• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خُسْر (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خُسْر (به ضم خاء و سکون سین) از واژگان قرآن کریم به معنای كم شدن و كم كردن است.
خسار مجموعاً سه بار در قرآن آمده است.
مشتقات خُسْر که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
خُسْراً (به ضم خاء و سکون سین) به معنای خسران؛
خَساراً (به فتح خاء) به معنای هلاكت؛
خَسِرُوا (به فتح خاء و کسر سین) به معنای زيان انداختند؛
لا تُخْسِرُوا (به ضم تاء و سکون خاء) به معنای كاستى نكنيد؛
يُخْسِرُونَ‌ (به ضم یاء و سکون خاء) به معنای كم مى‌گذارند؛
الْخاسِرِينَ‌ (به کسر سین و راء) به معنای زيان‌كاريد؛
الْخُسْرانُ‌ (به ضم خاء و سکون سین) به معنای زيان؛
خاسِرَةٌ (به کسر سین و فتح راء) به معنای زيان‌بار؛
خْسَرُونَ (به سکون خاء و فتح سین) به معنای زيان‌كارترند؛
تَخْسِيرٍ (به فتح تاء و سکون خاء) به معنای جز به خسران انداختن است.


خُسْر به معنای كم شدن و كم كردن است.
همچنين خسران نیز به همین معنا آمده است.
در مجمع ذيل آیه ۲۷ بقره خسران را نقصان رأس المال و از بين رفتن آن گفته است (زيان) و خسر بر وزن فلس، فرس، قفل و عنق آمده است.


به مواردی از خُسْر که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - خُسْرٍ (آیه ۲ سوره عصر)

در قرآن مجيد فقط بر وزن قفل به كار رفته است مثل‌:
(وَ الْعَصْرِ • إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي‌ خُسْرٍ)
(به عصر سوگند، كه انسان‌ها همه در زيانند.)


۲.۲ - خُسْراً (آیه ۹ سوره طلاق)

(وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً)
(و عاقبت كارشان خسران بود.)
امّا خَسار در مجمع ذيل آيه ۲۷ بقره آن را هلاكت،
در صحاح، ضلالت و هلاكت، در قاموس، ضلالت و زیان نقل شده است.


۲.۳ - إِلَّا خَساراً (آیه ۸۲ سوره اسراء)

(وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ‌ إِلَّا خَساراً)
على هذا معنى‌ آن است كه «قرآن ظالمان را جز هلاكت و ضلالت نمی‌افزايد.»


۲.۴ - خَسِرَ (آیه ۳۱ سوره انعام)

ناگفته نماند: فعل خسر از باب علم يعلم در قرآن مجيد هم لازم آمده و هم متعدى. مثل‌:
(قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ.)
«آنان كه لقاء اللّه را تكذيب كردند حقّا كه به زيان افتادند.»


۲.۵ - خَسِرُوا (آیه ۱۲ سوره انعام)

(الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‌)
«آنان كه خود را به زيان انداختند ايمان نمی آورند.»


۲.۶ - لا تُخْسِرُوا (آیه ۹ سوره الرحمن)

بايد دانست كه: خُسر، خُسران و خَسار يک معنى بيش‌تر ندارد و آن نقصان و كم شدن است؛ چنان كه صريح آيه‌:
(وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ‌)
(و در سنجش كاستى نكنيد.)


۲.۷ - يُخْسِرُونَ‌ (آیه ۳ سوره مطففين)

(وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ‌ يُخْسِرُونَ‌)
(ولى هنگامى كه براى ديگران پیمانه يا وزن مى‌كنند، كم مى‌گذارند.)
اين كه ضلالت و هلاكت را از معانى آن شمرده‌اند بدان جهت است كه ضلالت و هلاكت يک نوع نقصان و زيان است.


۲.۸ - خَسِرَ (آیه ۱۱ سوره حج)

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‌ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‌ وَجْهِهِ‌ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ‌ الْمُبِينُ‌
(و بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‌پرستند، اگر دنيا به آن‌ها رو كند و خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى‌كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آن‌ها برسد، دگرگون مى‌شوند و به كفر رو مى‌آورند؛ به اين ترتيب هم دنیا را از دست داده‌اند و هم آخرت را و اين همان خسران و زيانِ آشكار است.)
در قرآن مجيد فقط اين آيه است كه‌ (خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ) آمده است و اين بدان جهت است كه شخص متلوّن در دنيا نفاقش در اثر پيش آمدها روشن شده و مشتش باز می‌شود و حيثيّت و اعتبارش از بين می‌رود و خوار و بی‌قدر می‌گردد و نيز در آخرت خاسر و ذليل خواهد بود. راجع به اين آيه، مطلبى در «حرف» گذشت.


