شرابخواری و قماربازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شراب و
قمار، هر دو عامل
فساد جسم و
روح و مایه ی
غفلت هستند؛ لذا در کلام
وحی در کنار هم مطرح شدهاند.
چشمهای فوران میکند و مقدار آبی از آن خارج میشود و در نهر بجریان میافتد، منازلی را میپیماید و پیچ و خمهایی را طی میکند تا به
دریا میریزد و از جریان میافتد.
حیات طبیعی هر انسانی مانند آبی است که از چشمه زندگی در نهر عمر بجریان افتاده است، مراحل کودکی، جوانی، میان سالی و پیری را طی میکند، سرانجام به دریای ابدیت میپیوندد و از حرکت باز میایستد.
در
جهان حیوانات چگونگی گذران زندگی بر وفق قوانین
خلقت و سنتهای
آفرینش است چه آنها محکوم غرائز و
فطریات خویش هستند و نمیتوانند از مرز مقررات تکوینی قدمی فراتر بگذارند، بطور طبیعی متولد میشوند و برطبق برنامه خلقت مسیر
حیات را میپیمایند و اگر در نیمه راه زندگی با حادثهای مواجه نشوند عمر طبیعی میکنند و به
مرگ طبیعی ازدنیا میروند. ولی
انسان بقضای الهی، مختار آفریده شده و در پیمودن مراحل عمر، آزادی عمل دارد، بهمین جهت مردم در چگونگی زندگی با یکدیگر متفاوتند.
بعضی از افراد عملا از مقررات خلقت پیروی مینمایند و برنامه حیات طبیعی خویش را با سنن آفرینش هم آهنگ میسازند، از هوای
آزاد، غذای سالم، و
آب پاک استفاده میکنند، بقدر کافی حرکت و فعالیت دارند و بهاندازه لازم
خواب و استراحت، در ارضای غرائز و اعمال شهوات تند نمیروند، و از
نوشابههای الکلی و
مواد مخدر و هر قسم ماکول و مشروب زیانبخش پرهیز دارند.
اینان کسانی هستند که آب حیاتشان در نهر عمر با جریان طبیعی
حرکت میکند. اگر پیش آمد غیر منتظرهای به حیاتشان خاتمه ندهد علی القاعده مراحل جوانی و میان سالی را در کمال سلامت و نشاط میگذرانند و سپس به سنین آخر عمر میرسند، رفته رفته فرسوده و
پیر میشوند، و سرانجام بر
اثر ناتوانی عمومی بمرگ طبیعی میمیرند.
بعضی از افراد ضمن مراعات شرائط زندگی طبیعی کوشش میکنند که از راه اعمال برنامههای طبی و استفاده از مواد نیرو بخش و مفید، قوای خود را محافظت نمایند و تا جایی که ممکن است از قله ضعف و ناتوانی جلوگیری کنند، به این
امید که دیرتر پیر شوند و بیشتر
زنده بمانند.
اینان گویی با تدبیرهای علمی و پیشگیریهای پزشکی، در نهر عمر، سدها میبندند و با حفر حوضچهها و کانالها از سرعت جریان آب
حیات میکاهند تا منازل عمر را آرام تر طی کنند و از زندگی طولانی تری برخوردار گردند.
بعضی در مسیر زندگی از قوانین خلقت و مقررات
آفرینش سرپیچی مینمایند، به اصول بهداشت عملا پشت پا میزنند و با
افراط و زیاده رویهای مضر و زیانبخش، قوای بدن خود را با
سرعت فرسوده میکنند و در سنین جوانی شکسته و ناتوان میشوند و موجبات پیری خویشتن را قبل از موقع فراهم میآورند.
این گروه تندرو و بی باک گویی نمیخواهند عمرشان با وضع عادی بگذرد و بطور طبیعی پیر شوند. کارهای مضر و ضد بهداشت آنها به منزله تلمبههایی است که آب حیاتشان را پمپاژ میکند و به سرعت بر سیر آن میافزاید؛ اینان خیلی زود به منزل پیری و شکستگی میرسند و در مدت کوتاهی عمرشان پایان میپذیرد و پرونده حیاتشان بسته میشود.
آری ممکن است پیری را به تعویق افکند یا تااندازهای از خود دور نمود؟ آری. شما قادرید که موعد پیری را به
عقب ببرید و مدتی طولانی
جوان بمانید وقتی هم
سن و
سال شما بالاخره بر شما پیروزی یافت از یک پیری روشن و شاداب
لذت ببرید. آدمی نمیتواند از
مرگ یا پیری بگریزد اما لا اقل میتواند به دنبال آنها چهار اسبه نشتابد.
در این فصل، پیری طبیعی و پیشگیری از بروز آن مورد بحث نیست، زیرا پیری طبیعی یکی از دوران زندگی
انسان است که به قضای حکیمانه الهی مقرر گردیده و با سپری شدن دوران
قوت و نیرومندی آغاز میشود و تدریجا افزایش مییابد تا به نقطه نهایی خود برسد و به مرگ آدمی منجر گردد.
«اللهُ الّذی خَلَقَکُم مِن ضَعفٍ ثُم جَعَلَ مِن بعدِ ضعفٍ قوهً ثُم جعلَ مِن بعدِ قوهٍ ضعفاً و شَیبهً...» ؛
«پیری و فرسودگی طبیعی برای کسانی که از
عمر طولانی برخوردار میشوند اجتناب ناپذیر است. اینان پس از گذراندن ایام جوانی و میان سالی به روزگار کهولت و شکستگی میرسند و خواه ناخواه با مصیبت
ضعف و ناتوانی آن مواجه میگردند».
قال علیٌ (علیهالسّلام): «ثمرهُ طولِ الحیاهِ السُّقُم و الهرمُ»؛
علی (علیهالسّلام) فرموده: «نتیجه زندگی دراز مدت، رنجوری و پیری است».
موضوع بحث در این فصل پیری زودرس و فرسودگیهای غیر طبیعی است و روی سخن با کسانی است که دوران
شباب را میگذرانند و در بهترین عمر ایام خویش بسر میبرند، چه آنانند که در معرض این خطر قرار دارند و میتوانند با لاابالی گری وبی بند و باری، قوای خویش را فرسوده کنند و موجبات پیری قبل از موقع خود را فراهم آورند.
