• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غزوه حنین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





غزوه حنینغزوه حنین، از غزوات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مشرکان قبیله هوازن و ثقیف، در سال هشتم هجری که بعد از فتح مکه در منطقه حنین رخ داد.
درباره علت غزوه حنین گفته شده، اشراف قبیله هوازن و ثقیف از بیم آن‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از فتح مکه به جنگ با آنان اقدام کند تصمیم گرفتند پیش از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به جنگ اقدام کنند و بنا به روایتی زمانی که رسول خدا برای فتح مکه، از مدینه حرکت کرد، هوازن و ثقیف به خیال این‌که پیامبر قصد آنان را دارد، تجمع کردند و تصمیم به جنگ با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گرفتند؛ پیامبر نیز وقتی از تصمیم آنها باخبر شد برای رویاروی با آنها به حنین رفته و در آنجا جنگ آغاز شد. در آغاز جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و وجود مسلمانانی که تازه در فتح مکه مسلمان شده بودند، سپاه اسلام متزلزل شد، به گونه که عده بسیاری فرار کردند و حتی جان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خطر افتاد، اما با تدابیر پیامبر و بازگشت مسلمان به جنگ، سرانجام به پیروزی رسیدند و غنائم بسیاری به دست آوردند. پیامبر در تقسیم غنائم، نخست به اشراف قریش و قبایل عرب سهم بیشتری داد تا دل‌های آنان و قومشان را به اسلام متمایل سازد، که موجب نارضایتی انصار گردید و پیامبر در خطبه‌ای از آنان دلجویی کرد.



‌غزوه در اصطلاح به جنگی گفته می‌شود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود فرماندهی آن‌را به عهده داشت. غزوه «حنین» از غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت بود.
اسامی غزوه حنین، یَوم حنین، وقعه حنین، غزاة حنین، غزوه هوازِن و وقعه هوازن نیز نامیده‌اند.
درباره تاریخ غزوه حنین گفته‌اند وقتی رسول خدا در روز جمعه، ده روز مانده از رمضان سال هشتم مکه را فتح کرد، پانزده شب در مکه ماند و سپس شنبه ششم شوال روانه حنین شد.


حنین دره‌ای است در شمال شرقی مکه، میان وادی الشرایع و وادی یدعان (جدعان امروزی).
[۱۵] فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ج۱، ص۲۷۶.
حنین که در منطقه طائف است، با مکه ده میل و اندی یا سه شب راه فاصله داشت.
حنین دارای آبی بود، که به دستور زُبَیْده همسر هارون‌الرشید و مادر امین از آن‌جا جوی‌هایی تا مکه کشیده شد. در این ناحیه عثمان باغ‌هایی داشت.
[۱۸] مسعودی، على بن حسين، مروج الذهب، ج۳، ص۷۶.
[۲۰] ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکه و ما جاء فی‌ها من الآثار، ج۲، ص۲۳۱.



سبب غزوه حنین آن بود که اشراف قبیله هوازن و قبیله ثقیف از بیم آن‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) پس از فتح مکه به جنگ با آنان اقدام کند تصمیم گرفتند پیش از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به جنگ اقدام کنند. به روایتی نیز چون رسول خدا برای فتح مکه، از مدینه حرکت کرد، هوازن و ثقیف به خیال این‌که پیامبر قصد آنان را دارد، تجمع کردند و پس از فتح مکه در حنین فرود آمدند و تصمیم به جنگ با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) گرفتند.


وقایعی اتفاق افتاد که منجر به جنگ حنین شد.

۴.۱ - تعداد مشرکین

بیش‌تر تیره‌های هوازن، از جمله نصر، جُشَم، سعد بن بَکر و گروهی از بنی هلال به سرکردگی مالک بن عَوف نَصری گرد آمدند، اما برخی از تیره‌های صاحب‌نام هوازن، مانند کَعب و کِلاب و بنی نُمَیر حضور نیافتند.
تمام قبایل هم پیمان ثقیف نیز به رهبری قارب بن اَسوَد و ذوالخِمار سُبَیع بن حارث و برادرش احمر بن حارث (از بنی مالک) به آنان پیوستند.

