
راغب گفته: اصل صغیر و
کبیر در
اعیان است و به طور
استعاره در معانی به کار روند، و آن به معنی سنگینی نیز آید که نوعی از بزرگی است، مثل:
(کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ اِلَیْهِ) «گران است بر
مشرکان آنچه آنها را بدان میخوانید».
کَبیر: از
اسماء حسنی است.
(وَ اَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُ الْکَبِیرُ) (و خداوند بلند مرتبه و بزرگ است).
ظاهرا آن به معنی عظیم القدر است، چنانکه علیّ به معنی بلند پایه است. در
مجمع آن را «السّیّد الملک القادر علی جمیع الاشیاء» گفته است. مراجعه به آیات نشان میدهد،
کبیر نوعا در ذیل آیاتی آمده که سخن در
قدرت و احاطه خداوند است و علی هذا سخن مجمع تایید میشود.
کبیر در غیر خدا و در
کبیر معنوی و جسمی و ایضا به معنی رئیس و
رهبر به کار رفته است، مثل:
(ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ) (و اين، همان
فضیلت بزرگ است)
که معنوی است؛
(فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً اِلَّا کَبِیراً لَهُمْ) (همه بتها -جز
بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد)
که میشود گفت: بزرگی جثّه مراد است.
و در آیه
(اِنَّهُ لَکَبِیرُکُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ) (به طور مسلم او بزرگ شماست كه به شما
سحر آموخته است)
مراد رهبر و رئیس میباشد.
کِبْریاء:
عظمت و
حکومت است.
(وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْاَرْضِ) «و باشد برای شما عظمت و حکمرانی در
زمین؟».
(وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (و براى اوست
کبریا و عظمت در آسمانها و زمين، و اوست توانا و
حکیم)
مراد از آن در در آیه
ربوبیّت عامه و
حکومت مطلقه است و لفظ عزیز و حکیم تا حدّی آن را معنی میکند.
کِبْر: بزرگی و
تکبّر و خودبینی است، مثل:
(وَ الَّذِی تَوَلَّی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِیمٌ) بعضی «
کبر» را در آیه به ضمّ کاف خواندهاند، مراد از آن معظم شیء است. ضمیر «
کبره» راجع به «افک» واقع در صدر آیه است، گویند مراد از
(وَ الَّذِی تَوَلَّی) عبد اللّه بن ابیّ است که در اشاعه افک پا فشاری میکرد. یعنی: «آنکه به معظم افک مباشرت کرده برای اوست عذابی بزرگ».
(اِنْ فِی صُدُورِهِمْ اِلَّا کِبْرٌ) «نیست در سینههاشان مگر
تکبّر و خود بزرگبینی».
تَکَبُّر: به معنی
خودبینی است و شاید تکلّف در آن منظور باشد، یعنی به زور خودش را
کبیر میداند. بدترین
تکبّر آنست که در برابر
امر خدا تکبّر و از قبول آن امتناع کند.
(فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ اَنْ تَتَکَبَّرَ فِیها...) (از آن مقام و مرتبهات فرود آى؛ تو حق ندارى در آن مقام و مرتبه
تكبّر كنى).
اِسْتِکْبار: آنست که اظهار بزرگی و
تکبّر کند با آنکه اهلش نیست،
(اَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ) (سرباز زد، و
تكبّر ورزيد، و بخاطر نافرمانى و تكبّرش از
کافران شد)
و
آیات قرآن همه در این زمینه است.
مُتَکَبِّر: از
اسماء حسنی و به معنی صاحب
کبریاء و صاحب عظمت است.
(السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ) (امنيّتبخش است، مراقب همه چيز است، شكستناپذيرى كه با
اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و داراى
كبريا و عظمت است)،
چنانکه
زمخشری گفته: «البلیغ
الکبریاء و العظمة» در
اقرب الموارد میگوید: «
تکبّر الرّجل: کان ذا
کبریاء». در
المیزان آمده:
متکبّر آنست که متلبّس به
کبریاء و در آن ظاهر باشد. این
صفت در خداوند صادق است زیرا
کبریاء و عظمت حقیقی از آن اوست.
