• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شَفْع (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: شفع (ابهام‌زدایی).


شَفْع (بر فتح شین و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم و به معنای منضم و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است.
شفاعت از جمله مسائلی است که در آیات بسیاری از قرآن به آن پرداخته شده است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای شَفْع
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - الشَّفْعِ (آیه ۳-۴ سوره فجر)
       ۲.۲ - شَفِیعٍ (آیه ۳ سوره یونس)
       ۲.۳ - یَشْفَعُ (آیه ۲۵۵ سوره بقره)
       ۲.۴ - الشَّفاعَةُ (آیه ۴۴ سوره زمر)
       ۲.۵ - شَفِیعٍ (آیه ۴ سوره سجده)
       ۲.۶ - اذن خدا در شفاعت
       ۲.۷ - الشَّفاعَةُ (آیه ۴۴ سوره زمر)
       ۲.۸ - معنای شفاعت در آخرت
              ۲.۸.۱ - حکم اولی آیات درباره شفاعت
       ۲.۹ - شَفاعَةٌ (آیه ۲۵۴ سوره بقره)
       ۲.۱۰ - شَفاعَةٌ (آیه ۴۸ سوره بقره)
       ۲.۱۱ - شَفاعَةٌ (آیه ۱۲۳ سوره بقره)
              ۲.۱۱.۱ - وجود شفاعت به اذن الهی
       ۲.۱۲ - یَشْفَعُ (آیه ۲۵۵ سوره بقره)
       ۲.۱۳ - شَیفِعٍ‌ (آیه ۳ سوره یونس)
       ۲.۱۴ - شَفاعَتُهُمْ‌ (آیه ۲۶ سوره نجم)
       ۲.۱۵ - الشَّفاعَةُ (آیه ۱۰۹ سوره طه)
       ۲.۱۶ - الشَّفاعَةُ (آیه ۲۳ سوره سبا)
       ۲.۱۷ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)
       ۲.۱۸ - یَشْفَعُونَ‌ (آیه ۲۸ سوره انبیاء)
       ۲.۱۹ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۶ سوره زخرف)
       ۲.۲۰ - شافعان قیامت‌
              ۲.۲۰.۱ - در قرآن
       ۲.۲۱ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۶ سوره زخرف)
       ۲.۲۲ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)
              ۲.۲۲.۱ - در روایات
       ۲.۲۳ - شفاعت شدگان‌
       ۲.۲۴ - یَشْفَعُونَ‌ (آیه ۲۸ سوره انبیاء)
       ۲.۲۵ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)
       ۲.۲۶ - عدم نقض غرض با شفاعت
۳ - پانویس
۴ - منبع


شَفْع و شفاعت به معنی منضم و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است.
هر دو مصدر هستند.
راغب اصفهانی گفته: «الشَّفْعُ‌: ضَمُّ شَیْ‌ءٍ اِلَی مِثْلِهِ.»
در اقرب الموارد گفته شده: «شَفَعَ‌ الْعَدَدَ: صَیَّرَهُ زَوْجاً اَی اَضَافَ اِلَی الْوَاحِدِ ثَانِیاً.»


به مواردی از شَفْع که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - الشَّفْعِ (آیه ۳-۴ سوره فجر)

(وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ • وَ اللَّیْلِ اِذا یَسْرِ.)
شفع در این‌جا اسم است به معنی جفت، چنان‌که وتر به معنی تک است. یعنی: قسم به جفت و تک و قسم‌ به شب آن‌گاه که می‌رود.
ظاهرا شفاعت را از آن جهت شفاعت گوییم که شفیع خواهش خویش را به ایمان و عمل ناقص طرف منضم می‌کند و هر دو مجموعا پیش خدا اثر می‌کنند. با در نظر گرفتن این‌که انگیزاننده شفیع، خدا است و او دستور داده چنین خواهشی بکند، چنان‌که خواهیم گفت. مثلا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اجازه خدا خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توام کرده و از خدا می‌خواهد که او را بیامرزد. به‌عبارت دیگر همان‌طور که آن حضرت در دنیا شفاعت رهبری دارد و واسطه در رساندن احکام خدا است، در آخرت نیز واسطه در جلب مغفرت خدا است.
لذا معنای اولی در آن ملحوظ می‌شود، علی هذا شفیع به معنی واسطه، وسیله، و کمک است.
شفاعت را باید از دو جهت بررسی کرد یکی از جهت تکوین و دیگری از جهت تشریع، اما از جهت تکوین از بعضی آیات مستفاد می‌شود که کلیه اسباب و وسائل زندگی نسبت به مسبّبات و رساندن رحمت خدا به خلق واسطه و شفیع‌اند.


