وحدت ادیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دین خدا (یعنی مجموعه اصول اساسی دین،
توحید،
رسالت،
معاد و...) که اساس و شالوده همه
شرایع میباشد یکی و متحد است. شرایع (و فروعات دینی) باهم اختلاف دارند. این
حقیقت را از
آیات قرآن میتوان اثبات نمود.
تعالیم انبیای گذشته، در میان همان مردمی که آنها را دریافت میداشتند، به مرور زمان و تحت تأثیر عوامل مختلف، دستخوش
تحریف و تفسیر نادرست قرار میگرفت و پس از چندی تبدیل به یک آیین انحرافی میشد، لذا نه
صحف ابراهیم باقی مانده و نه آنچه بر
نوح نازل شده است، نه از اوستای اصلی و تعلیمات واقعی
زردشت خبری هست و نه از تمام
تورات و
انجیل حقیقی اثری
و این که در بعضی
آیات قرآن،
انجیل و تورات، تصدیق شده است مراد این است که صفات و ویژگیهای
پیغمبر (صلّیاللهعلیهوآلهوسلم) در قرآن با نشانههایی که در تورات و انجیل آمده مطابقت کامل دارد.
در نتیجه
وحدت رسالت و عدم آن نسبت به کتب اصلی شرایع گذشته مطرح است نه کتب تحریف شده.
قرآن میفرماید: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛ براستی دین نزد خدا
اسلام (و تسلیم) است.
یعنی دین الهی و قانون آسمانی در زمانهای گذشته آینده و در تمام دورانها همان اسلام (تسلیم) و دین
واحدی بوده است.
آیه فوق با صراحت یکیبودن دین را اعلام میدارد، مخصوصاً با توجه به این نکته که کلمه «
دین» در این آیه و آیات دیگر همیشه به صورت مفرد آمده است و هرگز در قرآن حرف از ادیان نیست، سخن از دین است. در آیه دیگر میفرماید: «
ابراهیم نه
یهودی بود و نه
نصرانی، بلکه او بر آیین
توحید، و یک فرد مسلمان (و تسلیم خدا) بود و هرگز از
مشرکان نبود.»
تعدد شرایع را علاوه بر وجود شرایع متعدد، در دنیای گذشته و حال، از آیات قرآن هم میتوان استفاده نمود، آنجا که میفرماید: «لِکُلٍّ جَعَلْنا شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً؛ برای هر یک از
پیامبران (یا برای هر یک از امتها) راه ویژهای (و قانون فرعی خاصی) قرار دادیم.
بدون شک، یک سلسله از عقاید و احکام مشترک بین ادیان آسمانی وجود دارد که لازم بود خداوند در تمام کتابهای آسمانی اعلان نماید مثل
اصول عقاید (
توحید، و
رسالت و معاد) و بعضی از احکام همچون
نماز، حرام بودن
شراب، و حرمت
قتل و آدمکشی، تسلیم بودن در مقابل فرمان الهی، اصل و ریشه همه
ادیان میباشد. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
و همین طور عقیده به
ظهور امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) در تمام
کتب آسمانی مطرح بوده است، چنانکه قرآن میفرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحینَ؛
ما در
زبور بعد از (تورات یا قرآن) نوشتیم که زمین را بندگان صالح به
ارث میبرند.
و یا در مورد
ولایت ائمه (علیهمالسلام) میفرماید: «وَ سْئَلْ مَنْ
أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ
الرُسُل؛
ای
پیامبر، در
معراج از
انبیاء بپرس که بر چه چیز مأمور بودند، همه گفتند برای تبلیغ و
بشارت نبوت و
بعثت تو و ولایت
امام علی ابن ابیطالب و همینطور بشارت به آمدن پیامبران بعدی از جمله
پیامبر خاتم...
امور فوق ممکن است از جهت
کمال و
نقص بجهت رشد فرهنگی مردم در عصرهای بعدی تفاوت داشته باشد، ولی قطعاً تمام آن مطالب مشترک در کتب قبل تحریف نشدهاند، لذا قرآن بعنوان تأکید و تأیید بعضی از آن امور را بیان نموده و خود تذکر داده که در کتب قبلی آمده و لازمه این سخن این نیست که همه قرآن از کتب آسمانی اخذ شده است.
محتوای قرآن با کتب آسمانی تفاوت فاحشی دارد، چه از جهت علمی و چه از جهت
فصاحت و
بلاغت که در حد
اعجاز بیان شده است، اگر قرآن از کتب آسمانی گرفته شده بود، بعدها یهود و نصاری با همان قدرت علمی و دشمنی شدیدی که با
پیامبر اسلام داشتند باید با قرآن مقابله میکردند، ولی هرگز نتوانستند در
تحدی مانند قرآن را بیاورند با اینکه مانند کتاب خود را نوشتند، چرا که انجیل
عیسی یک کتاب بود ولی آنها سه انجیل با دست خود نوشتند و به خدا نسبت دادند، بگونهای که نمیتوان بین انجیل اصلی و غیرش فرق گذاشت قرآن را به صورت کتاب ویرایشی در آوردند ولی در مورد قرآن چون
کلام الهی بود، و
معجزه جاودان
حق نمیتوانستند چنین کاری انجام دهند.
آنهایی که میگویند قرآن از کتب آسمانی گرفته شده، مسلماً مرادشان کتب تحریف شده است نه اصلی؛ چراکه کتب آسمانی قبل از آمدن پیامبر اسلام تحریف شده بودند، و حال آنکه با دقت در مطالب قرآن،
روشن میشود که اکثر مطالب انجیل و تورات را مردود دانسته و نسبت تحریف به آن داده «... ما یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ....»