کُبّار: مبالغه
کبیر است.
(وَ مَکَرُوا مَکْراً کُبَّاراً) «حیله کردند
حیله بسیار بزرگ».
آن با تشدید و تخفیف هر دو خوانده شده است.
۱-
(اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً) (اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مىشويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مىپوشانيم و مىبخشيم؛ و شما را در جايگاه با ارزشى وارد مىكنيم).
۲-
(وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ اِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ) (همان كسانى كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند، و هنگامى كه
خشمگین شوند
عفو مىكنند).
۳-
(الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَواحِشَ اِلَّا اللَّمَمَ اِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ اَعْلَمُ بِکُمْ اِذْ اَنْشَاَکُمْ مِنَ الْاَرْضِ وَ اِذْ اَنْتُمْ اَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ اُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا اَنْفُسَکُمْ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی) (همان كسانى كه از
گناهان کبیره و اعمال زشت دورى مىكنند، جز
گناهان صغیره كه گاه آلوده آن مىشوند)؛ و بدان كه
آمرزش پروردگار تو گسترده است؛ او نسبت به شما از همه آگاهتر است از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه به صورت جنينهايى در شكم مادرانتان بوديد؛ پس خودستايى نكنيد، او پرهيزگاران را بهتر مىشناسد).
۴-
(وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً اِلَّا اَحْصاها...) (و
نامه اعمال آنها در آن جا گذارده مىشود، پس گنهكاران را مىبينى در حالى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند؛ و مىگويند: «اى واى بر ما! اين چه نامهاى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نمىكند مگر اينكه آن را احصا كرده است؟!).
۵-
(وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ. وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ) (و هر كارى را انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است، و هر كار كوچك و بزرگى نوشته شده است).
درباره هر پنج
آیه صحبت خواهیم کرد و هر یک را بررسی خواهیم نمود.
بزرگان و ارباب تفسیر از سه آیه اولی استفاده کردهاند که گناهان منقسم به صغائر و کبائراند و استناد به «کبائر» نشان میدهد که صغائر هم داریم و در آیه اول به قرینه مقابله «
سیّئات» را صغائر دانستهاند و مورد عفوّ، البته در صورت اجتناب از کبائر. ظاهرا نمیشود انکار کرد که «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» در آیه اول و «الْاِثْمِ» در آیه دوم و سوم اعمّ از کبائر است و کبائر قسمتی از آن میباشد.
آیه اول که در
سوره نساء است؛ در آیات قبلی،
خوردن مال یتیم، ندادن اموال به سفهاء، گناه درباره تقسیم
ارث، زنا،
لواط (ظاهرا)، منع زنان از
ازدواج به جهت ارث بردن از آنان، انکار
مهریّه زن، تزویج نامادریها، حرمت تزویج
محارم،
اکل مال به باطل ذکر شده، سپس آمده:
(اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ...).
از طرف دیگر فواحش از کبائر خارج نیستند بلکه قطع نظر از
کبیره بودن بسیار شنیع نیز هستند و به عبارت دیگر ذکر خاصّ بعد از عامّ است. و اللّه اعلم.
و آن چنانکه در «فحش» گذشت در
قرآن به
زنا و لواط و تزویج نامادری بالخصوص اطلاق شده است (
) و در
کافی باب اللمم از حضرت صادق (علیهالسّلام) نقل شده:
«الْفَوَاحِشُ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ».
آیه چهارم در صغیره و
کبیره بودن گناه صریح است، زیرا مجرمین از آنچه در کتاب است ترسانند و میگویند این چه کتابی است؛ علی هذا صغیره و
کبیره گناهند. در آیه پنجم صغیر و
کبیر شامل همه اعمال است اعم از نیک و بد. در آیه اول مراد از سیئات یا صغائراند و یا آثار معاصی و در صورت اجتناب از کبائر ظاهرا آنها مورد عفواند، مشروط بر اینکه مورد اصرار واقع نشوند و گرنه اصرار بر صغیره آن را در ردیف کبائر قرار خواهد داد:
(وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) ( و اصرار بر
گناه، نمىورزند، در حالى كه آگاهند).
