دُبُر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دُبُر (به ضم دال و باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای عقب است.
جمع آن
أَدْبار میباشد.
مشتقات
دُبُر که در
آیات قرآن استعمال شده عبارتند از:
أَدْبَر،
إدْبار،
دابِر،
مُدَبِّرات،
يُدَبِّرُ،
يَتَدَبَّرُونَ،
يَدَّبَّرُوا،
مُدْبِرِينَ و
أدْبار
دُبُر (بر وزن عنق) به معنای عقب و مقابل جلو است.
راغب میگويد:
دبر شىء خلاف قبل آن است و به طور كنايه به دو عضو مخصوص (آلت تناسلى و مقعد) گفته میشود.
به مواردی از
دُبُر که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ اسْتَبَقَا الْبابَ وَ قَدَّتْ قَمِيصَهُ مِنْ دُبُرٍ) يعنى «از پى هم به طرف در دويدند و او پيراهن
یوسف را از عقب دريد.»
همانگونه که اشاره شد، قبل و
دبر در اصل به معنى جلو و عقباند و آن دو جزء يک شىءاند. مثل جلو پيراهن و عقب آن
گاهى كنار از شىءاند. مثل اينكه بگویيم زيد در جلو من و يا در عقب من است.
مثال اوّلى از قرآن:
(وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ) (و هر كس در آن هنگام به آنها پشت كند مگر آنكه هدفش از كنارهگيرى، تجديد نيرو براى حمله مجدد باشد.)
و
آیه ۲۵ یوسف كه گذشت.
مثال دوّم:
(وَ أَدْبارَ السُّجُودِ) (و بعد از سجدهها)
بيشتر استعمال آن در قرآن در قسم اوّل است.
در
المیزان فرموده كه استعمال آن در قسم دوّم به طور توسّع و مجاز است.
از
دبر به مناسبت معناى اوّلى افعالى مشتقّ شده است. مثل
أَدْبَرَ،
تَدَبَّرَ،
ادَّبَّرَ همچنين
مُدَبِّر،
دَابَرَ و
أدبار(فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ) (به آنها پشت نكنيد (و فرار ننماييد).)
ادبار جمع
دبر است.
(يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ) (در حالى كه بر صورت و پشت آنها مىزنند.)
(تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى) «میخواند كسى را كه به حق پشت كرده و اعراض نموده است.»
(ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ) «سپس بر عرش تسلّط يافت امر را
تدبير میكند.»
تدبير امر، افتادن به دنبال آن است يعنى در پى كار خود است و آن را دنبال میكند.
(أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها) يعنى «آيا در قرآن تفكّر و
تدبّر نمیكنند يا بر قلوب قفلها است.»
در
اقرب الموارد میگويد:
«تَدَبَّرَ الْأَمْرَ» يعنى به عواقب آن نظر كرد و در آن فكر نمود و تأمّل كرد.
(أَ فَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ) (آيا آنها در اين گفتار الهى نينديشيدند؟!)
كه در اصل
«يَتَدَبَّرُوا» است.
(ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ) يعنى: «برگشتيد در حال پشت كردن.»
(وَ مِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ) يعنى «مقدارى از شب را
تسبیح خدا كن و نيز در وقت پشت كردن نجوم كه با سفيدى فجر به تدريج پشت كرده و ناپديد میشوند.»
اوّلى به
نماز شب و نيز به
نماز مغرب و
عشاء و دوّمى به
نافله صبح تفسير شده است. چنان كه از
صادقین (علیهماالسلام) منقول است به
نماز صبح تفسير كردهاند.
«ادبار» مصدر است. بعضى آن را
«أدبار» به فتح اوّل خواندهاند.
(فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا) معنى آيه چنين میشود: «آخر قوم ستمگر قطع گرديد.» يعنى طورى مستأصل شدند كه كسى از آنها باقى نماند.
«دابر القوم» به معنى آخر القوم و آن كسى است كه در آخر آنها میآيد.
اصمعی گفته
دابر به معنى ريشه است.