۲.۲ - شَفِیعٍ (آیه ۳ سوره یونس)

(اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ ما مِنْ‌ شَفِیعٍ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ.)
(پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز «شش دوران‌» آفريد؛ سپس بر تخت قدرت قرار گرفت و به تدبير كار جهان پرداخت؛ هيچ شفاعت كننده‌اى، بى‌اذن او نيست.)
جمله‌ (ما مِنْ‌ شَفِیعٍ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ) پس از ذکر آفرینش آسمان‌ها و زمین و تدبیر آن‌ها روشن می‌کند آن‌ها نیز شفیع و واسطه رحمت خدایند.


۲.۳ - یَشْفَعُ (آیه ۲۵۵ سوره بقره)

ایضا آیه‌ (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی‌ یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ.)
(آن چه در آسمان‌ها و آن‌چه در زمين است، از آن اوست. كيست كه در نزد او، جز به فرمانش شفاعت كند.)


۲.۴ - الشَّفاعَةُ (آیه ۴۴ سوره زمر)

و ایضا (قُلْ لِلَّهِ‌ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً.)
(بگو: «تمام شفاعت تنها از آنِ خداست.)


۲.۵ - شَفِیعٍ (آیه ۴ سوره سجده)

(ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ.)
(هيچ سرپرست و شفاعت كننده‌اى براى شما جز او نيست.)
ظاهرا مراد انضمام اسباب به یک‌دیگر است که به اراده خدا انجام می‌پذیرد. مثل‌ «یُدَبِّرُ الْاَمْرَ»، اما از جهت تشریع می‌شود گفت کلیه اعمال وسائل در جلب رحمت و مغفرت خداوند شفیع‌ هستند. (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ.)
(اى كسانى كه‌ايمان آورده‌ايد! از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و وسيله‌اى براى تقرب به او بجوييد.)

وسیله‌ای که می‌توان نسبت به خدا طلب کرد همان راه‌ها و اعمالی است که خداوند قرار داده است و نیز شفیعان آخرتند که از جانب خدا به این مقام منصوب‌اند.


۲.۶ - اذن خدا در شفاعت

آیاتی داریم که می‌گویند: هیچ شفیعی نیست مگر پس از اذن خداوند چنان‌که در آیه ۲۵۵ سوره بقره و آیه ۳ سوره یونس گذشت.

۲.۴ - الشَّفاعَةُ (آیه ۴۴ سوره زمر)

(قُلْ لِلَّهِ‌ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ.)
(بگو: «تمام شفاعت تنها از آنِ خداست، زيرا حاكميّت آسمان‌ها و زمين از آنِ اوست.»)
این آیات صریح‌اند در این‌که شفیع را باید خدا منصوب کند و به وی اجازه دهد، آیه اخیر روشن است که مطلق شفاعت مال خدا است و حکومت آسمان‌ها و زمین از او است. او است که در دنیا اسباب و وسائل زندگی و رحمت و در آخرت واسطه‌های شفاعت قرار می‌دهد.
علی هذا شفاعت آن نیست که مجرم با کمک شفیع جلو مقررات خدایی را بگیرد و نقض قانون کند، مثل پارتی بازی‌های دنیا، بلکه خود قانون‌گذار (خدا) همان‌طور که عده‌ای را در دنیا وسیله هدایت و واسطه رساندن احکام قرار داده آن‌ها را در آخرت وسیله مغفرت خویش قرار داده است.
مجرم فی حدّ ذاته نسبت به استفاده از شفاعت مسلوب الاختیار است و محلی از اعراب ندارد. این خدا است که چنین خواسته و چنین قرار داده است. بدین‌ طریق بعضی از اشکالات که به شفاعت شده مرتفع می‌شود.