پیری سالخوردگان را اغلب با
مقیاس عمرشان میسنجند ولی کسانی که دچار پیری زودرس میشوند و در سنین کم، نیروهای خود را از دست میدهند نمیتوان پیری آنان را با سنین عمرشاناندازه گیری کرد، چه بسا افرادی که در ۲۵ سالگی چهل ساله مینمایند و در چهل سالگی مانند شصت سالگی شکسته شدهاند.
مسئله پیری زودرس از جمله عوارضی است که در گذشته و حال، بعضی از مردان و
زنان، گرفتار آن بوده و هستند، اولیای گرامی
اسلام در قرون پیشین به بعضی از علل آن اشاره نموده و پیران خود را از آنها بر حذر داشتهاند، و در دنیای امروز نیز بررسی این موضوع مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و در کتابهای خود موجبات پیری زودرس را که
آفت بزرگ جوانی است توضیح دادهاند.
قال الصادقُ (علیهالسّلام): «اربعهٌ تُهرمُ قبل اوانِ الهَرمِ: اکلُ القدیدِ و القُعودُ عَلی النداوهِ و الصعُودُ علی الدَّرجِ و مجامعهُ العَجوزِ»؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده: «چهار چیز است که باعث پیری قبل از موقع میشود: اول تغذیه کردن از گوشتی که بر
اثر اشعه
آفتاب خشک شده باشد، دوم مسکن گزیدن در جایی که مرطوب باشد. سوم کار روزانه، بالا رفتن از پله و
نردبان باشد. چهارم
آمیزش با زنهای کهن سال».
تمدن صنعتی، زندگی انسانها را از مسیر طبیعی خود خارج کرده و بسیاری از مردم، بیش و کم به آثار شوم آن مبتلا شدهاند، گازهای سمی ماشینها و کارخانهها فضاهای شهرهای بزرگ را پرکرده و سلامت ساکنین آن بر اثار
استنشاق هوای آلوده بخطر افتاه است، صداهای پرفشار و ناراحت کننده هواپیماها و موتورها مانند چکشی پیوسته بر مغزهای مردم فرود میآید و اعصابشان را در هم میکوبد. زندگی ماشینی، افراد را از تلاش و حرکت باز داشته و بر اثر کاهش فعالیتهای عضوی و عضلانی، سوخت و ساز
بدن از وضع طبیعی خود خارج شده و مایه بروز پارهای از عوارض و بیماریها گردیده است. داروهای شیمیایی غذاهای ناسالم و خلاصه زندگی غیر طبیعی، مردم بسیاری را به فرسودگی عضوی و عصبی دچار کرده و موجبات پیری زود رس آنان را فراهم آورده است.
متاسفانه بعضی از جوانان تنها به آسیبهایی که از راه تمدن صنعتی دامن گیرشان میشود قانع نیستند و روی
جهل و نادانی به زیاده روی و
افراط میگرایند و با انجام یک سلسله اعمال غیر مشروع و ضد بهداشتی، قوای خود را به سرعت فرسوده میکنند و موجبات پیری زودرس خویش را فراهم میآورند. اینان گویی با جوانی و سلامت خود دشمنی دارند. و میخواهند هر چه زودتر نابودشان کنند و خویشتن را از
قید آنها آزاد سازند. برای روشن شدن مطلب لازم است در این جا پیرامون بعضی از آن اعمال ناروا گفتگو شود.
۱.از جمله علل پیری زودرس، فرسودگی و بیماری جهازهاضمه است. آدمی تا در قید
حیات است به غذا احتیاج دارد و دستگاه
گوارش است که باید به تمام بدن غذا برساند و نیاز طبیعی انسان را برطرف سازد. کسی که میخواهد از زندگی سالم و عمر طبیعی برخوردار باشد باید این دستگاه حیاتی را سالم و فعال نگاه دارد، از افراط در غذا و همچنین از خوردنیها و نوشیدنیهای مضر و زیان آور اجتناب نماید و با تندروی و لاابالی گری، نیروی هضم و جذب را فرسوده نکند و بدینوسیله موجبات رنجوری و بیماری تمام بدن را فراهم نیاورد.
قال موسی بن جعفرٍ (علیهالسّلام): «الحَمیهُ راسُ الدواءِ و المعدهُ بیت الداءِ»؛
حضرت موسی بن جعفر (علیهالسّلام) فرموده: «پرهیز سر سلسله داروها است و
معده لانه بیماریها».
۲.
غریزه جنسی که وسیله بقای نسل و مایه لذت و کامیابی است باید مانند سایر غرائز بااندازه گیری و در حدود مصلحت ارضا گردد. افراط در آمیزش جنسی و تندروی در ارضای این غریزه، مایه ضعف
اعصاب و فرسودگی قوا، یکی از عوامل پیری زودرس است. کسی که میخواهد بسلامت زندگی کند و از عمر طبیعی برخوردار باشد باید از زیاده روی در اعمال
غریزه جنسی پرهیز نماید.
رسول گرامی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «مَن ارادَ البقاءَ، و لا بقاءَ فلیباکر الغذاءَ ولیُجوّدِ الحذاءَ والیُخفّفِ الرداءَ و الیقلَّ مُجامعهَ النساءِ»؛
«کسی که میخواهد در این
جهان ناپایدار باقی بماند و با عمر طبیعی زیست کند چند نکته را مراعات نماید.
هر
روز صبح بقدر کافی غذا بخورد و کفشی بپوشد که پا را نزند و با آن به راحتی راه برود،
لباس سبک در برکند که خسته نشود و عمل جنسی را تقلیل دهد و کمتر با زنان بیامیزد».
در تمدن صنعتی، وجود زنان نیمه عریان، فیلمهای سکسی، عکسهای مهیج، رمانهای عشقی، و داستانهای شهوت انگیز تمایل جنسی را بیش از نیاز طبیعی و حد مصلحت تحریک میکند، بعضی از جوانان با
حرص و
ولع شدید از پی مشاهده مناظره تهییج کننده با خواندن کتابهای محرک میروند و غریزه خفته و آرام را در وجود خود بیدار میکنند و سپس به فکر ارضای آن میافتند و آنان که همسر قانونی ندارند، یا خود را به دامن زنان آلودهای میافکنند یا به انحرافهای جنسی میگرایند تا
آتش درونی خویش را فرو نشانند و در هر صورت اینان با زیاده روی و افراط در اعمال در غریزه جنسی، خیلی زود قوای خود را فرسوده میکنند و در جوانی شکسته و پیر میشوند.