در کافی باب الاصرار علی الذّنب از
اباعبداللّه (علیهالسّلام) نقل شده:
«لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْاِصْرَارِ وَ لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ».
و راجع به «اِلَّا اللَّمَمَ» در آیه سوم، عنقریب بحث خواهد شد.
اگر گویند: متعلّق اجتناب در سه آیه اولی کبائراند و در صورت انقسام گناه بر صغیره و
کبیره باید گفت: فقط کبائر در
اسلام واجب الاجتناباند، نه صغائر!! لذا بهتر است بگوئیم «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» در آیه اول وصف کبائر و در آیه دوم و سوم «الاثم» بیان کبائر است؛ علی هذا همه گناهان کبائر و
اثم و منهیّ عنهاند و آمدن لفظ کبائر دلالت دارد بر اینکه در اسلام صغائر نداریم.
گوئیم: صریح آیه چهارم دال بر وجود صغیره و
کبیره است و تقسیم گناهان بر صغیره و
کبیره حتمی است و در سه آیه اولی نمیشود کبائر را شامل همه گناهان دانست با آنکه آیه چهارم آنها را صریحا تقسیم کرده است، لذا تقریبا یقینی است که «ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ» و «الْاِثْمِ» اعمّ، و کبائر قسمتی از آندو است.
امّا اینکه فقط کبائر مورد اجتنابند نه صغائر، باید دانست: صغائر در صورت اصرار داخل در کبائراند و نیز کلمه «تُنْهَوْنَ عَنْهُ» و «الْاِثْمِ» در آیات فوق و ایضا آیات دیگر و
روایات بالضرورة دلالت دارند بر اینکه مطلق گناهان اعمّ از صغائر و کبائر واجب الاجتناباند، النهایه در آیات سه گانه گذشته به کبائر به نحو خاصّی توجّه شده است و مورد اجتناب واقع گشتهاند.
اگر مراد از
لمم گناهان صغیره باشد چنانکه در
صحاح صغائر الذنوب گفته و
راغب تعبیر از صغیره دانسته، در اینصورت میشود گفت، نظیر «السیئات» در آیه اول است.
ولی بنا بر تفسیر
اهل بیت (علیهمالسّلام) که آن را گناه گاهگاهی فرمودهاند شامل صغائر و کبائر است، زیرا گناهی که
انسان گاهگاه مرتکب میشود ممکن است صغیره یا
کبیره باشد، جمله
(اِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ...) (و بدان كه
آمرزش پروردگار تو گسترده است؛).
تفسیر اهل بیت (علیهمالسّلام) مطابق واقع و
لغت است در اینصورت مضمون آیه سوم مطلب دیگری است.
در کافی باب اللمم از امام (علیهالسّلام) نقل کرده: لمم گناه بعد از گناه است که
عبد به آن نزدیک و مرتکب میشود:
«قَالَ: الْهَنَةُ بَعْدَ الْهَنَةِ اَیِ الذَّنْبُ بَعْدَ الذَّنْبِ یُلِمُّ بِهِ الْعَبْدُ».
و در روایت دیگر فرموده طبع و عادت بنده گناه کردن نیست ولی گاهی به آن مرتکب میشود:
«قَالَ: اللَّمَّامُ الْعَبْدُ الَّذِی یُلِمُّ بِالذَّنْبِ بَعْدَ الذَّنْبِ لَیْسَ مِنْ سَلِیقَتِهِ اَیْ مِنْ طَبِیعَتِهِ».
و در روایت دیگری از
امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده:
«وَ اللَّمَمُ: الرَّجُلُ یُلِمُّ بِالذَّنْبِ فَیَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ».
علی هذا استثناء در «اِلَّا اللَّمَمَ» متصل است و به قول صحاح و راغب منقطع خواهد بود.
از
ابن عباس نقل شده گناهان همه
کبیرهاند و هر آنچه خدا از آن نهی کرده
کبیره میباشد.
طبرسی (رحمهالله) بعد از نقل این سخن فرموده: اصحاب ما (
امامیّه) نیز بر این قولند و فرمودهاند: «المعاصی کلّها
کبیرة»، زیرا همه قبیحاند، لیکن بعضی نسبت به بعضی بزرگتراند ولی فی نفسه گناه صغیره نداریم.
