واصل بن عطاء غزال
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واصلبن عطا،
متکلم معتزلی
و مؤسس
فرقه معتزله است.
واصلبن عطا،
متکلم معتزلی
و مؤسس فرقه
معتزله. وی به غزّال شهرت داشته
و کنیهاش ابوحذیفه بوده است
واصل در سال ۸۰ در
مدینه زاده شد
و هنگامی که به
دنیا آمد،
برده بود. برخی او را برده
بنیضَبّه، برخی برده
بنیمخزوم و برخی برده
بنیهاشم و غلام محمد حنفیه معرفی کردهاند
وی احتمالاً تا پایان عمر برده نبوده است، زیرا بردگان امکان فعالیت اجتماعی در حد تأسیس
مکتب کلامی نداشتهاند.
واصل، به احتمال بسیار،
عرب نبوده است. احتمال ایرانی بودن وی نیز هر چند زیاد است، دلیل قطعی برای آن وجود ندارد
واصل از
تابعین بود. نخست در مدینه تربیت یافت
و از
صحابه و تابعین آنجا
معارف اسلامی را آموخت، از جمله نزد فرزندان محمد حنفیه (ابوهاشم
و حسن) درس خواند.
ابوالقاسم کعبی و قاضی عبدالجبار همدانی نوشتهاند که وی از خود محمد نیز
علم آموخته است، اما این سخن با توجه به وفات محمد در سال، ۸۱ به نظر صحیح نمیآید.
واصل از مدینه به
بصره رفت
و به مجلس درس
حسن بصری پیوست.
گفتهاند که وی چهار سال در آنجا خاموش نشست، اما بیرون مجلس، با پیروان فرقههای مختلف، از جمله
خوارج، مناظره میکرد.
وی در بصره با کسانی چون
جهمبن صفوان (مؤسس
فرقه جهمیه)
و بشّاربن برد شاعر آشنا شد.
با خواهر
عمروبن عبید معتزلی ازدواج کرد
و در سال ۱۳۱، بدون فرزند، درگذشت
واصل به
زهد مشهور بود
و قدرت سخنوری خاصی داشت.
روزگار واصل دوره توجه به علوم مفید در عمل بود
و وی، برخلاف بسیاری از معتزلیان بعدی، با
فلسفه یونان آشنایی نداشت،
اما اطلاعات بسیاری درباره ادیان
و مذاهب عصر خود داشت، از جمله با آرای زندیقان،
دهریه،
سمنیه و مانویان آشنا بود.
از روایات برمیآید که واصل، به ویژه در مواجهه
و مقابله با عقاید ادیان
و مذاهب دیگر، مورد توجه
و مراجعه متکلمان زمانش بوده است.
واصل در نشر آرای خویش میکوشید
و پیروانی داشت که آنان را، برای
تبلیغ اسلام و مجادله با اصحاب ادیان
و مذاهب دیگر، به اکناف دارالاسلام میفرستاد
و احتمالاً نخستین کسی بوده که چنین کرده است.
گفتهاند که فرستاده وی،
عبداللهبن حارث، عده بسیاری را در مغرب به خود جلب کرد، تا حدی که اهل
دارالبیضاء خود را
واصلیه مینامیدند.
مؤید این سخن متنی است که یکی از پیروان وی نوشته بوده است با عنوان
الکتاب المشرقیین من اصحاب ابیحذیفه الی اخوانهم بالمغرب.
از جانب واصل،
قاسمبن سعدی (صعدی) به
یمن و ایوببن اوثر (اوتر، اوتن) از جانب وی به
الجزیره رفت.
همچنین وی
حفصبن سالم را برای
مناظره با جهمبن صفوان به
خراسان فرستاد.
حسنبن ذکوان، فرستاده او در
کوفه، عده بسیاری را به اعتدال گروانید
و عثمانبن ابوعثمانالطویل، استاد
ابوالهذیل علّاف، از جانب وی به
ارمنستان رفت
نام
بشربن سعید و ابوعثمان زعفرانی نیز در شمار شاگردان یا مصاحبان واصل ثبت شده
و طبق بعضی روایات،
زیدبن علی نیز از وی علم آموخته است.
