عبدالکریم حائری یزدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶-۱۳۵۵ق/۱۲۳۸-۱۳۱۵ش)، معروف به آیت الله موسس، از مراجع تقلید
شیعه در
قرن سیزدهم و چهادرهم هجری قمری و موسس و زعیم
حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا وفاتش بود.
شیخ عبدالکریم
علوم دینی را در
یزد،
کربلا،
سامرا و
نجف نزد بزرگانی چون
میرزای شیرازی،
شیخ فضلاللّه نوری،
میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی،
میرزا مهدی شیرازی،
سید محمد فشارکی اصفهانی،
میرزا محمدتقی شیرازی،
آخوند خراسانی و دیگران فرا گرفته و به
درجه اجتهاد رسید. او از سال
۱۳۳۳ق به
ایران بازگشت و چندین سال زعامت
حوزه علمیه اراک و تدریس را بر عهده داشت. در سال
۱۳۴۰ق به دعوت علمای قم به آنجا رفت و حوزه علمیه قم را تاسیس و اداره آنرا را بر عهده گرفت و مهمترین مسئولیت خویش را مدیریت حوزه و تثبیت و پیشرفت حوزه میدانست، لذا از پذیرش مرجعیت کنارهگیری میکرد و بعد از وفات
سید محمدکاظم یزدی دعوت برای رفتن به
عتبات و عهدهدار شدن مرجعیت را نپذیرفت، با این حال بسیاری از مردم ایران و افرادی از کشورهای دیگر از او
تقلید میکردند؛ همچنین منش آیت الله حائری و نیز برای حفظ حوزه، از سیاست گریزان بود و در ماجرای
مشروطه نیز دخالت نکرد، ولی به خاطر موقعیت اجتماعیاش در دوران
رضاخان و
محمدرضا شاه به ناچار وارد امور سیاسی شد، از جمله در مسئله
کشف حجاب که باعث تیره شدن رابطه او با شاه ایران تا آخر عمر شد. عبدالکریم حائری در خدمات اجتماعی فعال بود و کارهای عام المنفعه بسیاری را انجام داده است که تاسیس بیمارستان، کتابخانه، مدرسه و واحدهای مسکونی برخی از آن کارها است. ایشان به خاطر اشتغالات کمتر به تالیف پرداخت با این حال تالیفات ارزشمندی داشته که مهمترین آنها
درر الفوائد است. حاج شیخ عبدالکریم حائری در
ذیقعده ۱۳۵۵ (بهمن ۱۳۱۵)، در
قم درگذشت و در
مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) دفن شد.
عبدالکریم حائری در خانوادهای غیرروحانی در روستای مِهرجِرد میبد واقع در ۶۰ کیلومتری
یزد به دنیا آمد.
پدرش، محمدجعفر، را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کردهاند که به خرید و فروش کرباس و
گوسفند و احتمالاً گاهی به کشاورزی اشتغال داشته است.
(درباره تولد عبدالکریم، که یگانه فرزند محمدجعفر بوده است رجوع شود به
)
در بیشتر منابع، سال تولد عبدالکریم
۱۲۷۶ ذکر شده
ولی فرزندش،
مرتضی،
احتمال داده است که وی در حدود
۱۲۸۰ به دنیا آمده باشد.
آیت الله حائری در شهرهای مختلف تحصیل کرده است.
شوهرخاله عبدالکریم، میرابوجعفر (که خود عالم و در کسوت روحانیّت بود)، روزی به مهرجرد آمد و عبدالکریم را دارای استعداد فراوان یافت و در خردسالی وی را به محل زندگی خود، اردکان برد و به مکتب سپرد، از اینرو، حائری همیشه خود را مدیون او میدانست. (عبدالکریم، در این شهر ناآشنا چندین سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر میشد و شبها در خانة میر ابوجعفر به سر میبرد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش میگرفت.) در حالی که هنوز ۱۰ سال از بهار عمرش سپری نگردیده بود، عبدالکریم پدرش را از دست داد، از اینرو راه مهرجرد را در پیش گرفت و خود را در کنار مادرش تنها و دور از مکتب ماند. چند سال را دور از مکتب و دوستان در روستای مهرجرد گذراند.
عبدالکریم پس از چند سال که در مهرجرد بود برای تحصیل
علوم دینی به یزد رفت
و با سکونت در مدرسه محمدتقیخان، معروف به مدرسه خان،
ادبیات عرب و برخی دیگر از درسهای مقدماتی حوزه را نزد عالمانی چون
سید حسین وامق و
سید یحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی، فرا گرفت.
در آن دوران (اواخر
قرن سیزدهم) یزد حوزه علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسه علوم دینی در این شهر، بخش عمدهای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافته حوزه پر آوازه
نجف و شاگردان
شیخ انصاری و
میرزای شیرازی بودند. «در میان مدرسههای مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ (و زیبای) «محمدتقی خان» از معروفترین آنها به شمار میرفت.»
عبدالکریم در
۱۲۹۸ برای ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهی
عراق شد. نخست به
کربلا رفت
و حدود دو سال زیرنظر
فاضل اردکانی (عالم بزرگ و رئیس
حوزه علمیه کربلا) به تحصیل پرداخت و درسهای سطوح میانی
فقه و
اصول را در آنجا آموخت.
از
علی بفروئی یزدی (متوفی
۱۳۲۴) به عنوان یکی از استادان او در کربلا یاد شده است.
سپس حائری، به توصیه فاضل اردکانی که استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه کربلا یافته بود
و با معرفینامهای از جانب او برای میرزای بزرگ محمدحسن شیرازی، به
سامرا رفت. میرزا او را بهگرمی پذیرفت و از او خواست که با فرزندش، سید علیآقا، مباحثه کند.
میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در راس حوزه علمیه سامرّا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیت الله اردکانی احترام زیادی میگذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. میگویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم».
از همینرو آن طلبه جوان و پر تلاش را در منزل خود جای داد.
دوره تحصیل حائری در سامرا از
۱۳۰۰ تا
۱۳۱۲ یا
۱۳۱۳،
تأثیر ژرفی در شکلگیری شخصیت علمی او داشت تا جایی که میتوان او را از اصحاب مکتب سامرا دانست. در سامرا، او نخست دو تا سه سال درسهای سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون
شیخ فضلاللّه نوری،
میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و
میرزا مهدی شیرازی (متوفی
۱۳۰۸، خواهرزاده
میرزا محمدتقی شیرازی) به اتمام رساند و سپس در درسهای خارج فقه و اصول
سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی، و مدتی در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد.
