دانشنامههای بینابینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دانشنامه یا
دانشنامهنگاری، نگارشِ گونهای از کتابهای مرجع، حاوی اطلاعاتی کلی و همهجانبه از همه دانشها یا طیف معیّنی از علوم یا دانشی خاص، که در دوره جدید در قالب الفبایی تدوین میشود. دانشنامههای بینابینی، از جمله دانشنامههای چنددانشی هستند که معمولا اختصاص به حوزهای معیّن نداشته و بینابین دانشنامههای فاقد طبقهبندی علوم و دانشنامههای ناظر به طبقهبندی علوم هستند.
واژه دانشنامه معادل کلمه فرانسوی encyclopedie (در انگلیسی: encyclopaedia /encyclopedia) است. این واژه و دیگر صورتهای آن در زبانهای اروپایی، از اصطلاح یونانی "enklōi paideia" مشتق شده است. این اصطلاح از سه جزء "en"به معنی «در» و "enklōi" به معنای «دایرهای» و بیشتر «عام و فراگیر» و "paideia" به معنای آموزش تشکیل شده است.
این مجموعه معنایی در وضع اصطلاح عربی «دایرة المعارف» کاملاً لحاظ شده است، همچنین در
زبان عربی واژههای موسوعه و مَعْلَمه و در
زبان فارسی واژههای فرهنگ و دانشنامه، معادل انسیکلوپدی فرنگی به کار میرود.
آن دسته از تألیفات مسلمانان که امروزه تألیفات دانشنامهای یا شبه دانشنامهای محسوب میشود، در بستری از شرایط و مقتضیات ویژه و تحتتأثیر عواملی چند تکوین و تکامل یافته است. یکی از زمینههای توجه به دانشنامهنگاری اهتمام پیگیرانه برخی از دانشمندان بزرگ
مسلمان به موضوع ادب بوده است. معنای ادب به ویژه پس از دوره کسانی چون
عبدالحمید کاتب (متوفی
۱۳۲ق) و
ابن مقفع (متوفی
۱۴۲ق) گسترش یافت؛ و ادیب به کسی اطلاق شد که برخلاف عالِم که در یک رشته، خاصه
علوم دینی، تبحر داشت، در چند دانش دستی داشت و برگزیدهترین بخشهای آن را برمیگرفت.
به هر رو، به سبب بازتاب یافتن شخصیت چنددانشی این ادیبان در تألیفات آنها، دست کم برخی از آثارشان از نوعی جامعیت محتوایی و تکثر موضوعی برخوردار شد. التزام به جامعیت محتوایی غایت کار دانشنامه نگاران مسلمان نبود.
شمار قابل توجهی از آنان خاصه پس از فراگیر شدن
نهضت ترجمه و پدید آمدن آثار متعدد و متنوع در علوم مختلف، به ضرورت طبقهبندی و ساماندهی رشتههای مختلف علمی پی بردند.
هرچند، بسیاری از کسانی که در عمل به طبقهبندی شاخههای علوم توجه نشان دادهاند، طرح ساختاری خود را به صراحت عرضه نکردهاند، و برخی نیز باوجود پایبندی به نوعی طرحِ ساختی در تدوین و عرضه مطالب خویش چندان به نظام طبقهبندی علوم که الگوی غالب آن نظام ارسطویی بود و فیلسوفانی چون
فارابی و
ابن سینا آثار خود را کمابیش بر گرته آن سامان میدادند (وفادار نماندند. گسترش این قبیل آثارِ چنددانشی، به جنبه کاربردی آنها نیز برمیگشت؛ بدینبیان که کاتبان و دبیران دیوانها که لازمه موفقیت اداری آنها آشنایی با طیف گستردهای از دانشهای نظری و عملی بود، به چنین آثاری نیاز داشتند. برخی از اینگونه کتابها به علت توجه نویسندگان به جنبههای کاربردی آنها و لزوم مراجعه کاتبان بدانها، آسان فهمتر بوده و به صورت خودآموز نوشته شده است. توجه به فنون و علوم کاربردی و بسیاری از مسائل زبانی و لغوی و تاریخی در این کتابها و تأثیرگیری این آثار از فرهنگ بیگانه و به اصطلاح علوم اوایل، مایه آن شد تا این آثار در سطحی فراتر از آثار مذهبی و دینی بنشینند و در آنها دانش نگاری فارغ از خاستگاه و جهت گیری آن) مدنظر قرار گیرد.
