• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شرع (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شَرْع (به فتح شین و سکون راء) از واژگان قرآن کریم و به معنای راه آشکار است.
مشتقات واژه شَرْع در آیات قرآن عبارتند از:
شَرَع (به فتح و کسر اول) اسم مصدر به معنای راه روشن است.
شریعت به معنای راه روشن است.
شُرَّع جمع شارع و به معنای آشکار است.
شِرْعَةً به معنای راه روشن است.


شَرْع به معنای راه آشکارا است.
«شَرَعْتُ‌ لَهُ طَرِیقاً» یعنی راهی به او نمودم و آشکار کردم.
شرع در اصل مصدر بوده، سپس اسم به معنای راه آشکار گردیده است.
به آن شرع (به فتح و کسر اول) و شریعت گفته شده و به طور استعاره به طریقه خدائی اطلاق شده است.
در مجمع البیان فرموده: شرعه و شریعت هر دو یکی است و آن طریقه واضحه است و اصل آن به معنی ظهور می‌باشد.


به مواردی از شَرْع که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - شَرِیعَةٍ (آیه ۱۸ سوره جاثیه)

(ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی‌ شَرِیعَةٍ مِنَ الْاَمْرِ فَاتَّبِعْها وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ‌)
«سپس تو را در راه آشکاری از امر دین قرار دادیم، از آن پیروی کن و از هواهای نادانان پیروی نکن.»

۲.۲ - شَرَعَ‌ (آیه ۱۳سوره شوری)

(شَرَعَ‌ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی‌ وَ عِیسی‌ اَنْ اَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ‌)
«برای شما از دین آن‌چه به نوح‌ توصیه کرده آشکار و روشن کرده است و آنچه را که به تو وحی کرده‌ایم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کرده‌ایم. دین را با حفظ و عمل بپا دارید و در آن فرقه فرقه نشوید.»
ظاهر سیاق آن است که‌ «لَکُمْ» خطاب است به حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امّتش و چون‌ (اَوْحَیْنا اِلَیْکَ) با شرع نوح مقابل آمده، ظاهر مراد از آن مختصات اسلام است. و نیز ظاهر می‌شود که اولوالعزم این پنج نفراند و شریعت اسلام جامع تمام شریعت‌هاست و تمام شریعت‌ها، شریعت این پنج نفر است، و لازمه این سخن آنست که پیش از حضرت نوح شریعتی که شامل قوانین اجتماعی و رافع اختلافات اجتماع بوده باشد، وجود نداشته است.

۲.۳ - شُرَّعاً (آیه ۱۶۳ سوره اعراف)

(اِذْ تَاْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ‌ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَاْتِیهِمْ)
«در روز سبت ماهیان آنها آشکار می‌آمدند و روی آب ظاهر می‌شدند و در غیر سبت آشکار نمی‌شدند.»
شرع لازم و متعدی هر دو آمده است و شارع به معنی شریعت‌گذار و قانونگذار و همچنین به معنی آشکار است. شرّع در آیه، جمع شارع و به معنی آشکار می‌باشد.

۲.۴ - شِرْعَةً (آیه ۴۸ سوره مائده )

(وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ اَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی ما آتاکُمْ..)
(و اين كتاب قرآن‌ را به حق بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب پيشين را تصديق مى‌كند و با آنها هماهنگ است، و نگاهبان و حاكم بر آنهاست؛ پس بر طبق آنچه خدا نازل كرده، در ميان آنها حكم كن و از هوا و هوس‌هاى آنان پيروى نكن؛ و از احكام الهى، روى مگردان. ما براى هر كدام از شما امت‌ها، آيين و طريقه روشنى قرار داديم؛ و اگرخدا مى‌خواست، همه شما را امّت واحدى قرار مى‌داد؛ ولى خدا مى‌خواهد شما را در آنچه به شما ارزانى داشته بيازمايد.)


