موسیقی اخوان الصفا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
موسیقی اخوان الصفا، در
رسائل اخوان الصفا موسیقی از ۴ شاخۀ
ریاضی محسوب میشده و توجه به جنبه معنوی یا روحانی موسیقی، از بارزترین ویژگیهای این رساله است. آنان از تأثیر
نغمات و اصوات در
نفوس و ایجاد نشاط و تقویت
اراده در کارهای دشوار و خستگیآور عضلانی، برانگیختن حس سلحشوری در جنگها، کاهش
غضب و ناراحتی، یا تولید
محبت و الفت و جز آنها نیز سخن گفتهاند. اشاره به موسیقی مذهبی را در رسالۀ موسیقی
اخوان الصفا میتوان یکی از نکتههای شایان توجه آن به شمار آورد، زیرا اخوان
موسیقی را وسیلهای برای تنبه و روی آوردن به
عالم معنی و «داربقا» و بهطورکلی غفلتزدایی دانستهاند که اگر در بعضی از
شرایع، موسیقی تحریم شده، بدین سبب بوده است که مردم برخلاف نظر حکما، آن را وسیلۀ شادخواری و خوشگذرانی قرار داده، و در
لهو و
لعب به کار بردهاند.
پیشینیان به علت نقشی که ریاضیات در محاسبات عددی
موسیقی و در مباحثی مانند ابعاد (فواصل) و ادوار (مقامات، گامها) داشته است، موسیقی را جزو علوم
ریاضی بهشمار آوردهاند. از اینرو، در
رسائل اخوان الصفا هم موسیقی کی از ۴ شاخۀ ریاضی محسوب میشده است.
از بارزترین ویژگیهای رسالۀ موسیقی
اخوان الصفا و شاید مهمترین آنها، توجه به جنبۀ معنوی یا روحانی موسیقی است. اخوان به این نتیجه رسیده بودهاند که از همۀ هنرهای دستی، تنها موسیقی است که هیولى یا مادۀ آن جواهر روحانی (نفوس شنوندگان) است.
آنان از تأثیر
نغمات و اصوات در
نفوس و ایجاد نشاط و تقویت
اراده در کارهای دشوار و خستگیآور عضلانی، برانگیختن حس سلحشوری در جنگها، کاهش
غضب و ناراحتی، یا تولید
محبت و الفت و جز آنها نیز سخن گفتهاند.
اخوان الصفا، برای نشان دادن قدرت تأثیر موسیقی، به داستان هنرمندی اشاره کردهاند که با نوازندگی خود توانست مجلسیان را نخست به
خنده، و سپس به
گریه وادارد و سرانجام به
خواب فرو برد؛
یا هنرآفرین دیگری که موفق شد به کمک موسیقی، دو نفر را که از دیرباز اختلاف و کینهای داشتند، آشتی دهد.
داستان نخستین را
ابن خلکان به
فارابی در مجلس سیفالدولۀ حمدانی فرمانروای
حلب (حک ۳۳۳-۳۵۶ق) نسبت داده است.
اشاره به موسیقی مذهبی را در رسالۀ موسیقی اخوان الصفا میتوان یکی از نکتههای شایان توجه آن به شمار آورد، زیرا اخوان موسیقی را وسیلهای برای
تنبه و روی آوردن به
عالم معنی و «داربقا» و بهطورکلی غفلتزدایی دانستهاند که اگر در بعضی از
شرایع، موسیقی
تحریم شده، بدین سبب بوده است که مردم برخلاف نظر حکما، آن را وسیلۀ شادخواری و خوشگذرانی قرار داده، و در
لهو و
لعب به کار بردهاند.
همانطور که اشاره شد، اخوان الصفا کمابیش با آراء فلاسفۀ مشهور یونان قدیم آشنایی داشته، و به احتمال قوی از راه ترجمههای سریانی و عربی از آنها استفاده کرده بودهاند، چنانکه در بحثی با عنوان «
افلاک نغماتی همانند عودها دارند»
در رسالۀ موسیقی مینویسند: افلاک درواقع «عالم ارواح» محسوب میشوند و افلاکیان که همان
ملائکه، یا بندگان خاص خداوند متعالند، شب و روز به
تسبیح و
تهلیل میپردازند و تسبیحشان آوایی خوشتر از
زبور خواندن
داوود (علیهالسّلام)، و نغماتی شیرینتر از صدای عود دارد. آنگاه میافزایند که از حرکات افلاک و کواکب نیز نغمات و الحانی خوش، لذتآفرین و شادیبخش ایجاد میشود.
