ضحک (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ضِحْک (به فتح و کسر ضاد) و
ضَحِک (به فتح ضاد و کسر حاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای خنده است.
حضرت علی (علیهالسلام) درباره بیوفا بودن
دنیا و ... از این واژه استفاده نموده است.
ضِحْک و
ضَحِک به معنای خنده آمده است.
در
اقرب الموارد آمده است: ضحک انبساط چهره است به طوریکه دندانها از شادی ظاهر شوند، اگر بی صدا باشد
تبسّم است و اگر صدایش از دور شنیده شود
قهقهه و گرنه ضحک گفته میشود.
• امام (صلواتاللهعلیه) درباره بیوفا بودن دنیا فرموده است:
«فَبَيْنَا هُوَ يَضْحَكُ إِلَى الدُّنْيَا وَتَضْحَكُ إِلَيْهِ فِي ظِلِّ عَيْش غَفُول، إِذْ وَطِىءَ الدَّهْرُ بِهِ حَسَكَهُ» «میبینی که انسان به دنیا و دنیا به انسان میخندد در سایه زندگی غافل کننده، ناگاه دنیا خار خود را در او فرو برد.»
این ماده پنج بار در «
نهج البلاغه» آمده است. مانند:
«وَإِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ» (و اگر بخندد صدايش به قهقهه بلند نمىشود.)
«وَإِنْ ضَحِكُوا، وَيَشْتَدُّ حُزْنُهُمْ» (اگر چه بخندند قلبشان مىگريد و اگر چه فرحناک باشند، اندوهشان شديد است.)
«فَيُقَهْقِهُ ضَاحِكاً لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ» (قهقه سر مىدهد.)
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «ضحک»، ج۲، ص۶۵۸.