و از
میرزا حسین نوری (مشهور به محدّث نوری، صاحب
مستدرک الوسائل)
اجازه روایت دریافت کرد.
در میان استادان حائری، نقش فشارکی بسیار جدّیتر و پررنگتر و مدت فراگیری حائری از او طولانیتر از دیگران بوده،
تا جایی که از بهترین و نزدیکترین شاگردان او به شمار میرفته است، بنابراین حائری، به تعبیری، دستپرورده فشارکی بوده است.
عبدالکریم به همراه استادش فشارکی چند ماه پس از درگذشت میرزای بزرگ (۱۳۱۲) از سامرا به
نجف نقل مکان کردند.
حائری در نجف نیز همواره در درس استادش شرکت میکرد و در ماههای آخر عمر فشارکی، از او مراقبت هم میکرد.
حائری در ۱۳۱۳
حج گزارد.
به گزارش شماری از منابع، حائری در نجف در زمان حیات فشارکی، در درس آخوند خراسانی هم شرکت میکرده است
اما به گزارش شماری دیگر، او پس از درگذشت فشارکی (۱۳۱۶) به حلقه درس آخوند پیوست.
گزارشهای اخیر، نادرست به نظر میرسند، زیرا مستلزم آناند که حائری در مجموع، قبل و بعد از دوره اول اقامتش در
اراک، فقط حدود یک یا دو سال در درس آخوند خراسانی حاضر شده باشد و این با گزارشهای دیگر، که جایگاه مؤثر حائری و حضور طولانیتر او را در این درس نشان میدهد، سازگاری ندارد، از جمله اینکه او درس آخوند را برای برخی شرکتکنندگان، تقریر میکرده
اشکالات خود را بر درسهای طول هفته، چهارشنبهها مطرح میکرده و گاهی نظر استاد را تغییر میداده؛ او مجموعه سؤال و جوابهای مبحث علم اجمالی در
کفایة الاصول خراسانی را به اشکالات خود در آن درس مربوط دانسته است.
آخوند درس عمومی خود را برای چند نفر، از جمله حائری و
نائینی، مفید ندانسته و برای آنها درس خصوصی دایر کرده بود.
و از همه مهمتر اینکه حائری خود اذعان داشته که در تألیف جلد دوم دُررالفوائد از آموزههای آخوند استفاده کرده است.
حائری و
آقا ضیاء عراقی و
محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، همبحث بودهاند که احتمالا به سالهای اقامت حائری در نجف مربوط است.
حائری پس از درگذشت فشارکی با اصرار و همراهی دوست خود،
محمود عراقی (فرزند آقا
محسن عراقی، روحانی متمکّن و متنفذ اراک)، به
ایران بازگشت و در سلطانآباد (اراک کنونی) حوزه درس پررونقی دایر کرد. شماری از منابع، سال بازگشت او را
۱۳۱۶ و شماری دیگر
۱۳۱۸ گزارش کردهاند.
بسیاری از منابع نیز از این دوره اقامت شش یا هشت ساله او در اراک، یادی نکرده و به گونهای گزارش دادهاند که گویا او تمام این مدت را در نجف یا کربلا به سر میبرده است.
حائری در
۱۳۲۴، همزمان با آغاز
نهضت مشروطه، به نجف بازگشت.
درباره علت این بازگشت دو گزارش متفاوت وجود دارد: یکی، احساس استقلال نداشتن در اداره کردن حوزه اراک و دیگری، بر هم خوردن آرامش آنجا بهسبب نهضت مشروطه.
او در این نوبت، دوباره به حلقه درس آخوند خراسانی پیوست و در درس
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نیز شرکت کرد.
شیخ عبدالکریم به منظور دور ماندن از نزاع شدید میان موافقان و مخالفان مشروطه ــکه در
حوزه نجف و در میان عالمان طراز اول، از جمله این دو استاد او، جریان داشت ــ پس از چند ماه،
به اتفاق دوست صمیمی خود، محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، به کربلا رفت.
وی اینبار قصد توطن کرد و حدود هشت سال
در کربلا ماند و از آن زمان به حائری ملقب شد. او در کربلا به تدریس پرداخت و، به منظور حفظ بیطرفی خود در صفآراییهای مشروطه، کتابی از آخوند خراسانی و کتابی از طباطبائی یزدی را درس میداد.
شاگردان برجسته او در این دوره،
علیاکبر کاشانی،
مصطفی کشمیری،
احمد مازندرانی و
سید صدرالدین صدر (از معاونان و مشاوران حائری در اداره حوزه علمیه قم و سپس مرجع تقلید) بودند.
در اثنای اقامت حائری در کربلا، از او برای بازگشت به اراک درخواستهای زیادی شد. سرانجام، او در
۱۳۳۲ یا اوایل
۱۳۳۳،
با این شرط که در اداره حوزه علمیه مستقل باشد، به اراک رفت و در مدت اقامت هشت سالهاش در آنجا، علاوه بر اداره حوزه، به تدریس
فقه و
اصول پرداخت. حائری که دهه ششم زندگی خود را میگذراند و نام و نشان بیشتری یافته بود توانست طلابی را از سایر مناطق به اراک جذب کند و حوزهای با حدود سیصد علمآموز
شکل دهد.
او در پاسخ به نامه استادش، میرزا محمدتقی شیرازی، پس از فوت سید محمدکاظم یزدی (
۱۳۳۷) که از او خواسته بود به
عتبات برگردد و خود را برای مرجعیت شیعه مهیا سازد، اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهی و انحطاط فکری اظهار نگرانی کرد.
حائری در ۱۳۳۷ به قصد زیارت
مرقد امام رضا (علیهالسلام) عازم
مشهد شد و در مسیر خود چند روز در
قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمیه آن آشنا شد و از مهجوری و غربت مدارس علمی آنجا افسوس خورد.
در
ماه رجب ۱۳۴۰ (در آستانه نوروز ۱۳۰۱ش.
) بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او
و نیز برای زیارت
مرقد حضرت معصومه، با همراهی چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضی، به قم رفت و با استقبال بسیاری از علما و مردم قم و درخواست آنان برای اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، بهویژه
محمدتقی بافقی، حائری
استخاره کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند، تصمیمی که در پی آن حوزهای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، «آیت اللّه مؤسس» لقب گرفت.
(برای استخاره مذکور رجوع شود به
)
حائری تصمیم خود را به شاگردانش اعلام کرد.