سپس میگوید:
فیثاغورس به سبب صفای جوهر نفس، نغماتِ حرکات افلاک و کواکب را شنید و بنیان قواعد یا اصول موسیقی را استوار کرد. پس از او حکمای دیگری چون
نیقوماخس (نیکوماخُس)،
بطلمیوس و
اقلیدس بدان پرداختند و آهنگهای دلاویز و غمانگیز را در معابد و نیایشگاهها به منظور ایجاد تأمل و تفکر و توجه دادن غافلان به عالم روحانی و نورانی رواج دادند.
از آنجا که اخوان در پی پیوند
دین با
فلسفه بودهاند، در رسائل خود، از هر فرصتی برای رسیدن به این هدف استفاده کردهاند. از اینرو، فصل «احکام الکلام» در رسالۀ موسیقی، اگرچه برحسب ظاهر ارتباط چندانی با موسیقی ندارد، ولی در راستای همان هدف کلی با بحث دامنهداری در ساختار
حروف الفبا آغاز میشود و به کارآیی نسبتهای افضل میرسد.
این نسبتها که اخوان از آنها به عنوان «نسب فاضله» یاد کردهاند،
همان نسبتهایی هستند که در ابعاد یا فواصل موسیقایی نقش مؤثری داشتهاند: مثل، یا هنگام در موسیقی؛ مثل و نصف (۲/ ۳ = ½ + ۱) ، یا الذی بالخمس یا پنجگان در موسیقی؛ مثل و مثلث (۳/۴ = ۳/ ۱ + ۱) ، یا الذی بالاربع یا چهارگان در موسیقی
و مانند آنها، جالب توجه این است که به نظر اخوان بین اعضای
بدن انسان نیز چنین نسبتهای افضلی وجود دارد و این نسبتها با اصول موسیقی متناسب است.
در پی این بحث، فصلی است در «مربعات».
موضوع مربعات از آنجا به موسیقی ارتباط پیدا میکند که در آن روزگار کاملترین ساز،
عود بوده است
و عود در آن تاریخ فقط ۴ وتر (
تار) داشته است: زیر، مَثْنى، مِثْلَث، بم.
بنابراین اخوان تحت تأثیر فلسفۀ
یونان قدیم وترهای چهارگانۀ عود را به ارکان و اخلاط و عناصر سازندۀ جهان نسبت دادهاند:
۱. زیر چون
آتش، و نغمهاش در گرمی و تندی همانند آن است و
صفرا را تقویت میکند.
۲. مثنى چون
هوا، و نغمهاش در رطوبت و نرمی همانند آن است و
دم (خون) را تقویت میکند.
۳. مثلث چون
آب، و نغمهاش در رطوبت و سردی همانند آن است و
بلغم را تقویت میکند.
۴. بم چون
زمین، و نغمهاش در ثقل و غلظت همانند آن است و
سودا را تقویت میکند.
از اینرو، هریک از این وترها به تناسب نهادی که برای آنها فرض میشده است، تأثیری داشته است و حتى همچون دارو در معالجۀ بیماریها مؤثر تصور میشده است، بنابراین، اشارهای که اخوان به کارآیی موسیقی در بیمارستانها برای تخفیف اسقام و امراض کردهاند،
مبتنی بر همین نظر بوده است.
از دیگر موضوعهای جالب توجه در رسالۀ موسیقی، پیوند
شعر و موسیقی است. این بحث در فصلی با عنوان: «اصول الالحان و قوانینها» مطرح شده است
و مقدمۀ کوتاهی دارد در اینکه هر گروهی را الحانی است که همانند زبان،
اخلاق و رنگ آنان متفاوت و گوناگون است، اما در هر حال
لحن از نغمات ترکیب میشود که خود مرکب است از نَفَرات و ایقاعات (ریتمها، وزنها)، و مشتمل است بر حرکت و سکون. بنابراین، همانند شعر است که از
مصراع ساخته شده، و مصراع از مفاعیل، و مفاعیل خود از سبب، وتد و فاصله تشکیل شده است که اصل آنها را حروف متحرک و ساکن میسازد.
