حکم افشاگری (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در
آیات قرآن به برخی از احکام
افشاگری اشاره شده است.
حرمت افشاى رازهاى
پیامبر صلیاللهعلیهوآله:
«وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ • إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما ...؛
به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامىكه وى آن را نزد يكى ديگر از همسران پيامبر افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، پيامبر قسمتى از آن را بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود (تا او شرمنده نشود)؛ ولى هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد، او گفت: چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخت؟! فرمود: خداوند دانا و آگاه مرا با خبر ساخت! اگر شما دو همسر پيامبر از كار خود
توبه كنيد به نفع شماست، زيرا دلهايتان از
حق منحرف گشته....»
حرمت بازگويى رازهاى
مسلمانان به بيگانگان:
۱. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا يَأْلُونَكُمْ خَبالًا وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ...؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد. آنها از هر گونه شرّ و فسادى درباره شما، كوتاهى نمىكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. نشانههاى دشمنى از سخنانشان آشكار شده؛ و آنچه در دلهايشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است....»
۲. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً ...؛
آيا چنين پنداشتيد كه به حال خود رها مىشويد در حالى كه خداوند هنوز كسانى را كه از شما
جهاد كردند، و غير از خدا و پيامبرش و مؤمنان را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، از ديگران مشخّص نساخته است؟!....»
۳. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ ... تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِما أَخْفَيْتُمْ وَ ما أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! ... شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مىسازيد از همه داناترم. و هر كس از شما چنين كند، از راه راست گمراه شده است.»
جواز افشاى
گناه ديگرى، براى دفع
اتّهام از خود:
«قالَ هِيَ راوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكاذِبِينَ؛
يوسف گفت: او مرا به كامجويى از خود دعوت كرد! و در اين هنگام، شاهدى از
خانواده آن زن
شهادت داد كه: اگر پيراهنش از پيش رو پاره شده، آن زن راست مىگويد؛ و او از دروغگويان است.»
از اينكه
حضرت یوسف علیهالسلام در مقام دفع اتهام از خود گفت كه او (
زلیخا) مرا با اصرار به سوى خود دعوت كرد، مىتوان استفاده كرد كه چنين دفاعى از خود جايز است.
حرمت افشا و پخش اخبار امنيّتى و نظامى:
«وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَلِيلًا؛
و هنگامى كه خبرى اميد بخش يا نگران كننده به آنها برسد، بدون تحقيق، آن را شايع مىسازند؛ در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايانشان باز گردانند، كسانى كه قدرت تشخيص كافى دارند، از ريشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. و به آنها اطلاع خواهند داد و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه كمى، از
شیطان پيروى مىكرديد (و گمراه مىشديد).»
حرمت افشاى عيوب ديگران:
«لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً؛
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها ى ديگران را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.»
ناخشنودى خداوند «لايحبّ اللّه» كنايه از نهى الهى و جعل حرمت است و تهديد ذيل آيه «وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماً» مؤيّد اين برداشت است.
در اين آيه از كشف عيوب خلق نهى شده است، زيرا هرگاه محبّت به فعل تعلّق بگيرد معنايش اراده است. (بنابراين لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ) يعنى خداوند چنين كارى را اراده نكرده و مجاز ندانسته است.
جواز افشاگرى مظلوم عليه ظالم، نسبت به
ظلم او:
۱. Kلا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَمِيعاً عَلِيماًY
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها ى ديگران را اظهار كند؛ مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.»
مناسبت حكم و موضوع اقتضا مىكند كه گفته شود مقصود از اظهار عيوب ظالم گفتارى است كه مظلوم به وسيله آن ستمگرى ظالم را نسبت به خودش بيان كند و به افشاگرى آن بپردازد، بنابراين مظلوم حق ندارد بديهاى ديگر ظالم را كه رابطهاى با ظلم او ندارد افشا نمايد.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۱، ص۱۸۴، برگرفته از مقاله «حکم افشاگری»