علاوه بر
سید محمدتقی خوانساری، که همراه حائری به قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله شاگردان برجستهای چون
سید احمد خوانساری،
سید روحاللّه خمینی ( امام خمینی )،
سید محمدرضا گلپایگانی و
محمدعلی اراکی، (برای برخی افراد دیگر رجوع شود به
) به قم منتقل شدند.
با هجرت شیخ عبدالکریم و آغاز شدن درس حائری در قم و همراهی و همکاری عالمان قم،
حال و هوای مدارس دینی آنجا دگرگون و حوزه علمیه قم پرتحرک شد.
گرچه قم در گذشته هم در دورههایی، حوزههای علمی پررونقی داشت، اما هیچگاه بدین درجه از شکوفایی و اعتبار نرسیده بود و در ردیف حوزههای درجه اول جهان اسلام بهشمار نمیرفت.
سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی ــکه پس از تبعید شدن از
عراق (درباره این تبعید رجوع شود به
) در ۱۳۰۲ش، حدود هشت ماه در قم ماندندــ نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمی داشتند. به گزارش بسیاری از منابع، حائری با استقبال از حضور آن دو در قم و فراهم کردن مقدمات تدریسشان، شاگردان خود را به حضور در درس آنان تشویق کرد. بنابر برخی گزارشها، حائری حتی درس خود را به احترام آنها تعطیل کرد.
(برای آگاهی از گزارشهای گوناگون درباره نحوه مواجهه حائری با آنان رجوع شود به
)
با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شماری از عالمان و مدرسان و بسیاری از محصلان سایر حوزهها یا محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت.
(برای آگاهی از اسامی بیش از ۳۵۰ تن از آنان رجوع شود به
)
از آن پس، نام شیخ عبدالکریم ــکه دوستان و شاگردانش بیشتر از او با عنوان «حاج شیخ» یاد میکردند
ــ با نام حوزه قم پیوند خورد. او از سه جایگاه در تثبیت و توسعه حوزه علمی قم مؤثر بود: مرجعیت، تدریس و زعامت علمی و اداره امور حوزه.
هرچند حائری هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداده و بلکه با ترک حوزه علمی عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سید محمدکاظم یزدی و
شیخالشریعه اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی، در فاصله سالهای ۱۳۳۷ تا
۱۳۳۹ که حائری هنوز در اراک به سر میبرد، شماری از کسانی که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفتهرفته بر مقلدان او افزوده شد تا اینکه بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها، از جمله عراق و
لبنان، از مقلدان او شدند. از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائری را توجه ویژه میرزا محمدتقی شیرازی به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائری در مسائل مورد احتیاط، دانستهاند.
حائری در قم با جدیت به تدریس فقه و اصول پرداخت. او به روش مکتب سامرا و با الهام از میرزای بزرگ شیرازی درس میداد. در این شیوه، پس از طرح مسئله، بدون هیچ اظهارنظری، نخست دیدگاههای گوناگون و دلایل هریک بیان میشد، سپس استاد ضمن نظرخواهی از شاگردان و تبادلنظر با آنها به جمعبندی آرا میپرداخت، آنگاه نظر خود را میگفت و در پایان اجازه میداد شاگردانش با او درباره این نظر بحث کنند و به نقد آن بپردازند. همچنین حائری هر روز موضوع درس بعدی را مشخص میکرد تا شاگردانش پیشاپیش آن را مطالعه کنند. او بر آن بود که مباحث اصول فقه باید مختصر و کاربردی مطرح شود، از اینرو، در تألیف
درر الاصول به این نظر عمل کرد و نیز دوره کامل درس اصول فقه را در مدت تقریبا چهار سال تدریس میکرد.
آیت الله حائری در طول زندگی خود از استادان برجستهای سود بردند که برخی از آنان بدین شرح میباشند:
۱. آیت الله فاضل اردکانی؛
۲. حاج میرزا حسن شیرازی (میرزای بزرگ)؛
۳. آیت الله فشارکی؛
۴. آخوند خراسانی؛
۵. سید محمدکاظم یزدی؛
۶. آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی؛
۷. شیخ فضلالله نوری.
از حوزه درس حائری، عالمان بزرگی سر برآوردند که تنی چند از آنان در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند.
میرزا هاشم آملی، محمدعلی اراکی،
سید احمد حسینی زنجانی، امام خمینی، سید احمد خوانساری،
سید محمدتقی خوانساری،
سید محمد داماد،
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی،
سید کاظم شریعتمداری، سید صدرالدین صدر،
سید کاظم گلپایگانی،
سید محمدرضا گلپایگانی، آخوند
ملا علی معصومی همدانی،
سید شهابالدین نجفی مرعشی و
میر سید علی یثربی همدانی از جمله شاگردان او بودند.
(برای فهرست اسامی دهها تن از دیگر شاگردان نامدار او رجوع شود به
)
مهمترین جایگاه و اصلیترین مسئولیت حائری، مدیریت حوزه نوپای قم بود. او وظیفه اصلی خود را ایفای درست این نقش میدانست و از هرچه با آن تعارض داشت پرهیز میکرد. این نگرش در مشی سیاسی ـ اجتماعی او بیتأثیر نبود. او با توجه به آشنایی با حوزههای بزرگ شیعی سامرا و نجف و کربلا، و اطلاع از شیوه مدیریت و ضعفها و قوّتهای پیشینیان خود و نیز تجارب خویش در حوزه اراک، بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت حوزه و پیشرفت و بالندگی آن میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و بهطور خلاصه تربیت
محقق و مجتهد، از برنامهها یا آرزوهای او بود.
زندگی شیخ عبدالکریم حائری در عرصه سیاست به دو دوره تقسیم میشود.
برخی اهتمام شیخ عبدالکریم حائری را به حفظ حوزه قم مهمترین دلیل اجتنابش از ورود در بسیاری از رویدادهای سیاسی و رویارویی با حکومت دانستهاند. به نظر اینان، حائری آگاهانه و هوشمندانه به مسائل مرتبط با حکومت وارد نمیشد، زیرا بر این باور بود که موضعگیری در برابر
رضاشاه پهلوی در آن اوضاع و احوال، نتیجهای جز برچیده شدن حوزه نخواهد داشت، بنابراین، با دوراندیشی و درایت و بردباری، حیات حوزه و بلکه حیات دین و مذهب را در ایران استمرار بخشید. رازی، محمد شریف، آثارالحجة، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم ۱۳۳۲ـ (۱۳۳۳ش).