با اندکی تسامح میتوان گفت دانشنامهنگاری از میانههای سده سوم تا سده دهم (پایان
عصر ممالیک) دورهای شکوفا و پررونق را طی کرده، اما پس از آن مانند بسیاری دیگر از گونهها و زمینههای نگارشی دستخوش تقلید و حتی انحطاط شده است. در این سدهها، برخلاف ادوار پس از آن، هرکدام از انواع دانشنامهها را که درنظر آوریم، روی به شکوفایی و کمال داشته است. چندانکه، معمولا متأخرترین هریک از انواع دانشنامهها کاملترین و جامعترین آنها نیز بوده است. این آثار کلاسیک را میتوان به اعتبار گستره موضوعی، شمول اطلاعات، رویکرد، سطح علمی، نظم و ترتیب و طرح ساختی، زبان، دوره بندیهای تاریخی، حوزه فرهنگی و جغرافیایی به انواعی تقسیم کرد.
دانشنامههای تکدانشی،
دانشنامههای چنددانشی در سه گروه
دانشنامههای فاقد طبقهبندی علوم،
دانشنامههای ناظر به طبقهبندی علوم و دانشنامههای بینابین.
دانشنامههای بخش
غربی جهان اسلام در عصر مملوکی با وجود برتری در شمار، به لحاظ رویکرد و ساختاربندی، از دانشنامههای شرقیِ سده چهارم بدینسو عقبتر بوده است. یکی از نمونههای دانشنامه های
غربی چنانکه گذشت
المستطرفِ اَبشیهی است که به لحاظ روش و ساختار و حتی محتوا تقریباً تقلیدی است از
العِقد الفرید که خود تفاوت چندانی با آثار دانشنامهگون
ابن قتیبه در سده سوم نداشته است. برخی دانشنامهها یا فرهنگنامههای تاریخی مانند
تاریخ الاسلام و
سِیَر اعلام النبلاء ذهبی و شماری از نوشتههای
ابن تَغری بِردی،
سخاوی (متوفی
۹۰۲ق) و
سیوطی (متوفی
۹۱۱ق) نیز که در این دوره تألیف شده، الگوهای برجسته قدیمترِ بسیاری در سرزمینهای شرقی جهان اسلام داشته است. در کنار آثار دانشنامهگونی چون المستطرف و فرهنگنامههای تاریخی، در
عصر ممالیک آثاری نیز پدید آمد که برخی از آنها را میتوان چیزی میان تألیفات دانشنامهگون و دانشنامههای ناظر بر طبقهبندی علوم ارزیابی کرد. این آثار عمدتاً در حوزههای جغرافیا و دبیری تألیف میشد و برای آنکه دبیران و کاتبان را به کار آید، بسیاری از اطلاعات مورد نیاز دبیران در رشتههای مختلف علمی با اِعمال تقسیمبندی ویژهای که تا حد زیادی متأثر از موضوع اصلی کتاب بود، در آنها گنجانیده میشد. در واقع این تألیفات را که اوج دانشنامهنگاری در
غرب جهان اسلام بود، میتوان صورت تکامل یافته و منضبطتر شبه دانشنامههای سدههای سوم مانند برخی از آثار ابن قتیبه و کتابهایی چون العقد الفرید برشمرد.
در ادامه نمونههای دانشنامههای بینابینی را بیان میکنیم:
در همان سالی که آملی دست در کار نگارش نفائس الفنون بود، دانشنامه دیگری نیز به فارسی با نام
نزهة القلوب در
ایران تألیف شد که همانندهای آن را باید عمدتاً در
مصر و
شام عصر ممالیک جست.