۴.۲ - اقدامات مالک بن عوف

بعد از فتح مکه طایفه هوازن به فرماندهی جوانی سی ساله به نام "مالک بن عوف نصری" به جمع‌آوری نیرو پرداخت تا در پرتو آن بتواند با مسلمانان مقابله کند. از این‌رو به جمع‌آوری ده هزار جنگجو اقدام کرد که به وسیله شتران و گوسفندان فراوان پشتیبانی می‌شد. مالک بن عوف نصری که بر خلاف نظر شیوخ قبیله دست به چنین کاری زده بود، دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفندان خود را به همراه بیاورند، چرا که این اقدام باعث خواهد شد، جنگجویان در دفاع از مال، جان و ناموس خود محکم‌تر باشند.
وقتی به اَوطاس ــ که زمینی سخت و هموار و میدانی مناسب برای جولان اسب‌ها بود ــ رسید، دُرَید بن صِمَّه، پیرمرد نابینای جُشَمی که صاحب رأی و جنگ آزموده بود، گفت اگر این جنگ مایه سربلندی بود، مردان شجاع کعب و کلاب در آن شرکت می‌کردند. از این‌رو به مالک بن عوف توصیه کرد فقط با مردان به جنگ رود که اگر پیروز شود، دیگران نیز به وی بپیوندند و اگر شکست بخورد، زنان و کودکان آسیب نبینند، اما مالک بن عوف از سر تکبر به سخن وی توجه نکرد و او را تحقیر نمود. در اوطاس کمک‌هایی از هر ناحیه به آنان می‌رسید.

۴.۳ - اقدامات پیامبر

پیامبر چون خبر لشکرکشی مشرکان را شنید، عبداللّه بن ابی حَدْرَد اَسْلَمی را فرستاد تا به صورت ناشناس به میان آنان برود و کسب اطلاع کند. وی نیز خبر آورد که مشرکان برای جنگ با مسلمانان همدست شده‌اند.
به روایت ابن اسحاق از امام باقر (علیه‌السلام)، چون رسول خدا تصمیم گرفت به جنگ هوازن برود، کسی نزد صَفوان بن اُمَیّه (از سران قریش که هنوز مشرک بود) فرستاد و از وی خواست زره‌ها و سلاح‌هایی که دارد به پیامبر و مسلمانان، عاریه مضمونه (تضمینِ بازگرداندن عین امانت) دهد. صفوان قبول کرد و یکصد زره داد.

۴.۴ - تعداد سپاهیان اسلام

پیامبر همراه ده هزار تن از یارانش که در فتح مکه با وی بودند و دو هزار نفر از تازه مسلمانان مکه، برای جنگ با هوازن از مکه بیرون رفت و عازم حنین شد.
در این غزوه، که اولین غزوه بعد از فتح مکه به شمار می‌رفت، مردم مکه و انبوهی از مشرکان سابق، از جمله سران آنها، مانند "صفوان بن امیه"، "ابوسفیان" و بسیاری دیگر هم حضور داشتند، اما آنان چندان مایل به پیروزی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبودند، بلکه بیشتر برای دیدن نتیجه جنگ و بهره‌مندی از غنایم، همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شده بودند.
[۳۸] ابن عقبه، محمد بن موسی، المغازی النبویة، ص۳۶۷.
مسلمانان دویست اسب همراه داشتند.

۴.۵ - جانشین پیامبر در مکه

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) عَتّاب بن اَسید بن ابی‌العیص را به عنوان امیر مکه تعیین کرد. معاذ بن جبل را نیز در آن‌جا گمارد تا به مردم احکام اسلامی را بیاموزد.

۴.۶ - روایتی از نشان غرور

به روایت واقدی، هنگام حرکت، ابوبکر که عده بسیار مسلمانان را دید، گفت امروز از کمیِ عدّه مغلوب نمی‌شویم. واقدی در جای دیگر، این سخن را به یکی از اصحاب و در روایتی دیگر به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نسبت داده است (که روایت اخیر را نادرست دانسته است).

۴.۷ - زمان حضور مسلمانان در حنین

پیامبر مردان قبیله بنی سُلَیم را به فرماندهی خالد بن ولید، به منزله پیشاهنگ فرستاد.
رسول خدا و مسلمانان و مردان قریش، که هنوز شماری از آنان مشرک بودند، غروب شب سه‌شنبه دهم شوال سال هشتم به حنین رسیدند.
[۴۹] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۲.


