حِفْظ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حِفْظ (به کسر حاء و سکون فاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای نگهداری و مراقبت است.
مشتقات
حِفْظ که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
حافِظ (به کسر فاء) به معنای نگهبان؛
حَفِیظ (به فتح حاء و به کسر فاء) به معنای حافظ و نگاهبان؛
یَحْفَظُونَه (به فتح یاء، سکون حاء و فتح فاء) به معنای او را حفظ میکنند؛
لَحافِظِین (به کسر فاء و ضاد) به معنای نگاهبانان؛
حَفَظَة (به فتح حاء، فاء و ضاد) به معنای مراقبان است.
حِفْظ به معنای نگاهداری و مراقبت است.
به مواردی از
حِفْظ که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(اِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ.) «هیچ کس نیست مگر بر او نگهبانی هست.»
حفیظ به معنی حافظ و مبالغه است.
(اِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ.) (
پروردگارم حافظ و نگاهبان هر چيز است.)
(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ.) «برای
انسان از پس و پیش تعقیبکنندگانی هست او را از امر خدا حفظ میکنند.»
ظاهرا مراد از «امر اللَّه» تصادفات و بلاها است اگر از معقبات مراد
ملائکه باشد قهرا به اعتبار جماعت است و تانیث لفظی است یعنی جماعت معقّبات در «تلو» گذشت
که
صفت ملائکه با الف و تا جمع بسته نمیشود. با توجّه به آیه قبل که حاکی از علم و اطلاع
خدا از اعمال
بندگان است میشود گفت که این تعقیبکنندگان نویسندگان اعمال و در عین حال حافظ انسانند.
(وَ اِنَّ عَلَیْکُمْلَحافِظِینَ کِراماً کاتِبِینَ.) (به يقين نگاهبانانى بر شما گمارده شده)
(وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّی اِذا جاءَ اَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ.) (و اوست كه بر بندگان خود تسلّط كامل دارد و مراقبانى بر شما مىگمارد؛ تا زمانى كه
مرگ يكى از شما فرا رسد؛ در اين هنگام، فرستادگان ما جان او را مىگيرند و آنها در نگاهدارى حساب عمر و اعمال بندگان، كوتاهى نمىكنند.)
ممکن است مراد از «رُسُلُنا» همان
(حَفَظَةً) بوده باشند در این صورت با ملاحظه آیه
(وَاِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ...) که گذشت معنی چنین میشود که
ملائکه هم حافظ و هم کاتباند و هم آنها هستند که وقت رسیدن مرگ، انسان را قبض میکنند و این منافی
(یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ) نیست زیرا خدا توفّی را هم به خود و هم به رسل و هم به
ملک الموت نسبت داده است مثل خدا باغ را آبیاری کرد، من کردم، باغبان کرد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حفظ»، ج۲، ص۱۵۵-۱۵۶.