• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرج (مهبل)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: فرج (مفردات‌قرآن).

فرج آلت تناسلی مادینه را می‌گویند.



فرج در لغت به معنای شکاف بین دو چیز آمده است، مانند شکاف دیوار و نیز میانه دو پا را فرج گویند. از این رو، به کنایه به آلت تناسلی زن و مرد ؛ هر دو فرج اطلاق شده است؛ چنان که به دُبُر نیز گفته می‌شود؛ لیکن کاربرد رایج آن در عرف، روایات و کلمات فقها آلت تناسلی زن می‌باشد؛ به گونه‌ای که هرگاه مطلق و بدون قرینه به کار رود منصرف به همین معنا است.
[۱] المفردات، واژه فرج.
[۲] راغب، واژه فرج.
[۳] لسان العرب، واژه فرج.
[۴] مجمع البحرین، واژه فرج.
[۷] غایة الآمال، ج۳، ص۴۳۲.

چنان که ـ به گفته برخی ـ عنوان وطی ، جماع و مانند آن در روایات ، در صورت مطلق بودن، به آمیزش در فرج انصراف دارد و شامل آمیزش در دُبُر نمی‌شود.
[۹] الحدائق الناضرة، ج۳، ص۲۶۴.
[۱۰] الحدائق الناضرة، ج۳، ص۱۹.
[۱۱] الحدائق الناضرة، ج۳، ص۴۲۹ ـ ۴۳۰.
[۱۲] غایة الآمال، ج۳، ص۴۳۲.



از احکام مرتبط با آن در بابهای طهارت ، نکاح ، ایلاء ، صید و ذباحه و حدود سخن گفته‌اند.


فرج، عورت به شمار می‌رود و پوشاندن آن از غیر زوج و مولا واجب است.


دخول در فرج به مقدار حشفه موجب غسل جنابت و نیز ثبوت عدّه و تمامی مهر ، و نسبت به زن اجنبی با شرایطی موجب ثبوت حدّ زنا می‌شود.


نگاه کردن همسر، به فرج در حال آمیزش و غیر آمیزش بنابر قول مشهور مکروه است.
برخی قدما نگاه به فرج را در حال آمیزش حرام دانسته‌اند.


استمتاع از فرج به یکی از سه سبب حلال می‌شود: ازدواج در زن آزاد و کنیز ؛ ملکیت و تحلیل . دو سبب آخر نسبت به کنیز است.


عیوبی همچون رَتَق (رتق)، عَفَل (عفل) و قَرَن (قرن) که در فرج پدید می‌آید مجوز بر هم زدن عقد نکاح می‌شود.


از حقوق واجب زوجه بر زوج، یک بار آمیزش در هر چهار ماه است. به قول گروهی، آمیزش باید در فرج باشد و در دُبُر کفایت نمی‌کند.
[۱۵] الانواراللوامع، ج۱، ص۱۷.
[۱۶] الروضة البهیة، ج۱، ص۱۰۴.



چنانچه مرد بر ترک آمیزش با همسر دائمی خود سوگند یاد کند و زن نزد حاکم شکایت برد، حاکم مرد را به رجوع یا طلاق امر می‌کند. رجوع با آمیزش در فرج تحقق می‌یابد و آمیزش در دُبُر کفایت نمی‌کند.
[۱۷] مسالک الافهام، ج۱۰، ص۱۵۹.



در حرمت خوردن فرج حیوان حلال گوشت اختلاف است. قول به حرمت به مشهور نسبت داده شده است.


در حدّ تازیانه باید تازیانه بر جاهای مختلف بدن بزهکار زده شود؛ لیکن لازم است از مواضع خطرناک همچون فرج خود داری گردد.


از چیزهایی که موضوع احتیاط شرعی است و رعایت احتیاط در آن لازم می‌باشد، فرج است. از این رو، به رغم عدم وجوب اعلام جاهل به موضوع، در امور مهمی همچون فرج، در صورتی که اعلام نکردن موجب مباح گردیدن فرج حرامی گردد، اعلام و ارشاد جاهل واجب است.
[۲۲] مصباح الفقاهة، ج ۱، ص ۱۲۰.



۱. المفردات، واژه فرج.
۲. راغب، واژه فرج.
۳. لسان العرب، واژه فرج.
۴. مجمع البحرین، واژه فرج.
۵. المعتبر، ج۱، ص۱۸۱.    
۶. الحدائق الناضرة، ج۱۹، ص۴۵۱.    
۷. غایة الآمال، ج۳، ص۴۳۲.
۸. جامع المدارک، ج۱، ص۶۱.    
۹. الحدائق الناضرة، ج۳، ص۲۶۴.
۱۰. الحدائق الناضرة، ج۳، ص۱۹.
۱۱. الحدائق الناضرة، ج۳، ص۴۲۹ ـ ۴۳۰.
۱۲. غایة الآمال، ج۳، ص۴۳۲.
۱۳. المهذب البارع، ج۳، ص۲۰۷.    
۱۴. الوسیلة، ج۱، ص۳۱۴.    
۱۵. الانواراللوامع، ج۱، ص۱۷.
۱۶. الروضة البهیة، ج۱، ص۱۰۴.
۱۷. مسالک الافهام، ج۱۰، ص۱۵۹.
۱۸. جواهر الکلام، ج۳۶، ص۳۴۸.    
۱۹. الروضة البهیة، ج۹، ص۱۰۷.    
۲۰. مائة قاعدة فقهیة، ج۱، ص۳۶.    
۲۱. قواعد الفقهیة، بجنوردی، ج۳، ص۳۶.    
۲۲. مصباح الفقاهة، ج ۱، ص ۱۲۰.



فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، ج۵، ص۶۶۱، برگرفته از مقاله"فرج"    




جعبه ابزار