۲.۸ - معنای شفاعت در آخرت

شفاعت در آخرت وجود دارد ولی کسی مستقل در شفاعت نیست.

۲.۸.۱ - حکم اولی آیات درباره شفاعت

حکم اوّلی آیات قرآن آن است که در آخرت مطلقا شفاعت و واسطه‌ای نیست و هیچ کس حق دم زدن ندارد.
کارها فقط در اختیار خدا است و احدی به حال احدی مفید نیست و کسی در کار کسی حق دخالت ندارد.
(یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ.)
(روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست و همه امور در آن روز از آنِ خداست.)
(یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ.)
(روزى كه هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمى‌كند و از هيچ سو يارى نمى‌شوند.)
ایضا (وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ‌ والِدِهِ شَیْئاً.)
(بترسيد از روزى كه نه پدرى مجازات فرزندش را پذيرا مى‌شود و نه فرزندى چيزى از مجازات پدرش را.)



۲.۹ - شَفاعَةٌ (آیه ۲۵۴ سوره بقره)

(اَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ.)
(از آن‌چه به شما روزى داده‌ايم، انفاق كنيد؛ پيش از آن‌كه روزى فرار رسد كه در آن، نه خريد و فروشى هست تا بتوانيد نجات را خريدارى كنيد و نه دوستى سودى دارد و نه شفاعتى شامل حالتان مى‌شود.)
هم‌چنین است آیاتی که مطلق دوستی و شفاعت و داد و ستد را در آخرت نفی می‌کنند.


۲.۱۰ - شَفاعَةٌ (آیه ۴۸ سوره بقره)

(وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ.)
شفاعتى از كسى پذيرفته نمى‌شود و غرامتى از او قبول نخواهد شد.)
ایضا آیاتی که فایده شفاعت را نفی کرده و آن‌را بی‌فایده می‌دانند.


۲.۱۱ - شَفاعَةٌ (آیه ۱۲۳ سوره بقره)

(وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ.)
(و هيچ گونه غرامتى از او قبول نمى‌شود و شفاعتى، او را سود نمى‌دهد.)
به موجب این آیات شفاعتی در آخرت نیست و اگر هم کسی درباره کسی سخن گوید مسموع نخواهد بود.


۲.۱۱.۱ - وجود شفاعت به اذن الهی

با ملاحظه آیات دیگر که شفاعت را با اذن خدا اثبات می‌کنند خواهیم دانست مقصود از آیات نفی، استقلال در شفاعت است. به عبارت اخری آن دسته آیات می‌گویند: کسی در شفاعت به دیگران استقلال ندارد و نمی‌تواند بدون اذن خدا کاری کند، ولی شفاعت پس از اجازه خداوند مرحله دیگری است که آیات بسیاری آن‌را اثبات می‌کنند،

۲.۳ - یَشْفَعُ (آیه ۲۵۵ سوره بقره)

(مَنْ ذَا الَّذِی‌ یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ.)
(كيست كه در نزد او، جز به فرمانش شفاعت كند.)


۲.۱۳ - شَیفِعٍ‌ (آیه ۳ سوره یونس)

(ما مِنْ‌ شَیفِعٍ‌ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ.)
(هيچ شفاعت كننده‌اى، بى اذن او نيست.)