۳.مسمومیت مزمنی که بر
اثر اعتیاد به
نوشابههای الکلی در وجود آدمی پدید میآید یکی از علل فرسودگی قوا و پیری زودرس است.
سم الکل،
کبد را ناتوان و
بیمار میکند و از انجام وظیفه باز میدارد، بیماری کبد روی سایر اعضا اثر میگذارد و اختلالات اساسی در مجموع بدن بوجود میآورد و باعث
مرگ قبل از موقع میگردد.
یکی از مهمترین قسمتهای بدن کبد است که بی وجود آن حیات امکان پذیر نخواهد بود و خراب شدنش سبب خراب شدن زندگی و
اختلال در امور سایر اعضا است. برای درک موقعیت و ارزش آن کافی است که بدانیم اعمالی شیمیایی که در کبد انجام میگیرد در مجهزترین و عملیترین آزمایشگاههای کنونی جهانی مقدور نخواهد بود و شیمی سلولهای کبد خیلی جلوتر از شیمی عالم متمدن ما است.
یکی از اعمال مهم کبد تجزیه و خنثی کردن سمومی است که به داخل بدن راه پیدا میکنند متاسفانه کبد روی الکل اثری ندارد و این ماده سمی
قدرت تحریکی خود را روی کبد نیز اعمال مینماید کبد، برای مقابله با این تحریک و به منظور این که سم الکل نتواند بسلولهای اصلی آن که در واقع هر یک لابراتوار کوچکی است برسد بر ضخامت بافتهای که اطراف سلولهای مزبور قرار دارد میافزاید و اگر این وضع ادامه یابد، کبد سفت و سخت شده و سلولها در حجرات مستحکم زندانی خواهند شد، در این هنگام است که میگویند کبد تشمع یافته است.
بر اثر سفت و سخت شدن بافته اطراف سلولهای اصلی، کبد میخشکد و کوچک میشود و ممکن است علاوه بر آن که کبد سخت شود، چربی فراوان نیز از داخل و خارج، آن را فرا گیرد و بجای آن که کوچک شود بر حجمش اضافه شده و بزرگ گردد و در هر حال بر اثر عارضه تشمع، کبد بکلی از کار میافتد و از پی آن
استسقا،
یرقان، خون ریزیهای شدید ازلثهها، زیر پوست،
بینی،
روده و غیره بروز خواهد کرد و سرانجام باعث میخوار خواهد شد.
قال الرضا (علیهالسّلام): «انَّ اللهَ تعالی حرّمَ الخمرَ لِما فیها مِن الفسادِ و بُطلانِ العقولِ فی الحقائقِ و ذَهاب الحیاء مِن الوجهِ...و هو یورثُ مع ذلک الداءَ الدَّفینِ»؛
حضرت رضا (علیهالسّلام) فرموده: «
خداوند شراب را
حرام کرده برای آن که منشا
فساد اجتماعی است
عقل را از درک حقایق باز میدارد،
حیا را از روی شرابخوار میبرد و در مواجهه با مردم،
شرم نمیکند و با این همه باعث بیماری نهایی در اعضای داخلی بدن میشود».
میدانیم که
زمان فیزیولوژیکی مانند زمان فیزیکی وجود مشخصی ندارد و زمان فیزیولوژیکی در حالت بافتها و هورمونهای بدن و روابط متقابله آنها ناشی میشود. طول عمر ما معلول بسیاری از کیفیات و اعمالی حیاتی است که بستگی با شرائط محیط خارج ندارد، بلکه با فعالیت اعضایی که داخلی ما را از مواد زائد تصفیه میکنند یعنی کبد،
قلب، ریهها و کلیهها بستگی دارد.
این تنها کبد نیست که بر اثر سم الکل بعوارض سخت دچار میشود بلکه مغز و اعصاب قلب و کلیه، معده و روده، و دیگر اعضای حساس بدن نیز دچار اختلالات اساسی میشوند و به سبب فرسودگی و ناتوانی از انجام وظائف طبیعی و فعالیتهای حیات بخش خود باز میمانند.
چه بسا افراد معتاد به الکل در
سن سی سالگی سلامت و جوانی خود را از دست داده و مانند یک
بیمار پنجاه ساله شکسته و ناتوان شدهاند چهره زرد و بی طراوتشان
چشم خسته و کم فروغشان،
روح افسرده و بی نشاطشان، و خلاصه همه اوضاع و احوال ناموزونشان حاکی از فرسودگی عمومی و بهم ریختگی تمام قوای آنان است.اعتیاد به الکل آدمی را در سنین جوانی پیر میکند و قبل از گذراندن عمر طبیعی تسلیم مرگش مینماید.
میگساری و قماربازی دو عمل تفریحی خطرناک و دو سرگرمی زیان آوری است که در طول قرنهای متمادی بین ملل و اقوام بشری معمول بوده و مفاسد بی شماری ببار آورده است.در دنیای امروز نیز
نوشابههای الکلی و
قمار با مقیاس وسیعتری برای بسیاری از مردم
جهان وسیله تفریح و سرگرمی است و جوامع بشری بیش از پیش گرفتار عوارض خانمان سوز این دو عامل بدبختی و فساد هستند.
این نکته قابل انکار نیست که مشروبات الکلی از نظر اقتصادی برای کشورهایی که به کار تولید یا
تجارت آن اشتغال دارند حائز اهمیت است، خانوادههای زیادی بدینوسیله ارتزاق میکنند و مالیاتهای سرشاری عاید خزانه دولتها میشود و خلاصه در آمدی که از این راه بدست میآید رقم قابل ملاحظهای را تشکیل میدهد.
