زَنِیم (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَنِیم:(عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ) «زَنِیم» کسی است که
اصل و نسب روشنی ندارد و او را به قومی نسبت میدهند، در حالی که از آنها نیست، و در اصل از
«زنمه» (بر وزن قلمه) به قسمتی از گوش گوسفند میگویند، که آویزان است، گویی جزء گوش نیست و به آن وابسته است.
(عُتُلٍّ بَعْدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ) (علاوه بر اين كينهتوز و بدنام است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: و كلمه زنيم به كسى گفته مىشود كه اصل و نسبى نداشته باشد. بعضى گفتهاند به معناى كسى است كه از
زنا متولد شده، و خود را به قومى ملحق كرده باشد، و در واقع از آن قوم و دودمان نباشد. بعضى ديگر گفتهاند: زنيم كسى است كه به لئامت و پستى مشهور باشد. بعضى ديگر گفتهاند: كسى است كه در
شرارت علامتى داشته باشد، كه با آن شناخته شود، و چون در محفلى سخن از
شرارت رود، او قبل از هر
شرورى ديگر به ذهن در آيد، و اين چند معنا همه به هم نزديكند. پس اين نه
صفت رذیله، اوصافى است كه خداى تعالى بعضى از دشمنان دين را كه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به
اطاعت خود و مداهنه دعوت مىكردند توصيف كرده، و در حقيقت جامع همه رذائل است.
(عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ) معنايش اين است كه شخص مورد نظر بعد از آن معايب و رذائلى كه برايش ذكر كرديم عتل و زنيم هم نيز هست. بعضى از
مفسرین گفتهاند از تعبير بعد ذلك فهميده مىشود كه دو صفت اخير از ساير رذائلى كه برايشان شمرد بدتر است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «زَنِیم»، ص۲۷۳.