با اینکه این نظر را نمیتوان یکسره نادیده گرفت، شواهد زیادی وجود دارد که به استناد آنها میتوان شخصیت حائری را اساسا غیرسیاسی قلمداد کرد. به نظر میرسد که کنارهگیری شدید او از دخالت در مسائل سیاسی، به حدی که حیرت و بلکه اعتراض برخی را برانگیخت،
بیش از آنکه بنا به مصلحتجویی بوده باشد از روحیه او ناشی میشده است. رویه حائری پیش از ورود به قم، درباره مسائل سیاسی نامرتبط با حکومت ایران، نیز همینگونه بود. منابعی که حوادث دهه سوم و چهارم قرن چهاردهم را ثبت کردهاند مملو از اسامی عالمانی هستند که در اعتراض به حضور بیگانگان و اشغال بخشی از سرزمینهای اسلامی (بهویژه عراق) در
جنگ جهانی اول، یا در اعتراض به برخی سیاستهای حاکمان این سرزمینها، اعلامیه داده، حکم صادر کرده و حتی به پا خاستهاند. در میان آنان با آنکه نام تنی چند از استادان حائری و بسیاری از همدرسان او زیاد دیده میشود، از حائری نامی نیست. مثلا در میان عالمانی که در
محرّم ۱۳۳۰، همزمان با حضور حائری در کربلا، در اعتراض به نیروهای اشغالگر خارجی از نجف و کربلا به
کاظمین رفتند و حدود سه ماه در آنجا ماندند، نام کسانی چون میرزا محمدتقی شیرازی، شیخالشریعه اصفهانی، نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی در منابع تاریخی ثبت شده است،
ولی نشانی از حائری نیست. برخی برگشت او را از اراک (در سفر اول) به نجف و در پی آن، هجرت از نجف به کربلا را به منظور دورماندن از حوادث انقلاب مشروطه و منازعات دو طیف مشروطهخواه و مشروعهخواه دانستهاند، بنابراین میتوان حائری را، همچون استادش فشارکی، از عالمانی دانست که نه تنها هیچگاه در مسائل سیاسی فعال نبوده، بلکه از حوادث سیاسی و جنجالی گریزان بودهاند.
جایگاه اجتماعی او، بهویژه در دهه آخر عمرش، مانع از آن بود که به کلی از هر آنچه رنگ و بوی سیاسی داشت، کنارهگیری کند.
مهمترین چالش آیت اللّه حائری در این سالها نحوه تعامل و مناسباتش با
رضاخان (بعدا رضاشاه) بود. این مناسبات را میتوان به سه دوره متمایز تقسیم کرد:
در دوره نخست، دوره سردار سپهی، رئیسالوزرایی و نیز اوایل سلطنت رضاخان، روابط نسبتا خوبی با یکدیگر داشتند.
از یکسو، رضاخان که میکوشید به حوزه علمیه و عالمان دینی نزدیک شود، بسیار به حائری توجه داشت و با او محترمانه رفتار میکرد،
تا جایی که خود را مقلد او معرفی کرد.
از سوی دیگر، حائری در تأیید و تا حدی تثبیت رضاخان بیتأثیر نبود، مثلا اعلامیه مشترک او و نائینی و اصفهانی در نفی جمهوریت، پس از ملاقات رضاخان با آن سه، در مجموع به سود رضاخان تمام شد.
(درباره جمهوریخواهی در آن دوره رجوع شود به
) سه مسئله را میتوان در این رویکرد حائری مؤثر دانست: تمایلات دینی و مذهبی رضاخان یا دستکم تظاهر به آن تا آن زمان،
وعدههای او مبنی بر تقویت اسلام و جلوگیری از افکار ضد دینی،
و اقتدار او و درنتیجه ایجاد امنیت و ثبات نسبی در کشور.
در دوره دوم، از زمان تثبیت سلطنت رضاشاه تا پیش از طرح مسئله
کشف حجاب، مناسبات میان آنها نه حسنه نه تیره بود.
در این دوره، حائری در پارهای مسائل، مشی بیطرفانه اتخاذ کرد و در نتیجه، گاهی توانست با میانجیگری از به وجود آمدن بحران جلوگیری کند، مانند نقش او در ماجرای مخالفت با نظام وظیفه اجباری به رهبری حاج آقا
نوراللّه اصفهانی و نیز در موضوع اجباری کردن پوشش متحدالشکل مردان، که از سویی مجبور کردن مردم را به یکسان لباس پوشیدن، ناپسند میدانست و از سوی دیگر، سرپیچی مردم از این دستور دولت را تأیید نکرد.
حائری حتی گاهی با تصمیم کلی حکومت، همراهی نشان داد ولی کوشید با تغییراتی، آن را در جهت اهداف و برنامههای خود مدیریت کند، مانند تصمیم دولت درباره امتحان گرفتن از طلاب به منظور اعطای جواز استفاده از لباس روحانیت.
اما او در بسیاری از مسائل، با اینکه موافق عملکرد دولت نبود، بردبارانه سکوت کرد و رو در روی حکومت قرار نگرفت، مانند برخورد حکومت با بافقی و
سید حسن مدرس. در تحلیل رفتار کژدارومریز حائری با رضاشاه در این دوره، علاوه بر روحیه غیرسیاسی او و نیز اهمیتی که به ماندگاری حوزه میداد، میتوان این نگرش او را نیز مؤثر دانست که دربار پهلوی را تحت نفوذ
انگلیس و جنگ با آن را بیثمر میدانست. روی هم رفته، حائری در این دوره هرچند بر ضد حکومت و در حمایت از مخالفان موضع نمیگرفت، اما حکومت هیچگاه نمیتوانست از سلوک وی به نفع خود بهرهبرداری کند.
در دوره سوم، از واقعه کشف حجاب (۱۳۱۴ش) تا درگذشت حائری (۱۳۱۵ش)، مناسبات میان آندو تیره بود. در پی این ماجرا، حائری با اصرار و نیز فشار دیگران،
در ۱۱ تیر ۱۳۱۴ در تلگرامی به رضاشاه، اوضاع را برخلاف قوانین شرع اعلام کرد و جلوگیری از آن را خواستار شد.
(برای پاسخ نسبتا غیر محترمانه احتمالا نخستوزیر یا وزیر دربار به این تلگرام رجوع شود به
از آن پس، مناسبات آنها به کلی قطع شد و حتی آمد و شدهای نزد حائری به شدت تحت نظر بود.
به نقل برخی منابع، موضوع کشف حجاب چنان بر حائری گران آمد که پس از آن خانهنشین شد و حتی به باور شماری از شاگردان و نزدیکانش، از غصه مرد.