شاگردان واصل در بصره به ترویج
اعتزال پرداختند
و به تعبیری،
مکتب معتزله بصره را بنیان نهادند.
از آثار واصل، فقط خطبهای در
حمد و تنزیه حق و نبوت پیامبر اسلام، مشهوربه «خطبهالتی اخرج منهاالراء»، باقی مانده است.
این خطبه در بسیاری از
کتابهای ادبی نقل شده وعبدالسلام
هارون آن را در ۱۳۷۰ در
قاهره منتشر کرده است.
ابنندیم در
الفهرست این رسالهها را نیز به نام واصل ثبت کرده است:
کتاب اصناف المرجئه،
کتاب
التوبه،
کتاب المنزلة بین المنزلتین،
کتاب معانی القرآن،
کتاب الخطب فی التوحید و العدل،
کتاب ماجری بینه و بین عمروبن عبید،
کتاب السبیل الی معرفة الحق،
کتاب فی الدعوة،
کتاب طبقات اهل العلم و الجهل،
و کتاب الفتیا.
علاوه بر اینها،
ابنمرتضی از
کتابی با عنوان
الألف مسألة فی الرد علی المانویة، نوشته واصل، نام برده است.
در
عقد الفرید نیز
مکتوبی خطاب به
عمروبن عبید، به واصل نسبت داده شده است.
همچنین
شهرستانی از رسالهای منسوب به
حسن بصری نام برده که در پاسخ
عبدالملکبن مروان در مسئله
جبر و قدر نوشته شده
و احتمال داده است که رساله در واقع از واصل باشد.
چون واصل مؤسس
علم کلام است، میتوان او را بنیانگذار
کلام معتزلی بهطور عام دانست
و تمام
معتزله را پیروان وی به شمار آورد.
اما در
منابع ملل و نحل، فقط عدهای از معتزله را
واصلیه خوانده
و عقاید خاصی را به ایشان نسبت دادهاند.
مطابق نوشته شهرستانی،
اعتزال واصلیه مبتنی بر چهار قاعده بوده است:
نفی صفات باری،
قول به قدر،
منزلت بینالمنزلتین،
و حکم درباره اختلاف سیاسی
امیرالمؤمنین و محاربانش.
نفی صفاتِ زائد بر ذات از عقاید اصلی معتزله است.
به زعم شهرستانی
واصل به نحو سطحی
و فقط بر اساس اتفاق عقلا بر محال بودن وجود دو خدای
قدیم، صفات
علم و قدرت و اراده و حیات را
نفی کرده است.
اما در حقیقت، برخلاف گمان شهرستانی، واصل به سبب ناسازگاری وجود صفات قدیم با اصل اساسی معتزله، یعنی
توحید، به انکار آن پرداخته است . وی برخلاف
غیلان دمشقی (مقتول در ۱۲۵) که تمام صفات ثبوتی را از
خداوند نفی کرده، فقط بر نفی صفاتی تأکید کرده است که مثبت معنایی زاید بر ذاتاند.
قول به قدر، یعنی عقیده به
اختیار انسان، واصل را از پیشوایان
قدریه ساخته است.
هرچند
معبد جهنی و غیلان دمشقی در قول به قدر بر واصل سبقت دارند، وی بیش از همه درباره آن سخن گفته
و حتی بیش از تقریر قاعده نفی صفات به تبیین آن پرداخته است.
وی قدرت حادث انسان را فاعل افعالش میشناخته
و انسان را بر همه اعمال خود قادر
و نسبت به آنها مسئول میدانسته
و البته معتقد بوده است که این قدرت را خدا به انسان میدهد.
وی تأکید داشته که
تکلیف مالایطاق محال است
و در این خصوص مدعی ضرورت بوده
و به آیات
قرآن استناد میکرده است.
منزلت بین
المنزلتین هسته اندیشههای کلامی واصل
و اساساً کلام معتزلی است. این قاعده معتزله را در برابر دیگر فرق اسلامی قرار داده
و اظهار آن نیز سبب شکلگیری اعتزال شده است.
