سید محمد سرور بهسودی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در نوشتار حاضر زندگی نامه تفضیلی محمد سرور بهسودی،
واعظ بهسودی آورده شده است.
این متن، ذیل عنوان سید محمد سرور بهسودی در کتاب فوق آمده است.(۱۲۹۵ - ۱۳۵۷ش)
تبار این شخصیت بزرگ با چهل واسطه به
امام چهارم حضرت سجاد علیهالسّلام میرسد.
آیت
الله واعظ بهسودی فرزند سید حسن رضا کربلایی معروف به صوفی، جد ایشان سید مرتضی از
سادات حسینی تبار و خوش نام حصه دوم بهسود است. پدرش
کشاورز و
دامدار بود و زندگی را به سختی میگذراند. عائله نسبتا سنگینی داشته است.
فرزند ارشد خانواده سید محمد سرور بود.
فرزند دوم وی سید سعید نام داشت.
سومین فرزند خانواده به عزیز جان معروف بود که بعدها به خاندان
واعظ شهرت یافتند.
چهارمین فرزند خانواده بی بی فاطمه بود که هم اکنون پناهنده کشور سوئد است، از این بیت رجال بزرگی مانده است که در لابلای این دفتر به تناسب ذکر خیری از آنان به عمل خواهد آمد.
سید محمد سرور حدودا در یکی از ماههای
سال ۱۲۹۵هـ. ش در روستای کجاب بهسودبه
دنیا آمد. روستای کجاب از نواحی حصه دوم بهسود مربوط به ولایت وردک است. این ولایت تقریبا در ۲۰ کیلومتری غرب کابل واقع شده است. بهسود منطقهای نسبتا وسیع، کوهستانی و خوش
آب و
هوا است که به دو حصه اول و دوم تقسیم میگردد. بیشتر ساکنان این نواحی را
شیعیان هزاره، سادات حسینی، و افغانهای پشتو زبان زبان تشکیل میدهند.
خاندان سید محمد سرور
واعظ از دیرباز مدافع مظلومان در منطقه بودهاند. هراز چندی با ارباب ده، خوانین منطقه و حکام سلطه به
جنگ و ستیز میپرداختند و گاهی این مخالفتها به
حبس و
اسارت ، مهاجرت و غارت اموال و
غصب اراضی و
قتل سادات میانجامید. چند ماهی از تولد نورسیده سپری نشده بود که سید حسن رضا و برخی دیگر از این خاندان بر اثر فشارهای برخی زورمداران زادگاه نیاکان خود را ترک گفتند و به یکی از روستاهای هم جوار به نام قرقلجو پناهنده شدند. این خاندان رفته رفته از نظر اقتصادی ضعیف تر شد. سید حسن رضا که سرپرست و بزرگ خانواده بود، به سختی امرار معاش میکرد. در حدی که مجبور شد کودک هفت هشت ساله اش (محمد) را به چوپانی دیگران وا دارد.
سید محمد کودک باهوشی بود و ساعات فراغت خود را به فراگیری
قرآن و برخی کتابهای معمول چون دیوان
حافظ،
سعدی، ورقه گلشاه سپری میکرد و گاهی در محضر آخوندهای ده رفته کسب دانش میکرد. و ازجمله کسانی که سید محمد به عنوان استاد پذیرفته بود، سید مصطفی بزرگ خاندان
واعظ بود. وی
تجوید،
اصول دین،
صرف و نحو و جامع المقدمات را از محضر ایشان فراگرفت.