مانند رد
تثلیث و پسر خدا بودن «عیسی» و «
عزیر» و خیلی از
احکام، و همین طور تفاوتهای که در میان قصه
آدم (علیهالسلام) و ذبیح
ابراهیم و کشتی گرفتن
یعقوب با خدا... وجود دارد.
رابطه عرب جاهلی با دانشمندان اهل کتاب خیلی محکمتر از پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) بود، بلکه رابطه تنگاتنگ داشتند، و بعد از ظهور پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) همه علیه او متحد شدند. و برای تحدی با قرآن، نهایت تلاش را انجام دادند، ولی در عین حال نتوانستند با همکاری
یهود و
نصاری، همانند قرآن را بیاورند. این نشان میدهد، که قرآن برگرفته از کتب قبلی نیست.
معارف قرآن آن چنان بلند و باعظمت است که بعد از هزاران سال از نزول تورات و انجیل،
بشر آن زمان و تمام زمانها از آوردن آنها عاجز است، چراکه دین اسلام دین خاتم
و کاملترین دین
است و پیامبر آن برترین پیامبران
و
رسالت آنها جهانی است
و تعالیم آن پیشرفتهترین تعلیمات
و قوانین فرعی آن، متناسب با قوانین و تغییر اوضاع و پیشرفتهای بشری است.
آمدن دین برتر، و قوانین متکاملتر، و
نسخ شرایع گذشته، بدین معنی نیست که بر تمام احکام و قوانین شرایع گذشته و یا مواعظ و حکم آن، خط بطلان کشیده شده است و هیچگونه استفاده از آنها در دین کامل و برتر نمیشود، و همه
نسخ شدهاند، بلکه از مطالب مفید و مواعظ مؤثر آن و... در دین برتر، بنحو احسن استفاده میشود، در واقع رابطه ادیان و شرایع از نوع رابطهای است که بین کلاس اول مدرسه با کلاسهای دانشگاه و فوق تخصص وجود دارد. لذا اختلاف شرایع اختلاف در کمال و نقص است. اینکه بعضی بر دیگری برتری دارد.
به بیان علمی تفاضل درجاتی بین ادیان و شرایع وجود دارد، نه
تضاد و
تنافیاستفاده از تعلیمات کتب قبلی در برخی از
سورههای مکی از جمله
سوره اعلی از این نوع است که مضامین آیات چهارگانه قبلی و یا بهتر بودن
قیامت به بهترین بیان در قرآن آمده، «وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَاَبْقَی»
ولی در کتب قبلی هم وجود داشته و ذکر کتب قبلی برای نشان دادن عظمت و اهمیت مطلب است.
وحدت ادیان را در شالوده و اساس و بعضی احکام میپذیریم ولی شرایع با هم
اتحاد تمام ندارند، بلکه رابطه بین آنها از نوع رابطه کامل با ناقص است. و درجه اعلی با درجه پایینتر و دانشگاه فوق تخصصی با مدارس ابتدائی است.
رسالت هم
وحدت ندارد زیرا اولاً
رسالت پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) خاتم
رسالت هاست
و بعد از آن
رسالتی وجود ندارد، ولی حضرت عیسی و... به صراحت اعلام داشتند که بعد از آنها پیغمبری به نام احمد خواهد آمد
و اوصاف او در تورات و انجیل بیان شده بود.
ثانیاً
رسالت پیامبران دیگر، منطقهای و محدود به زمان خود آنها بوده است، اما
رسالت پیغمبر اسلام،
رسالت جهانی و ابدی است «وَ ما
أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ؛
«ما تو را بشارت دهنده برای همه مردم فرستادیم» و در روایت هم آمده که حضرت فرمود: «
ارسلت الی الناس کافة و بی ختم النبیون».
وحدت رسول هم، به هیچ وجه وجود ندارد و کسی هم ادعا نکرده است. گذشته از این که، قرآن با صراحت، پیغمبران و
رسل را دارای درجاتو مراتب، پیغمبر خاتم را، فوق همه آنها میداند «و رفع بعضهم درجات»
بعضی از درجاتی برتر دارد.
وحدت تعلیم هم نیست؛ زیرا اولاً قرآن مطالبی را در بردارد که کتب گذشته حاوی آن نبوده، و پیامبر مطالبی را به مردم آموخت که حتی گذشتگان آنها از آن بیخبر بودند. «وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُكُمْ؛
مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان از آن با خبر بودند»
و در جای دیگر میفرماید: «وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»
و آنچه را نمیدانستید (نه در گذشته و نه در حال و هرگز به آن نمیرسیدید) به شما یاد میدهد.
ثانیاً قرآن در اوج فصاحت و بلاغت، و در قله ظرافت و لطافت است. و لذا خداوند نسبت به
قرآن تحدی نموده است
و درباره هیچ کتاب الهی دیگر این مطلب نقل نشده است لذا بعنوان
معجزه خالده
پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) مطرح است.
نتیجه این شد که
وحدت ادیان را در اساس و شالوده میپذیریم؛ ولی
وحدت شرایع و
رسالت و
رسول، و تعلیم پذیرفتنی نیست؛ چون در قسمت شرایع، اختلاف درجاتی وجود دارد و بعضی بر بعض دیگر برتری دارند، هر چند اختلاف تضادی و تباینی در کار نیست.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «وحدت ادیان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۱۹.