۲.۱۴ - شَفاعَتُهُمْ‌ (آیه ۲۶ سوره نجم)

(وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی‌ شَفاعَتُهُمْ‌ شَیْئاً اِلَّا مِنْ بَعْدِ اَنْ یَاْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی‌.)
(و چه بسيار فرشتگان آسمان‌ها كه شفاعت آن‌ها سودى نمى‌بخشد مگر پس از آن‌كه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت دهد.)
مقتضای این آیات آن است که بعد از اذن خدا شفاعت هست. ملائکه آسمان شفاعت می‌کنند ولی شفاعتشان فایده‌ای ندارد مگر پس از اذن خدا.
هم‌چنین است آیات سه‌گانه زیر:

۲.۱۵ - الشَّفاعَةُ (آیه ۱۰۹ سوره طه)

(یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ‌ الشَّفاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا.)
(در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمى‌بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى است.)


۲.۱۶ - الشَّفاعَةُ (آیه ۲۳ سوره سبا)

{{(آیه):وَ لا تَنْفَعُ‌ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ اِلَّا لِمَنْ اَذِنَ لَهُ.}
(شفاعت نزد او، جز براى كسى كه خداوند براى او اذن شفاعت داده، سودى ندارد.)


۲.۱۷ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)

(لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً.)
(آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
آیه اول راجع به شافعین است، یعنی آن روز فایده نمی‌دهد شفاعت، مگر شفاعت کسی که خدا به او اذن داده و از سخن گفتنش راضی است، چنان‌که در آیه دیگر است‌. (لا یَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً.)
(هيچ يک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى‌گويند و آن‌گاه كه مى‌گويند درست مى‌گويند.)


۲.۱۸ - یَشْفَعُونَ‌ (آیه ۲۸ سوره انبیاء)

(وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌.)
«ملائکه شفاعت نمی‌کنند مگر به آن‌که خدا از او راضی است.»
آیه دوم راجع به مشفوع لهم است، یعنی شفاعت پیش خدا فایده‌ای نمی‌دهد مگر برای کسی که خدا اجازه داده در حق او شفاعت شود، مثل آیه‌ی فوق ولی آیه سوم به هر دو متحمل است. فاعل‌ یَمْلِکُونَ راجع است به مجرمین در آیه قبل، یعنی گناهکاران مالک شفاعت نمی‌شوند و یکی بر دیگری حق شفاعت ندارند، ولی آن‌که نزد خدا عهدی دارد مالک شفاعت می‌شود ممکن است مراد مشفوع لهم باشند که آن‌ها شفاعت شافعان را مالک می‌شوند.



۲.۱۹ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۶ سوره زخرف)

(وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.)
«آنان‌که این مردم غیر از خدا می‌خوانند و آن‌ها را شفیع و واسطه می‌دانند، مالک شفاعت نیستند و نمی‌توانند شفاعت بکنند مگر آنانی مالک شفاعتند که دانسته و از روی علم به حق شهادت بدهند.»
گفته‌اند مراد از عهد ایمان به خدا و تصدیق به نبوت است و غیر این نیز گفته‌اند و شاید مقصود شافعان باشند یعنی آن‌که پیش خدا عهدی دارد. او مالک شفاعت است و می‌تواند شفاعت کند. این احتمال قویتر است به قرینه آیه‌ی ۲۸ سوره انبیاء و این آیه راجع به شافعان است و ظاهرا مراد از عهد در آیه‌ی فوق همان‌ (شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.) است.
به هر حال هر سه آیه مورد ذکر با آیاتی که در تفسیر آن‌ها آوردیم همه دلالت بر وجود شفاعت دارند البته با اذن خدا.


۲.۲۰ - شافعان قیامت‌

شافعان قیامت آنان هستند که در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.