از نظر اقتصادی تا
سال ۱۹۴۹ بیش از چهار میلیون نفر فرانسوی قسمت اعظم یا تمام درآمد خود را از راه تولید یا تجارت
نوشابههای الکلی بدست میآوردند و به طور قطع اکنون آمار تولید کنندگان و بازرگانان الکل از این رقم تجاوز کرده است.
در راس همه باید توده کشاورزان فرانسه را که به کشت انگور اشتغال دارند در نظر داشت سطحی که زیر کشت درخت مو میباشد از یک میلیون و پانصد هزار هکتار تجاوز میکند و در قسمت شمال غرب فرانسه سطح وسیعی به کشت سیب اختصاص یافته و گروه کثیری به تولید شراب سیب اشتغال دارند که در این آمار منظور نشده است.
قمار نیز مانند مشروبات الکلی منبع درآمد مالی و دارای ارزش اقتصادی است. در بعضی از کشورها برای قمار موسسات بزرگی ساخته شده و ثروتمندان جهان را برای قمار بازی بخود جلب میکنند و از این راه در آمدهای زیادی عاید میگردد که قسمتی به عنوان مالیات به خزانه دولت میرود و قسمت دیگر نصیب صاحبان موسسات و کارکنان آنها میشود.
جنبه اقتصادی و منافع مالی
نوشابههای الکلی و قمار در چهارده
قرن قبل مورد توجه
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده و در
قرآن شریف از آن گفتگو شده است. ولی به این جهت که زیان و ضرر این دو عامل فساد از سودشان بیشتر بوده آیین
اسلام شراب و قمار را بر مسلمین تحریم کرده تا در مقابل دست یافتن به منابع اقتصادی دچار ضررهای بزرگتر مادی و معنوی نشوند.
«یَسالونَکَ عَن الخمرِ و المَیسرِ قُل فیهما اثمٌ کبیرٌ و منافعُ للناسِ و اِثمهُما اَکبرُ مِن نَفعهما»؛
خداوند به پیغمبر فرموده: «درباره شراب و قمار از تو پرسش میکنند در جواب بگو این دو کار حاوی
گناه بزرگ و منافعی برای مردم است ولی گناهش از سودش زیادتر است»،
که بدبختانه سودجویی چنان
حجاب عقل حکومتها و ملتها است که منافع نقد شراب و قمار را میبینند و بدان اهمیت میدهند ولی به زیانهایی که از این راه دامن گیر جامعه میشود توجه نمیکنند و به فرض توجه اهمیت نمیدهند.
یکی از زیانهای مشترک شراب و قمار که از نظر روانی و اجتماعی مهم و قابل ملاحظه است و میتواند مفاسد بسیاری ببار بیاورد، دشمنی و خصومتی است که بر اثر این دو عامل فساد بین افراد ایجاد میشود. مشروب و قمار حس بدبینی و کینه توزی را در نهاد آدمی بیدار میکند،
محبت و دوستی را تیره و تار میسازد و زمینه انتقامجویی و اعمال
خشم را مهیا مینماید.
«انَّما یُرید الشیطانُ ان یوقعَ بینَکُم العداوهَ و البغضاءَ فی الخمرِ و المیسرِ»؛
شیطان قصد دارد به وسیله شراب و قمار روابط شما را با یکدیگر تیره کند و بین شماها دشمنی و
کینه برانگیزد.
یکی دیگر از زیانهای مشترک شراب و قمار که میتواند آدمی را به راه گناه و ناپاکی سوق دهد و بی پروا به جرائم و جنایات وادارش سازد دریدن پرده شرم و آزرم است بعضی از افراد که پابند
اخلاق و
ایمان نیستند و به مقررات قانونی اعتنا ندارند تنها به سبب حیای از مردم به پارهای از گناهان دست نمیزنند و از
ترس نفرت عمومی قسمتی از خواهشهای غیر مشروع خویش را سرکوب میکنند و در واقع شرم و حیای اجتماعی برای این گروه ضامن اجرای قوانین اخلاقی و اجتماعی است.
قال الصادقُ (علیهالسّلام): «فانَّ مِن الناسِ مَن لولا الحیاءَ لَم یرع حقَّ والدیهِ و لَم یَصِل ذا رحمٍ و لم یؤدِّ امانهً و لم یَعِفَّ عن فاحشهٍ».
امام صادق (علیهالسّلام) به
مفضل فرموده است: «بعضی از مردمند که اگر حیا نمیبود
حق پدر و
مادر و همچنین حق ارحام و بستگان را مراعات نمینمودند. اگر حیا و
ترس از
ملامت مردم نمیبود، هیچ امانتی را بر نمیگرداندند، و از هیچ
فحشا وبی عفتی چشم پوشی نمیکردند».
بدبختانه مشروب و قمار دو عامل خطرناکی هستند که میتوانند پرده حیا را پاره کنند و احساس شرم را از صفحه خاطر بزدایند و افراد را چنان در گناه جسور و بی باک سازند که از هیچ کس و در هیچ شرائطی اظهار انفعال نکنند و بی پروا بهر ناپاکی و جنایتی دست بزنند.
قال علی بن الحسین (علیهالسّلام): «و الذُنوبُ التی تَهتِکَ العِصَم شُربُ الخمرِ و اللَعبُ بالقمارِ»؛
حضرت سجاد (علیهالسّلام) فرموده است: «شرابخواری و قمار بازی از گناهانی است که پردهها را پاره میکند و شرم و حیا را از میان بر میدارد.»
کسی که در قمار میبازد و از
رقیب خود شکست میخورد، عقلش تیره و تار میگردد، پرده شرم و حیائش پاره میشود، غریزه تخریب و خصومتش به
هیجان میآید و ممکن است در آن موقع به جرایم بزرگ و جنایات غیر قابل جبرانی دست بزند.
کارگر ۳۹ سالهای در کافهای ضمن قمار تمام دستمزد هفته خود را باخت، در نتیجه به هیجان آمد و چاقوی خود را بیرون آورد.شخصی که جزء بازیکنان نبود گفت: «ژان» چاقو را کنار بگذار، اما این کارگر بیدرنگ چاقو را در
قلب او فرو کرد.
یکی از زیانهای اختصاصی
نوشابههای الکلی که در
روایات اسلامی بدان اشاره شده و در ردیف علل تحریم شراب به حساب آمده است
اثر سوئی است که روی عقل بشر میگذارد.