اخوان آنگاه به اینکه زبان و الحان عربی هر دو دارای ۸ قانونند، اشاره میکنند و ۸ گونه غناء عربی را بدین شرح میآورند: ثقیل اول، خفیف ثقیل اول، ثقیل ثانی، خفیف ثقیل ثانی، رَمَل، خفیف رمل، خفیف خفیف، هَزَج.
چنانکه گذشت، غرض اخوان از تألیف این رساله، آموزش خوانندگی و هنر نوازندگی نبوده است،
با اینهمه، در آن اشارات پراکندهای به مسائل گوناگون از موسیقی نظری دیده میشود که میتواند در حد خود سودمند، یا روشنگر تاریخ و نظام علمی موسیقی دوران اسلامی، بهویژه در
ایران باشد. به عنوان مثال آنجا که اخوان در فصلی، چگونگی شنیدن صداها را با رنگ فلسفی مورد بحث قرار دادهاند،
شایان توجه، و دارای اهمیت است.
همچنین فصل مربوط به سازها که با همۀ اختصار، فهرستی از نام سازهای رایج در روزگاران گذشته را در بر دارد، از دیدگاه
سازشناسی میتواند مغتنم باشد. از آنجا که در این فهرست جز در چند مورد محدود، نام سازها به صیغۀ جمع آمده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که انواع گوناگون و متداولی داشته است، همچنانکه بعضی از آنها با داشتن نامی ناآشنا ــ اگر بتوان به ضبط آنها در نسخههای رسائل اطمینان داشت ــ درخور تأمل و بحثانگیز خواهد بود: طبول (طبلها)؛ دفوف (دفها، دایرهها بهویژه دایره زنگی)؛ نایات (نایها، نیها)؛ صنوج (صنجها، سنجها)؛ مزامیر (مزمارها، نیهای قمیشدار)؛ سرنایات (سرناها، سورناها)؛ صفّارات (جمع صفاره، ظاهراً معادل یراعه، یا شاید کاسههای رویین و نوعی از سازهای کوبشی)؛
سلباب که به صورتهای دیگری چون سلبان و سلباق، نیز ضبط شده، و ظاهراً یکی از سازهای رومی (بیزانسی) با ۲۴ وتر بوده است
شواشِل؛ عیدان (عودها)؛ طنابیر (طنبورها، تنبورها)؛ جُنُک (چنگها)؛ رباب؛ مَعازِف (جمع معزف یا معزفه، نوعی ساز کهن)؛ اراغن (ارغنونها)؛ آرمونیقی.
اینکه اخوان در میان تمام سازها به شرح
عود پرداخته، و آن را کاملترین و بهترین ساز دانستهاند،
حکایت از ارزش این ساز نزد آنان و در روزگار ایشان دارد. بر همین مبنا چنین نقل کردهاند که بین ابعاد عود، یعنی طول، عرض، و عمق آن، نسبتهای «شریفه» بدین صورت برقرار است که طولش ۵/ ۱ برابر عرض، و عمقش نصف عرض، و عُنق (دستۀ) آن ¼ طول است.
تارهای عود نیز نسبت مشخصی دارند و از
ابریشم تابیده به گونهای ساخته شدهاند که هر وتری «مثل و ثلث» (۳/ ۴ = ۳/ ۱ + ۱) دیگری است، یعنی بم ۶۴، مثلث ۴۸، مثنی ۳۶ و زیر ۲۷ طاقه (لا) ابریشم دارد. این تارها بر وجه (روی) عود ــ که لایهای چوبی نازک است ــ کشیده شده، و پایین آنها به
مشط (سیمگیر)، و بالای آنها به ملاوی (گوشیها) در بالای عنق (دستۀ) عود بسته شده است.