۲.۲۰.۱ - در قرآن

این قاعده (شافعان قیامت افرادی هستند که در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.) از قرآن با کمک روایات به بهترین وجهی استفاده می‌شود. توضیح این‌که:
به تصریح قرآن از جمله شفعاء روز قیامت ملائکه‌اند، چنان‌که در آیه ۲۸ سوره انبیاء و آیه ۲۶ سوره نجم گذشت. ملائکه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند و حتی‌ عده‌ای از آن بزرگواران در دنیا نیز پیوسته برای اهل ایمان استغفار می‌کنند، چنان‌که آمده‌ (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ اَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ اَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.)
(فرشتگانى كه حاملان عرشند و آن‌ها كه گرداگرد آن طواف مى‌كنند تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان آمرزش مى‌طلبند و مى‌گويند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‌كنند بيامرز و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار. پروردگارا! آن‌ها را در باغ‌هاى جاويدان بهشتى كه به آن‌ها وعده فرموده‌اى وارد كن و هم‌چنين از پدران و همسران‌ و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، به يقين تو توانا و حكيمى.)

این فرشتگان چنان‌که در دنیا چنین محل فیض‌اند و حتما دعای آن‌ها در پیشگاه خداوند مقبول است، ایضا در آخرت شفیع خواهند بود. ایضا آیه‌ (وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْاَرْضِ اَلا اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.)
(و فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‌طلبند؛ آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است.)
آیه دیگری که شافعان قیامت را معرفی می‌کند این آیه است‌.


۲.۱۹ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۶ سوره زخرف)

(وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ.)
«آنان‌که این مردم غیر از خدا می‌خوانند و آن‌ها را شفیع و واسطه می‌دانند، مالک شفاعت نیستند و نمی‌توانند شفاعت بکنند مگر آنانی مالک شفاعتند که دانسته و از روی علم به حق شهادت بدهند.»
مراد از حق چنان‌که گفته‌اند توحید است یعنی بت‌ها و معبودات دروغین، مالک شفاعت نیستند بلکه مالک شفاعت آنهااند که دانسته و از روی علم، به توحید اقرار کرده‌اند. بعضی‌ها مفعول‌ (یَعْلَمُونَ) را مشفوع لهم گرفته‌اند، یعنی شافعان آنها را می‌شناسند. ولی قوی به‌نظر می‌رسد که قید شهادت باشد، جمله‌ (شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) شامل انبیاء، ائمه، علماء و صلحاء و غیرهم است. علی هذا این‌ها همه در قیامت شفیع‌اند، چنان‌که در نقل روایات خواهد آمد و این‌ها همه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.


۲.۱۷ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)

(لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً.)
(آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
بنابر آن‌که مراد شافعان باشند، در این‌ صورت بعید نیست که اتخاذ عهد همان شهادت به حق باشد. ولی روایاتی هست که دلالت دارند مراد از آیه شفاعت شدگان‌اند و عهد مثلا ولایت است.


۲.۲۲.۱ - در روایات

روایات درباره شفاعت و شافعان زیاد است، علامه مجلسی (رحمةاللّه) در بحار الانوار بیشتر آن‌ها را نقل کرده و شفعایی که در آن روایات نام برده شده به قرار ذیل‌اند:
حضرت رسول و ائمه اطهار (سلام‌اللّه‌علیهم‌اجمعین)، پیامبران (البته عدّه‌ای نام برده شده)، جبرئیل، حضرت فاطمه (سلام‌اللّه‌علیها)، علماء، شهیدان، مؤمنان، همسایه در حق همسایه، دوست در حق دوست.
روایاتی نیز در اصول کافی و غیره، مخصوصا نهج البلاغه درباره شفاعت قرآن هست که کلام اللّه مجید روز قیامت شفاعت خواهد کرد و شفاعت آن پذیرفته است و شافع مشفّع در حق آن است.
برای نمونه دو حدیث ذیل را نقل می‌کنیم‌:
«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌: ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ‌ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَیُشَفَّعُونَ‌: الْاَنْبِیَاءُ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ، ثُمَّ الشُّهَدَاءُ.»
«عَنْ حُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی فَلَا اَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ‌ بِشَفَاعَتِی فَلَا اَنَالَهُ اللَّهُ‌ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ اِنَّمَا شَفَاعَتِی لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی فَاَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ. قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ خَالِدٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌ قَالَ: لَا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ.»
حدیث‌ «ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِی لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی.» مورد قبول فریقین است چنان‌که در مجمع البیان فرموده ناگفته نماند شافعانی که نام بردیم همه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند، علی هذا آن‌که در دنیا واسطه و شفیع است در آخرت نیز چنان خواهد بود، پس نطفه شفاعت از دنیا متکون می‌شود و این قاعده بسیار قابل قبول است. در کتب اهل سنت نیز احادیثی درباره‌ شفاعت نقل شده که حاجت به نقل آن‌ها نیست.