ریشه
و زمینه پیدایی این قاعده مسئلهای است که در
کتابهای کلامی به مسئله مرتکب کبیره معروف شده است. در دوره واصل،
مسلمانان فرد مرتکب
گناه کبیره را فاسق میخواندند.
بیشتر ایشان
فسق را منافی
اسلام و ایمان نمیشمردند، اما
خوارج فرد فاسق را
کافر و مخلد در آتش میدانستند. واصل در این میان عقیدهای متفاوت با معاصرانش ظاهر ساخت.
وی در مجلس درس
حسن بصری جایگاه فاسق را منزلتی میان کفر
و ایمان خواند.
واصل درباره این
عقیده مباحثهها
و محاجههای بسیاری کرده است.
پس از وی نیز میان معتزله
و مخالفانشان بحثهایی جدّی درباره منزلت بین
المنزلتین درگرفته است.
واصل معتقد بود که
حکم خدا درباره کافران یا منافقان یا مؤمنان بر مرتکب کبیره منطبق نمیگردد
و چنین فردی در
دنیا منزلتی میان کفر
و ایمان دارد.
درباره منزلت چنین فردی در
آخرت، از واصل یا موافقان وی نوشتهای باقی نمانده، اما طبق نوشته مخالفانش، او معتقد بوده است که مرتکب کبیره اگر بدون
توبه از دنیا برود، مانند کافران مخلد در آتش خواهد بود.
این مخالفان به همین سبب معتزله را به خوارج نسبت دادهاند.
حق آن است که واصل
و دیگر معتزله، برخلاف خوارج، مرتکب کبیره را صریحاً
تکفیر نمیکردند
و در بسیاری عقاید دیگر هم مخالف عقاید خوارج بودند.
از آنچه
قاضی عبدالجبار درباره
مناظرات واصل با خوارج نقل کرده است نیز میتوان اختلاف نظر ایشان را دریافت.
درباره اختلاف سیاسی
امیرالمؤمنین علی
و محاربان آن حضرت گزارشهای متفاوتی از عقیده واصل نقل شده است.
به نظر
ابنحزم واصل
و عدهای دیگر از
معتزله بر آن بودند که
علی (علیهالسلام) در
جنگ با
معاویه و خوارج بر حق بود، ولی درباره
جنگ جمل توقف میکردند
و یکی از دو گروه را بدون تعیین آن خطاکار میدانستند.
اینکه آیا توقف واصل فقط درباره جنگ جمل بوده یا اطلاق داشته است، به درستی معلوم نیست.
اشعری قمی و نوبختی عقیده وی را مطلق ذکر کردهاند.
اما از ظاهر عبارات بغدادی
اسفراینی و شریف جرجانی برمیآید که توقف وی فقط درباره گروههای درگیر در جنگ جمل بوده است.
شهرستانی
جنگ صفّین را هم افزوده، ولی درباره
جنگ نهروان چیزی نگفته است.
به هر حال، چون آثار واصل از بین رفته است
و آنچه از وی میدانیم بیشتر از روی نوشتههای مخالفان اوست، اظهارنظر قطعی در این باره ممکن نیست، به ویژه آنکه وی با
زیدیه مناسبات نزدیکی داشته
و از سوی دیگر، مانند بیشتر معتزله، به
بنیامیه نظر خوبی نداشته است.
واصل در
اصول فقه نیز صاحب نظر بوده است
و حتی بعید نیست که در تأسیس این
علم با
ابوحنیفه و پیروانش انباز بوده باشد.
وی نخستین کسی است که چهار طریق برای شناخت حق معرفی کرده است:
قرآن،
خبر،
عقل،
اجماع.
نیز نخستین کسی است که خبر را به دو قسم عام
و خاص تقسیم کرده
و گفته همچنان که خبر
متباین با
امر است، خبر
عام هم متباین با خبر
خاص است.
وی در مسئله
نسخ معتقد بوده که نسخ فقط در
امر و نهی است
و در اخبار واقع نمیشود.
به
روایت ابوهلال عسکری،
واصل نخستین کسی بوده که قائل به این قول شده است.