شرعه و شریعت هر دو یکی است. نهج البلاغه و منهاج نیز به معنی طریق واضح است.
علی هذا فرقی بین شریعت و منهاج از لحاظ مصداق به نظر نمی‌آید و ظاهرا منهاج قید توضیحی شرعه است. از آیه شریفه استفاده می‌شود.
اوّلا: شریعت‌های انبیاء با هم فرق داشته‌اند. (لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً)
ثانیا: علت اختلاف، امتحان‌ مردم است و چون امتحان لازم است نسبت به استعداد باشد، لذا با ملاحظه استعداد و ترقی و تکامل بشریّت برای هر دوره امتحانی و شریعتی آمده است. خلاصه شریعت‌ها امتحان است و امتحان هر دوره نسبت به نحوه قابلیّت آن دوره است و این موجب تفاوت شریعت‌هاست.
شرایع در اصول متحدند و در فروعات با هم فرق دارند.
با مراجعه به قرآن نشان می‌دهد که شریعت از دین اخصّ است.
مثلا اگر آیه‌ (اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْاِسْلامُ..) و آیه‌ (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ...) را مقایسه کنیم با آیه‌ (لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ‌ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً) و آیه‌ (ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی‌ شَرِیعَةٍ مِنَ الْاَمْرِ) اعم بودن دین روشن خواهد شد که دین شامل شریعت‌های تمام انبیا است، ولی شریعت‌ها نسبت به پیامبران جداگانه است.
از آیه‌ (شَرَعَ‌ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی اَوْحَیْنا اِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهِیمَ..) به دست می‌آید که دین شامل ادیان همه انبیا است و اسلام به وسیله‌ (اَوْحَیْنا اِلَیْکَ) شریعت خاصی گردیده است. در عین حال شامل همه آنهاست.


ملت به معنای راه، روش و طریقه است با دین مرادف می‌باشد. ملت از املال و املاء است. دین را ملت گفته‌اند زیرا که از طرف خدا املاء شده است، چنان‌که از مفردات راغب استفاده می‌شود در دو آیه زیر به دین صریحا ملت اطلاق شده است‌.
(قُلْ اِنَّنِی هَدانِی رَبِّی اِلی‌ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ دِیناً قِیَماً مِلَّةَ اِبْراهِیمَ) (وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اَبِیکُمْ اِبْراهِیمَ)
فرق ملت با دین چنان‌که گفته‌اند آن است که دین به خدا و پیامبر و فرد اضافه می‌شود، گفته می‌شود: دین خدا، دین محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دین زید و عمرو، ولی ملت فقط به پیامبر اضافه می‌شود و گفته می‌شود: ملت ابراهیم، ملت موسی و ملت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ولی گفته نمی‌شود ملّت خدا یا ملّت زید. پس فرق میان دین و ملّت اعتباری است. دین در اصل به معنی طاعت و جزا است. راه و طریقه پیامبر را دین گویند که در آن طاعت و جزا هست. ملت گویند که از طرف خداوند املاء شده است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۵-۱۸.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۰.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۳۵۲..    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۰.    
۵. راغب اصفهانی،حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۰.    
۶. طبرسی،فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰.    
۷. جاثیة/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۵۳.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۶۶.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۵۱    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان،ج۹، ص۱۲۶    
۱۲. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۷    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۰۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۱.    
۱۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۳.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۳۸۳.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۹۴.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۰، ص۹۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۸۰.    
۲۲. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۱۱۶    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۷۲.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان،ج۵، ص۳۴۹.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۶۳.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۵۰.    
۲۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۵۰.    
۲۹. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹.    
۳۱. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۴۸.    
۳۳. جاثیة/سوره۴۵، آیه۱۸.    
۳۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۳.    
۳۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن-دار القلم، ص۷۷۳.    
۳۶. انعام/سوره۶، آیه۱۶۱.    
۳۷. حج/سوره۲۲، آیه۷۸.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شرع»، ج۴، ص۱۵-۱۸.    






جعبه ابزار