میگساری خرد را تیره و تار میکند و
عقل را از درک واقعیتها عاجر و ناتوان میسازد.
قال الرضا (علیهالسّلام): «انَّ اللهَ تعالی حرمَ الخمرَ لِما فیها مِن الفسادِ و بُطلانِ العقولِ فی الحقائقِ و ذَهابِ الحیاءِ مِن الوجهِ»؛
حضرت رضا (علیهالسّلام) فرموده: «خداوند شراب را حرام کرده است برای آن که شراب مایه فساد است. بعلاوه عقل را از درک حقایق ساقط میکند و آدمی را در مواجهه با مردم بی شرم و حیا مینماید».
شراب خواران بر
اثر سم جانکاه الکلی همواره در معرض آسیب عقلی قرار دارند و دو قسم دیوانگی آنان را تهدید میکند اول
جنون حاد و دوم جنون مزمن
جون حاد، دیوانگی کوتاه مدتی است که به نام مستی عارض شراب خوار میگردد و چند ساعتی عقلش را تیره و تار میکند و بر اثر ان گفتار و رفتارش از وجهه عقلانی خارج میشود و به کارهای جنون آمیز دست میزند و احیانا مرتکب
جنایت میگردد.
الکل با زایل کردن
عقل قدر و منزلتی برای آدمی باقی نمیگذارد با مستی همه مفاسد روحی و اجتماعی پدید میآید و همه موانع اخلاقی در هم میشکند. چون
عنان نفس از کف بدر رفت آن چه که آدمی را جلو میگرفت و به خویشتن داری وا میداشت از میان بر میخیزد و عقلی نیست که به آدمی نهیب زند این کار را بکن و آن کار را منمای، این سخن را بگوی و لب از فلان گفتار فرو بند.
قال رسولُ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «الخمرُ اُمُ الخبائثِ»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «شراب
مادر تمام پلیدیها و منشا همه ناپاکیها است».
قیلَ لامیرِ المؤمنین (علیهالسّلام) انَّک تُزعُمُ انَّ شُربَ الخمرِ اشدُّ من الزنا و السرقهِ، فقال: «نَعم...و انَّ شاربَ الخمرِ اذا شَرِبَ زَنی و سَرَقَ و قَتَلَ النفَس التی حرَّم اللهُ عزوجل و ترک الصلاهَ»؛
به
علی (علیهالسّلام) عرض شد که شما عقیده دارید شرب
خمر بدتر از
زنا و دزدی است، فرمودند: «بلی» و سپس استدلال کرد که: «شارب الخمر وقتی مِی میخورد و
مست میشود زنا میکند، بسرقت دست میزند،
آدم میکشد و فریضه
نماز را
ترک میکند» .
الکل بزرگترین عامل جرم است.
علت ۷۰ درصد قتلها و ۳۸ درصد
ضرب و جرح و ۸۲ درصد حریقهای عمدی الکلیسم بوده است. ۶۰ درصد اطفال و جوانان کمتر از ۱۸
سال که در سال ۱۹۴۰ بدادگاه شهر نانت فرستاده شدند اقرار کردند که قبل از ارتکاب
جرم مقدار قابل توجهی شراب نوشیده بودند. بطور خلاصه الکل پیوسته مشغول تهیه مشتری برای زندانیان میباشد.
جنون مزمن عبارت از دیوانگی ثابت و مداومی است که الکلیستها یا به
لغت مذهبی مدمن الخمر بقدری عظیم است که آن را در ردیف
بت پرستی و
شرک به
خداوند بزرگ شناختهاند.
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «مُدمُن الخمرِ کعابدِ وثنٍ اذا ماتَ و هو مُدمنٌ علیه یَلقیَ اللهَ عزوجل حیَن یلقاهُ کعابدِ وثنٍ»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «کسی که بطور مدام شرب خمر میکند مانند کسی است که بت میپرستد و اگر با همان آلودگی و اصرار در میگساری بمیرد خداوند را مانند بت پرست ملاقات خواهد کرد».
بعضی تصور میکنند
نوشابههای الکلی موقعی روی
عقل و جسم اثر میگذارد و به آدمی ضرر میزند که در مصرف آن زیاده روی شود و گرنه کسی که به مقدار کم از آن استفاده کند نه تنها زیان نمیبیند بلکه ممکن است در مزاجش اثر مفید بگذارد.
چنین پندار غلطی از نظر تعالیم دینی و تحقیقات علمی مطرود شناخته شده است، اولیای گرامی اسلام در قرون گذشته
نوشابههای الکلی را به مقدار کم یا زیاد صریحا تحریم کردهاند و دانشمندان امروز نیز عقیده دارند که
نوشابههای الکلی و لو به مقدار کم سبب اختلال در کار سلولهای مغز میشود.
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «کلُ مسکرٍ حرامٌ فما اسکَرَ کثیرهُ فقلیلهُ حرامٌ»، قال: قلتُ: فقلیلُ الحرامِ یُحلهُ کثیرُ الماءِ؟ فَردَّ علیهِ بِکفهِ مرتینِ؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده که: «هر چیز مست کننده حرام است و چیزی که زیادش
مست میکند کمش نیز
حرام است». راوی
حدیث سؤال کرد: آیا حرام کم را
آب زیاد
حلال میکند؟ حضرت دو بار کف دست خود را حرکت داد که: نه، نه.
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «کلُ مسکرٍ حرامٌ»، قال: قلتُ اصلحکَ اللهُ کلُهُ حرامٌ؟ فقال: «نَعم، الجرَعهُ منهُ حرامٌ»؛
و نیز از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که فرمود: «هر ماده سکر آور حرام است» . راوی میگوید: پرسیدم به هر مقدار باشد، حرام است؟ فرمود: «بلی، نوشیدن یک جرعه آن هم حرام است».
یکی دیگر از زیانهای بزرگ مشروبات الکلی که از نظر دینی و علمی ثابت و محقق است عیوب و نقائص موروثی است که از افراد الکلیست به فرزندانشان منتقل میشود. فرزند شخص الکلی
تنبل و کودن و عصبانی است و پیوسته در معرض بیماریهای گوناگون قرار دارد و اگر
نطفه در حین مستی والدین یا یکی از آنها منعقد شود عوارض عصبی و روانی سخت تری دامنگیر فرزند خواهد بود.
