طالبخان اردوبادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طالبخان
اردوبادی، صدراعظم
شاهعباس اول صفوی و
شاهصفی، میباشد.
او
فرزند حاتمبیگ و
نوه بهرامبیگ
اردوبادی و از خاندان نصیریۀ اردوباد بود، که از نوادگان
خواجه نصیرالدین طوسی بهشمار میروند.
اسکندربیگ
منشی در همهجا، جز یک مورد،
نام او را ابوطالب ذکر کرده است.
حسینی جنابذی هم نام او را میرزاطاهرخان ثبت نموده است.
از تاریخ تولد طالبخان اطلاعی در دست نیست. وی چندین سال نزد میرمحمدحسین تفرشی، از سادات تفرش، به
تحصیل مشغول بود.
در ۱۰۱۹، پس از فوت پدرش، در نوجوانی به جای
پدر به
وزارت شاه عباس اول رسید.
او، به دستور شاه، چهار ماه در
تبریز ماند و به امور سپاه رسیدگی کرد.
در ۱۰۲۷، میان او و قوامالدین محمد اصفهانی (مستوفیالممالک) کدورتی پیش آمد و یکدیگر را به از بین بردن اموال دیوان
متهم کردند. شاهعباس، پس از پیگیری، با پردهپوشی، از
تقصیر آن دو گذشت.
طالبخان در ۱۰۲۸، به دستورشاهعباس، مأمور رسیدگی به قتل رمازبیگ گرجی شد. خجنهبیگ (قاتل رمازبیگ) و برادرانش به جان او سوء قصد کردند، ولی جان به در برد. طالبخان در ۱۰۳۰
مغضوب شاه شد و از وزارت برکنار گردید.
پس از آن، ده
سال در اصفهان بیکار بود
تا اینکه شاهصفی در ۱۰۴۰، پس از بر تختنشستن، او را واقعهنویس
دربار خویش کرد.
طالبخان در ۱۰۴۱، پس از
استعفا یا برکناری خلیفهسلطان، برای دومین بار صدر اعظم
دولت صفوی شد.
در ۱۰۴۲، شاهصفی به او مأموریت داد تا مقدمات ورود داوربخش، معروف به سلطان بلاغی (
پسر سلطانخسرو و نوادۀ سلطان سلیم)، را فراهم کند. داوربخش از قتلعام شاهزادگان در
هند «که از سوی آصفخان،
وزیر شاهجهان، صورت گرفته بود»
نجات یافته و به
ایران آمده بود.
در ۱۰۴۳،
طالبخان مأمور رسیدگی به
اختلاف ساروتقی با بیگتاشخان، بیگلربیگی
بغداد، شد.
طالبخان با جانبداری از خلیلبیگ و
اتهام ناوارد به ساروتقی، دشمنی شاهصفی و ساروتقی را با خود برانگیخت
و سرانجام، در
صفر ۱۰۴۴، هنگامی که به همراه شاهصفی در ییلاق
سهند تبریز به سر میبرد، کشته شد. مورخان گستاخی او را به هنگام حضور در نزد شاه و ناکارآمدی او را در ضبط امور دیوانی، از عوامل کشته شدنش ذکر کردهاند.
به نوشتۀ خواجگی اصفهانی،
نداشتن دوراندیشی، افراط در شرابخواری و نیز بدگویی از طالبخان نزد شاه، از عوامل تغییر نظر شاهصفی به او بود. شاهصفی، پس از قتل او، تمام اموالش را مصادره کرد.
طالبخان
اردوبادی در کسب کمالات و فضائل کوشا و به علوم رایج
زمان خودآگاه بود و بر
علم سیاق و
حساب و انشا تسلط
کافی داشت.
وحید قزوینی
او را فاقد
استعداد خوانده، ولی نوشته است که نیکسرشت و بزرگمنش بود. وی جثهای بزرگ داشت و خوشرو بود و از خوردن
شراب لحظهای فارغ نمیشد.
طالبخان
شعر هم میسرود. از جمله سروده های اوست: شعری دربارۀ مرگ
شیخبهایی،
شعری در وصف شمشیر تیمورگورکانی که به شاهصفی
اهدا شده بود، و شعری دربارۀ دری که به دستور شاهصفی در باغ شاه ساخته شد و به خیابان باغ سعادت
اصفهان باز میشد.
(۱) آدام اولئاریوس، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمۀ حسین کردبچه، ۱۳۶۹.
(۲) اسکندربیگ
منشی.
(۳) ملاجلالالدین منجم یزدی، تاریخ عباسی، چاپ سیفالله وحیدنیا، تهران ۱۳۶۶ش.
(۴) میرزابیگ حسنبن حسینی جنابذی، روضةالصفویه، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۷۸ش.
(۵) محمدمعصومبن خواجگی اصفهانی، خلاصةالسیر، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸ش.
(۶) ولیقلیبن داود قلی شاملو، قصصالخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۷۱ش.
(۷) اراک ۱۳۳۴.
(۸) محمدیوسف واله قزوینی اصفهانی، خلدبرین (حدیقۀ ششم و هفتم از روضۀ هشتم)، چاپ محمدرضا نصیری، تهران ۱۳۸۲ش.
(۹)
میرزا محمدطاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، چاپ سعید میرمحمدصادق، تهران ۱۳۸۳ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «طالبخان اردوبادی»، شماره۷۲۲۵.