مقارن با تاسیس
حوزه علمیه قم رویدادهای مهمی در ایران و جهان به وقوع پیوست که جناب آیت الله مؤسس با کیاست و دوراندیشی ویژهای از این رویدادها کمال بهرهبرداری را به نفع تاسیس حوزه، نمودند. اهم این وقایع عبارت بودند از:
رضاخان برای رسیدن به قدرت به پشتیبانی علما نیاز داشت... از اینرو تلاش میکرد با نزدیک شدن به علما
به این مهم دست یابد. در این میان جناب آیت الله حائری با استفاده از فرصت پیش آمده، حوزه علمیه را بدون هیچ بازدارندهای سیاسی تاسیس نمودند.
با آغاز جنگ جهانی اول، نجف و کربلا برای طلاب و علما ناامن گردیده بود، و آمد و شد طلاب در آن شهرها به سختی صورت میگرفت. این ناامنی سبب شد که بسیاری از علما، این شهرها را به مقصد قم که تنها بدیل این کانونهای علمی و جای امن برای کارهای علمی بود، ترک گویند... ناامن شدن این مراکز علمی... سبب شد... علما و فضلایی که از ناامنی این مرکزهای علمی نگران بودند، جذب حوزهی قم گردند چرا که آیت الله حائری با تدبیرها، دوراندیشیها و شناخت دقیق از فرصتهای پیش آمده، ... حوزهی امن و آرامی را برای تحصیل علم آماده کرده بود.
مرجعیت شیعه در زمان تاسیس حوزه علمیه قم با سید ابوالحسن اصفهانی و نائینی بود. مراجع نجف به خاطر رویارویی با دولت استعمارگر انگلیس که میخواست، امتیاز دو رود بزرگ
دجله و
فرات را ویژه خود گرداند، به ایران تبعید شدند. تبعید این بزرگان به ایران... قم را به عنوان یک مرکز مهم تعلیم و تربیت دینی و بدیل عتبات رسمیت بخشید.
شیخ عبدالکریم حائری با تلاش و همتی مثال زدنی از مجموعه رویدادهای فوق در جهت تشکیل، توسعه و رسمیت بخشیدن به حوزهی علمیه قم استفاده نمود.
رفتار سیاسی رهبران شیعی را اگر نخواهیم آن را به دوران حیات
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسط دهیم، باید از اولین روز بعد از رحلت رسول اکرم بررسی نمود. از همان هنگامیکه
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) تجهیز و تدفین پیکر مطهر پیامبر اکرم را به حضور در
سقیفه و تعیین سرنوشت خلافت و پس از آن سکوت در برابر فتنه را، به جهت مصلحتاندیشی برای
اسلام و مسلمین، بر قیام ترجیح داد. به همینگونه رهبران سیاسی شیعه در طول تاریخ پرفراز و نشیبی که طی کردهاند، همواره مصلحت جامعه مسلمین را در نظر گرفته و آن عملی را انجام دادهاند که بیشترین منفعت و مصلحت اسلام و مسلمین را تضمین مینموده است.
در ایران به خصوص بعد از تاسیس سلسله صفویه و اعلام
مذهب تشیع به عنوان دین رسمی ایرانیان، علمای شیعه مهمترین طبقهی تاثیرگذار در اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران بودهاند و نقطه عطف این تاثیرگذاری را باید
نهضت تنباکو دانست که بعد از آن قدرت و نفوذ علمای شیعه به عنوان رهبران مذهبی ایران بر همگان روشن گردید.
آیت الله حائری، در اغلب حوادث و وقایع سیاسی که در زمان ایشان رخ داده است، سیاست سکوت و مدارا را در پیش گرفته است، چرا که تاسیس و حفظ حوزه علمیه قم را از اهم واجبات میدانستهاند و با کیاست و دوراندیشی و تدبیر خود سعی میکردند که بهانهای به دست دشمنان نداده و از نهال نوپای حوزه علمیه به شدت حفاظت نمایند تا به باروری و باردهی رسد، به نحوی که در ماجراهایی نظیر آیت الله بافقی، (در نوروز ۱۳۰۶، همسر و خانواده رضاخان بدون
حجاب و
چادر در غرفه بالای ایوان آینه در
حرم حضرت معصومه (س)، حاضر شدند كه این امر موجب اعتراض آیت الله بافقی گردید، و پس از آنكه خانواده رضاخان به پیغام ایشان وقعی ننهادند، آیت الله بافقی شخصا در حرم حاضر شده و به آنان اعتراض میكند. این امر سبب گردید كه رضاخان شخصا به قم آمده و آیت الله بافقی را در حرم شلاق بزند و ... سرانجام ایشان را از قم تبعید نماید.) آیت الله حائری که با هوشیاری مخصوص خود دریافته بود که رضاخان فقط به دنبال بهانه مختصری است که حوزه علمیه را از ریشه برکند، سکوت را پیشه ساختند، رضاخان خود گفته بود: «اگر حاج شیخ عبدالکریم نفس میکشید، یک کلمهای میگفت، فوری ماشین در خانهاش حاضر میکردم و میفرستادمش آنجا که عرب نی انداخت.»
ایشان سبب رفتار خود را اینگونه شرح میدهند: «من در مسائلی که از کنه آن آگاهی ندارم، به هیچوجه دخالت نمیکنم و از آن جایی که ایران کشور ضعیفی است و پیوسته تحت فشار و استعمار کشورهای قدرتمندی چون
روس و انگلیس میباشد، امکان دارد سیاستها و خطوط سیاسی که در ایران وجود دارد، از سوی این قدرتهای استعماری ترسیم شده باشد و کسانی که در سیاست دخالت میکنند، امکان دارد ملعبه دست این قدرتها بوده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن بریزند. من اگر در کشور فرانسه انگلیس و روس بودم، مسلما در سیاست دخالت میکردم، چون خطوط سیاسی در آنجا روشن بوده و از جایی دیگر این جریانات تحمیل نمیشود، بنابراین دخالت خود را در سیاست مقدور نمیبینم، گذشته از این، دخالت من در سیاست مستلزم درگیری و خونریزی است و من حاضر نیستم که باعث شوم خون بیگناهان ریخته شود.»