در
مستمسک عروه ذیل مسئله
عدالت امام جماعت، از
شیخ مفید،
قاضی،
شیخ طوسی و
علّامه حلّی نقل شده که فرمودهاند: «کلّ معصیة
کبیرة»؛ و صغیره و
کبیره بودن بالنسبة است.
اقوال دیگری نیز در این باره هست که احتیاج به نقل آنها نیست مگر قول ذیل:
و آن اینکه: صغیره و
کبیره بودن نسبت به فاعل است، مثلا اگر عالِم گناهی کند،
کبیره است و اگر همان گناه را جاهل بکند،
کبیره نیست؛ علی هذا باید با
مکان و
زمان نیز فرق کند، مثل گناه در
رمضان و غیر آن و یا گناه در حرم
مکّه و غیر آن.
به نظر نگارنده: این دو قول فی حدّ نفسه صحیحاند ولی
قرآن و روایات ناظر به این دو قول نیست، بلکه ظهورشان در آنست که بعضی از گناهان به ذاته
کبیرهاند و بعضی صغیره، و گرنه حساب صغائر و کبائر از بین خواهد رفت، مثلا معنی
(اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ) این میشود: اگر از کبائر نهی شده که با
قیاس به همدیگر
کبیرهاند، اجتناب کنید... و این مفهوم درستی نخواهد داشت و شما هر صغیره را که در نظر بگیرید، نسبت به کوچکتر از آن
کبیره خواهد بود، یا روز
قیامت گناهکار بگوید: این چه کتابی است که هیچ صغیره را که نسبت به سائر گناهان صغیره است و... ترک نکرده؛ به عبارت دیگر برای کبائر و صغائر مفهوم مشخصّی نخواهیم داشت.
ظاهر آنست (و اللّه العالم) گناهان مثل اشیاء مختلف الحقیقة و فی حدّ نفسه هستند مثلا میگوئیم: این شتر است، این اسب، این گاو، این گوسفند، این گربه و این موش؛ هکذا گناهان: این
قتل است، این اکل مال یتیم و این اوقات تلخی به
زن و
فرزند و نظیر آن.
علی هذا باید دید کدام گناهان در
شرع کبیره خوانده شدهاند و با استقصاء و دانستن آنها بدانیم که غیر آنها صغیرهاند، به شرط آنکه در صغیره اصرار نداشته باشیم.
اگر گویند:
قرآن مجید مقداری از گناهان را در اثناء آیات و
سور یاد کرده و آنوقت در بعض آیات دیگر فرموده:
(اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ-... الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْاِثْمِ) از کجا بدانیم که
کبیره و صغیره کدام است؟ گوئیم: لا اقلّ باید قبول کرد که
مسلمانان پس از شنیدن لفظ کبائر مامور بودند از صاحب شرع بپرسند و بدانند کبائر کداماند.
در روایات برای تعیین کبائر دو طریق داریم: یکی، عنوان کلّی و مشخّص؛ دیگری، تعداد فرد فرد کبائر.
اول: عنوان کلی همان است که فرمودهاند:
کبیره آنست که خدا به مرتکب آن
وعده آتش داده است.
در کافی باب الکبائر از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده:
«قَالَ: الْکَبَائِرُ الَّتِی اَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْهَا النَّارَ».
در
وسائل باب وجوب اجتناب الکبائر از
ثواب الاعمال از
ابیالحسن (علیهالسّلام) نقل شده:
«مَنِ اجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ اِنْ کَانَ مُؤْمِناً کَفَّرَ اللَّهُ عَنْهُ سَیِّئَاتِهِ».
و از
عقاب الاعمال از
امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده:
«قَالَ: سَاَلْتُ اَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ الْکَبَائِرِ فَقَالَ: کُلُّ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
این کلام کاملا روشن است زیرا تا گناه
کبیره نباشد خدا ظاهرا راجع به آن با
آتش تهدید نمیکند.
چند گناه در
قرآن ذکر شده که نسبت به آنها وعده آتش داده شده است:
۱-
قتل نفس:
(وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها) (و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او
دوزخ است).