در حدود سالهای ۱۳۰۹ در بیشتر محافل سوگواری
اباعبدالله الحسین علیهالسّلام از او به عنوان
واعظ کوچک نام برده میشد و به خوبی مصائب
آل محمد صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم را برای عزاداران بازگو میکرد. سید حسن رضا در حدود ۱۳۱۰ سید محمد را جهت تحصیل
علوم اسلامی به کابل فرستاد و چون از سطوح مقدماتی فارغ شده بود، در پنج سال کتب مغنی، منطق لمعه، رسائل و
مکاسب و
کفایه را از محضر
عالم ربانی روحانی برجسته کابل
آیت
الله میرعلی احمد حجت و آقای شیخ محسن فراگرفت و خود نیز در این مدت دروسی را که خوانده بود، برای دانش آموزان حوزه
آیتالله حجت تدریس میکرد. سید چون آفتاب در میان طلاب کابل میدرخشید و در کوتاهترین مدت خود را از دروسی که در حوزه کابل تدریس میشد، بی نیاز دید و تصمیم گرفت برای سامان دادن اوضاع نابسامان زادگاهش، به بهسود بازگردد. مردم استقبال زایدالوصفی از وی نمودند. از آن به بعد روزی نبود که او چند جا سخن نگوید و
خطابه نخواند. سید تا حدود سالهای ۱۳۲۵ در منطقه ماندگار شد و توانست اوضاع فرهنگی و اجتماعی
شیعیان را سامان بخشد.
وی در اولین سال ورود به زادگاهش مدرسهای به نام «محمدیه» در دو طبقه در کجاب بهسود تاسیس کرد و توانست فصل نوینی در حرکت فرهنگی این سامان ایجاد نماید. وی میدانست کشتی متلاطم جامعه شیعی با چند سال
تحصیل یا
تدریس به ساحل نجات نمیرسد، لذا با خانواده راهی
حوزه علمیه نجف اشرف شد. در مسیر
راه مدت اندکی در
حوزه علمیه قم ماندگار گردید و حدود شش ماهی از محضر
آیتالله بروجردی بهره برد و در یکی از آزمونهایی که از طلاب گرفته میشد، بالاترین امتیاز را از آن خود کرد و از طرف
آیت
الله مبلغ پانصد تومان به عنوان جایزه دریافت کرد.
در اولین ماههای ورود به حوزه، نبوغ طلبه جوان افغانی در محافل علمی پیچید و او در حلقههای تدریس
آیات عظام در شمار معدود طلابی جای گرفت که در نقد و اظهار نظر مایه دلگرمی استوانههای حوزه را فراهم ساخته بود.
واعظ بهسودی در هفت - هشت سال حضور در حوزه
نجف بیشتر از دروس خارج
فقه و اصول
آیات عظام
خوئی و
حکیم بهره برد و بیشتر در حلقه مباحثه و نقد و نظر نخبگان حوزه چون
شهید سید محمد باقر صدر،
شیخ کاظم تبریزی و
سید حسن فضل الله لبنانی شرکت جست و اوقات دیگرش را به تدریس
کفایة الاصول و تقریر درس
آیت
الله خوئی رحمة
اللهعلیه سپری میکرد او توانست در کوتاهترین
زمان کتاب گرانسنگ «
مصباح الاصول» را پدید آورد. او در مباحث فقهی، فلسفی، کلامی،
علوم قرآن و
حدیث نیز صاحب نظر بود.
آیت الله واعظ پس از فراغت از دروس معمول حوزه به دلایلی حوزه را برای ترویج مکتب
اهل بیت ترک گفت. هر چند از حمایت زعیم بزرگ حوزه
آیت
الله سید محسن حکیم و
آیت
الله خوئی برخوردار بود، و از سوی دیگر بصیرتی که به اوضاع نابسامان
شیعیان افغانستان داشت، او را مکلف به
هجرت کرد.
به این ترتیب علامه سید سرور
واعظ بهسودی در حدود سالهای ۱۳۳۳ شمسی وارد پایتخت افغانستان شد و استقبال شایانی که از وی در کابل به عمل آمده بود دولتمردان را بیمناک کرد، زیرا آنها سه سال قبل نهضت شیعیان افغانستان به رهبری علامه سید اسماعیل بلخی را سرکوب کرده بودند و هنوز فریاد رسای بلخی از پشت دیوارهای زندان آنان را به وحشت میانداخت.