دکتر کارل میگوید: مستی
زن یا
شوهر در لحظه
آمیزش جنایت واقعی است زیرا کودکانی که در این شرایط به وجود میآیند اغلب از عوارض عصبی یا روانی درمان ناپذیر رنج میبرند.
اولیای گرامی اسلام برای آن که جامعه را از خطر موالید معلول و ناقص الخلقه مصون نگاهدارند به پیروان خود اکیدا توصیه کردهاند که با شارب الخمر
ازدواج نکنند و دختران پاک خود را به همسری افراد الکلیست در نیاورند.
قال الصادق (علیهالسّلام): «مَن زوَّج کریمتَهُ مِن شاربِ الخمِر فَقَد قَطَعَ رَحِمَها»؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده: «هر کس
دختر خود را به شرابخوار بدهد با این عمل رحمیت او را
قطع کرده است».
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «مَن زوجَ کریمتَهُ مِن شاربِ الخمِر فکانَّما ساقَها اِلی الزنا»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «هر کس دختر خود را به همسری شارب الخمر در آورد مانند آن است که وی را به راه
زنا و بی عفتی
سوق داده باشد».
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «اَیُّما امراهٍ اطاعت زوجَها و هو شاربُ الخمِر کانَ لها من الخطایا بعددِ نُجومِ السماءِ و کل مولودٍ یَلدُ مِنهُ فهو نجسٌ»؛
«هر زنی به آمیختن با شوهر شرابخوار خود تن دهد به عدد ستارگان
آسمان خطا کرده و فرزندی که از آن آمیزش تولید میشود
پلید و ناپاک است».
مشروبات الکلی منحصر به ضایعات سلولی مغزهای افراد الکلیست با عیوب و نقائص موروثی فرزندانشان نیست بلکه این سم خانمان سوز رویاندام افراد الکلی نیز
اثر بد میگذارد و آنان را به عوارض جسمی خطرناکی مبتلا میسازد.
قال الرضا (علیهالسّلام): «الخَمُر تورثُ انفسادَ القلب و یُسوِّدُ الاسنان و یُبخر الفمَ»؛
حضرت رضا (علیهالسّلام) فرموده است: «شراب باعث عوارض قلبی است و در آن ضایعاتی بوجود میآورد. شراب دندانها را سیاه و
دهان را متعفن و بدبو میکند».
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لا ینالُ شفاعَتی مَن شرب المسکرَ و لا یردُ عَلَی الحوضَ لا واللهِ»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «به خدا قسم شرابخوار در
قیامت به
شفاعت من نائل نمیشود و در کنار
کوثر بمن وارد نخواهد شد».
قال الصادق (علیهالسّلام): «شاربُ المُسکِر لا عصمهَ بیننا و بینه»؛
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده: «شارب الخمر از مصونیتهای وابسته به ما بی بهره است و از وی بری و بیزاریم».
جوانان اگر خواهان
سعادت مادی و معنوی هستند به سلامت و
عقل و جسم خود علاقه دارند باید به پیروی از تعالیم اسلام از تفریح و سرگرمی خطرناک
چشم پوشند و خویشتن را در ساعات فراغت با آن سم جانکاه مسموم ننمایند و برای جلب
لذت و کامیابی زود گذر، جوانی خود را تباه نسازند.
شنیدم که ساقی به میخواره گفت
اگر راست خواهی
فرح در شراب است
شنید این سخن مرد دهقان و گفت
غلط کرد ساقی، فرح در شباب است
لازم است جوانان بدانند که اسلام نه تنها شرب خمر را بر مسلمین تحریم نموده بلکه شرکت آنان را در مجالس شرابخواری دیگران نیز اجازه نداده است، زیرا مشاهده میگساری دیگران میتواند طبع متجاوز را تحریک کند و آدمی را به
گناه شرب خمر وادار سازد.
زد دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
یکی از افسران ارتش منصور دوانیقی به مناسبت ختنه فرزند خود مجلس مهمانی در حیره تشکیل داد و جمعی از رجال و معاریف را به آن مهمانی دعوت کرد و امام صادق (علیهالسّلام) نیز از مدعوین آن مجلس بود. موقعی که میهمانها کنار سفره مشغول صرف غذا بودند: یکی از مدعوین آب طلبید پیش خدمت بجای
آب کاسه شرابی آورد.همین که ظرف شراب را به دست میهمان داد امام صادق (علیهالسّلام) از جا برخاست و سفره را ترک گفت: صاحب منزل
علت حرکت آن حضرت را پرسید، در جواب فرمود:
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «ملعونٌ من جلسَ علی مائدهٍ یُشربُ علیها الخمرُ»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده: «مطرود از رحمت خدا است کسی که در کنار سفرهای بنشیند که در آن شرب خمر میشود».
لَعنَ رسول اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی الخَمرِ عشرهَ: «غارسها و حارسها و عاصرها و شاربها و ساقیها و حاملها و المحمولهَ الیه و بایِعها و مُشتریها و آکل ثَمنها»؛
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره خمر ده نفر را
لعن کرد: «آن کس که درختش را کاشته و آن که نگهبانیش را کرده و آنکسی که انگورش را فشرده و آن که او را نوشیده و آن کسی که در جام ریخته و آن که آن را حمل کرده و آنکه از باربر تحویل گرفته و آن که خریده و آن که فروخته و آن که پولش را دریافت داشته است».
طعام خوردن از سفرهای که در آن مسکر است و دیگری میآشامد حرام است، هر چند این شخص از خوردن مسکر پرهیز نماید بطور کلی غذا خوردن از چنین سفرهای حرام میباشد چنان چه از حضرت صادق (علیهالسّلام)
روایت شده که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
لعنت کرده شده کسی که بر سفرهای که از آن شراب خورده میشود بنشیند.
