فاتک رومی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فاتک رومی (متوفای ۳۵۰ق)، معروف به
فاتک مجنون، غلام
اخشید و از امیران اخشیدی
قرن چهارم هجری قمری بود.
ابوشجاع، رومی الاصل و غلام
اخشید بود که اخشید او را آزاد کرد و به خدمت خود در دربار بهکار گرفت. او چنان شجاع بود که به
فاتک دیوانه لقب یافت و به او
فاتک بزرگ میگفتند. او دوست و رفیق استاد کافور در خدمت به اخشید بود. از اقامت در
مصر و زیردستی کافور، ناخشنود بود، لذا به فیوّم که همراه توابعش در اقطاع او بود، رفت.
هنگامی که
فاتک درگذشت،
متنبی قصیدهای با مطلع ذیل در رثایش سرود:
«اندوه، درون را برمیآشوبد و بردباری، آدمی را به آرامش و قرار دعوت میکند. و این میان، اشک است که گاه اطاعت میکند و باز میایستد و گاه عصیان میکند و سرازیر میشود.»
در بخشی از این قصیده میگوید:
«پس از مرگ ابوشجاع، خواب از من گریزان است و شب خسته کننده و ستارگان از پای در آمده.»
سپس دم از شجاعت و بخشندگی
فاتک زده، به کافور تعریضی میکند و میگوید:
«آیا کسی چون ابوشجاعِ
فاتک باید بمیرد، و بدخواهَش، آن اخته پست زنده بماند؟!
فاتک همه را گذاشت و رفت؛ آری! هر همدم و هم صحبتی، روزی به تشییع و وداع خواهد آمد.
آری! آنکه پناهگاه قوم خود بود و شمشیرش میان همه اقوام، برّان بود، رفت. او از هر سوارکاری در زدن نیزه، تیزتر و تندتر بود، اما دریغ! که مرگ از او سریع تر بود.
پس از او، هیچ نیزهداری نیزه برنگیرد و هیچ اسبی، سواری را بر پشت خود حمل نکند.»
متنبی، پس از خروج از مصر به سوی
عراق،
فاتک را طی قصیدهای چنین یاد میکند:
«دیگر نه
فاتکی در مصر هست تا بسویش رویم، و نه میان همه مردمان، جانشینی برایش یافت میشود. آنکه در زندگی، هیچکس مانندش نبود، اینک مردگان، میان استخوانهای پوسیده شان با او همانند شدهاند. او را از دست دادم و به جستوجویش پرداختم، ولی جز نیستی نصیبم نشد».
عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۲۶۱.