تا روزگار قیام بلخی شیعیان از
حقوق شهروندی چون انتخاب شدن، انتخاب کردن، رای، وزارت، رفاه، بهداشت،
دانشگاه محروم بودند ولی با ورود
آیت
الله واعظ خلا زعامت
شیعه تا حدی پر شد به دلیل اینکه دیگر وجود شیعه قابل انکار نبود هرچند قبل از سالهای ۱۳۳۰ مذهب شیعه جزو مذاهب رسمی محسوب نمیشد.
آوردهاند روزی گذر شاهزاده سردار داوود خان که تازه به صدراعظمی رسیده بود، به یکی از معابر عمومی شهر افتاد. از قضا جمعیت زیادی جهت استماع سخنرانی
آیت
الله بهسودی آمده بودند و خیابانهای اصلی و فرعی منتهی به حسینیه عمومی کابل مملو از جمعیت بودبه گونهای که وسایل نقلیه ساعتها معطل مانده بودند. داوود خان پرسید چه خبر است؟ گفته شد، آقای
واعظ بهسودی برای مردم سخن میگوید. شاهزاده تاملی کرد و گفت: عجب! شیعیان برای ما شاخ و شانه نشان میدهنددر حالی که سران آنان سالهاست در زندان به سر میبرند. باید جلو این قوم و مذهب گرفته شود، لذا از آن
تاریخ به بعد قیوداتی برای دستههای عزاداری و شخص
آیت
الله واعظ وضع کردند.
آیت الله واعظ حسینی از معدود ستارگانی بود که در میان فضلای معاصر
ایران و افغانستان از شهرت علمی در حوزه فقه و اصول برخوردار بود. شاهد بر این مدعا آثار گرانسنگی است که از ایشان به میراث مانده علاوه تایید و تصدیق حضرات
آیات عظام گواه بر این باور است.
آیت الله العظمی خوئی رحمة
اللهعلیه در اولین تقریظی که در سال ۱۳۷۶هجری به کتاب «مصباح الاصول» مینویسد چنین آورده است:
«... من آنچه از تقریرات درسهایم را از دانشمند فضیلت ماب فخرالافاضل الکرام سید محمد سرور
واعظ بهسودی به رشته تحریر درآورده است، ملاحظه کردم، و آن را دارای حسن تعبیر، وضوح بیان و جامع بین ایجاز بلیغ و توضیح کافی یافتم.
خداوند چشم او را روشن کند، همانگونه که دیدگانم را روشنایی بخشید و دانش را بدست او و امثالش گسترش دهد....»
در تقریظ دوم در جلد سوم «مصباح الاصول» را در شوال ۱۳۸۶ هم مینویسد:
«... ازجمله علمایی که نفس خود را برای عمل در
راه خدا برای ترویج
دین خاتم الاوصیا
نذر کرده است، علامة الحجة الحاج سید سرور
واعظ حسینی بهسودی دام توفیقاته است که ابحاث اصولی ما را به طور جالب و جاذب و دقیق به دست آورده و من برخی از مباحث را مطالعه کردم و او را مستوفی کافی، مختصر و مفید یافتم. از خدای بزرگ جل شانه خواستم تا طلاب و فضلای حوزه را توفیق فهم و درک «مصباح الاصول» را عنایت فرماید... خداوند ایشان را از علمای اعلام قرار دهد و امثال ایشان را در میان علماء عامل زیاد بگرداند....»
آیت الله شیخ محمد عیسی محقق
خراسانی در کتاب «المؤلفون الافغانیون...»
آیت
الله واعظ را علامه بزرگ و دانشمند فاضل دانسته است که حق تقدم و سبقت نسبت به سایر فضلای افغانستان دارد و در رشد حوزههای علمیه و پرورش طلاب فاضل نقش فراوان داشته، در تقریرات و شرح نگاری بر کتابهای مهم درسی پیش قراول بوده است.