احتمال دارد که واصل این قول را در برابر
اصل بداء شیعه و اعتقاد ایشان به نسخ در اخبار اظهار کرده باشد.
واصل در
تفسیر معنای
الفاظ محکم و متشابه در
آیه ۵ سوره
آلعمران (که از مسائل مورد اختلاف اندیشمندان اسلامی بوده) عقیده خاصی داشته است.
وی مقصود از محکم را معصیتی دانسته که خداوند
عذاب آن را اعلام کرده،
و مقصود از متشابه را معصیتی شمرده که خداوند بر
عقاب به آن تصریح نکرده است.
(۱) سیفالدین آمدی، الامامه، چاپ محمد زبیدی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۲) ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالاحیاء
الکتب العربیه، چاپ دوم، ۱۳۸۵/ ۱۹۶۵.
(۳) ابنحزم، الفصل فی الملل
و الاهواء والنحل، چاپ محمد ابراهیم نصر
و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۴) ابنخلّکان.
(۵) ابنعبدربه، عقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۶) ابنعماد.
(۷) ابنمرتضی،
کتاب المنیة
و الامل فی شرح الملل
و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، دمشق ۱۹۸۸.
(۸) ابنندیم.
(۹) ابوهلال عسکری، الاوائل، چاپ محمد المصری
و ولید قصاب، دمشق ۱۹۷۵.
(۱۰) اسفراینی، التبصیر فیالدین، چاپ محمدزاهد کوثری
و محمود محمد خضیری، بیروت چاپ دوم ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۱) ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین
و اختلاف المصلین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/ ۱۹۸۰.
(۱۲) عبدالقاهر بغدادی؛ الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مطبعة المدنی
(۱۳) عبدالرحمن بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت، چاپ سوم ۱۹۸۳.
(۱۴) عبدالحکیم بلبع، ادبالمعتزلة، قاهره ۱۹۵۹.
(۱۵) محسن جهانگیری، مجموعه مقالات، تهران ۱۳۸۳ش.
(۱۶) محسن جهانگیری، «واصلبن عطا: بنیانگذار کلام اعتزال»، مجله فلسفه، ش ۱۲.
(۱۷) نشوان حمیری، الحور العین، چاپ کمال مصطفی، تهران ۱۹۷۲.
(۱۸) ابوالحسین خیاط،
کتاب الانتصار
و الرد علیابن الراوندی الملحد، چاپ نیبرگ، قاهره ۱۳۴۴/ ۱۹۲۵.
(۱۹) سیدمرتضی علمالهدی، امالی، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، قم ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷.
(۲۰) شریف جرجانی، شرح المواقف، منشورات شریف رضی، قم ۱۳۲۵/ ۱۹۰۷.
(۲۱) شهرستانی، الملل
و النحل، چاپ محمدسید کیلانی، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۲۲) عبدالجباربن احمد، فضل الاعتزال
و طبقات المعتزله، چاپ فؤاد سید، تونس چاپ دوم ۱۹۸۶.
(۲۳) علی مصطفی غرابی، تاریخ الفرق الاسلامیة، مصر ۱۹۴۸.
(۲۴) کعبی بلخی، باب ذکر المعتزلة من مقالات الاسلامیین، در عبدالجباربن احمد، فضل الاعتزال
و طبقات المعتزلة.
(۲۵) مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام
و ایران، قم چاپ دهم ۱۳۵۹ش.
(۲۶) ملطی، التنبیه
و الرد علی اهل الاهواء
و البدع، قاهره ۱۴۱۸/۱۹۹۷، چاپ کوثری.
(۲۷) علی سامی نشار، نشأة الفکر الفلسفیة فی الاسلام، قاهره چاپ سوم ۱۳۸۴/ ۱۹۶۵.
(۲۸) نوبختی، فرقالشیعة، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
(۲۹) جلال همایی، غزالینامه، تهران ۱۳۴۲ش.
(۳۰) شعری قمی، المقالات
و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۰ش
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «واصلبن عطا»، شماره۶۸۶۱.