نویسنده کتاب معمار فضیلت در رابطه با خط مشی سیاسی آیت الله حائری اینگونه اظهارنظر میکند که : ... رشد سیاسی مردم در آن زمان چندان بالا نبود که بتوان مبارزه را ساماندهی کرد. حتی وضع فرهنگی و معیشتی مردم قم به گونهای بود که گویا برخی مردم نمیتوانستند وضع جدید را بپذیرند و وجود طلبهها را تحمل کنند. به همین دلیل آیت الله حائری به طلبهها سفارش کرده بود که در برابر هرگونه بدرفتاری دیگران گذشت کنند تا حادثهای پیش نیاید.... برای نمونه در قضیه مرحوم بافقی که معاون برجسته ایشان در اداره حوزه بود، نیز واکنشی نشان دادند که دیگر گونه بود... آیت الله حائری بین دو موضوع اهم و مهم درگیر بود. موضوع اول این بود که با رضاخان درافتد. در این صورت قتل عامی نظیر
مسجد گوهرشاد رخ میداد. در نتیجه باقی مانده مردم، صحنه را رها میکردند، روحانیت شیعه شکست میخورد و سازمان حوزه علمیه قم برچیده میشد. موضوع دوم این بود که کجدار و مریز با رضاخان رفتار شود تا با ادامه کار حوزه علمیه قم، مردان دانشمند و کارایی برای آینده ایران و دنیای اسلام پرورش یابند.
۱. تاسیس اولین بیمارستان در قم؛
۲. تاسیس بیمارستان سهامی قم؛
۳. تاسیس بیمارستان فاطمی قم؛
۴. تعمیر و بازسازی
مدرسه دارالشفاء؛
۵. تعمیر
مدرسه فیضیه؛
۶. تاسیس
کتابخانه فیضیه؛
۷. ایجاد قبرستان و غسالخانه در قم؛
۸. ایجاد دارالاطعام در قم؛
۹. بنای سیلبند و سد در رودخانه قم؛
۱۰. احداث واحدهای مسکونی برای سیل زدگان شهر قم.
حائری در
ذیقعده ۱۳۵۵ (بهمن ۱۳۱۵)، پس از حدود پانزده سال اقامت در قم، درگذشت. با وجود محدودیتهای حکومتی، پیکر او تشییع باشکوهی شد و سپس در
مسجد بالاسر، کنار
مرقد حضرت معصومه، به خاک سپرده شد.
(برای محدودیتهای ایجاد شده در برگزاری مجالس ترحیم او به این منابع رجوع کنید.
)
برخی ویژگیهای آیتاللّه حائری را چنین برشمردهاند:
خوشاخلاقی،
شوخطبعی، اعتدال و پرهیز از
ریاکاری. نیز گفتهاند که او در مصرف
وجوهات شرعی، بسیار محتاط بود و بر زندگیاش
زهد و سادهزیستی حاکم بود و حتی میکوشید از برخی لوازم عرفی ریاست هم پرهیز کند.
مثلا وجوه شرعی را معمولا نزد خود نگاه نمیداشت، بلکه آنها را به امانت به اشخاص معتمد خود میسپرد و نیازمندان و مصرفکنندگان وجوه را به آنان ارجاع میداد.
حائری به آسایش و رفاه مردم و کاستن از مشکلات گوناگون آنان توجه بسیار داشت، از جمله کارهای عامالمنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود.
وی در حادثه سیل قم در ۱۳۱۳ش با جدیت به یاری و اسکان سیلزدگان مبادرت کرد (برای فهرستی از این کارها به این منابع رجوع کنید
) به تأمین معاش طلاب و برطرف کردن مشکلاتشان توجه ویژه داشت، گاهی شخصاً به حجرههای آنان میرفت، از میزان توجه آنان به درس و مطالعه آگاه میشد و افراد پرکار و کوشا را تشویق میکرد.
به
اهلبیت (علیهمالسلام) سخت علاقهمند بود، در جوانی در سامرا ــکه به توصیه میرزای شیرازی اهل علم دسته عزاداری ویژه داشتندــ وی نوحهخوان این مراسم بود و برپایی سوگواری در
ایام فاطمیه دوم (اول تا سوم
جمادی الآخر) را در ایران مرسوم کرد، به جای مراسم
تعزیه و
شبیهخوانی، مجالس
روضهخوانی را رواج داد و برای جلوگیری از نقل مطالب بیمأخذ در این مجالس و تحریفزدایی از مراسم عزاداری کوشید.
از خصوصیات بارز آیت الله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و سادهزیستی و زندگی بیآلایش - قبل و پس از مرجعیت - او بود. پایبندی او به طلبگی زیستن تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود. او همواره
خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیت الله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آنرا فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبه دیگر تهیه نماید.
در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوهگوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیت الله حائری چنین میفرماید:
«ما مفت خوریم! ... مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم!یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت برنمیدارند مفت خور نیستند!»
در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:
«جناب استاد معظم و فقیه مکرم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.»
از دیگر ویژگیهای روحی آیت الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کمحرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت.
گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود.
صبر و بردباری یکی دیگر از خصوصیات روحی آیت الله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پر استقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکلگیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود همواره صبر و بردباری را پیشه خود ساخت و حراست از حوزه علمیه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئه دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیت الله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود.
معروف است که: پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچگاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
حائری پنج فرزند داشت: دو پسر به نامهای
مرتضی و
مهدی، و سه دختر که به ترتیب سن، با شیخ
محمد تویسرکانی، شیخ
احمد همدانی (پدر عبدالحسین و عبدالهادی حائری) و
سید محمد محقق داماد،
ازدواج کردند.
حائری مانند استادانش، فشارکی و شیرازی، و بهویژه به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در
قم، کمتر به تألیف پرداخت. با این حال، آثار ارزشمندی از او برجای مانده است که میتوان آنها را چهار نوع دانست.
نخست، تألیفِ تقریرات درس استادانش که از این نمونه، فقط از تقریرات درس اصول فقه فشارکی یاد شده است.
تقریرات درسهای خود او که شاگردانش آنها را تدوین کردهاند، مانند رساله الاجتهاد و التقلید، کتاب البیع (قم ۱۴۱۵) و کتاب التجارة، هر سه به قلم
محمدعلی اراکی، (برای آگاهی از حذف بخشی از کتاب التجارة به هنگام چاپ رجوع کنید به
) و تقریرات درسهای او به قلم
سید محمدرضا گلپایگانی و میرزا
محمود آشتیانی.
سومین و مهمترین نوع، پنج اثری
است که خود او تألیف کرده است؛ یکی در اصول فقه به نام
دُرَرُ الفوائد، و چهار اثر دیگر در فقه : کتاب النکاح، کتاب الرضاع، کتاب المواریث و کتاب الصلوة.
در میان کتابهای فقهی او، کتاب الصلوة که در
کربلا تألیف شده،
مهم دانسته شده
و برخی عالمان در آثار خود به آن ارجاع دادهاند.
