قاهر بالله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قاهر (القاهر) بالله،
محمدبن احمد معتضدبن طلحه موفق بن جعفر متوکل، کنیه اش ابومنصور، نوزدهمین خلیفۀ عباسی می باشد.
القاهر در
سال ۲۸۷
یا ۲۸۵
در
بغداد به
دنیا آمد.
القاهربالله دوبار بر تخت
خلافت نشست.
نخستین بار در
محرّم ۳۱۷، پس از توطئۀ مونس خادم و همکارانش برضد المقتدر عباسی.
عملکرد القاهر نیز در این توطئه بی تأثیر نبود و با وی، به عنوان نوزدهمین خلیفۀ عباسی، در سال۳۱۷
بیعت گردید، اما خلافت او بیش از دو
یا سه روز
نپایید و بار دیگر المقتدر، با کمک سپاهیان، به منصب خلافت بازگشت و توطئه گران، یعنی ابوالهیجاء و زوزک، را گردن زدند و القاهر نیز نزد مادرش در خانۀ ابوطاهر محبوس گردید،
اما سرانجام، در شوال ۳۲۰ المقتدر عباسی به
قتل رسید
و القاهر را از
زندان خارج و به عنوان خلیفه با او بیعت کردند
و بار دیگر به القاهربالله ملقب گردید و این بار یک سال و شش ماه
و هشت روز
خلافت کرد. مونس خادم، با آنکه از ناراضیان حکومت المقتدر عباسی بود، به القاهر نیز تمایل چندانی نداشت و میکوشید احمد، فرزند خردسال المقتدر، را که تحت تربیت خودش بود، به خلافت برساند.
البته
ابن کثیر دلیل این اقدام مونس را طیب خاطر
مادر المقتدر بیان کرده است،
اما با مخالفت اسحاق بن اسماعیل نوبختی و یادآوری ظلمها و اجحافهای خانوادۀ المقتدر عباسی
و بنا بر رأی بزرگان، محمد بن مکتفی و القاهر را به نامزدی خلافت برگزیدند. مونس به مکتفی نیز نظر چندان مساعدی نداشت، اما مکتفی خلافت را شایستۀ القاهر– که بزرگ خاندان عباسی بود – دانست، در حالی که القاهر ضعف و تنگدستی-اش را مغایر با مقام خلافت میدانست.
مونس خادم، پس از انتصاب القاهر، از وی برای خویش و خانواده اش
امان نامه گرفت.
القاهر، همچون سال ۳۱۷، بار دیگر مقام وزارت را به
ابن مقله تفویض کرد.
وی که در آن زمان در
فارس به سر میبرد،
به دستور القاهر راهی
بغداد گردید و نه ماه و سه روز وزارت وی به طول انجامید
القاهر، علی بن بلیق را
حاجب کرد، مونس را امیرالأمرا، و پسر بلیق را رئیس امنیۀ
بغداد؛ اما به سبب ضعف جسمی بلیق، بدر خرشنی را به نیابت از او برگزید. نگهبانی دارالخلافه را نیز به احمد بن خاقان سپرد.
از اولین اقدامات القاهر بالله پس از رسیدن به خلافت، مصادرۀ اموال خانوادۀ المقتدر عباسی بود. وی از هیچ رفتار خشونت آمیزی در حق خاندان المقتدر فروگذار نکرد، به حدی که برای دستیابی به اموال المقتدر، مادر وی را
کتک زد و از
درخت آویزان نمود
و حتی اموال وقفی وی را نیز تصاحب کرد
و خانه به خانه در جستجوی خانوادۀ المقتدر بود
و این اقدامات را چنین توجیه میکرد که سپاهیان برای تأمین مستمری فشار میآورند، در حالی که گویا این سنّتی بود در میان خلفا که اموال خلیفۀ پیشین را تصرف کنند، چنانکه الراضی با القاهر چنین کرد. از سوی دیگر، القاهر فرزندان متوکل عباسی را نزد خود خواند و مورد لطف و عنایت خویش قرار داد.
عبدالواحد، فرزند المقتدر، نیز با هارون بن غریب و مفلح و محمد بن یاقوت و پسران رائق ابتدا به
مدائن و از آنجا به واسط رفت، اما پس از ماجراهایی که روی داد، همراهان او از القاهر امان نامه گرفتند و عبدالواحد را رها کردند و سرانجام عبدالواحد و محمد بن یاقوت نیز، با
تضمین القاهر برای امنیتشان، راهی
بغداد شدند و القاهر نیز به وعدۀ خویش عمل نمود و از مصادرۀ اموال و
آزار مادر او صرف نظر نمود.