نزهة القلوب را مورخ، جغرافیدان، شاعر و دیوانسالار ایرانی،
حمداللّه مستوفی قزوینی (متوفی
۷۵۰ق) پدید آورد. نزهه القلوب سه قسمت اصلی دارد: ۱) معادن، نباتات و حیوانات، ۲) انسان، ۳) جغرافیا. در مقدمه کتاب که حاوی مباحث نجومی است،
در ضمن بحث از تقویم، حوادث پراهمیت تاریخی، از آغاز
اسلام تا عصر مؤلف، به اختصار بازگو شده است
سپس در دیباچه از رُبْع مسکون و طول و عرض اقالیم سخن رفته است.
حمداللّه مستوفی در مقاله دوم، با نام نوع انسان، در چهار بخش مجزا از ویژگیهای جسمانی و نفسانی آدمی و فضائل و رذایل اخلاقی به تفصیل سخن گفته است. در بخش پیشاپایانیِ این مقاله مطالبی در
عرفان آمده و در انتها از انسانهایی با اَشکال و حرکات شگفتانگیز که معمولاً موضوع عجایبنامههاست گفتگو شده است.
حمداللّه مستوفی در مقاله سوم
با نام «در صفت بُلدان و ولایات و بِقاع»، بیشتر به جغرافیای طبیعی پرداخته است.
یکی از قدیمترین دانشنامههای عصر ممالیک
مَباهج الفِکَر و مَناهج العِبَر از
محمد بن ابراهیم کُتُبی ورّاق معروف به وطواط (متوفی ۷۱۸) است که در علوم طبیعی و جغرافیایی با اسلوبی ادبی در چهار «فن» و هر فن در نه «باب» عرضه شده است. این چهار فن عبارت است از: ۱. آسمان، ۲. زمین، ۳. حیوان، ۴. گیاه. در فن نخست به نجوم و تنجیم
و در فن دوم به جغرافیای طبیعی و انسانیِ سرزمینهای اسلامی و گاه مناطق غیراسلامی پرداخته شده است.
باب نخست فن دوم مختص بیان ویژگیهای انسانهاست و در هشت باب باقیمانده، وطواط سایر حیوانات را به اعتبار ویژگیهای جسمانی و حرکتی و وحشی یا اهلی بودن و جز اینها تقسیمبندی و بررسی کرده است.
ترتیب معرفی حیوانات در هریک از این هشت باب تابع هیچ معیاری نیست. یکی از اختصاصات این «فن» استشهاد وطواط است به اشعار متعدد در وصف هر حیوان. فن چهارم کتاب درباره کشت و بَرْز گیاهان و درختان گوناگون، خاصه در زمینه نظام زراعت و آبیاری
مصر واجد اطلاعات ارزشمندی است.
نویسنده هم روزگار وطواط،
شهابالدین احمد نُوَیری (متوفی
۷۳۲ق) در کتاب معروفش،
نهایة الارب فی فنون الادب، علاوه بر نقلهای فراوانی که از وی کرده، باببندی کتابش به «فنون» را نیز وامدار اوست. عنوانهای «فن» های آن کمابیش همانند مباهج الفکر است: فن اول در آسمان و اجرام سماوی و زمین و عالم فرودین است. در فن دوم، درباره
انسان، نویری از هر آن چیزی که حتی کمترین پیوند را با آدمی داشته سخن رانده است؛ از اشتقاق واژه انسان و وصف اعضای اندام آدمی گرفته تا چگونگی بیان عواطف و احساسات روحی و گونههای بیانی هَجا و ستایش و انواع مَثَلها.
