گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(وَ نَجَّیْنَاهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ )۷۶و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایى بخشیدیم،
(وَ جَعَلْنَا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْبَاقِینَ )۷۷و فرزندانش را همان بازماندگان (روى زمین) قرار دادیم،
(وَ تَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ )۷۸و نام نیک او را در میان امّتهاى بعد باقى نهادیم.
(سَلَامٌ عَلَیٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ )۷۹سلام بر نوح در میان جهانیان باد!
(إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ )۸۰ما این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم.
(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ )۸۱چرا که او از بندگان با ایمان ما بود.
(ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ )۸۲سپس دیگران [
= دشمنان او ] را غرق کردیم.
(وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ)۸۳و از پیروان او ابراهیم بود;
(إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ )۸۴(به خاطر بیاور) هنگامى را که با قلبى سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد;
(إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ )۸۵هنگامى که به پدرش [
= سرپرستش که در آن زمان عمویش بود] و قومش گفت: «اینها چیست که مى پرستید؟!
(أَئِفْکًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ )۸۶آیا از روى دروغ به سراغ معبودانى غیر از خدا مى
روید؟!
(فَمَا ظَنُّکُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ)۸۷شما درباره پروردگار جهانیان چه گمان مى برید؟!»
(فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ )۸۸(سپس) نگاهى به ستارگان افکند،
(فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ )۸۹و گفت: «من بیمارم (و با شما به مراسم جشن نمى آیم).»
(فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ )۹۰آنها از او روى برتافته و به او پشت کردند (و به سرعت از شهر بیرون رفتند).
(فَرَاغَ إِلَیٰ آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ )۹۱او به سراغ خدایان آنها آمد و (از روى تمسخر) گفت: «چرا (از این غذاها) نمى خورید؟!
(مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ )۹۲(اصلا) چرا سخن نمى گویید؟!»
(فَرَاغَ عَلَیْهِمْ ضَرْبًا بِالْیَمِینِ )۹۳سپس ضربه اى محکم با دست راست بر آنها فرود آورد (و جز بت بزرگ، همه را در هم شکست).
(فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ )۹۴آنها با سرعت به او روى آوردند.
(قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ )۹۵گفت: «آیا چیزى را مى پرستید که خود مى تراشید؟!
(وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ مَا تَعْمَلُونَ )۹۶با این که خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایى را که مى سازید!»
(قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ )۹۷(بت پرستان) گفتند: «بناى مرتفعى براى او بسازید و او را در
جهنمى از آتش بیفکنید!»
(فَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ )۹۸آنها براى نابودى ابراهیم توطئه اى کردند، ولى ما آنان را پست و مغلوب ساختیم.
(وَ قَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَیٰ رَبِّی سَیَهْدِینِ )۹۹(آتش بر او گلستان شد و بسلامت بیرون آمد) و گفت: «من به سوى پروردگارم مى روم، او مرا هدایت خواهد کرد.
(رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ )۱۰۰پروردگارا! به من (فرزندى) از صالحان ببخش.»
(فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ )۱۰۱ما او [
= ابراهیم] را به نوجوانى بردبار (و صبور) بشارت دادیم.
(فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَیٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَیٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ )۱۰۲هنگامى که با او به مقمن - به کسر میم (مفردات
قرآن)ام سعى و کوشش (و حد رشد) رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى کنم، پس بنگر رأى تو چیست؟» گفت: «پدرم! هر چه دستور دارى اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت.»