۲.۹ - الْخاسِرِينَ‌ (آیه ۱۵ سوره زمر)

(فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌ الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ‌ الْمُبِينُ‌)
(پس شما هر چه را جز او مى‌خواهيد بپرستيد كه زيان‌كاريد. بگو: زیان‌کاران واقعى كسانى هستند كه سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‌اند. آگاه باشيد زيان آشكار همين است.)


۲.۱۰ - الْخاسِرِينَ‌ (آیه ۴۵ سوره شورى)

نظير اين آيه، آيه ۴۵ شوری است كه فرموده‌:
(وَ تَراهُمْ يُعْرَضُونَ عَلَيْها خاشِعِينَ مِنَ الذُّلِّ يَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِيٍّ. وَ قالَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌ الَّذِينَ‌ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ الظَّالِمِينَ فِي عَذابٍ مُقِيمٍ‌)
(و آن‌ها را مى‌بينى كه بر آتش عرضه مى‌شوند در حالى كه از شدّت ذلّت سرافكنده‌اند و زير چشمى به آن نگاه مى‌كنند و كسانى كه ايمان آورده‌اند مى‌گويند: زيان‌كاران واقعى آنانند كه سرمايه وجود خود و خانواده خويش را در روز قيامت از دست داده‌اند؛ آگاه باشيد كه ستمکاران آن روز در عذاب دائم هستند!)
منظور از اين سخن كه زيان‌كاران و هلاكت يافتگان، خود و اهل خويش را در روز قيامت به زيان انداخته‌اند. يعنى چه؟
زيان‌كار فقط خودش را به هلاكت می‌اندازد اين چه ربطى به اهل دارد؟ آن وقت چرا فقط در قيامت به زيان می‌اندازد حال آن كه عمل و رفتار و تلقين او در دنيا نيز درباره اهلش اثر دارد؟
گفته‌اند: چون زيان‌كاران ضلالت خود را بر اهل بيت و خواصّ خويش تحميل می‌كنند بدين علّت آن‌ها را نيز خاسر می‌كنند.
ولى اين كلّيت ندارد. (و إِنَ‌ الْخاسِرِينَ‌...) جمع محلّى به الف و لام مفيد كليّت است يعنى همه خاسرين چنين‌اند. احتمال نزديک به يقين آن است كه مراد از (أَهْلِيهِمْ) اهل آخرت است كه از عمل به وجود می‌آيد چنان كه به احتمال قوى مراد از اهل در آيه‌ (يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً وَ يَنْقَلِبُ إِلى‌ أَهْلِهِ مَسْرُوراً)
(به زودى به آسانى به حساب او رسيدگى مى‌شود و خوشحال به سوى خانواده‌اش باز مى‌گردد.) اهل عمل است. اهلی كه از عمل انسان توليد شده، و ربطى به اهل اين دنيا ندارد. در اين صورت چون زيان‌كاران عمل صالح ندارند در آخرت اهل ندارند. يعنى اهل خود را هلاک كرده و از بين برده‌اند.
به نظر می‌آيد: منظور از (خسروا، خسران) از بين بردن تمام رأس المال و زيان كلّى است، يعنى نه از نفوسشان سرمايه‌اى مانده و نه اهلى براى آن‌ها به وجود آمده است و (خسران) در آيه متعدى است در الميزان، بعد از ذكر قول اوّل احتمال فوق را نقل و پسنديده است و در مجمع آن را به حسن كه يكى از مفسران است نسبت می‌دهد و از ابن عباس نقل می‌كند: براى هر كس در بهشت منزلى و اهلى هست، هر كه اطاعت خدا كرد به او داده می‌شود و هر كه نافرمانى نمود به آتش می‌رود و منزل و اهلش به اهل طاعت تحويل می‌گردد و اين است معنى‌ (أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ‌.) اين سخن با آيه ما نحن فيه قابل تطبيق است.