۲.۲۳ - شفاعت شدگان‌



۲.۱۸ - یَشْفَعُونَ‌ (آیه ۲۸ سوره انبیاء)

(وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌.)
«ملائکه شفاعت نمی‌کنند مگر به آن‌که خدا از او راضی است.»


۲.۱۷ - الشَّفاعَةَ (آیه ۸۷ سوره مریم)

(لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً.)
(آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
بنابر آن‌که مراد از آیه، مشفوع لهم و از عهد، توحید است، اهل توحید اهل شفاعت‌اند، نتیجه آن‌که برای کفّار و مشرکان شفاعتی نیست که نه عهدی عنداللّه دارد و نه خدا از آنها راضی است.
به موجب آیه‌ی ۲۸ سوره انبیاء شفاعت شدگان کسانی‌اند که خدا از آن‌ها راضی است و به موجب آیه‌ی فوق و به موجب روایات شفاعت شدگان گناهکاران اهل توحیداند و در بعضی هست که همه به شفاعت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محتاج خواهند بود، به روایات رجوع شود .
به نظر می‌آید مراد از (لِمَنِ ارْتَضی‌) چنان‌که از حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) نیز نقل شد، آن نیست که خدا از همه چیز او راضی است بلکه خداوند نسبت به او فی الجمله رضایت دارد و لو راجع به دین و اعتقاد قلبی او باشد و چون شخص معتقد قهرا بعضی از اعمال نیک را خواهد داشت، به دست می‌آید که شفاعت مال کسانی از اهل توحید است که‌ (خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً.)
( و كار خوب و بد را به هم آميخته‌اند.)


۲.۲۶ - عدم نقض غرض با شفاعت

در گذشته دیدیم که آیات قرآن در وجود شفاعت با اذن خدا صریح‌اند.
در این‌صورت جایی برای اشکال وجود ندارد آن‌چه قرآن اثباتش می‌کند نمی‌توان درباره آن تشکیک نمود و آن‌چه از گروهی نقل شده که شفاعت با توحید در عبادت منافات دارد و آن نوعی شرک است، بی‌جا و لغو می‌باشد.
بزرگ‌ترین اشکالی که درباره شفاعت کرده‌اند آن است که شفاعت موجب تجرّی به گناه، بلکه موجب تشویق به گناه است. ولی باید دانست که شفاعت فقط امیدواری ایجاد می‌کند و از یاس باز می‌دارد، توضیح آن‌که به موجب‌ (فَلا یَاْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ.)
(در حالى كه جز زيان‌كاران، خود را از مجازات خدا ايمن نمى‌دانند.)