در کتاب «معجم رجال الفکر والادب فی النجف...» هم میخوانیم:
آیت الله سید محمد سرور
واعظ عالمی است، فاضل، فقیهی است بزرگوار، محققی است پژوهشگر که از بلاد خود جهت کسب دانش به حوزه نجف کوچ کرد و به تحصیل علوم پرداخت و از محضر
آیت
الله حکیم، خوئی و شاهرودی (قدس سره) مفتخر به کسب اجازه اجتهاد گردید. دوباره به وطن خود برگشت و سالها مشغول ارشاد هدایت و قیام و ترویج احکام شرعیه بود، تا اینکه حکومت جابر افغانستان (محمد ظاهر شاه) سید را به خاطر ترویج امور دینی به زندان انداخت.
۱ ـ «مصباح الاصول» (۳ جلد): محصول تقریرات درس
آیت
الله العظمی خوئی (قدس سره) است.
۲ ـ خاطرات زندان: در زندانهای کابل به رشته تحریر درآورده است و شاید محصول حلقههای درس اخلاق و یا موضوعاتی باشد که در زندان مطرح شده است.
۳ ـ سیف الاسلام: پاسخ به کتاب سیف الابرار است که شخصی به نام مولوی مبارک به تحریک برخی دولتمردان وهابی مسلک برای تفرقه شیعه و سنی نگاشته بود.
۴ ـ شرح مکاسب (خطی)
۵ ـ قضاء در مذهب
شیعه (خطی)
۶ ـ تحفة الفقیه: بحثی است فقهی درباره حدود (کر).
۷ ـ تقریرات کفایة یا نهج الاصول: توسط وحیدی بهسودی تدوین شده است.
۸ ـ تقریرات
استصحاب۹ ـ برخی تقریرات دروس خارج ایشان توسط سید سعید
واعظی گردآوری شده است.
وی از اولین فضلایی بود که تدریس دروس خارج را در حوزههای علمیه افغانستان باب کرد و در دو دهه و اندی حضور در کابل حداقل یک دوره درس خارج را به روش
فقه جواهری در مدرسه محمدیه کابل، تدریس کرد. او به حدی استعداد و حافظه قوی داشت که در دروس خارج از متن اصولی یا فقهی و یادداشت برداری استفاده نمیکرد. هم متن را از حفظ میخواند و هم نظریههای اساتید فن را به خوبی طرح و مورد نقادی قرار میداد. اینک به تعداد اندکی از شاگردان دروس خارج ایشان اشاره میکنیم:
۱- حجة الاسلام والمسلمین سید محمد حسین معصومی۲- حجة الاسلام والمسلمین حاج محمد بیک۳- حجة الاسلام والمسلمین سید محمد سعید
واعظی۴- حجة الاسلام والمسلمین مبلغ حاجی مسافر۵- حجة الاسلام والمسلمین شیخ عباس رحیمی۶- حجة الاسلام والمسلمین سید خادم حسین عادلی و...
قبل از آنکه
آیت
الله واعظ به
نجف اشرف و
کربلا هجرت کند در زادگاه خود با دختر عفیفهای از سادات منطقه ازدواج کرده بود و صاحب فرزندانی شده بود:
۱ ـ حجة الاسلام سید محمد انور واثق (مقیم آمریکا)
۲ ـ حجة الاسلام سید جعفر
واعظ زاده، (متوفای: ۱۳۸۴ش مکه مکرمه)
۴و۳- دو دختر: هر دو به رحمت ایزدی پیوستهاند.
پس از هجرت به حوزه نجف دومین همسر خود را از خاندان
علم و دانش مرعشی که اهل کرمان بودند، انتخاب کرد و از ایشان صاحب ۵ دختر و پسر شد. پسران وی عبارتند از:
۱ ـ دکتر سید جواد
واعظی: تحصیل کرده آلمان
۲ ـ دکتر سید حسن
واعظی: تحصیل کرده آلمان
۳ ـ دکتر سید یونس
واعظی: تحصیل کرده آلمان
۴ ـ حجة الاسلام سید حسین
واعظ زاده: از طلاب حوزه
مشهد مقدس
۵ ـ سید محسن
واعظ زاده: از شهدای ۱۳۶۱ش دوران
جهاد در منطقه بهسود.