۲.۱ - خُسْرٍ (آیه ۲ سوره عصر)

(وَ الْعَصْرِ • إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي‌ خُسْرٍ • إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ)
(به عصر سوگند، كه انسان‌ها همه در زيانند؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند و يكديگر را به اداى حق سفارش كرده و يكديگر را به استقامت و شكيبايى توصيه نموده‌اند.)
به نظر می‌آيد مراد از «خسر» كم شدن معمولى و از بين رفتن عمر است و اين يک حساب طبيعى است. هر كسى با دنيا آمدن عمر و زندگانيش شروع می‌شود و با مردن پايان می‌يابد. گذشت زمان به تدريج از عمر آدمى می‌كاهد. على هذا همه در نقصان و كم شدن‌اند.
اگر گویى: اين حكم شامل همه است، صالح و طالح هر دو چنين‌اند پس چرا اهل ايمان و نيكوكاران استثنا شده‌اند؟
گویيم: قرآن مجيد دنيا و آخرت را يک جا حساب می‌كند و آن دو را از هم جدا نمی‌داند. در اين صورت اگر دو دانه گندم را كه يكى بريان شده و سلول زنده‌اش مرده و يكى عادى است در زمين بكاريم هر دو مى‌پوسند و تلخ می‌گردند ولى اوّلى فقط می‌پوسد و چيزى از آن باقى نمى‌ماند، امّا دوّمى در حال پوسيدن و تلخ شدن جوانه می‌زند، ريشه می‌دواند، سر از خاک بيرون می‌كند و به چيز ديگر كه عالى و قوى و پر بركت است تبديل می‌گردد.
حساب مؤمن و کافر همين است. كافر فقط تباه و تمام می‌شود، به تدريج زندگانى و مهلت خود را از دست می‌دهد ولى مؤمن در حال كم شدن به شى‌ء ديگر كه عالى و قابل بقاست تبديل می‌گردد البته با توأم بودن حساب دنيا و آخرت.


۲.۱۲ - خَساراً (آیه ۸۲ سوره اسراء)

(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً)
(و از قرآن، آن‌چه شفا و رحمت براى مؤمنان است، نازل مى‌كنيم؛ ولى ستمكاران را جز خسران و زيان نمى‌افزايد.)


۲.۱۳ - خَساراً (آیه ۳۹ سوره فاطر)

(وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً)
(و نيز كفرشان جز زيان و خسران چيزى بر آن‌ها اضافه نمى‌كند.)


۲.۱۴ - خَساراً (آیه ۲۱ سوره نوح)

(قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَ وَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا)
(نوح بعد از نوميدى از هدايت آنان گفت: «پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آن‌ها نيفزوده است.)
همه با ضلالت تطبيق می‌شود.
آيه اوّل كه درباره قرآن است حاكى از آن است كه قرآن نسبت به مؤمنان رحمت و شفاى دردهاى درونى و بيرونى است ولى براى کفّار موجب فزونى ضلالت و تباهى است. آن‌ها قرآن را می‌شنوند و به آن اعتنا نمی‌كنند و حجّت بر ايشان تمام می‌شود و آن سبب زيادت خسار است. در دنيا همه چيز از جهتى خير و به مناسبتى شرّ است. همچنين است قرآن مجيد نسبت به اشخاص ستمگر شرّ می‌باشد.


۲.۱۵ - خاسِرَةٌ (آیه ۱۰ سوره نازعات)

(أَ إِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِي الْحافِرَةِ ... قالُوا تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ)
(مى‌گويند: «آيا ما به زندگى مجدد باز مى‌گرديم؟! آيا هنگامى كه استخوان‌هاى پوسيده‌اى شديم ممكن است زنده شويم)؟!»، مى‌گويند: «اگر اين گونه، بازگشتى‌ است زيان‌بار!»)
(حافرة) چنان كه در «حفر» گذشت به معنى خلقت اوّل است.
كفّار كه آيات قيامت را مى‌شنيدند می‌گفتند: يعنى چه بميريم، خاک شويم، باز به خلقت اوّل برگرديم؟! اين برگشت زيان‌بار و بى‌فايده است. حالا كه اين طور است چرا مى‌ميريم؟! «(كَرَّةٌ خاسِرَةٌ): اى غير نافعة» (اقرب) بعضى گمان كرده‌اند: مراد از (كَرَّةٌ خاسِرَةٌ) آن است كه كفّار عذاب را تصديق می‌كردند و می‌گفتند: اگر زنده شديم بدبخت خواهيم بود. ولى به نظر ما اين سخن صحيح نيست زيرا آن‌ها عذاب اخروى را باور نداشتند.
بلكه به ظنّ قوى مراد آن است كه در اوّل گفتيم. معنى آيه چنين می‌شود: می‌گويند: آيا ما پس از پوسيدن به خلقت اوّل مردود و باز گردانده خواهيم شد ... اين عودت و رجعت زيان‌بار و بى‌حاصل است.


