دعای اصحاب کهف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب کهف پس از پناه گرفتن
در غار، به درگاه خداوند
دعا کرده
و در نیایشهای خود به
ربوبیت پروردگار توجه میکردند. یکی از خواستهای اصحاب کهف
رحمت و هدایت بود. اینان دعا، همراه اقدام عملی را سرلوحه برنامه خود قرار میدادند.
اصحاب کهف پس از پناه گرفتن
در غار، به درگاه خداوند پناه برده، دعا کردند:
•• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»؛
«زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند،
و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن،
و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».
جمله اوی الفتیة از ماده ماوی گرفته شده که به معنی جایگاه امن
و امان است،
اشاره به اینکه این جوانان فراری از محیط
فاسد هنگامی که به
غار رسیدند،
احساس آرامش کردند.
فتیة
جمع فتی
در اصل به معنی جوان نوخاسته
و شاداب است؛ ولی گاهی به افراد صاحب سن
و سالی که روحی جوان
و شاداب دارند نیز گفته میشود،
و معمولا این کلمه با یک نوع مدح به خاطر صفات جوانمردی
و مقاومت
و شهامت
و تسلیم در مقابل
حق همراه است.
شاهد این سخن حدیثی است که از
امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
امام (علیهالسلام) از یکی از یاران خود پرسید فتی به چه کسی میگویند؟ او
در پاسخ عرض کرد: فتی را به جوان میگوییم، امام (علیهالسلام) فرمود: اما
علمت ان اصحاب الکهف کانوا کلهم کهولا، فسماهم الله فتیة بایمانهم: آیا تو نمیدانی که اصحاب کهف همگی کامل مرد بودند، اما
خدا از آنها بهعنوان فتیه نام برده؛ چون
ایمان به پروردگار داشتند.
سپس اضافه فرمود من آمن بالله
و اتقی فهو الفتی: هر کس به خدا ایمان داشته باشد
و تقوا پیشه کند، جوانمرد است.
نظیر همین
حدیث در روضه کافی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است.
تعبیر به من لدنک رحمة (رحمتی از ناحیه خودت) اشاره به این است که آنها وقتی به غار پناه بردند، دست خود را از همه جا کوتاه میدیدند
و تمام
اسباب و وسایل ظاهری
در برابرشان از کار افتاده بود
و تنها به
رحمت خدا امیدوار بودند.
اصحاب کهف
در نیایشهای خود به
ربوبیت پروردگار توجه میکردند:
•• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»؛
«زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند،
و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن،
و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».
رحمت و هدایت، از خواستهای اصحاب کهف است:
•• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»؛
«زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند،
و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن،
و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».
کلمه (اوی) از (اوی) است که به معنای برگشتن است، البته نه هر برگشتنی؛ بلکه برگشتن
انسان و یا حیوان به محل اقامت
و زندگیاش تا
در آنجا دوباره
استقرار یابد؛
و کلمه (فتیة) جمع سماعی (فتی) است،
و (فتی) به معنای جوان است،
و این کلمه خالی از شائبه
مدح نیست
و تقریباً منظور از آن، جوان خوب میباشد.
کلمه (هییء) از ماده تهیه
و آماده کردن است. بیضاوی گفته است که اصل تهیه هر چیزی پدید آوردن هیات آن است.
و کلمه (رشد) - به فتحه را
و شین -
و همچنین کلمه (رشد) - به ضمه را
و سکون شین - راه یافتن به سوی مطلوب است.
راغب گفته: (رشد)
و (رشد)
در مقابل (غی) است که
در جای کلمه هدایت
استعمال میشود.
مقصود از (رحمت)
و (رشد)
در دعای اصحاب کهف: (ربنا اتنا من لدنک رحمة
و هیی لنا من امرنا رشدا)
و جمله (فقالوا ربنا اتنا من لدنک رحمة) تفریع دعای ایشان است بر بازگشتن ایشان، گویا وقتی ناتوانی
و بیچارگی خود را دیدند مضطر به این شدند که از درگاه
خدا مسئلت نمایند،
و این تفریع را کلمه (من لدنک) تأیید میکند؛ زیرا اگر دستشان از هر چارهای قطع نشده باشد،
و یأس
و نومیدی از هر طرف احاطهشان نکرده باشد، رحمتی را که درخواست کردند مقید به قید (لدنک) نمیکردند؛ بلکه میگفتند آتنا رحمة - خدایا به ما رحمتی فرست (همچنان که دیگران میگویند:) ربنا آتنا فی الدنیا حسنة
و یا میگویند: (ربنا
و آتنا ما وعدتنا علی رسلک) پس مراد از
رحمت سؤال شده، تأیید الهی بوده
در جایی که مؤیدی غیر او نیست.
ممکن هم هست مراد از رحمت سؤال شده از ناحیه پروردگار پارهای مواهب
و نعمتهای مختص به خدا باشد؛ از قبیل
هدایت که
در مواضعی از
کلام مجیدش آن را از ناحیه خودش بهتنهایی دانسته است، تقیید به جمله (من لدنک) هم خالی از
اشعار به این معنا نیست.
و ورود نظیر این قید
در دعای
راسخین در علم که
در قرآن آمده باز این احتمال را تأیید میکند؛ چنانچه فرموده: (ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة) که میدانیم
در این درخواست جز هدایت چیزی را نخواستهاند.
و در جمله (وهیی ء لنا من امرنا رشدا) مراد از (أمرنا) آن وصفی است که مخصوص به خود آنان بوده؛
و به خاطر همان وضع از میان قوم خود بیرون آمده
و فرار کردهاند
و حتما آن قوم
در پی مردم با
ایمان بودهاند تا هر جا یافتند آنها را به
قتل برسانند،
و یا بر پرستش غیر خدا مجبورشان کنند.
و این عده پناهنده به غار شدند؛
در حالی که نمیدانستند سرانجام کارشان به کجا میرسد،
و چه بر سرشان میآید،
و غیر از پناهندگی به
غار هیچ راه نجات دیگری نداشتند،
و از همین جا
معلوم میشود که مراد از رشد همان راه یافتن
و اهتداء به روزنه نجات است.
پس این جمله، یعنی جمله (وهییء لنا من امرنا رشدا) بنابر احتمال
اول - از دو احتمالی که
در سابق
در معنای رحمت گذشت -
عطف تفسیر بر جمله (اتنا من لدنک رحمة) خواهد بود،
و بنا بر احتمال دوم درخواست دیگری غیر درخواست
رحمت خواهد شد.
دعا، همراه اقدام عملی، کاری شایسته
و ارجمند از سوی اصحاب کهف است:
•• «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا»؛
«زمانى را به خاطر بياور که آن جوانان به غار پناه بردند،
و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن،
و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!».
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۵۴، برگرفته از مقاله «دعای اصحاب کهف».