او
واعظی بود که خویشتن را سالها در کوثر کلام
اهل بیت و محضر ارباب معرفت شست و شو داده بود. او در آداب و رفتار، گفتار و کردار، خوی و منش، مردی بود وارسته، خوشرو و خوش مشرب و ظاهری آراسته قیافهای جذاب و متبسم داشت. آهنگ رسا، بیان شیوا، قلم گویا، ساده، و مستند سخن گفتن از ویژگیهای منحصر به فرد وی بود. بیشتر به وحدت،
دین،
تقوا هویت اسلامی، تربیت نسل جوان تکیه میکرد و معمولا شنوندگانش از همه اقشار بودند.
برخی از خطابههای ایشان که بیشتر در محافل عمومی چون اعیاد
فطر،
قربان و یا جشن نوروز ایراد میشد، تداعی کننده بیانات رهبر بزرگ جهان اسلام
امام خمینی رحمة
اللهعلیه و امیر سخن علامه بلخی در مسجد اعظم
قم و مدرسه عباسقلی خان مشهد مقدس بود.
آیت الله واعظ روزگاری زعامت شیعه در کابل را به دست گرفت که مرکز سیاست خفقان زده کابل تازه از آبستن چند حادثه جان سالم بدر برده بود. کابل در فاصله سالهای ۱۳۲۷ش تا ۱۳۳۰ش آبستن حوادث و قیامهای بزرگی چون قیام ۱۳۳۰ش علامه
شهید سید اسماعیل بلخی، عبدالرحیم نیازی، از جامعه شیعی و سنی مذهب بود. دولت با بی رحمی هرچه تمام با جنبشهای ملی مذهبی برخورد میکرد به طوری که قیام مردم نورستان پنجشیریها، کوهدامن را به سختی سرکوب کرد و رهبران قیام را سالها به زندان انداخت. اوضاع منطقه و کشور چندان مناسب به نظر نمیآمد. از یک سو زعیم
جهان اسلام امام خمینی در تبعید بود و از سوی دیگر رژیم پهلوی در ایران به شدت با نهضت روحانیت شیعی درافتاده بود و هر از چندی روحانی مبارزی را تبعید یا اعدام میکرد از جمله مرحوم
شیخ محمد تقی بهلول سالها در افغانستان به عنوان زندانی و تبعیدی به سر میبرد. علامه بلخی هم سه سال و اندی بود که در زندان دهمزنگ محبوس است.
در مصر، سودان، الجزایر،
عربستان،
عراق ،
پاکستان و
کشمیر نیز رهبران اسلامی بیشتر در زندان، تبعید و یا انزوا به سر میبردند. در عراق و سوریه حزب بعث تازه به قدرت رسیده بود. در ایران و افغانستان احزاب کمونیستی چون
حزب توده و خلق تازه نفوذ پیدا کرده بود. و از سویی احزاب اسلامی تجربه کافی نداشتند. درچنین اوضاعی
آیت
الله واعظ بر اریکه قدرت مذهبی و نیمه سیاسی تکیه زد و با همت و قدرت در کابل به نشر و تبلیغ
اسلام پرداخت. او در کنار خطابههای رسا و تربیت طلاب و مبلغان، مجله برهان را منتشر کرد، که برهان قاطع علیه بدخواهان نهضت علوی بود.
دولت ستمشاهی ناگزیر شد، سید را در سالهای ۱۳۴۰ شمسی دستگیر و راهی زندان کند، در حالی که سالیان درازی از حبس علامه بلخی سپری میشد. جالب اینکه او هم در زندان بلخی و در جوار سلول بلخی به حبس محکوم شد.
علامه
واعظ یک سال بعداز آن از زندان رهایی یافت. وی پس از آزادی مدرسه و مسجد مجللی در کابل تاسیس کرد که هنوز هم بی بدیل است.