همچنین، در این فن از خصال فردی آدمیان تا شروط و وظایف وزیران و کاتبان و از زندگی شاعران عرب سخن به میان آورده و به منظور مقایسه، هر کدام از این گروههای علمی و اجتماعی را در دو دسته جداگانه «شرقی و
غربی» تنظیم و معرفی کرده است. البته این زندگینامهها ترتیب الفبایی ندارد و تقریباً ترتیب تاریخی دارد. نویسنده سپس بابهایی را به حیوانات و نباتات اختصاص داده است. وی در این بابها حدود ۱۷۰ حیوان و سیصد گیاه و درخت را معرفی و خواص آنها را بیان کرده است. فن سوم نهایه الارب در حیوان صامت است و فن چهارم در گیاه. نویری در ازای حذف موضوع
زمین و
جغرافیا که در کتاب وطواط آمده بود، علاوه بر فن «انسان»، فن پنجمی را هم با عنوان «در تاریخ» افزوده است. وی در این فن تاریخ عمومی و تاریخ اسلام، هر دو را مدنظر داشته است، چنانکه از آغاز آفرینش آدمی و داستان خلقت تا شرح تاریخ انبیا و تاریخ شاهان ایران و ماجراهای ایام العرب و اخبار صدر اسلام تا روزگار
سلطان محمد قلاوون، پادشاه مملوکی، سخن رانده است.
دیگر دانشنامه این روزگار از آنِ
ابن فضل اللّه عُمَری (متوفی ۷۴۹) است با نام
مسالک الابصار فی ممالک الامصار. او اثرش را بر دو قسم بسیار کلی زمین و ساکنان زمین تقسیم کرده است. در قسم اول در فصلهایی مجزا مباحث نسبتاً مبسوطی در زمینشناسی، جغرافیای طبیعی، محدوده هریک از اقالیم هفتگانه، پدیدههای جوّی، قبلهشناسی و راهشناسی و ممالک آمده است.
در قسم دوم، ساکنان زمین، مؤلف با تقسیم بندیهایی تحت عناوین نوع و باب، ابتدا بحث مفصّلی در مقایسه میان سرزمینهای شرق اسلامی (که
مصر را هم، جز
قاهره، جزو شرق گرفته) با
غرب اسلامی و بیان مفاخرات و مزیتهای هرکدام عرضه کرده است. وی در این گفتار درصدد پاسخگویی به
ابن سعید مغربی (متوفی
۶۸۵ق) برآمده که در کتاب
المُغرب فی حُلِی المَغرب از برتری مسلمانان
مغربی بر مسلمانان مشرقی سخن گفته بوده است.
به همین سبب ابن فضل اللّه عمری در ادامه قسم دوم کتاب، برای اثبات برتری شرقیان فصلهای مجزا و مفصّلی را به بازنوشتن زندگینامه محدّثان، فقیهان، نحویان، عالمان معانی و بیان، صوفیان، فیلسوفان، طبیبان و موسیقیدانان، اختصاص داده است.
ابن فضلاللّه عمری حق عظیم و ناگزاردنی بر دانشنامههای بعد از خود، به ویژه بر اثر بی مانند
قَلْقَشندی (متوفی ۸۲۱)،
صبح الاعْشی فی صِناعه الانشا، دارد. قلقشندی، در مجموع، بیش از سیصدبار به نوشتههای ابن فضل اللّه عمری در مسالک الابصار استشهاد و استناد کرده است.
کتاب قلقشندی، چنانکه از نامش پیداست، مختص موضوع انشاست، اما همچنان که عنوان کتاب ابن فضل اللّه عمری (ممالک و مسالک) مانع از ورود مؤلف آن به حوزههای دیگر نشده، قلقشندی نیز خود را صرفاً به انشا محدود و منحصر نساخته است. بااین همه، باببندی کتاب او که در ده «مقاله» عرضه شده، جملگی بر مدار دبیری و انشاست. مثلاً مقاله دوم، باعنوان مسالک و ممالک، انباشته است از اطلاعات جغرافیایی، تاریخی و تشکیلات دیوانی بهویژه در مصر و
شام. یا در مقاله هشتم درباره آیینها و فرقههای مذهبی نسبتاً به تفصیل سخن گفته شده است. همچنانکه بقیه مقالات نیز از اطلاعاتی در زمینههای نام برده خالی نیست.
بنیاد دائرة المعارف اسلامی، دانشنامه جهان اسلام، برگرفته از مقاله «دانشنامهنگاری»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۸/۲۷.