معاهده (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مُعاهَدَه (به ضم میم و فتح هاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای با همديگر پيمان بستن است
مُعاهَدَه لازم المراعاة است.
مشتقات
مُعاهَدَه که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
عاهَدْتُمْ (به فتح هاء و سکون دال) به معنای پيمان بستيد،
عاهَدَ (به فتح هاء و دال) به معنای پيمان بسته،
عَهِدَ (به فتح عین و کسر هاء) به معنای پيمان و عهد است.
مُعاهَدَه با همديگر پيمان بستن، پيمانی كه لازم المراعاة است.
معاهده گاهى به معنى مبالغه آيد چنانكه در «
اخذ- مؤاخذه» گذشت.
به مواردی از
مُعاهَدَه که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ) (مگر كسانى كهنزد مسجدالحرام با آنان پيمان بستيد و پيمان خود را محترم شمردند؛ تا زمانى كه به پيمان شما پايبند باشند، شما نيز به پيمان آنها پايبند باشيد.)
(وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَ) (از آنها كسانى هستند كه با خدا پيمان بسته بودند: اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد.)
پيداست كه عاهَدَ در آيه
پیمان شديد را میساند، زيرا عهد يک طرفى و فقط از جانب بنده است.
(قالُوا يا مُوسَى ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ ...) (مىگفتند: «اى موسى! از
پروردگارت براى ما بخواه به عهدى كه با تو كرده، رفتار كند. اگر اين بلا را از ما مرتفع سازى، به
یقین به تو
ایمان مىآوريم...»)
به نظر میآيد مراد از
(بِما عَهِدَ عِنْدَكَ) آن است كه خدا به
موسی وعده كرده بود كه در صورت آمدن رجز (طوفان، جراد، قمّل و ...) اگر
فرعونیان ایمان آورند،
عذاب برداشته خواهد شد و موسى (علیهالسّلام) اين وعده را به فرعونيان فرموده بود. لذا گفتند: اى موسى پروردگارت را با آن وعده كه به تو داده بخوان اگر عذاب را از بين بردى حتما به تو ايمان میاوريم.
(وَ قالُوا يا أَيُّهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ إِنَّنا لَمُهْتَدُونَ).
(و مى گفتند: «اى ساحر! پروردگارت را به عهدى كه با تو كرده بخوان، تا ما را از اين بلا برهاند، كه ما
هدایت خواهيم يافت و ايمان مىآوريم.»)
نظير آيه بالا است.
(وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ- الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ ...) (ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!- همان كسانى كه پيمان خدا را، پس از محكم ساختن آن، مىشكنند؛ و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده.)
تعبير
(عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثاقِهِ) در آيات ديگر نيز آمده است. ميثاق گر چه به معنى پيمان اكيد و مَايُوثَقُبِهِ آمده، ولى مانعى ندارد كه مصدر ميمى هم باشد، چنانكه در
جوامع الجامع اشاره كرده «ميثاق» در آيه فوق
مصدر و بمعنى محكم كردن يا محكم شدن است.
به نظر میآيد مراد از عهد اللَّه
هدایت تکوینی باشد كه در وجود هر فرد به وديعه گذاشته شده و مراد از ميثاق عهد محكم شدن آن به وسيله
انبیاء و
اوصیاء باشد. يعنى فاسقين كسانىاند كه هدايت تكوينى و درک فطرى خود را پس از آنكه به وسيله انبياء محكم شده، میشكنند، آن وقت «يَقْطَعُونَ وَ يُفْسِدُونَ» بيان نقص عهد است. «ميثاق» را میشود مصدر از براى فاعل گرفت و فاعلش خداست و نيز جايز است كه از براى مفعول باشد چنانكه همانطور ترجمه شد.
ناگفته نماند: همه مردم از هدايت تكوينى برخورداراند:
(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها) و انبياء براى ميثاق و تقويت همان
فطرت آمدهاند.
(تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ • وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ) (اينها، شهرها و آبادیهايى است كه قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهيم؛ پيامبرانشان دلايل روشن براى آنان آوردند؛ ولى آنها چنان لجوج بودند كه به آنچه قبلًا تكذيب كرده بودند، ايمان نمىآوردند. اين گونه
خداوند بر دلهاى
کافران مهر مىنهد و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، توان تشخيص را از آنها سلب مىكند و براى بيشتر آنها پايبندى به هيچ پيمانى نيافتيم؛ بلكه به
یقین اكثر آنها را فاسق و گنهكار يافتيم.)
در
مجمع «عهد» را وفا به عهد معنى كرده و فرموده: گويند
«فُلانٌ لا عَهْدَ لَهُ» يعنى به عهد وفا نمیكند. اهل لغت «
وفا» را از معانى عهد شمردهاند.
به نظر من مراد از عهد معناى اوّلى آنست كه نگهدارى و مراعات شىء باشد يعنى: ما در آنها نسبت بآيات خود مراعاتى نيافتيم كه به آيات ما اهميت بدهند و اعتنایى داشته باشند، مثل:
(فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا) مسلّم است كه پس از
(يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ) ديگر در
کافر اعتنایی به آيات خدا نخواهد بود.
(وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) (پيش از اين، از آدم پيمان
اطاعت گرفته بوديم؛ امّا او فراموش كرد؛ و عزم استوارى براى او نيافتيم.)
عهد در
آیه فوق در جاى «
عزم» است كه درباره آدم آمده است.
(وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ ...) (و هنگامى كه با خدا عهد بستيد، به عهد او وفا كنيد.)
در اينگونه آيات ظاهرا مراد از «عهد اللَّه» پيمان و سوگندى است كه شخص بر خود لازم میكند و چون يک طرف پيمان و سوگند خداست لذا عهد اللَّه تعبير آمده است. بهترين دليل مطلب ذيل آيه است كه فرموده:
(وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا)
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «معاهده»، ج۵، ص۵۹.