شاگرد
فضیل بن عیاض هنگام مردنش فضیل بر او وارد شد و بالین سرش نشست و سوره یس خواند شاگرد گفتای استاد
قرآن نخوان فضیل ساکت شد سپس او را تلقین کرد و گفت بگو «لا اله الا الله» شاگرد گفت این کلمه را نمیگویم چون از آن بیزارم و بر همین حال مرد. فضیل سخت غمگین شد.
به خانه خود رفت و بیرون نشد سپس در خواب شاگرد را دید که در عذاب است از او بپرسید به چه سبب بی
ایمان مردی و معرفت از تو گرفته شد با این که داناترین شاگردان من بودی گفت به سه چیز اولی آنها نمیمه و سخن چینی زیرا به رفقای خود میگفتم خلاف آنچه را که تو گفته بودی، دوم حسد چون با اصحابم
حسادت داشتم، سوم بیماری داشتم به
طبیب مراجعه کردم. او دستور داد که در هر سال قدحی از شراب بخور و اگر نخوری آن
مرض میماند و من هر ساله قدحی از شراب مینوشیدم.
قال رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «من زَوّجَ کریمتَهُ مِن شاربِ الخمرِ فکانما ساقَها الی الزِنا»؛
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «کسی که دخترش را به شرابخواری تزویج کند مثل این است که دخترش را برای زنا دادن از خانه بیرون کرده است»
از دیر باز این عقیده که میخوارگی عامل اصلی بی عفتی و
فساد در جامعه است، مسئله تازهای نیست. فلاسفه و دانشمندان یونان باستان معتقد بودند که خرد و نیروی معنوی
انسان از مغز سرچشمه میگیرد و در کاسه سرش در بالاترین و ممتازترین محل بدنش قرار گرفته، از سوی دیگر خوی حیوانی و
نفس اماره و شهوانی، مرکزش در قسمتهای پایین بدن است و این به آن خاطر است که همیشه عقل بر خوی حیوانی و شهوانی غلبه داشته باشد.
اما نوشیدن شراب باعث میشود که مرکز
غریزه و خوی حیوان یکباره تغییر جا دهد و به نزدیک مغز آید و زمام امور را از دست این عضو شریف برباید. آن وقت است که ابلیس در
بدن انسان جای گرفته است و نخستین اقدام
ابلیس زنا کاری و بی عفتی است که معمولا بعد از نوشیدن شراب و مشروب الکلی صورت میگیرد.
این تشریح حکما و فلاسفه یونان در قرنها پیش از این بود، اکنون روانشناسان و پزشکان دوره تکنولوژی فضا نیز به همین نتیجه رسیدهاند.
وقتی که آمی مقدار مختصری
نوشابه الکلی مینوشد، ابتدا یک حالت نشاط آرامش و لذت به سراغش میآید که البته هنوز مقدار الکل نتوانسته بر روی قسمتهای حساس مغز اثر بگذارد اما همین که گیلاس اول به گیلاس دوم و...منتهی شد، مقدار الکل که در
خون است به سراغ سلولهای بسیار حساس مغز میورد و پس از غرق کردن آنها در الکل تمام
قدرت کنترل نیرومند مغز را یا به کلی از کار میاندازد یا فوق العاده ضعیف میکند.
وقتی سانسور مغز ار میان برود. یعنی تمام قیود، منع از کارهای ناشایسته، پرهیز از مخاطره و خلاصه عقل سلیم با تمام ارزشهای معنوی که شخص طی سالها آموزش و پرورش بدست آورده موقتاً تا زمانی که الکل در خون وجود دارد نابود میشوند. شخص خود را در دنیایی مشاهده میکند که اجرای هیچ کاری
زشت و ناپسند نیست، یعنی واقعا همان طور که فلاسفه یونان باستان گفتهاند، خوی حیوانی و شیطانی بر مسند و اریکه عقل و فرمانروایی مینشیند.
هنوز روان شناسان و پزشکان به طور دقیق نمیدانند که الکل چگونه بر مغز و بر کدام قسمت آن اثر میگذارد ولی این نکته را میدانند که قسمت سانسور
مغز که حاوی مبانی اخلاقی و قیود اجتماعی است در پوسته مغز به نام کورتکس قرار دارد.
رسیدن الکل به کورتکس است که تمام مکانیسم آن را بر هم میزند و موقتا کاری میکند که گویی اصلا کورتکس یا مبانی اخلاقی ارزشهای اجتماعی مسئولیتها قضاوتها،
حس تشخیص و شعور کاملا از میان رفته است.
زمانی که نوشیدن الکل از حد یک گیلاس گذشت الکلی که وارد خون شده همان طور که به همه دستگاههای بدن میرود به مغز هم میرسد و از آنجا آهسته کورتکس را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
وقتی کورتکس به میزان مختصری تحت تاثیر الکل قرار گرفت باز هم کم و بیش کار خود را از نظر سانسور و صدور فرمان میتواند انجام دهد ولی نکته مهم در این زمینه آن است که با ضعیف شدن سانسور و فرمانروایی میزان درک حواس پنجگانه نیز کاهش مییابد و بدین ترتیب مغز انسان از دو جهت تحت فشار قرار میگیرد. پس از آن هر چه بیشتر الکل وارد خون شود، از طرفی اراده و مکانیسم سانسور بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرد و از طرف دیگر ادراک و تماس حواس انسانی نیز ضعیف میشود.
پس از آن
سرعت انتقال که در هر شخص میزان معینی دارد، شروع به آهسته شدن مینماید و در نتیجه شخص مست برای این که چیزی
درک کند و عکس العمل نشان دهد
مدت زیادی وقت لازم دارد.
قضاوت و
قوه تشخیص هم ضعیف میشود و هم منحرف و
بیمار گونه میگردد. مسئولیتهای گوناگونی که اشخاص داشته مثلا به عنوان یک
پدر و
مادر یا
همسر یا کارمند و یا هر چیز دیگر، در این مرحله مطلقا از میان میرود و شخص ظاهرا خود را کاملا
آزاد مشاهده میکند.
چون ادراک حواس مختل میگردد بنابر این شخص مست (خواه مرد باشد خواه زن) صداها را خیلی آهسته و گویی از راه دور میشنود، به همین میزان هم چشمش خوب نمیبیند و اشیا در نظر وی کج و معوج و متحرک هستند همینطور سایر حواس هم مختل میشوند پوست بدن مثل سابق دیگر نمیتواند به صاحبش خبر دهد که هوا سرد است یا گرم وقتی به چیزی دست میزند نمیتواند تشخیص دهد زبر است یا نرم، تر است یا خشک.