۲.۱۶ - الأَ خْسَرُونَ (آیه ۲۲ سوره هود)

(لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَ خْسَرُونَ)
(بى ترديد آن‌ها در آخرت، از همه زيان‌كارترند!)
(اخسرون) اسم تفضيل است و حكايت از آن دارد كه در روز قيامت بعضى‌ها خاسر و بعضى‌ها اخسراند. می‌شود گفت كه اهل عذاب همه اخسراند چنان كه در «احسن» گذشت. ولى از قرآن مجيد پيداست كه اهل عذاب در عذاب متفاوت‌اند مثل‌ (إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) (منافقان در پايين‌ترين دركات و طبقات دوزخ قرار دارند.)
لذا بهتر است بگوییم: اسم تفضيل داراى مفهوم است.


۲.۱۷ - تَخْسِيرٍ (آیه ۶۳ سوره هود)

(فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ)
«مرا جز به خسران انداختن و تباه كردن نمی‌افزایید.»



خسار مجموعاً سه بار در قرآن مجيد آمده است.


۱. قرشی بنابی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲۴۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۸۱.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۲۸۶.    
۴. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۲، ص۲۰.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۰.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۱۰.    
۸. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۴۹.    
۹. عصر/سوره۱۰۳، آیه۱-۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶۰۱.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶۰۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۰۹.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۶۲.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۵.    
۱۶. طلاق/سوره۶۵، آیه۹.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۵۹.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۵۴۴.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۲۴.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۱۱۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۶۵.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۱۰.    
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۰.    
۲۵. جوهری، ابونصر، الصحاح‌ تاج اللغه و صحاح العربیةه، ج۲، ص۶۴۵.    
۲۶. فیروز آبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۲، ص۲۰.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۲۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۴-۲۵۵.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۴.    
۳۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷-۱۹۸.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.    
۳۲. انعام/سوره۶، آیه۳۱.    
۳۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۷۸-۷۹.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۵۶-۵۷.    
۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۶۴.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۵۲.    
۳۷. انعام/سوره۶، آیه۱۲.    
۳۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۳۶.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۲۷.    
۴۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۸، ص۲۴.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۱.    
۴۲. الرحمن/سوره۵۵، آیه۹.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۳۱.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۴.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۰۰.    
۴۸. مطففین/سوره۸۳، آیه۳.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۹.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۳۰.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۶۳.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۸۷.    
۵۴. حج/سوره۲۲، آیه۱۱.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۳۳.    
۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۹۴.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۵۰.    
۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۸۹.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۲۰.    
۶۰. زمر/سوره۳۹، آیه۱۵.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۰.    
۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۳۷۸.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۴۸.    
۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۵۸.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۶۹.    
۶۶. شوری/سوره۴۲، آیه۴۵.    
۶۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۸.    
۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۹۷.    
۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۶۶.    
۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۶۲.    
۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۵۳.    
۷۲. انشقاق/سوره۸۴، آیه۸-۹.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۹.    
۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۴۰۲.    
۷۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۴۳.    
۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۹۵-۳۹۶.    
۷۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۹.    
۷۸. عصر/سوره۱۰۳، آیه۱-۳.    
۷۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۶۰۱.    
۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۶۰۹.    
۸۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۵۶.    
۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۶۲.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۱۵.    
۸۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۸۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۰.    
۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۲۵۲.    
۸۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۱۸۲.    
۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۹۷.    
۸۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۶۷۳.    
۹۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۹.    
۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳۹.    
۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۷۵.    
۹۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۵۳.    
۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۳۵۰.    
۹۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۴۲.    
۹۶. نوح/سوره۷۱، آیه۲۱.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۰.    
۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۳.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۵، ص۳۴۷.    
۱۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۴۶.    
۱۰۱. نازعات/سوره۷۹، آیه۱۰-۱۲.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۳.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۰۱.    
۱۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۸۶.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۷۱.    
۱۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۵۳.    
۱۰۷. هود/سوره۱۱، آیه۲۲.    
۱۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۴.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۲۸۵.    
۱۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۹۲.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۳۴.    
۱۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۲۹.    
۱۱۳. نساء/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۱۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۱.    
۱۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۱۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۱۳.    
۱۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۰.    
۱۱۹. هود/سوره۱۱، آیه۶۳.    
۱۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۴۶۵.    
۱۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۳.    
۱۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۸۵.    
۱۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۵.    
۱۲۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۲.    
۱۲۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۹.    
۱۲۶. نوح/سوره۷۱، آیه۲۱.    



قرشی‌بنایی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «خسر»، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۶.    






جعبه ابزار