علامه بلخی پس از آزادی در تاسیس مدرسه و مسجد نقش ارزندهای داشت، زیرا دولت از دادن سند زمین مدرسه به عللی ازجمله مخالفت مولویهای اهل سنت طفره میرفت و او توانست با رابطه نسبتا آرامی که با دولتمردان داشت، اجازه تاسیس مدرسه را بگیرد. او نیز در روز افتتاح مدرسه آخرین سخنران بود و محفل باشکوه آن روز با دعای
آیت
الله میرعلی احمد حجت کابلی رحمة
اللهعلیه به پایان رسید.
پس از کودتای هفت ثور (اردیبهشت) ۱۳۵۷ به کلی مبانی اعتقادی رژیم افغانستان عوض شد، یعنی نه تنها دولت نو سر کار آمدبلکه رژیم نو با ایدئولوژی صددرصد مخالف اسلام و معارض با ارزشهای اسلامی قدرت را به دست گرفت.
در همین دوران بود که فشارها افزایش یافت. دستگیری وسیع
مسلمانان از کابل شروع شد و در کوتاهترین زمان در دیگر ولایات شیوع پیدا کرد و
آیت
الله واعظ و صدها روحانی دیگر در یک حمله وحشیانه شبانه دستگیر و راهی زندانهای مخوف و مسلخهای آدم کشی شدند.
پس از این حرکت وقیحانه موج عظیمی از خیزش، حرکت مردمی و قیام سراسر ولایات و حتی کوره آبادیهای کشور را فراگرفت و اغلب مناطق شیعه نشین از لوث خلقیها پاک گردید.
زنگ
انقلاب در سراسر کشور به صدا درآمد، از جمله در کابل هر روز، هزاران مرد و
زن به دفاع از روحانیت و آزادی
آیت
الله واعظ در خیابانهای کابل دست به تظاهرات میزدند. پیشاپیش دستههای انقلابی روحانیت جوان و انقلابی که از حوزههای
نجف،
قم، و
خراسان برخاسته بودند، حضور فعال و جدی داشتند. سرانجام دولت مجبور شد
آیت
الله را پس از یک ماه اندی آزاد سازد. وی پس از آزادی در منزل تحت مراقبت شدید و از منبر رفتن و خروج از کشور ممنوع شده بود. چند صباحی نپایید که آقای
واعظ را با جمع دیگر از علمای کابل شبانه به سوی قربانگاههای قرون وسطایی بردند و هنوز که ۲۷ سال از این حادثه میگذرد، خبری از ایشان و همراهانش در دست نیست.
اینک به پیشباز برخی از شهیدانی میرویم که هم زمان و یا مقارن با
آیت
الله واعظ در سراسر کشور دستگیر شدند:
۱-
آیت
الله سید عبدالحمید ناصر مؤسس، حسینیه و مدرسه عرفان کابل
۲- ،،،،
آیت الله شیخ محمد امین افشار، خطیب و مدرس مدرسه مهدیه در وزیرآباد کابل
۳-
آیت
الله سید نادر بحر از علما و خطبای نامدار مزار شریف
۴-
آیت
الله شیخ سلطان مزاری مؤسس مدرسه سلطانیه مزار
۵- حجة الاسلام سید محمد حسین مصباح خطیب توانا و نویسنده کابل
۶- حجة الاسلام سید محمد حسین معصومی فارغ التحصیل حوزه نجف، مدرس مدرسه محمدیه کابل
۷- حجة الاسلام سید محمد طاهر بصیر از طلاب مدرسه محمدیه
۸- حجة الاسلام حاج سید هادی واصل فرزند
آیت
الله ناصر کابلی
۹- حجة الاسلام میرزا شاه فضیلت نویسنده و استاد دانشگاه کابل
۱۰- حجة الاسلام محمد طاهر مصباح زاده با دو برادرش زکی و فرید از دانشجویان دانشگاه کابل.