۲-
خوردن مال یتیم:
(اِنَّ الَّذِینَ یَاْکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً اِنَّما یَاْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً...) (كسانى كه اموال يتيمان را به
ظلم و
ستم مىخورند، در حقيقت، تنها آتش مىخورند).
۳- اکل
ربا:
(فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ) (و اگر كسى اندرزى از جانب پروردگارش به او رسد، و از
رباخواری خوددارى كند، سودهاى پيشين و قبل از تحريم از آن اوست؛ و كار او به عفو خدا واگذار مىشود؛ امّا كسانى كه به ربا خوارى بازگردند اهل دوزخند؛ و جاودانه در آن خواهند بود.)
۴-
شرک و آن
اکبر کبائر است:
(اِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَاْواهُ النَّارُ) (زيرا هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، خداوند
بهشت را بر او
حرام كرده؛ و جايگاه او دوزخ است).
۵- فرار از
جنگ (با شرایط):
(وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ اِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَوْ مُتَحَیِّزاً اِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَاْواهُ جَهَنَّمُ...) (و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند به
غضب خدا گرفتار خواهد شد؛ و جايگاه او
جهنّم است).
۶-
زنا:
(وَ لا یَزْنُونَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ اَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً) (و زنا نمى كنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد!
عذاب او در روز
قیامت مضاعف مىگردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند)
۷- نسبت زنا به زنان عفیف:
(اِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ) (كسانى كه زنان پاكدامن و بىخبر از هرگونه آلودگى و
مؤمن را متهم مىسازند، در
دنیا و
آخرت از
رحمت الهی دور شدند و عذاب سختى براى آنهاست).
اینها برای نمونه ذکر شد گناهان دیگری نیز در
قرآن هست که مورد وعده عذابند.
دوم: راجع به تعداد فرد فرد گناهان
کبیره روایات زیادی داریم، از آن جمله هفت گناه در ردیف اول شمرده شده به قرار ذیل:
۱- قتل نفس.
۲-
عقوق والدین.
۳- خوردن ربا.
۴- بادیه نشین شدن بعد از مهاجرت به دیار
اسلام؛ (این گویا بدان علت است که مستلزم ترک
دین و دوری از علم و
کمال است).
۵- نسبت زنا به زن پاکدامن.
۶- خوردن مال یتیم.
۷- فرار از جنگ اسلامی.
در روایت دیگر به جای عقوق والدین آمده:
«وَ کُلُّ مَا اَوْعَدَ اللَّهُ عَلَیْهِ النَّارَ».
در روایت
عبد العظیم حسنی از
امام جواد از پدرش از
امام صادق (علیهمالسّلام) در جواب
عمرو بن عبید گناهان ذیل با ذکر ماخذ آنها از
قرآن و
سنت نقل شده است:
شرک به خدا، یاس از رحمت خدا، ایمنی از
مکر خدا، عقوق والدین، قتل نفس، نسبت زنا به زن پاک، اکل مال یتیم، فرار از جنگ، خوردن ربا،
سحر، زنا،
سوگند دروغ،
خیانت، منع
زکوة،
شهادت زور،
کتمان شهادت،
شرابخوری،
ترک صلوة،
نقض عهد،
قطع رحم. اینها مجموعا بیست گناهاند.
در
وسائل باب فوق الذکر از
عیون الاخبار صدوق نقل شده که
حضرت رضا (علیهالسّلام) در نامهای که به
مامون عباسی نوشت، از جمله گناهان زیر را یاد فرموده است:
اکل میته،
خون،
گوشت خوک، گوشت حیوانی که به هنگام
ذبح نام خدا بر آن برده نشده،
سحت (حرام)،
قمار، کم کردن ترازو و پیمانه، لواط، یاری ستمکاران، اعتماد به ستمگران، ندادن حقوق مردم با امکان،
دروغ،
خودپسندی،
اسراف،
تبذیر، سبک شمردن
حجّ، جنگ با
اولیاء اللّه، اشتغال به
لهو و
لعب، اصرار بر ذنوب.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "کبر"، ج۶، ص۷۲.