۴.۸ - صف‌آرایی دو سپاه

مالک بن عوف سه نفر فرستاد تا از مسلمانان خبری آورند. آنان در حالی‌که از مشاهده سپاه مسلمانان سخت مرعوب شده بودند، بازگشتند. با وجود این، مالک بن عوف شبانه یارانش را در وادی حنین مستقر کرد تا یکباره بر مسلمانان هجوم برند.
رسول خدا نیز سحرگاه صفوف یاران خود را آراست و پرچم‌ها را به پرچمداران سپرد؛ لوای مهاجران به دست علی (علیه‌السلام)، لوای خزرج به دست حُباب بن مُنذر (و به قولى به دست سعد بن عُباده) و اَوس به دست اسید بن حضیر بود.
تیره های قبایل اوس و خزرج و قبایل عرب نیز هر یک پرچمی داشتند.


در طول جنگ وقایعی اتفاق افتاده که به شرح آن می‌پردازیم.

۵.۱ - شروع جنگ

رسول‌خدا در حالی‌که لباس رزم پوشیده بود، از صفوف لشکریان بازدید کرد و آنان را به جنگ و شکیبایی برانگیخت و مژده پیروزی داد. آنگاه در تاریکی صبح همراه مسلمانان از دره حنین به زیر آمد.
مشرکان هوازن و ثقیف که در شکاف‌های دره و اطراف آن کمین کرده بودند، یکباره به مسلمانان حمله کردند. نخست سواران بنی سُلَیم و سپس مکیان و سایر مردم پراکنده و منهزم شدند. به گونه‌ای که هیچ کسی پشت سر خود را نگاه نمی‌کرد.
پیامبر به لشکریانش می‌گفت به سوی من آیید، من رسول خدا، محمد پسر عبداللّه هستم، اما مردم پراکنده شدند و فقط عده‌ای اندک با پیامبر ماندند.

۵.۲ - حامیان پیامبر و فراریان از جنگ

منابع درباره شمار کسانی که در کنار پیامبر ثابت قدم ماندند، اختلاف دارند. پاره‌ای روایات از چهار نفر یاد کرده اند: علی (علیه‌السلامعباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب که از بنی‌هاشم بودند، و ابن مسعود.
[۵۸] ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۵۵۲-۵۵۳.

به روایت دیگر فقط ده یا نه نفر از بنی‌هاشم، از جمله سه تن یاد شده و یک نفر از غیر بنی‌هاشم یعنی اَیْمَن بن ‌ام ایمن -که بعداً به شهادت رسید- با پیامبر ماندند. در پاره‌ای از روایات، نام عده‌ای دیگر از جمله برخی مهاجران و انصار را افزوده‌اند و گاه عده آنان را یکصد تا سیصد تن نوشته‌اند.
برخی از مردم مکه (طُلَقاء) که گریخته بودند، همچون ابوسفیان بن حرب و کَلَدَة بن حَنْبَل کینه خود را از اسلام و مسلمانان آشکار ساختند و حتی شَیبة بن عثمان بن ابی‌طلحه که پدرش در جنگ احد کشته شده بود، قصد جان پیامبر را کرد که ناموفق ماند.

۵.۳ - راهکار پیامبر برای برگرداندن فراریان

رسول خدا که چنان دید، به عباس بن عبدالمطلب که عنان استر پیامبر را گرفته بود و صدایی بلند و رسا داشت فرمود تا ندا کند: ای انصار، ای اصحاب سَمُرَه، ای اصحاب سورة البقره. پس از آن، فراریان لبیک‌گویان و شتابان از هر سوی نزد رسول خدا بازگشتند، به گونه‌ای که یکصد تن نزد پیامبر گرد آمدند، که پیامبر دلیرانه به یاری آنان با مشرکان جنگید. در آن کارزار سخت، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلامفضل بن عباس و برادر او ربیعة بن حارث، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب، عباس بن عبدالمطلب، اسامة بن زید و برخی دیگر، شجاعت و پایداری بسیاری از خود نشان دادند. این موضوع همبستگی مجددی را به سپاه اسلام بازگرداند و مسلمانان لبیک‌گویان بازگشتند. آنان انسجام و نظم از دست رفته را باز یافتند و همین امر منجر به شکست هوازن و هم‌پیمانان آنان شد.
[۷۹] ابن عقبه، محمد بن موسی، المغازی النبویة، ص۳۶۸.
با این وجود و شکست اولیه مسلمانان بیش از چهار تن از آنان کشته نشدند.

