سریه منذر بن عمرو ساعدی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سریه منذر بن عمرو ساعدی که معروف به
غزوه بئر معونه است، در
ماه صفر سال سوم
هجرت به وقوع پیوست. و سرانجام هفتاد نفر از
انصار در این
جنگ شهید شدند.
«
سریه»؛ «السّریة: الطائفة من الجیش یبلغ اقصاها اربعمائة تبعث الی العدو، و جمعها سرایا سمّوا بذلک لانهم یکونون خلاصة العسکر.»
در اصلاح به سپاهی گفته میشود که به دستور
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام میشوند، بدون آنکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه آنان باشد.
نام این سریه در
مغازی واقدی به صورت «
غزوه بئر معونه» آمده است.
این سریه در
ماه صفر سال سوم
هجرت به وقوع پیوست.
"
ابو براء عامر بن
مالک بن جعفر، " که معروف به «ملاعب الاسنّه» (علت
شهرت او به ملاعب الاسنّه به این مناسبت است که، در جنگی میان
قیس و
تمیم، برادرش گریخت و شاعری خطاب به برادرش گفت: «از
جنگ گریختی و برادرت
عامر را واگذاشتی که با لبههای بران سنانها ملاعبه و بازی کند.» بود، پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و برای آن حضرت دو
اسب و دو
شتر هدیه آورد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: «من هدیه
مشرک را نمیپذیرم و
اسلام را بر او عرضه داشت.»
او نه اسلام آورد و نه آن را رد کرد و گفت: «ای محمد، من
آیین تو را کاری پسندیده و گرامی میبینم، خویشان من پشتیبان من هستند، اگر چند نفری از یاران خود را به همراه من بفرستی، امیدوارم قوم من دعوت تو را بپذیرند و از آیین تو پیروی کنند و اگر آنها به پیروی تو درآیند، کارت بالا خواهد گرفت، » پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «من از جانب مردم
نجد برای یاران خود بیمناکم.»
عامر گفت: «نترسید که من آنها را در پناه خود میگیرم و هیچ کس از اهل نجد متعرض آنان نخواهد شد.»
میان
انصار هفتاد
مرد جوان بودند که آنها را
قاریان قرآن مینامیدند. آنها شبها در گوشهای از شهر
مدینه جمع میشدند،
نماز میگزاردند و درس میخواندند و تا هنگام
صبح بیدار بودند، صبحگاه، برای خانههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
آب شیرین و هیزمی که جمع کرده بودند، میآوردند. خانوادههایشان گمان میکردند که در مسجدند و اهل
مسجد تصور میکردند که در خانههایشان هستند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نامهای نوشتند و "
منذر بن عمرو ساعدی" را به فرماندهی این هفتاد تن قرار داده و آنها را راهی کردند آنان چون به منطقه
چاه معونه، که از آبهای
بنیسلیم و حد فاصل سرزمینهای
بنیعامر و
بنیسلیم است رسیدند، اردو زدند.
منذر بن عمرو ساعدی همراه با راهنمایی از
قبیله بنیسلیم، که نامش "مطلب" بود، بیرون رفتند و چون به کنار چاه معونه رسیدند اردو زدند. چهارپایان خودشان را هم به چرا فرستادند و "
حارث بن صمّه" و "
عمرو بن امیه" را همراه آن کرد. آنگاه، "
حرام بن ملحان" را با نامه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تنی چند از
بنی
عامر، پیش "
عامر بن طفیل"، از بزرگان
بنی
عامر، فرستاد. هنگامی که حرام نزد
عامر رسید، او
نامه را نخواند و حرام بن ملحان را کشت و از
بنی
عامر برای جنگ با اصحاب رسول خدا کمک و یاری خواست. اتفاقا ابو براء هم، پیش از این واقعه، به ناحیه نجد رفته بود که به آنها بگوید که یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در حمایت خود گرفته است و نباید کسی متعرض آنان شود.
بنی
عامر تقاضای
عامر بن طفیل را نپذیرفتند و گفتند: ما حمایت ابو براء را رعایت میکنیم.
قبیله بنی
عامر از رفتن با
عامر بن طفیل و جنگ کردن با
مسلمانان خودداری کردند و چون
عامر بن طفیل اینگونه دید، از قبایل دیگر "
بنیسلیم، " "
عصیّه" و "
رعل"، کمک خواست. آنها با او همراهی کردند و او را به ریاست خود برگزیدند.