ابن مقله نیز، از نخستین روزهای
وزارت خویش، به تسویه حسابهای شخصی و سیاسی پرداخت. نمونۀ آشکار آن، دستگیری کلوذانی و همکارانش، دستگیری اسحاق بن اسماعیل نوبختی و فرزندان بریدی و مصادرۀ اموال بریدیان، و نیز دستگیری عیسی طبیب و تصرف اموال او بود.
تسلط
ابنمقله نتیجۀ ناکارآمدی و آینده نگری نکردن القاهر در امور بود. رفتار نامناسب القاهر با الراضی ِ محبوس، سبب گردید الراضی به
ابن بلیق متوسل گردد و او نیز الراضی را در حرم خویش جای داد.
در سال ۳۲۱، رفتار القاهر با کسانی که بیشترین تلاش را برای رسیدن وی به خلافت کرده بودند، تغییر کرد و کمر به قتل آنان بست. گفته شده است که وی ذات غلامان را خلیفه کش میدانست،
شاید به سبب حوادثی که در گذشته روی داده بود، از جمله اینکه چگونه المقتدربازیچۀ امرا شد و
عزل و
نصب گردید و سرانجام، در حالی که
لباس بر تن نداشت، به قتل رسید.
القاهر با محمد بن علی خراسانی – که به احوال خلفای پیشین عباسی آگاه بود – دربارۀ ویژگیهای خلفای پیشین سؤال کرد و او به ضعفها و نحوۀ حکومت داری آنان اشاره کرد و علت قتل
خلفای عباسی را بازگو نمود و شاید همین امر، القاهر را، با وجود محدویتهایی که بر وی اعمال میشد، محتاط تر و آگاه تر کرد.
اما برخی علت تیرگی این مناسبات را تغییر
سیاست القاهر و نزدیک شدنش به محمد بن یاقوت دانسته اند؛ میان
ابن مقله و محمد بن یاقوت دشمنی دیرینه ای وجود داشت
که همان باعث شد
ابن بلیق درصدد دستگیری محمد بن یاقوت برآید، اما او خود را پنهان ساخت و همین امر محدویتهای القاهر را تشدید نمود و
ابن بلیق، احمد بن زیرکرا به نگهبانی القاهر گمارد و آمد و شد به
دارالخلافه را تحت نظر گرفت و
ابن مقله هم مقداری از دیهها و املاک سلطنتی را برای
فراهم آوردن هزینۀ "صلت بیعت" به فروش رساند
و
ابن بلیق حتی اموالی را که القاهر از مادر المقتدر گرفته بود، در بیت المال قرارداد و صرف
سپاه نمود
و همۀ اینها موجبات خشم و آزردگی القاهر را
فراهم کرد. بنابراین، نقشۀ
ابن بلیق و
ابن مقله برای دستگیری القاهر، نتیجۀ عکس داد. القاهر که از تکیۀ مونس و بلیق بر ساجیان، یعنی اتباع یوسف بن ابی الساج، آگاهی داشت و مناسباتشان در این مدت به سبب انجام ندادن تعهداتی که به این گروه وعده داده بودند، به سردی گراییده بود،
با وعدۀ برابری حقوق با حجریه، ساجیان را به سمت خود متمایل کرد ،
از سویی برای جلب همکاری ابو جعفر محمد بن قاسم بن عبیدالله، به وی پیشنهاد نمود، پس از دستگیری
ابن مقله، مقام وزارت را به او بدهد.
آگاهی
ابن مقله از اقدامات القاهر، سبب شد که وی درصدد خلع القاهر و به خلافت رساندن ابو احمد مستکفی برآید و مونس و بلیق و پسرش و
حسن بن هارون نیز در این امر او را یاری کردند،
اما القاهراقدام به دستگیری بلیق، علی بن بلیق، احمد بن زیرک و یمن الاعور و مونس کرد،
اما
ابن مقله گریخت.
به دستورالقاهر، سر آنان را از تنشان جدا کردند
و سرهایشان را در شهر چرخاندند.
به نوشتۀ
ابن الاثیر، طریف سبکری پرده از راز
ابنمقله و همکارانش در نزد القاهر برداشت
و علت این دشمنی آن بود که علی بن بلیق مانع از ولایت وی بر سرزمین
مصر شد.
ابن مقله که به نقشۀ القاهر پی برده بود، سعی داشت با ترتیب دیداری ساختگی،
در فرصتی مغتنم، القاهر را به قتل رساند، اما القاهر که به این دیدار ظنین گشته بود، ماجرا را به نفع خویش رقم زد.