دساتین(پردههای) عود که بنابر روش انگشتی، یا نامیدن هر پرده به نام انگشتی که باید روی دستۀ ساز قرار داد، در رسالۀ موسیقی تنها به ۴ پردۀ اصلی منسوب به چهار انگشت دست ــ سببه، وسطى،
بنصر و
خنضر ــ منحصر شده است. ذکر نکردن پردههای دیگری نظیر مجنب، زاید، یا اقسام وسطى و نظایر آن، نشان میدهد که پردهبندی عود مراحل آغازین خود را میپیموده است، یا اینکه رسالهپردازان به سبب اطلاع اندک و شاید رعایت اختصار بدین قدر بسنده کردهاند. مؤید این مطلب توضیح مربوط به محل پردههاست که خنصر را در ¾ طول وتر از طرف دسته، سبابه را در ۹/ ۱ از همان طرف، بنصر را در ۹/ ۱ فاصلۀ بین سبابه تا
مشط، و وسطى را در ۸/ ۱ فاصلۀ بین خنصر و
مشط مشخص میکنند
و ازاینرو نسبت به پردهبندیهایی مانند آنچه
صفیالدین ارموی در کتاب
الادوار،
و به پیروی از او
عبدالقادر مراغی در
شرح ادوار آورده، سادهتر، و به تعبیری مقدماتیتر است.
از آنجا که در بین سران یا افراد سرشناس اخوان کسانی چون
محمد بستی، معروف به مقدسی و
علی زنجانی، ایرانی، یا دارای تبار ایرانی بودهاند،
میتوان به این نتیجه رسید که رسالۀ موسیقی از تأثیر فرهنگ و هنر ایران بینصیب نمانده است. از مظاهر بارز این تأثیر وجود اشعار فارسی،
و نیز واژههای فارسی است، مانند دستان، زبر، بم؛
مارستانات؛
دستبند، نام نوعی
رقص همراه با
آواز که هنوز در بسیاری از نقاط ایران متداول است؛
فاختات، جمع فاخته.
با آنکه اخوان، تنها به همانندی «لحن ماخوری» با آواز فاخنات، یعنی کُکوکوکُکُکوکو، بسنده کردهاند،
ولی از آنچه صفیالدین ارموی در کتاب الادوار میگوید:
عجم را ضربی است که آن را فاختی نامند و در آن کم تصنیف سازند
و نیز از توضیح عبدالقادر مراغی در شرح ادوار چنین برمیآید که آهنگی ایرانی بوده، و انواعی چون فاختی اصغر، فاختی صغیر، فاختی مضاعف، فاختی اضعاف داشته است و ظاهراً به دلیل قدیمی بودن کمتر در آن تصنیفی میساختهاند.
اخوان در شرح قوانین هشتگانۀ غنای عربی، ماخوری را همان خفیف ثقیل اول دانستهاند.
ابن سینا نیز در
جوامع علم الموسیقی شفا از ماخوری یاد کرده، و به شرح خفیف ثقیل هم پرداخته است،
اما
ابن زیله شاگرد او، ماخوری را خفیف ثقیل ثانی دانسته است.
به احتمال زیاد همین واژۀ ماخوری، بعدها به
ماهور تبدیل شده است. از اینرو در آثار عبدالقادر مراغی همهجا ماهور را به جای ماخوری میبینیم.
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:
(۱) ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان.
(۲) ابن زیله، حسین، الکافی فی الموسیقی، به کوشش زکریا یوسف، قاهره، ۱۹۶۴م.
(۳) ابنسینا، الشفاء، ریاضیات، جوامع علمالموسیقی، به کوشش زکریا یوسف، قم، ۱۴۰۵ق.
(۴) رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، بیروت، دارصادر.
(۵) صفیالدین ارموی، الادوار، نسخۀ خطی دانشکدۀ الٰهیات مشهد.
(۶) مراغی، عبدالقادر، جامعالالحان، به کوشش تقی بینش، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۷) مراغی، عبدالقادر، شرح ادوار، به کوشش تقی بینش، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۸) .EI۱
(۹) .Farmer، H.، «Byzantine Musical Instruments in the Ninth Century»، Studies in Oriental Music، Frankfurt، ۱۹۸۶، vol. II
(۱۰) .Farmer، H.، «The Science of Music in the Mafātīḥ al-ʿUlūm»، ibid، vol. I
تقی بینش، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخوان الصفا».