۵.۴ - دلاوری امام علی

پس از رسول خدا، علی (علیه‌السلام) در پیکار از همه قوی‌تر و دلیر‌تر بود. به تعبیر قرآن، خدای متعال آرامش خود را بر پیامبر و بر مؤمنان فرود آورد.
شعار انصار، نخست «یا لَلْأَنصار» بود و سپس «یا لَلْخَزْرَج» می گفتند. چون پیامبر به معرکه نبرد و پایداری و شکیبایی مسلمانان نگریست، فرمود اکنون تنور جنگ گرم شد.
علی (علیه‌السلام) به پرچمدار دشمن حمله کرد و او را کشت و پس از آن مشرکان هزیمت یافتند.
به روایتی، علی (علیه‌السلام) چهل تن از دشمنان را به هلاکت رساند.

۵.۵ - حضور زنان در جنگ

در غزوه حنین برخی از زنان انصار همچون‌ ام سُلَیم که باردار بود، ‌ام‌ عُماره، ‌ام سَلیط و‌ ام‌ حارث، مردانه جهاد کردند.

۵.۶ - سبب هزیمت دشمن

رسول خدا مشتی خاک برداشت و به سوی دشمن افکند و فرمود «نصرت نیابند» و آن موجب هزیمتشان شد.
[۹۴] واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۹.

بنا به تصریح قرآن مجید و روایات اسلامی، در روز حنین فرشتگان خدا برای یاری مسلمانان فرود آمدند و همراه آنان به جنگ پرداختند.
چون پیامبر شنید که برخی مسلمانان به قتل کودکان دست زده و زنی از مشرکان را کشته‌اند، ناراحت شد و مؤکداً آنان را از کشتن زن و کودک و اجیر نهی فرمود.

۵.۷ - تعداد اسرا و کشته‌شدگان مشرکان

چون هوازن هزیمت یافت، هفتاد تن از بنی مالک از تیره‌های ثقیف کشته شدند (نزدیک صد نفر).
در پاره‌ای روایات، شمار کشته‌شدگان هوازن به عدد کشتگان قریش در بدر، یعنی هفتاد تن نوشته شده ولی مسعودی آن‌را حدود ۱۵۰ تن نوشته است.
درید بن صمّه نیز در بین کشته شدگان بود.
در این غزوه، مسلمانان شش هزار زن و کودک از مشرکان را اسیر و ۰۰۰، ۲۴ شتر، بیش از چهل هزار گوسفند و چهار هزار اوقْیه نقره غنیمت گرفتند.


بعد از جنگ نیز وقایعی رخ داده که به شرح آن می‌پردازیم.


مشرکان همراه مالک بن عوف به طائف رفتند. بعضی از آن‌ها نیز در اوطاس اردو زدند و پاره‌ای دیگر، یعنی بن وغِیَره از ثقیف به نخله رفتند. پیامبر گروهی را به تعقیب مشرکانی که به نخله رفتند و ابوعامر اشعری را نیز به دنبال مشرکانی که به اوطاس رفتند، روانه کرد. ابوعامر در جنگ با آنان کشته شد و پسرعموی وی، ابوموسی اشعری، با مشرکان جنگید و آنان را شکست داد.

۷.۱ - رفتار پیامبر با خواهر رضاعی خود

در این نبرد، شَیما دختر حارث بن عبدالعُزّی، خواهر رضاعی پیامبر، به دست مسلمانان افتاد. چون او را نزد پیامبر بردند، وی را احترام کرد و به درخواست خود وی، او را نزد قومش بازگرداند.
گفته شده که گفتگوی شیما با پیامبر و وساطت وی درباره اسیران هوازن، یکی از دلایل آزادی اسرا بوده است.

۷.۲ - آزادی اسرا

پس از پایان جنگ، پیامبر اجازه داد هر که کسی از دشمن را کشته است، لباس رزم و جنگ افزار (سَلَب) وی را برای خود بردارد.
[۱۲۰] ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۱.