عامر بن طفیل گفت: من ریاست را به تنهایی نمیپذیرم، و این بود که آنان به دنبال او راه افتادند تا به مسلمانان (که از دیر آمدن دوست خود حرام بن ملحان نگران بودند.) رسیدند. مسلمانان که منذر بن عمرو ساعدی فرماندهی آنها را داشت، با
مشرکان رویاروی شدند. مشرکان آنان را احاطه کردند و بشدت جنگیدند تا اینکه یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همگی کشته شدند و فقط منذر بن عمرو زنده ماند. مشرکان به او گفتند: اگر میخواهی به تو امان میدهیم. منذر گفت: «دست در دست شما نمینهم و امانی هم از شما نمیپذیرم تا اینکه مرا به محل کشتهشدن حرام بن ملحان ببرید و از جوار و حمایتی هم که به من دادهاید دست بردارید.» آنها مزاحم او نشدند و او را به محل کشته شدن حرام بن ملحان بردند و گفتند: از امان و حمایت خود دست برداشتیم. پس، منذر بن عمرو جنگید تا کشته شد، و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد او فرمودهاند: «در برابر
مرگ گردنفرازی کرد.»
حارث بن صمّه و
عمرو بن امیه هنگامی که با گله از چرا بر گشتند، از پرواز لاشخورها بر فراز اردو به شک افتادند و گفتند: «به خدا
قسم، یاران ما کشته شدهاند و کسی غیر از اهل نجد آنان را نکشته است و چون نزدیک شدند از بالای تپهای دیدند که یارانشان کشته شدهاند و سواران دشمن آنجایند.» حارث بن صمّه به عمرو بن امیه گفت: «نظر تو چیست؟ گفت: فکر میکنم باید خود را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برسانم و این خبر را به او بدهم. حارث گفت: من از جایی که منذر بن عمرو کشته شده است حرکت نمیکنم.» آن دو به مشرکان حمله کردند و حارث دو نفر از ایشان را کشت، مشرکان او را گرفتند و عمرو بن امیّه را هم
اسیر کردند، آنها به حارث گفتند: «با تو چه کار کنیم؟ ما دوست نداریم که تو را بکشیم. گفت: مرا به محل کشتهشدن منذر بن عمرو و حرام برسانید و از حمایت خود از من دست بردارید.»
آنان چنین کردند. سپس آزادش ساختند. اما او دو مرتبه حمله کرد و دو نفر از ایشان را کشت، پس، آنها نیزههای خود را به او فرود آوردند و او را کشتند.
عامر بن طفیل به "عمرو بن امیه"، که جنگ نکرده اسیر شده بود گفت: «مادرم
نذر کرده بود که بردهای آزاد کند، حالا تو از جانب او آزادی.» پس، موی جلوی سر او را کند و آزادش ساخت.
در همان
شب که خبر بئر معونه به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید، خبر کشته شدن
مرثد بن ابی مرثد و گروه "
محمد بن مسلمه" هم به مدینه رسید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمود: «این نتیجه عمل ابو براء است، من این ماموریت را خوش نداشتم.»
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
نماز صبح، پس از آنکه سر از
رکوع برداشت، بر آنها
نفرین فرمود و پس از گفتن «سمع الله لِمن حمده» چنین گفت:
«پروردگارا، مضر را، با شدت
خشم خود، پایکوب فرمای، خدایا، خودت سزای
بنیلحیان و
زعب و
رعل و
ذکوان و
عصیّه را بده چرا که آنان از فرمان خدا و رسول او سرپیچی کردهاند، خداوندا، خودت سزای
بنیلحیان و عضل و قاره را بده، خدایا،
ولید بن ولید و
سلمة بن هشام و
عیاش بن ابی ربیعه و مؤمنان مستضعف گرفتار را نجات بده، خدایا،
قبیله غفار را بیامرز و
قبیله اسلم را به سلامت دار.»
پانزده روز و بنا به روایت دیگری، چهل روز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این نفرین را در نماز میخواند تا این آیه نازل شد: «لَیْسَ لَکَ من الْاَمْرِ شَیْءٌ اَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ؛
هیچ گونه اختیاری (در باره
عفو کافران، یا
مؤمنان فراری از جنگ، ) برای تو نیست مگر اینکه خدا بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند زیرا آنها ستمگرند.»
هفتاد نفر از انصار در جنگ بئر معونه
شهید شدند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه منذر بن عمرو ساعدی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۱.