سپاه در مقابل این اقدام القاهر به پاخاست، اما القاهر دلیل این اقدامش را زیاده خواهیهای آنان و نیز جلوگیری از پرداخت درست و به موقع حقوق به سپاهیان بیان داشت که با بیان این استدلال، فتنۀ سپاهیان فرو نشست
تمامی اموال کشته شدگان به دستور القاهر مصادره، و خانۀ
ابن مقله به
آتش کشیده شد.
پس از این قتل عام، القاهر به وعدۀ خویش
وفا نمود و به ابی جعفر محمد بن قاسم منصب وزارت داد
همچنین ابوالعباس احمد بن خاقان را به فرماندهی امنیۀ
بغداد و سلامت طولونی را به پرده داری خویش برگزید.
وی ابواحمد،
پسر مکتفی و نامزد خلافت پس از خویش، را که در خانۀ عبداله بن فتح پنهان بود، دستگیرکرد و زنده در میان دیوار نهاد و با
گچ و
آجر آن را پوشاند.
پس از این حادثه، القاهر
فرزند خود، عبدالصمد، را به
ولیعهدی خویش برگزید و طریف سبکری را نیز امیر الامرا کرد،
اما وزارت ابی جعفر محمد بن قاسم نیز دیری نپایید و زندانی گشت و پس از هشت روز، بر اثر بیماری، درگذشت. وی مجموعاً یک ماه و دوازده روز وزارت کرد
و پس از وی أبا العباس احمد بن عبیدالله الخصیبی برای وزارت برگزیده شد.
القاهر، عبدالوهاب بن عبیدالله خاقانی و اسحاق بن علی قناتی و سلیمان بن
حسن را، به بهانۀ نامزدی منصب وزارت، به دارالخلافه فراخواند، اما دستور دستگیری آنان را صادر کرد
و سرانجام، زنجیرۀ قتلهای القاهر با قتل اسحاق بن اسماعیل نوبختی
و ابوالسرایا نصر حمدانی به پایان رسید، در حالی که نوبختی بیشترین تلاش را برای به خلافت رساندن القاهر کرده بود
البته برخی نیز علت قتل نوبختی را تملک کنیزی میدانند که القاهر خواهان آن بود، اما نوبختی او را برای خود برگزید.
در آن سوی ماجرا،
ابن مقله با سران ساجیه و حجریه ارتباط برقرار نمود و آنان را ازالقاهر بیمناک نمود. اما
حسن بن هارون در این میان از پای ننشست و با لباس مبدل به میان سرداران میرفت و آنان را به برانداختن القاهر ترغیب مینمود
و از سویی در دل وزیر از القاهر
وحشت افکند و به او القا کردند که زیرزمینهایی که وی در خانه اش حفر کرده برای زندانی نمودن او و سردارانش است.
سرانجام، این اقدامات برضد القاهر به بار نشست و در دوم جمادی الاولی رئیس ساجیان، با همکاری حجریه و ابو محمد
حسن بن ابی الهیجاء بن حمدان، القاهر را در خانه اش دستگیر و زندانی کردند
و چون حاضر نبود از خلافت کناره بگیرد، بر چشمانش میل کشیدند.
وی اولین خلیفه ای بود که بر چشمانش میل کشیده شد. برای عزل او از خلافت، این دلایل را نیز برشمرده اند: تحقیر گروه ساجیه و حجریه؛ ناامنی و وحشت روانی که حاجبش، سلامه، از القاهرایجاد کرده بود به سبب حفر زیرزمینهایی که در خانه اش بود، در حالی که گفتهاند هدف از حفر این زیرزمینها زندانی نمودن قرمطیان بود و بهره گیری از آنان به عنوان نیروی پشتیبان و مزدور برضد ساجیه و حجریه و مخالفانش.
القاهر پس از زندانی شدن، شانزده سال دیگر به زندگی ادامه داد و در اواخر عمر، در حالی که
نابینا بود، در کنار
مسجدجامع منصوری
، به سبب
فقر و
تنگدستی ،
گدایی میکرد،
به گونه ای که ابوعبدالله بن أبی موسی هاشمی پانصد
درهم به او داد و مقصود وی از این اقدام نشان دادن تصویری منفی از المستکفی، خلیفۀ عباسی، بود.
القاهر در دوران خلافت مطیع عباسی، در خانۀ سوربن طاهر، درگذشت و در کنار
قبر برادرش،
معتضدبالله ، دفن گردید.
