خَلاق (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَلاق (به فتح خاء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای نصیب و بهره است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، مانند:
اَخلاق (به فتح الف) به معنای کهنه شدن و کهنه کردن و
اِخْلیلاق (به کسر الف و سکون خاء) به معنای خلیق و لایق و آماده شدن،
خَلائق (به فتح خاء) هم جمع خَلق (بر وزن عقل) و هم جمع خلق آمده است.
خَلاق به معنای نصیب و بهره آمده است.
اَخلاق به معنای کهنه شدن و کهنه کردن، لازم و متعدی هر دو آمده است.
اِخلیلاق به معنای خلیق و لایق و آماده شدن است. «اخلولق السحاب: استوی و صار خلیقا ان یمطر»
آن فقط یکبار در نهج آمده است.
خَلائق هم جمع خلق (بر وزن عقل) و هم جمع خلق آمده است.
خَلاق به معنای نصیب و بهره چنانکه در
خطبه ۸۳ آمده است.
«وَخَلَّفَ لَكُمْ عِبَراً مِنْ آثَارِ الْمَاضِينَ قَبْلَكُمْ، مِنْ مُسْتَمْتَعِ خَلاَقِهِمْ» (و از آثار گذشتگان برایتان عبرتها ذخیره کرده، لذّتهایی که از
دنیا بردند)
(شرحهای خطبه:
)
اخلاق به معنای کهنه شدن و کهنه کردن، چنانکه
امام علی (علیهالسلام) فرموده:
«إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً، وَأَخْيَبَهُمْ سَعْياً، رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ آمَالِهِ، وَلَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ» «زیانکارترین مردم در
معامله، و ناکامترین آنها در تلاش، مردی است که بدن خود را در
طلب آمالش کهنه کرده و مقدرات مانع رسیدن بخواستهاش شده است.»
(شرحهای حکمت:
)
اِخلیلاق به معنای خلیق و لایق و آماده شدن است.
«حَتَّى إِذَا اخْلَوْلَقَ الاَْجَلُ، وَاسْتَرَاحَ قَوْمٌ إِلَى الْفِتَنِ... وَلَمْ يَسْتَعْظِمُوا بَذْلَ أَنْفُسِهِمْ فِي الْحَقِّ» «تا چون
اجل لائق تمام شدن شد، و قومی بسوی فتنهها رفتند، بذل نفس خود را در راه حق بزرگ و لائق ندانستند.»
(شرحهای خطبه:
)
واژه اِخلیلاق یک بار در نهج آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «خلاق»، ج۱، ص۳۶۲.