آنگاه اسیران و غنایم را نزد رسول خدا گرد آوردند. مسئول غنایم مسعود بن عمرو غفاری بود.
در روایات دیگر، از بُدَیل بن وَرقاء خُزاعی به عنوان مسئول اسرا یاد شده است.
پیامبر فرمود تا اسیران و اموال را به جِعْرانه (جِعِرّانه) در شمال‌ غربی دره حنین ببرند و در آن‌جا نگه دارند.
پس از غزوه طائف، رسول خدا شب پنجشنبه، ۵ ذیقعده سال هشتم، به جعرانه رفت.
در آن‌جا هیئت هوازن نزد پیامبر رفت و با توسل به خویشاوندی رضاعی پیامبر با اسیران، خواهان آزادی آنان شد. چون رسول خدا سهم اسیران خود و بنی عبدالمطلب را به آنان بخشید، مهاجران و انصار نیز از سهم خود گذشتند و آن‌را به پیامبر واگذاردند. چند تن که نپذیرفته بودند، بعدا اسیران خود را آزاد کردند.

۷.۳ - تقسیم غنائم

پیامبر هنگام تقسیم غنایم، نخست به اشراف قریش و قبایل عرب سهم داد تا دل‌های آنان و قومشان را به اسلام متمایل سازد. سپس به برخی همچون ابوسفیان بن حرب، یکصد شتر و به دیگران پنجاه یا چهل شتر داد. آنگاه فرمود تا مردم و غنایم را شمارش کردند و به هر یک سهمی داد. (پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این جنگ به عده‌ای از مشرکان مانند "ابوسفیان و دو پسرش"، "یزید" و "معاویه"، "حکیم بن حزام"، "نصر بن حارث بن کلده"، "اسد بن جاریه ثقفی"، "حارث بن هشام"، "صفوان بن امیه"، "قیس بن عدیگ" و عده‌ای دیگر اموالی را به عنوان «مؤلفة القلوب» پرداخت کرد.)
چون پیامبر به اشراف قریش و عرب سهم‌های کلان داد، گروهی از انصار زبان به طعن و اعتراض گشودند. پیامبر در جمع انصار سخنانی ایراد کرد و ایشان را شرمنده و خشنود ساخت و در حق آنان دعا فرمود.

۷.۴ - بازگشت به مدینه

رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شب پنج‌شنبه، پنجم ذی‌قعده به جعرانه بازگشت و سیزده شب در آنجا توقف نمود. سپس تصمیم گرفت تا به مدینه باز گردد. از این‌رو در شب چهارشنبه، هجدهم ذی‌قعده شبانه احرام بست و به مکه مشرف شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بعد از طواف و سعی، همان شب به جعرانه بازگشت و صبح روز بعد، به همراه یاران خود به مدینه بازگشت.


(۱) محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۲) ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۴) ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، چاپ احسان عباس و ناصرالدین اسد، قاهره ۱۹۵۰.
(۵) ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰هـ.ق.، الطبعه الاولی.
(۶) ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
(۷) محمد بن عبداللّه ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فی‌ها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
(۸) عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۹) بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷هـ.ق، الطبعه الاولی.
(۱۰) ابراهیم بن اسحاق حربی، کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره، چاپ حمد جاسر، ریاض ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۱) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، المغازی، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۱۲) محمد بن یوسف شمسشامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۱۳) فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷.
(۱۴) طبری، تاریخ طبری (بیروت).
(۱۵) فؤاد حمزه، قلب جزیرةالعرب، ریاض ۱۳۵۲/ ۱۹۳۳.
(۱۶) کلینی، یعقوب، اصول الکافی.
(۱۷) مسعودی، على بن حسين، التنبیه والإشراف.
(۱۸) مسعودی، على بن حسين، مروج الذهب، (بیروت).
(۱۰) احمد بن عبدالوهاب نویری، نهایةالارب فی فنون الادب، قاهره ۱۹۲۳ـ۱۹۹۰.
(۲۰) واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶، چاپ افست قاهره.
(۲۱) یعقوبی، تاریخ یعقوبی.
(۲۲) ابن عقبه، محمد بن موسی، المغازی النبویة، تحقیق حسین مرادی نسب، قم، منشورات ذی القربی، ۱۴۱۴هـ.ق.، الطبعه الاولی.


۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۸۹.    
۲. توبه/سوره۹، آیه۲۵.    
۳. ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، ج۱، ص۲۴۱.    
۴. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.    
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۲.    
۶. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۴.    
۷. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۳۴.    
۸. ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، ج۱، ص۲۴۱.    
۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۸۹.    
۱۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۷.    
۱۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰.    
۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۹.    
۱۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۳.    
۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۴.    
۱۵. فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب، ج۱، ص۲۷۶.
۱۶. بکری، عبداللّه بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۴۷۱.    
۱۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۴۹.    
۱۸. مسعودی، على بن حسين، مروج الذهب، ج۳، ص۷۶.
۱۹. بکری، عبداللّه بن عبدالعزیز، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۲۱۲.    
۲۰. ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکه و ما جاء فی‌ها من الآثار، ج۲، ص۲۳۱.
۲۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۸۵.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۴.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۰.    
۲۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۸۵.    
۲۵. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۸۹.    
۲۶. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۳۵.    
۲۷. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۸۹.    
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۵.    
۲۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۸۷.    
۳۰. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۸۹.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۸۶۸۸۷.    
۳۲. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۱.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۴۶.    
۳۴. شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۱۲.    
۳۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰.    
۳۶. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.    
۳۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۳۸. ابن عقبه، محمد بن موسی، المغازی النبویة، ص۳۶۷.
۳۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۴۸۹۵.    
۴۰. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۳۴.    
۴۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۳۷.    
۴۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۴۳. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۳۶.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۰.    
۴۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰.    
۴۶. شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۱۷.    
۴۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۷.    
۴۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰.    
۴۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۲.
۵۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰.    
۵۱. ابن حزم، علی بن احمد، جوامع السیرة، و خمس رسائل اخری، ص۲۴۱.    
۵۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۴.    
۵۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۵۸۹۷.    
۵۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۰-۱۵۱.    
۵۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۷.    
۵۶. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۳.    
۵۷. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۳.    
۵۸. ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۵۵۲-۵۵۳.
۵۹. شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۹.    
۶۰. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.    
۶۱. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷، ج۱، ص۳۸۶.    
۶۲. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۳.    
۶۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۱.    
۶۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۶۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۴.    
۶۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۰-۹۰۱.    
۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۶۸. نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۲۸.    
۶۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۹-۹۱۰.    
۷۰. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۴.    
۷۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.    
۷۲. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۸-۸۹۹.    
۷۳. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۵.    
۷۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۱.    
۷۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲۶۳.    
۷۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۰-۹۰۱.    
۷۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵-۷۶.    
۷۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۵.    
۷۹. ابن عقبه، محمد بن موسی، المغازی النبویة، ص۳۶۸.
۸۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۲۲.    
۸۱. شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۲۴.    
۸۲. توبه/سوره۹، آیه۲۶.    
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۹.    
۸۴. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۵.    
۸۵. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.    
۸۶. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۶۳.    
۸۷. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۶.    
۸۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ج۸، ص۳۷۶.    
۸۹. فضل بن حسن، طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم ۱۴۱۷، ج۱، ص۳۸۷.    
۹۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۲-۹۰۴.    
۹۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۷-۷۸.    
۹۲. شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، ج۵، ص۳۳۰-۳۳۱.    
۹۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۸.    
۹۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۸۹۹.
۹۵. توبه/سوره۹، آیه۲۶.    
۹۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۵-۹۰۶.    
۹۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۷۷.    
۹۸. نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایةالارب فی فنون الادب، ج۱۷، ص۳۳۴.    
۹۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۵.    
۱۰۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۱۲.    
۱۰۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۹.    
۱۰۲. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۸۹۹.    
۱۰۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۷.    
۱۰۴. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۰۵. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۵۸۲.    
۱۰۶. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۲۳۵.    
۱۰۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.    
۱۰۸. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۵.    
۱۰۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.    
۱۱۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۱۴.    
۱۱۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۰۱.    
۱۱۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۱.    
۱۱۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۱۵-۹۱۶.    
۱۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۱۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۱۳-۹۱۴.    
۱۱۶. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۰۵.    
۱۱۷. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۳.    
۱۱۸. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والإشراف، ج۱، ص۱۹۷.    
۱۱۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۰۸.    
۱۲۰. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۱.
۱۲۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۰۶.    
۱۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۵.    
۱۲۳. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۶۶.    
۱۲۴. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۰۶.    
۱۲۵. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۴.    
۱۲۶. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۲۵.    
۱۲۷. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۴.    
۱۲۸. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۲۶.    
۱۲۹. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۴.    
۱۳۰. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۶.    
۱۳۱. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۹۲۹.    
۱۳۲. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۵۲-۱۵۶.    
۱۳۳. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۷.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه حنین»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۱۵.    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «غزوه حنین»، شماره ۶۶۱۴.    






جعبه ابزار