این اثر با نظارت اراکی و گلپایگانی در ۱۳۵۳، و چند بار دیگر پس از آن (از جمله قم ۱۳۶۲ش)، بهچاپ رسیده است.
چهارمین نوع از آثار او، رسالههای عملیه و فتاوای او با نامهای گوناگون هستند که یا مستقلا منتشر شدهاند (مانند ذخیرة المعاد، مَجمع الاحکام، مَجمع المسائل، مُنتخب الرسائل، وسیلة النجاة و مناسک حج) یا به صورت حاشیه بر آرای دیگران نوشته شدهاند (مانند حاشیه بر
عروة الوثقی اثر سید محمدکاظم یزدی و حاشیه بر اَنیسُ التجّار اثر
ملا مهدی نراقی ). همچنین رسالههایی در پاسخ به استفتائات گوناگون از او، با عنوان سؤال و جواب، تدوین شده است.
(برای گزیده یکی از آنها رجوع شود به
)
حائری کتابی نیز با عنوان اربعین حدیث دارد.
مهمترین تألیف حائری، درر الفوائد است که دُرَرُ الاصول هم نامیده شده است. این اثر از یک سو، ریشه در مبانی اصولی فشارکی دارد و نشاندهنده تأثیرپذیری فراوان حائری از نظریات استاد خویش است تا جایی که برخی این اثر را برآمده از تقریرات او از درس فشارکی معرفی کردهاند
اما دستکم میتوان گفت که مواد اصلی این کتاب از دل این تقریرات فراهم شده
و بسط یافته است و ازاینرو میتوان حائری را از مهمترین شارحان مبانی اصولی فشارکی به شمار آورد. از سوی دیگر، این کتاب از آرای مهم
آخوند خراسانی در قلمرو اصول فقه برآمده است. حائری، بنابر اظهار خود، در تألیف جلد اول کتاب (چاپ ۱۳۳۷) از فشارکی و در جلد دوم آن (چاپ ۱۳۳۸) از آخوند خراسانی استفاده کرده است.
بهترین چاپ این کتاب با اعمال تغییراتی که در نظر مؤلف رخ داده بود
و با حاشیههای اراکی و
تحقیق مؤسسه نشر اسلامی قم، هر دو جلد در یک مجلد، انتشار یافته است. چون درر فاقد مبحث
اجتهاد و
تقلید است، در این چاپ،
رساله الاجتهاد و التقلید اراکی، که تقریرات درس حائری است، ضمیمه شده است. (برای چاپهای دیگر دررالفوائد رجوع شود به
)
محمدکاظم شیرازی (متوفی ۱۳۲۶ش) و نیز تنی چند از شاگردان حائری، از جمله میرزا محمود آشتیانی، میرزا
محمد ثقفی، محمدعلی اراکی و سید محمدرضا گلپایگانی، بر درر الفوائد حاشیه نوشتهاند که شماری از آنها بهچاپ رسیده است؛ از جمله حاشیه گلپایگانی به نام
اِفاضة العوائد تعلیقٌ علی دررالفوائد، در دو جلد، که شامل آخرین نظرات حائری است و بیشتر آن در زمان حیات حائری نوشته شده و حدود یک سال پس از درگذشت او به اتمام رسیده است.
زینالعابدین گلپایگانی نیز حواشی نقادانهای بر درر نوشته است.
عالمان بزرگی به آرای حائری در درر الفوائد توجه داشته یا به آن ارجاع دادهاند، مانند
محمدحسین اصفهانی در
نِهایةُ الدرایة فی شرح الکفایة،
محمدرضا نجفی اصفهانی در
وِقایةُ الاذهان و
حاج آقا حسین بروجردی در درسهای خود.
(۱) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴.
(۳) آقا بزرگ تهرانی، میرزای شیرازی: ترجمه هدیة الرازی الی الامام المجدد الشیرازی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۴) آیتی، عبدالحسین، کتاب تاریخ یزد، یزد ۱۳۱۷ش.
(۵) اراکی، محمدعلی، «تأسیس حوزه علمیه قم بروایت خاطره: مصاحبه با آیتاللّه اراکی»، یاد، سال ۱، ش ۴ (پاییز ۱۳۶۵).
(۶) اراکی، محمدعلی، «مصاحبه با استاد بزرگوار آیتاللّه العظمی اراکی»، در آیینهداران
حقیقت: مصاحبههای مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوی، تهیه و تدوین: مجله حوزه، ج ۱، قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۲ش.
(۷) استادی، رضا، یادنامه حضرت آیةاللّه العظمی اراکی (ره)، (اراک) ۱۳۷۵ش.
(۸) اشتهاردی، علیپناه، تقریرات فی اصول الفقه، تقریرات درس آیةاللّه بروجردی، قم ۱۴۱۷.
(۹) اصفهانی، محمدحسین، نهایةالدرایة فی شرح الکفایة، ج ۲، چاپ رمضان قلیزاده مازندرانی، قم ۱۳۷۵ش، ج ۳، چاپ مهدی احد امیرکلائی، قم ۱۳۷۴ش.
(۱۰) اعظام قدسی، حسن، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران ۱۳۴۹ش.
(۱۱) امام خمینی، لمحات الاصول، تقریرات درس آیةاللّه بروجردی، قم ۱۳۷۹ش.
(۱۲) امام خمینی، منهاج الوصول الی علم الاصول، قم ۱۳۷۳ش.
(۱۳) امین، سید محسن، اعیان الشیعه.
(۱۴) امینی، داود، «اهتمام آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری در تأسیس و حراست از حوزه علمیه قم»، در مؤسّس حوزه: یادنامه حضرت آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری قدّسسرُّه، به کوشش محمدکاظم شمس، عبدالهادی اشرفی، و جواد آهنگر، قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۳ش.
(۱۵) امینی، داود، «مروری بر زندگی آیتاللّه حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی: بنیانگذار حوزه علمیه قم به روایت اسناد»، گنجینه اسناد، سال ۵، دفتر ۳ و ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۴).
(۱۶) بامداد، مهدی، شرححال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۴۷ـ۱۳۵۱ش.
(۱۷) محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش.
(۱۸) حائری، عبدالحسین، «مصاحبه با استاد عبدالحسین حائری»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳).
(۱۹) حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۰) عبدالکریم حائری یزدی، دررالفوائد، مع تعلیقات محمدعلی اراکی، قم ۱۴۰۸.
(۲۱) حائری یزدی، عبدالکریم، «گزیده استفتائات حضرت آیةاللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی»، بهکوشش حسن فاطمی، در مؤسس حوزه، همان، ۱۳۸۳ش.