نباید از مکر خدا و قهر خدا ایمن بود و به موجب‌ (اِنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ.)
(و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مى‌شوند.) نمی‌توان از رحمت خدا ناامید شد، زیرا این هر دو از گناهان کبیره است، مؤمن معتدل کسی است که پیوسته بین خوف و رجاء باشد، عقیده به شفاعت فقط باعث رجاء است.
می‌دانیم که خداوند غفور و رحیم است، ولی هیچ‌گاه نگفته‌اند غفور و رحیم بودن خدا موجب تجرّی است. خدا می‌فرماید: (اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ.)
(خداوند هرگز شرک به او را نمى‌بخشد و كمتر از آن را براى هر كس بخواهد و شايسته بداند مى‌بخشد.)
حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) به خدا عرض می‌کند: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ.)
(پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روزى كه حساب برپا مى‌شود، بيامرز!») حال آن‌که دعای او مقبول درگاه خدا است و برای مؤمنان در روز قیامت مغفرت خواسته است.
حضرت یعقوب (علیه‌السّلام) به پسران گناهکارش می‌گوید: (قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ.)
(گفت: «به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‌طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.»)
به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌رسد برای خودت و امتت استغفار کن‌. {{(آیه):وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ.}
(و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در كارها، با آنان مشورت كن.)
(وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ.)
(و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه و خداوند گذرگاه و قرارگاه شما را مى‌داند.)
حاملان عرش و دیگر فرشتگان پیوسته به مؤمنان چنان‌که گذشت استغفار می‌کنند و (و فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا.)
(پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‌كنند بيامرز.) می‌گویند.
آیا این‌ها غیر از شفاعت است؟ آیا این‌ها موجب تجرّی است.
آیا وجود دکتر و دارو و عمل جرّاحی مشوّق و موجب آن است که ما عمدا شکم خویش را پاره کنیم و یا پای خویش را بشکنیم؟ نه بلکه وجود آن‌ها باعث اطمینان خاطر است که در روز مبادا به درد ما خواهند خورد.
وانگهی شفاعت موجب آن نیست که خدا تحت تاثیر شفیع قرار گیرد و از قانون کلی خود دست بر دارد بلکه خدا از وضع بندگان خویش و این‌که در چه دنیایی زندگی می‌کنند دانا است و خودش به شفیع دستور می‌دهد که‌ (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ.)
(و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه و خداوند گذرگاه و قرارگاه شما را مى‌داند.) شفیع اولا و بالذّات مسلوب الاختیار است و گناهکار روسیاه نقشی در این کار ندارد، این خدا است که شفیع را به شفاعت بر می‌انگیزد، نه این‌که گناه‌کار خواسته به کمک شفیع به جنگ خدا بروند و از تصمیم خداوندی جلوگیری کنند.
از طرف دیگر روشن نیست که همه گناهان مورد شفاعت خواهند بود، چنان‌که در روایات بعضی از گناهان نام برده شده که مورد شفاعت نخواهند بود. خلاصه شفاعت مورد رجاء و امید و تحرک است نه موجب تجرّی به گناه.
به عقیده معتزله شفاعت برای مطیعین و توبه‌کاران است و باعث ترفیع مقام آن‌ها خواهد بود ولی به عقیده امامیّه آن برای گناه‌کاران اهل ایمان است.
حدیث‌ «ادَّخَرْتُ‌ شَفَاعَتِی لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی.» مورد قبول امّت اسلامی است.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌: اِنَّی‌ اَشْفَعُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَاُشَفَّعُ وَ یَشْفَعُ عَلِیٌ‌ فَیُشَفَّعُ وَ یَشْفَعُ اَهْلُ بَیْتِی‌ فَیُشَفَّعُونَ‌ وَ اِنَّ اَدْنَی الْمُؤْمِنِینَ‌ شَفَاعَةً لَیُشَفَّعُ فِی اَرْبَعِینَ مِنْ اِخْوَانِهِ کُلٌّ قَدِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ.»