«قطع الله دابره» يعنى خدا ريشه و اصل او را قطع كرد.
(وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً وَ السَّابِحاتِ سَبْحاً • فَالسَّابِقاتِ سَبْقاً • فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً) معنى آيات چنين میشود: «قسم به آنهائی كه به سختى میكَنند و آنهائی كه به طرز مخصوصى كنده و رها میشوند و آنهائی كه به طور مرموز شنا میكنند پس آنهائی كه پيش میروند و بعد
تدبير امر میكنند.»
بسيار بسيار بعيد است كه مراد از
«نازعات» و ...
ملائکه باشند؛ زيرا جمعی كه با الف و تاء بسته میشود يا صفت مؤنّث حقيقى است و
ملائکه به طور حتم مؤنّث حقيقى نيستند و قرآن با آن قول مبارزه كرده است.
يا صفت مذكّر لايعقل است مثل مرفوعات، منصوبات، مجرورات و ايّام خاليات و يقينى است كه ملائكه اولو العقلاند. بنابراين آنچه گفتهاند مراد از آنها ملائكه است قابل قبول نيست و خبر قطعى و يقينى نيز در اين باره نداريم.
ترجمه الفاظ آيات از اين قرار است:
نزع: كندن و قلع كردن
غرق: سختى
نشط: جذب و خروج
سبح: شنا كردن
مدبّرات: تدبيركنندگان
ناگفته نماند در جريان امور عالم عواملى در كار است كه به وسيله آنها امور عالم
تدبير میشود. مثلا دانه
گندم كه كاشته شد نيروى جذب موادّ را به سوى آن جذب میكند.
«وَ النَّازِعاتِ» موادّ نيز در اثر انفعال به سوى آن كشيده میشوند و از مخزن خود خارج میگردند.
«وَ النَّاشِطاتِ» آنگاه موادّی كه از زمين و هوا جذب شده ريشه و ساقه درست كرده و در آن روان میشوند.
«وَ السَّابِحاتِ» و به سوى مقصد و بارورى پيش میروند.
«فَالسَّابِقاتِ» و آنگاه به وسيله همان نيروها دانهها در دسترس قرار میگيرند.
«فَالْمُدَبِّراتِ» يا مثلا بادها از بالاى اقيانوسها هواهاى مرطوب را كه همان ابرها هستند قلع میكنند و ابرها نيز قلع میشوند و به راه میافتند و سپس در بالاى جوّ شناكنان به طرف خشكیها پيش میروند و باران می
بارد و
تدبير امر میشود.
پس میشود گفت كه مراد از اين اوصاف نيروها و موادّ عالم است كه در تحت شرايط مخصوص به امر خدا جابه جا میشوند و
تدبير امر میكنند.
در كتاب آغاز و انجام جهان ص ۸۷ به بعد اين اوصاف را به اتمهاى ماده عالم تفسير نموده و درباره آن به تفصيل سخن گفته است و نيز میگويد معناى آيات كريمه مذكوره خيلى مبهم است و در آنها روشن نشده است كه مقصود از آنها چيست. پيداست كه گوينده آنها (
تبارک و
تعالی) هم نمیخواسته است معناى اين گفتارها بر هر كسى در هر دورهاى معلوم باشد. گاهى میشود كه گوينده عمدا و دانسته مقصودش را ابهامآميز و مرموز بيان كند.
مطلب ايشان با ما بعد آيات كه راجع به
حدوث قيامت است كاملا درست در میآيد و اين تغيير و تحوّل آمدن
قیامت را نشان میدهد. يعنى روزی كه اين نظم و اين تحوّلات به آخر رسيد زمين میلرزد و نظام از بين میرود.
و خلاصه آنكه: نيروهاى عالم میكشند و موادّ كشيده میشوند و به راه میافتند و در راه مقصود خداوندى پيش میروند و
تدبير امر میكنند.
نتيجه نزع، نشط و سبح عبارت است از پيش رفتن در مقصود و رسيدن به آن.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «دبر»، ج۲، ص۳۲۶.