• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منزل بیضه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





منزل بَیَضَه جزء سرزمین قبیله بنی یربوع بن حنظله بوده و میان عذیب و واقصه بوده و در آن چاه آب بوده است. کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) در این منزل فرود آمد.



پس از حرکت از منزل ذوحُسُم، قافله امام حسین (علیه‌السّلام) و سپاه حر، در کنار همدیگر حرکت می‌کردند، تا اینکه در منزل بَیَضَه فرود آمدند و فرصتی دیگر پیش آمد تا امام طی خطبه‌ای (ابن اعثم و خوارزمی مضمون این خطبه را در قالب نامه‌ای آورده‌اند که امام حسین (علیه‌السّلام) از منزل عُذَیب الهِجانات به اشراف کوفه نوشته است) علت قیام و انگیزه مبارزه خویش را برای اصحاب خود و سپاه حر تشریح کند.


امام در خطبه‌ای که در منزل بَیَضَه خواند، فرمود:
«أيُّهَا النّاسُ ! إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه وآله قالَ : «مَن رَأى‌ سُلطاناً جائِراً ، مُستَحِلّاً لِحُرَم اللَّهِ ، ناكِثاً لِعَهدِ اللَّهِ ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللَّهِ ، يَعمَلُ في عِبادِ اللَّهِ بِالإِثمِ وَالعُدوانِ ، فَلَم يُغَيِّر عَلَيهِ بِفِعلٍ ولا قَولٍ ، كانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أن يُدخِلَهُ مُدخَلَهُ» . ألا وإنَّ هؤُلاءِ قَد لَزِموا طاعَةَ الشَّيطانِ ، وتَرَكوا طاعَةَ الرَّحمنِ ، وأظهَرُوا الفَسادَ ، وعَطَّلُوا الحُدودَ ، وَاستَأثَروا بِالفَي‌ءِ ، وأحَلّوا حَرامَ اللَّهِ ، وحَرَّموا حَلالَهُ ، وأنا أحَقُّ مَن غَيَّرَ....»
‌ای مردم، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر مسلمانی با سلطان ستمگری مواجه شود که حرام خدا را حلال می‌کند و پیمان الهی را در هم می‌شکند و با سنت (و قانون) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مخالفت برخاسته و در میان بندگان خدا، راه گناه و دشمنی در پیش گرفته است، ولی او در مقابل چنین حاکمی، با عمل یا با گفتار، اظهار مخالفت نکند، بر خداوند است که این فرد (ساکت) را به جایگاه همان طغیانگر، (در آتش جهنم) داخل کند. (ای مردم) آگاه باشید! اینان (بنی امیه) پیروی از شیطان را بر خود لازم شمرده‌اند، و اطاعت خدا را ترک کرده‌اند، فساد را علنی و حدود الهی را تعطیل نموده، فیء (بخشی از بیت المال) را به خود اختصاص داده‌اند، و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام کرده‌اند و من برای تغییر این وضعیت شایسته ترم.
نامه‌هایی که از سوی شما به دستم رسید و فرستادگانی که از جانب شما نزد من آمدند، حاکی از آن بود که شما با من بیعت کرده‌اید (و پیمان بسته‌اید که) مرا به دشمن تسلیم نکنید و تنها و بی یاور نگذارید. اینک اگر بر این پیمان خود باقی و وفادار باشید، به سعادت و ارزش انسانی خود دست یافته‌اید، زیرا من، حسین فرزند علی (علیه‌السّلام) او فرزند دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستم که جانم با نفوس شما و خانواده‌ام با خانواده شماست.
پس من برای شما الگو هستم (و شما باید از من پیروی کنید و مرا الگوی خود قرار دهید). اما اگر شما این کار را نکردید و با من پیمان‌شکنی نموده، بیعتم را از گردن خود بردارید، به جانم سوگند این عمل شما نیز بی‌سابقه نیست، زیرا با پدر و برادرم و پسرعمویم مسلم نیز این چنین رفتار کردید. فریب خورده کسی است که فریب شما را بخورد (و به سخن شما اعتماد کند)، شما در به دست آوردن نصیب خود (از اسلام) راه خطا پیموده و سهم و نصیب خود را از دست داده‌اید، پس هرکس پیمان‌شکنی کند، به ضرر خودش پیمان‌شکنی کرده است. (فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ) به زودی خداوند مرا از شما بی‌نیاز می‌سازد.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»