در این مرحله یک مرد مست زشتترین زنان را زیبا، جذاب و قابل معاشرت میداند و به همین ترتیب یک زن
مست با شخصیت تحصیل کرده در این حالت از مستی، صحبت احمقترین مردها را جالب و مطبوع تشخیص میدهد.
اگر یک زن و یک مرد در کنار هم به این مرحله از مستی برسند صحنههای عجیبی مشاهده خواهد شد، مرد در حالی که با کلمات نامفهوم و مقطع سعی میکند از زن ستایش کند، دست خود را دراز میکند تا این زن را نوازش نماید ولی به جای نوازش ممکن است به او مشت یا ضربهای بزند.
چقدر جای
تعجب است وقتی که مشاهده کنیم آن زن مست ضربه یا مشت مرد را به جای نوازش قبول کند چون ادراکش مختل گشته است.
این زن و مرد در این مرحله تحت تاثیر عوامل دنیای خارج قرار نمیگیرند چون مثل آن است که تا حدی داروی بی حسی به آنها تزریق شده باشد و میدانیم که الکل هم این خاصیت بی حس کننده را دارد ودر قرنها پیش به جای داروی بیهوشی در اعمال جراحی به کار میرفت. در این مرحله مرد خود را نیرومند و مهم احساس میکند و زن به همان نسبت خود را جذاب و فریبنده و با شخصیت. مرد لاف میزند و زن وعده و وعید میدهد و البته تمام اینها حرف است.
چون ادراک شخص مختل و تقریبا از میان رفته
استعداد و قابلیت درک لذت نیز از میان میرود و از همین مرحله آدم مست (خواه زن و خواه مرد) شروع میکند که آن حالت لذت و نشئه مستی رااندکاندک از دست بدهد.
به همین ترتیب توانایی شخص به حرکت و انجام کارهای گوناگوناندکاندک از بین میرود، همه منظره
صحبت کردن، راه رفتن، حتی خندیدن آدم را دیدهاند که تا چه میزانی زننده است.
زن و مرد مست که در کنار هم باشند، به زنندهترین حرکات دست میزنند حرکات و رفتار آنها آن قدر نامتعادل و بیمارگون است که شخصی که آنها را نظاره میکند عینا مثل آن که یک تصویر مغشوش و نامنظم را تماشا میکند. چند لحظه دیگر که از این مرحله بگذرد، سم الکل باعث ناتوانی کامل آنها شده و هر دو در کنار هم از پای در میآیند. مسلم اگر از اول این زن و مرد در کنار هم باشند وقتی که هنوز الکل قدرت حرکت و فعالیت را از آنها نگرفته همان جریان
آتش و
پنبه صورت پذیرفته و اگر هم نفس زناکاری در همان جلسه اول اجرا نشود، مقدمات بی عفتی آغاز شده و در جلسات بعدی کار یکسره خواهد شد.
بسیاری از مردم تصور میکنند که الکل یکی از داروهایی است که باعث تقویت و تحریک امور و فعالیت جنسی میگردد.
این تصور
غلط از آنجا ناشی شده که نوشیدن الکل در کسانی که سخت خجالتی بوده و به اصطلاح روانشناسان ممنوعیتهای روانی دارند (آدمهای محجوب و بی دست و پا) مختصری باعث رفع قیود و بروز
شجاعت میگردد.
چنین افرادی به طور کلی در زندگی متعارفی تحت تاثیر یک قیود و کمپلکسهایی هستند که یک
آدم معمولی و طبیعی فاقد آنهاست. حرف زدن، معاشرت و فعالیت در اجتماع به طور کلی برای آنها دشوار است، به همین میزان هم اجرای امور جنسی برای این دسته از افراد بسیار دشوار است.
در چنین موارد
خاص و در افراد به خصوص ممکن است نوشیدن میزان قلیلی الکل تااندازهای سانسور شدید و سنگین مغز آنها سبک و به اصطلاح دست و پایشان را باز نماید.
اما فراموش نکنید حتی در این موارد هم اگراندکی از حد تعیین شده تجاوز کرد دیگر الکل اثر دارویی خود را از دست داده و کار سم و
زهر را خواهد کرد.
حقیقت
امر آن است که نوشیدن الکل نیروی جنسی را در مرد ضعیف میکند و اگر زن الکلی شود
سرد مزاج خواهد گردید مرد الکلی یا مست ممکن است در مورد امور جنسی خیلی لاف بزند ولی عملا ناتوان است.وقتی شخصی معتاد به الکل شد و هر
روز در
ساعت معین مجبور بود سینی مشروب را مقابل خود بچیند، آن وقتاندکاندک علاقه و اشتهایش نسبت به امور جنسی کاهش مییابد تا به آنجا میرسد که گاه فقط
هوس به صورت شعله زود گذر در ذهنش نسبت به این مسائل پیدا میشود و بعد هم فورا این هوس خاموش میگردد.
الکل در مسئله بی عفتی دو اثر مهم و عجیب دارد. اول آن که قید و ممنوعیت و مسئولیت و خلاصه مکانیسم سانسور و اراده را از بین میبرد، در نتیجه زن و مرد متاهل، اجرای بی عفتی را خالی از اشکال تلقی میکنند، چون در آن لحظه هیچ نوع محدودیت و قیدی در وجودشان نیست.
دوم: آن که وقتی کار از کار گذشت چون هنوز الکل در خون و
مغز وجود دارد بی درنگ خاطره جریان را از
ذهن پاک میکند به طوری که بعدها حتی برای خود شخص (هم مرد و هم زن) جریان واقعه به طرز مبهم و
گنگ به خاطر میآید.
قضات دادگاه در موارد اختلافات زناشویی با این جمله آشنایی فراوان دارند. من مست بودم و درست نمیدانم بعد از آن دیگر چه واقعهای رخ داد...
سایت اندیشه قم، برگرفته شده از مقاله «شرابخواری و قماربازی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۳.