(۲۲) حائری یزدی، مرتضی، سرّدلبران: عرفان و توحید ناب در ضمن داستانها، به کوشش رضا استادی، قم ۱۳۷۷ش.
(۲۳) حائری یزدی، مهدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، بهکوشش حبیب لاجوردی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۲۴) حبیبآبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال در قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۶، اصفهان ۱۳۶۴ش.
(۲۵) حسینی اشکوری، احمد، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیةاللّه العظمی گلپایگانی، ج ۱، قم ۱۳۵۷ش.
(۲۶) حسینیان، روحاللّه، تاریخ سیاسی تشیع تا تشکیل حوزه علمیه قم: مقدمهای بر انقلاب اسلامی ایران، کتاب ۱، تهران ۱۳۸۰ش.
(۲۷) حسینی زنجانی، احمد، الکلام یجرّ الکلام، قم ۱۳۶۸ش.
(۲۸) صادق حسینی یزدی، شرح زندگانی حضرت آیتاللّه مؤسس و فرزند برومندشان آیتاللّه حاجشیخ مرتضی حائری (ره)، قم ۱۳۸۱ش.
(۲۹) کاظمینی، میرزا محمد، دانشنامه مشاهیر یزد،، یزد: بنیاد فرهنگی، پژوهشی ریحانةالرسول، ۱۳۸۲ش.
(۳۰) دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۱) ذاکری، علیاکبر، «رفتارشناسی سیاسی آیتاللّه حائری»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳).
(۳۲) رضوی، عباس، «حاج شیخ عبدالکریم حائری و سامان دادن به تبلیغات دینی»، حوزه، همان.
(۳۳) ریحان یزدی، علیرضا، آینه دانشوران، با مقدمه و تعلیقات و اضافات ناصر باقری بیدهندی، قم ۱۳۷۲ش.
(۳۴) سپهری اردکانی، علی، نگاهی به تاریخ اردکان، ج ۱، اردکان ۱۳۶۴ش.
(۳۵) ستوده، محمدتقی، «مصاحبه با استاد ستوده»، در آیینهداران
حقیقت، همان.
(۳۶) سیدکباری، علیرضا، حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۷) رازی، محمد شریف، آثارالحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم ۱۳۳۲ـ (۱۳۳۳ش).
(۳۸) رازی، محمد شریف، گنجینه دانشمندان، تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ش.
(۳۹) شکوری، ابوالفضل، «مرجع دوراندیش و صبور: آیتاللّه حائری، مؤسس حوزه علمیه قم»، یاد، ش ۱۷ (زمستان ۱۳۶۸).
(۴۰) صادقی فدکی، عباس، «اندیشهها و عملکرد آیتاللّه حائری در احیای حوزه علمیه قم»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳).
(۴۱) صدرایی خویی، علی، آیتاللّه اراکی: یک قرن وارستگی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۴۲) صفوت تبریزی، محمدعلی، «زندگینامه آیةاللّه حاج شیخعبدالکریم حائری»، به کوشش علی صدراییخویی، در مؤسّس حوزه، همان.
(۴۳) طبسی، محمدرضا، «مصاحبه با آیتاللّه حاج شیخ محمدرضا طبسی»، حوزه، سال ۶، ش ۴ (مهر و آبان ۱۳۶۸).
(۴۴) عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴۵) عیسینژاد، محمد، «شیخ عبدالکریم حائری، حوزه علمیه قم و تولید علم در سده معاصر ایران»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳).
(۴۶) غروی تبریزی، عبدالحسین، «مصاحبه با آیةاللّه عبدالحسین غروی تبریزی»، حوزه، سال ۱۱، ش ۲ (خرداد و تیر ۱۳۷۳).
(۴۷) فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴۸) فیاضی، عمادالدین، زندگینامه و شخصیت اجتماعی ـ سیاسی آیتاللّه العظمی حاج شیخعبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)، تهران ۱۳۷۸ش.
(۴۹) فیض قمی، عباس، گنجینه آثار قم، قم ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰ش.
(۵۰) کریمی جهرمی، علی، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقای حاجشیخ عبدالکریم حائری (قدّس سرُّهالشّریف)، قم ۱۳۷۲ش.
(۵۱)
محقق داماد، علی، «مصاحبه با حضرت آیتاللّه حاج
سیدعلی آقا
محقق داماد»، حوزه، سال ۲۱، ش ۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۳).
(۵۲)
محقق داماد، مصطفی، «مصاحبه با حجةالاسلام و المسلمین دکتر سیدمصطفی
محقق داماد»، حوزه، سال ۲۱، ش ۵ (آذر و دی ۱۳۸۳).
(۵۳) محمدی اشتهاردی، محمد، «نگاهی به زندگی آیةاللّه العظمی شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم»، در مؤسس حوزه، همان.
(۵۴) مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانةالادب، تهران ۱۳۷۴ش.
(۵۵) مدرسی طباطبائی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه: کلیات و کتابشناسی، ترجمه محمد آصففکرت، مشهد ۱۳۶۸ش.
(۵۶) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارشهایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، بهکوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش.
(۵۷) مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۳، تهران ۱۳۷۳ش.
(۵۸) مستوفی، عبداللّه، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
(۵۹) مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ش.
(۶۰) مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
(۶۱) سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء،، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
(۶۲) موسوی اصفهانی، محمدمهدی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضاتالجنات، بغداد (۱۳۴۸).
(۶۳) ناصرالشریعه، محمدحسین، تاریخ قم، چاپ علی دوانی، تهران ۱۳۸۳ش.
(۶۴) نجفی اصفهانی، محمدرضا، وقایة الاذهان، قم ۱۴۱۳.
(۶۵) نظامالدینزاده، حسن، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، بهکوشش نصراللّه صالحی، تهران ۱۳۷۷ش.
(۶۶) نیکوبرش، فرزانه، بررسی عملکرد سیاسی آیتاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۱۵ه ش، تهران ۱۳۸۱ش.
(۶۷) هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران ۱۳۶۳ش.
(۶۸) د. ایرانیکا.
(۶۹) د. اسلام، چاپ دوم.
(۷۰) دایرةالمعارف جهان اسلام، آکسفورد.
(۷۱) اطلاعات.
•
محمد رئیسزاده، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «حائری یزدی»، شماره۵۷۶۰. •
مریم ایوبی، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آیت الله شیخ عبدالکریم حائری» تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۷. •
سعید عباس زاده، سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله « آیت الله شیخ عبدالکریم حائری» تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۱/۲۷.