۱۱- حجة الاسلام میرعلی احمد خطیب مدرس مدرسه قلعه شاده کابل
۱۲- حجة الاسلام محمد یوسف بینش خطیب و نویسنده از کابل
۱۳- استاد محمد حسین نهضت استاد دانشگاه کابل
۱۴- سید علی بلخی فرزند علامه بلخی از دانشجویان دانشگاه کابل
۱۵- دکتر غلام حیدر احمدزاده
۱۶- حجة الاسلام میرحسین رضوانی از طلاب مدرسه مدینة العلم کابل
۱۷- حجة الاسلام شیخ محمد طاهر افتخاری از طلاب مدرسه مدینة العلم کابل
۱۸- حجة الاسلام عبدالحکیم جوادی طلبه حوزه علمیه قم
۱۹- حجة الاسلام شیخ چمن عارفی مدرس مدرسه جامعة الاسلام کابل
۲۰- حجة الاسلام شیخ قربان از علمای مزار شریف
۲۱- حجة الاسلام شیخ احمد راجی از علمای سر پل
۲۲- مولوی عثمان از علمای برجسته ولایت سرپل
۲۳- محمد اسماعیل مبلغ نویسنده و خطیب از جمال مینه کابل و صدها عالم و روحانی دیگر که مجال نام بردن آنان در این مقاله نیست.
شهید والاتبار اسلام در بیست سال و اندی که در پایتخت افغانستان بود، لحظهای از سروسامان بخشیدن اوضاع شیعیان غفلت نورزید. تمام تلاشش حفظ عزت و آبروی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آحاد ملت بود و در این
راه گامهای ارزندهای برداشت. از آن جمله اقامه اولین
نماز جمعه سیاسی، عبادی در کابل بود و خود سالیان دراز امامت جمعه را به عهده داشت. وی به فکر سایر مناطق نیز بود و هرازچندی به آن مناطق میرفت یا طلاب وارستهای را جهت سروسامان دادن پارهای از امور ازجمله امر تبلیغ به آن نواحی اعزام میکرد، ایشان در طول مدتی که در کابل بود، فقط یکبار به مناطق شمالی و ولایات سمت شمال چون، سمنگان، بغلان و قندوز و مزار شریف و جوزجانرفت. در سفری که
واعظ شهیر ایران مرحوم
شیخ احمد کافی به افغانستان داشت،
آیت
الله واعظ در همراهی و همنوائی ایشان فوق العاده اهتمام به خرج داد تا جایی که مقدمات سفر ایشان را در سایر مناطق ازجمله ولایات سمت شمال فراهم کرد. در طول مدتی که مرحوم کافی در کابل بود، در بیشتر منابر و محافل، همراه ایشان بود و آقای کافی غالب اوقات در منزل یا مدرسه وی مقیم بود، به طوری که پس از بازگشت و تودیع ایشان، نامهای بلند بالا به عنوان قدردانی از آقای کافی به عنوان
آیتالله العظمی مرعشی نجفی نگاشت.
از دیگر فعالیتهای اجتماعی
آیت
الله واعظ میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱- تاسیس مدرسه علمیه در کجاب بهسود، قبل از عزیمت به حوزه نجف.
۲- تاسیس مسجد محمدیه در جمال مینه کابل.
۳- تاسیس مدرسه علمیه محمدیه در جنب مسجد.
۴- چاپ و نشر ماهنامه وزین «برهان:» وی با همکاری عدهای از نویسندگان جوان برای مقابله با ایده کمونیستی یازده شماره از مجله برهان را با تیراژ وسیع چاپ کرد و متاسفانه دوازدهمین شماره آن با کودتای داوودخان تعطیل گردید.
از ابتکارات دیگر ایشان دستگیری از
ایتام،
فقرا، بینوایان و مستمندان بود. با وجود همه مشکلات، ساعاتی از عمر خود را در رسیدگی به ایتام
آل محمد صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم سپری میکرد و برای آنان خود لباس و غذا میبرد و از نزدیک پدرانه با آنان دیدار میکرد.
در فصل سرما و گرما نیز برای مستمندان، چراغ،
نفت (تیل) روغن
برنج البسه، زغال،
نان و
آرد تهیه مینمود و نسبت به
ازدواج زوجهای جوان اهتمام داشت.
بیشتر وجوهات را به مصرف نیازمندان و مستمندان کشور میرساند.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«سید محمد سرور بهسودی».