نقش سکۀ او «
محمدرسول الله ، القاهربالله، المنتقم من أعداءالله لدین الله» بود
مادر القاهر جاریه ای به نام قبول بود
. از فرزندان وی، عبدالصمد
ابوالقاسم، ابوالفضل و عبدالعزیز بوده اند.
از اقدامات اجتماعی القاهردر ۳۲۱، منع
آوازخوانی و نوشیدن هرگونه
شراب بود. با این دستور، همۀ نوازندگان و خوانندگان را دستگیر و برخی را به بصره و برخی را به
کوفه تبعید کردند، در حالی که خود القاهر همواره شراب مینوشید و به آواز گوش میداد و بهترین
کنیزان خواننده را برای خویش بر میگزید و اغلب مورخان روایت کردهاند که وی در مواقع
مستی سراغ الراضی میرفت و او را
اذیت میکرد
از اتفاقات سیاسی مهم در دورۀ القاهر (سال ۳۲۱)، آن بود که علی بن بلیق و
حسن بن هارون دستور به لعن
معاویه بن ابی سفیان بر منابر دادند که موجبات
اضطراب عامه را
فراهم کرد. دستگیری ابی محمد بربهاری، رئیس
حنبلیان بغداد، نیز گرایشهای
شیعی امرای القاهر را تقویت نمود. هرچند برخی آن را
شایعه دانسته اند.
محدودۀ حکومت القاهر اطراف
اهواز ، بصره، واسط و جزیره بود. این دوره هم زمان بود با آغاز توسعه طلبی برادران بویهی. در این میان مدعیانی چون بریدی و
ابن رائق و تکین مناطق واسط و
شام و مصر را در دست داشتند.
با
مرگ تکین، القاهر لوا و خلعت را برای پسرش، محمد، فرستاد.
همچنین القاهر با درخواست از مرداویج و وشمگیر برای خروج از
اصفهان ، حکومت مناطق
ری و جبال را به مرداویج داد و محمد بن یاقوت را به حکومت اصفهان برگزید.
۱)
ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
۲)
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومی، الموسسه المصریه العامه؛
۳)
ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت؛
۴)
ابن حزم، جمهره أنساب العرب، بیروت۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
۵)
ابن الطقطقی، فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق عبد القادر محمد مایو، بیروت۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
۶)
ابن العبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت ۱۹۹۲؛
۷)
ابن العمرانی، الإنباء فی تاریخ الخلفاء، تحقیق قاسم السامرائی، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱؛
۸) تکلمه تاریخ الطبری للهمدانی؛
۹)
ابن خلدون، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
۱۰)
ابن خلکان، وفیات الأعیان و أنباء الزمان، تحقیق احسان عباسی، لبنان؛
۱۱)
ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت۱۴۰۷/ ۱۹۸۶؛
۱۲) ابو علی مسکویه، تجارب الأمم، تحقیق ابو القاسم امامی، تهران۱۳۷۹ش؛
۱۳) اخبار الدوله العباسیه و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق عبدالعزیز الدوری و عبدالجبار المطلبی، بیروت۱۳۹۱؛
۱۴) امین، سید
محسن، أعیان الشیعه، تحقیق
حسن الأمین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
۱۵) خطیب البغدادی، تاریخ
بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
۱۶) سیوطی، تاریخ الخلفاء، تحقیق محمد محی الدین عبدالحمید، تهران ۱۳۸۲ش؛
۱۷)
الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، دمشق - بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
۱۸) الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
۱۹) الزرکلی، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت۱۹۸۹؛
۲۰) سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، تحقیق عبد الحی حبیبی، تهران۱۳۶۳ش؛
۲۱) طبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت۱۳۸۷/۱۹۶۷؛
۲۲) الصفدی، الوافی بالوفیات، تحقیق احمد لأرناؤوط و ترکی مصطفی، بیروت۱۴۲۰/۲۰۰۰؛
۲۳) حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران۱۳۶۴ش؛
۲۴) الکتبی، فوات الوفیات، تحقیق علی محمد بن یعوض الله و عادل احمد عبدالموجود، بیروت۲۰۰۰؛
۲۵) گردیزی، تاریخ گردیزی، تحقیق عبد الحی حبیبی، تهران۱۳۶۳ش؛
۲۶) مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم۱۴۰۹ مسعودی، التنبیه و الإشراف،
۲۷) تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوی، قاهره، بی تا (افست قم)؛
۲۸) مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید؛
۲۹) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، قاهره۱۴۱۱ /۱۹۹۱؛
•
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «قاهر بالله»، شماره ۷۲۴۴.