«و قَد أتَتني كُتُبُكُم، وقَدِمَت عَلَيَّ رُسُلُكُم بِبَيعَتِكُم أنَّكُم لا تَخذُلونّي، فَإِن وَفَيتُم لي بِبَيعَتِكُم فَقَدِ استَوفَيتُم حَقَّكُم وحَظَّكُم ورُشدَكُم ، ونَفسي مَعَ أنفُسِكُم ، وأهلي ووُلدي مَعَ أهاليكُم وأولادِكُم، فَلَكُم فِيَّ اُسوَةٌ. وإن لَم تَفعَلوا ونَقَضتُم عَهدَكُم ومَواثيقَكُم ، وخَلَعتُم بَيعَتَكُم، فَلَعَمري ما هِيَ مِنكُم بِنُكرٍ ، لَقَد فَعَلتُموها بِأَبي وأخي وابنِ عَمّي، هَلِ المَغرورُ إلّا مَنِ اغتَرَّ بِكُم، فَإِنَّما حَقَّكُم أخطَأتُم ونَصيبَكُم ضَيَّعتُم، ومَن نَكَثَ فَإِنَّما يَنكُثُ عَلى‌ نَفسِهِ، وسَيُغنِي اللَّهُ عَنكُم، وَالسَّلامُ.» خوارزمی این سخنان را در قالب نامه‌ای از امام به بزرگان کوفه نقل کرده است.


امام بعد از سخنرانی، از منزل بَیَضَه حرکت کرد. حر نیز همراه آن حضرت حرکت می‌کرد و به ایشان می‌گفت: ‌ای حسین، تو را به خدا سوگند می‌دهم که به فکر خودت باشی، من به وضوح می‌دانم که اگر با آنان جنگ کنی، آنان نیز با تو جنگ خواهند کرد که به نظر من در این صورت به طور حتم هلاک خواهی شد. امام (علیه‌السّلام) فرمود: مرا از مرگ می‌ترسانی؟! آیا کار شما به جایی رسیده که مرا بکشید؟ نمی‌دانم در جواب تو چه بگویم! ولی آنچه را که مرد اوسی به پسرعمویش گفت، به تو می‌گویم. آن مرد اوسی می‌خواست رسول خدا را یاری کند که با پسرعمویش روبه‌رو شد. پسرعمویش گفت: کجا می‌روی؟ کشته خواهی شد؟!
مرد اوسی در پاسخش گفت:
سَأَمْضِی‌ وَ مَا بِالْمَوْتِ عَارٌ عَلَی‌ الْفَتَیإذَا مَا نَوَی‌ حَقًّا وَجَاهَدَ مُسْلِمَا
وَ وَاسَی‌ الرِّجَالَ الصَّالِحِینَ بِنَفْسِهِوَ فَارَقَ مَثْبُورًا وَخَالَفَ مُجْرِمَا
فَإنْ عِشْتُ لَمْ أَنْدَمْ وَإنْ مِتُّ لَمْ أُلَمْکَفَی‌ بِکَ ذُلاًّ أَنْ تَعِیشَ وَتُرْغَمَا

می‌روم کشته شوم، این بر جوانمرد عار نیست گر هدف، حق باشد و رزمنده، تسلیم خدا
نیک مردان را حمایت تا کنم با جان و دل فارق از اغیارم و راهم ز گمراهان، جدا
گر بمانم سربلندم ور بمیرم باک نیست بر تو بس این ننگ، خواهی مرد اما بی هوا
(متن اشعار عربی از امالی آورده شده و ترجمه اشعار به شعر فارسی، از مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق: امام حسین و عاشورا از زبان معصومان، (علیه‌السّلام) تحقیق و ترجمه محمد صحتی سردرودی ذیل انتخاب شده است.)
[۱۵] مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق: امام حسین و عاشورا از زبان معصومان، تحقیق و ترجمه محمد صحتی سردرودی، ص۱۳۳.

وقتی حر این پاسخ را از امام حسین (علیه‌السّلام) شنید، از آن حضرت دور شد و با اصحابش از کناری راه می‌رفت و امام نیز از طرف دیگر، تا اینکه به منزل عُذَیب الهِجانات، که در آنجا شتران نعمان بن منذر چرانده می‌شدند، رسیدند.


۱. یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۱، ص۵۳۲.    
۲. ابن اعثم کوفی، احمد بن محمد، الفتوح، ج۵، ص۸۱-۸۲.    
۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۴.    
۴. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ع، ص۴۱۶.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۴.    
۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۵.    
۷. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۸. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ع، ص۴۱۶.    
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۴.    
۱۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۵.    
۱۱. ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۷۳.    
۱۲. شیخ صدوق، الامالی، مجلس سی‌ام، ص۲۱۹.    
۱۳. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۱.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۴.    
۱۵. مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق: امام حسین و عاشورا از زبان معصومان، تحقیق و ترجمه محمد صحتی سردرودی، ص۱۳۳.



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۶۶-۶۶۹.






جعبه ابزار