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۴۸-۵۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۵۷.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۵۷.    
۴. راغب اصفهانی، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۵۷.    
۵. فجر/سوره۸۹، آیه۳ و ۴.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۶۷.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۷۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۶۴.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۳۶.    
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۸.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۹.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۵۵.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۰۷.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۳۲.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۸.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۸.    
۲۲. زمر/سوره۳۹، آیه۴۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۳.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۰۹.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۷۰.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۸۸.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۸۱.    
۲۸. سجده/سوره۳۲، آیه۴.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۵.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۶۸.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۴۵.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۰۷.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۰.    
۳۴. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۱۳.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۳۵.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۲۸.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۲۲.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۳.    
۴۰. زمر/سوره۳۹، آیه۴۴.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۳.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۰۹.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۷۰.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۸۸.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۸۱.    
۴۶. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۹.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۳.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۷.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۵۵.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۸۳.    
۵۲. دخان/سوره۴۴، آیه۴۱.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۸.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۲۴.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۴۷.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۱۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۲.    
۵۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۳.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۴.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۵۵.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۳۸.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۰۱.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۰۷.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۹۲.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۲۳.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۶.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۵.    
۷۰. بقره/سوره۲، آیه۴۸.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۳۴.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۵۵.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۶۴.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۳.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۱۲۳.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۹.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۹۹.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۴.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۳.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۵.    
۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۰۷.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۳۲.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۸.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۸.    
۸۸. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۸.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۹.    
۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۵۵.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.    
۹۴. نجم/سوره۵۳، آیه۲۶.    
۹۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۶.    
۹۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۲.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۹.    
۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۹۸.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۸.    
۱۰۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۹.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۹.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۹۵.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۱۱.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۷۴.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۵۰.    
۱۰۶. سبا/سوره۳۴، آیه۲۳.    
۱۰۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳۱.    
۱۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۵۹.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۷۰.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۵۹.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۹.    
۱۱۲. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۱۸. نبا/سوره۷۸، آیه۳۸.    
۱۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۳.    
۱۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۶.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۷۰.    
۱۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۵۲.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۷.    
۱۲۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۸.    
۱۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۶.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۱۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.    
۱۲۹. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۶.    
۱۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۲.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۸.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۰.    
۱۳۴. غافر/سوره۴۰، آیه۷ و ۸.    
۱۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۸.    
۱۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۷.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۸.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۴.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۰۲.    
۱۴۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۱۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۳.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۹۵.    
۱۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳.    
۱۴۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۶.    
۱۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۲.    
۱۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۸.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۰.    
۱۵۱. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۵۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۵۷. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۸ ص۲۹- ۶۳.    
۱۵۸. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۵۶.    
۱۵۹. شیخ صدوق، الامالی، ج۱، ص۵۶.    
۱۶۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۱۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۸.    
۱۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۶.    
۱۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۱۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.    
۱۶۵. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۷۱. توبه/سوره۹، آیه۱۰۲.    
۱۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۳.    
۱۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۱۱.    
۱۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷۶.    
۱۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۹۹.    
۱۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۰.    
۱۷۷. اعراف/سوره۷، آیه۹۹.    
۱۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۶۳.    
۱۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۵۵.    
۱۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۰۲.    
۱۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۹۰.    
۱۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۹۹.    
۱۸۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۷.    
۱۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۶.    
۱۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۳۱۹.    
۱۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۳۵.    
۱۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۸۲.    
۱۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۵.    
۱۸۹. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۱۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۸۶.    
۱۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۵۸۸.    
۱۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۷۰.    
۱۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۷۸.    
۱۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۸۸.    
۱۹۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.    
۱۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۰.    
۱۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۱۳.    
۱۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۷۸.    
۱۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۴۴.    
۲۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۱.    
۲۰۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۲۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۷.    
۲۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۴۵.    
۲۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۳۳۶.    
۲۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۹۵.    
۲۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۳.    
۲۰۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷۱.    
۲۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۷.    
۲۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۶.    
۲۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۱۴.    
۲۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹.    
۲۱۳. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۲۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۸.    
۲۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۸.    
۲۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۷.    
۲۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۶۷.    
۲۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.    
۲۱۹. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۲۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۸.    
۲۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۹.    
۲۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۵.    
۲۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۰۲.    
۲۲۴. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۲۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۸.    
۲۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۸.    
۲۲۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۷.    
۲۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۶۷.    
۲۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.    
۲۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج۸، ص۳۰.    
۲۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.    
۲۳۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج۸، ص۳۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شفع»، ج۴، ص۴۸-۵۷.    






جعبه ابزار