حسن جوری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسن جوری، رهبر معنوی سلسله
سربداران بود.
از
تاریخ تولد و آغاز زندگانی وی اطلاعی در دست نیست. برخی دانستهها درباره وی، مربوط به نامهای است که خودش به
امیرمحمدبیک جانی قربانی ، حاکم وقت
طوس و
مشهد ، نگاشته است. متن این نامه را
حافظ ابرو و
میرخواند و مرعشی،
با اندکی اختلاف، آوردهاند.
حسن جوری در روستای جور، از توابع
نیشابور ، به
دنیا آمد و هفت تا هشت سال در مدارس آنجا به تحصیل
علوم دینی و بحث و مجادله علمی پرداخت.
وی برای آگاهی از
حقیقت، آموزههای ائمه فِرَق را فراگرفت و از اختلافنظرها و اعتقادات آنان آگاه شد و به مقام استادی رسید.
سپس برای دیدار شیخخلیفه به
سبزوار رفت و سخنان وی را شنید و در سلک
مریدان وی درآمد.
در این زمان، مریدان شیخ
خلیفه روبهفزونی بودند. برخی از
فقها شیخ را
مرتد شناختند و مردم را از شنیدن صحبتهای وی منع نمودند.
سرانجام در ۲۲
ربیعالاول ۷۳۶، شیخ خلیفه را در
مسجد سبزوار حلقآویز یافتند.
پس از کشته شدن شیخ خلیفه، مریدان وی به حسن جوری پیوستند و او جانشین شیخخلیفه شد، اما در سبزوار نماند.
به قصد
تبلیغ تعالیم شیخخلیفه و گردآوری مریدان بیشتر به سفرهای تبلیغی رفت. وی در ۲۳ ربیعالاول ۷۳۶ به نیشابور رفت و در آن
شهر در اختفا بود تا اینکه مردم از جای او آگاهی یافتند. به همین سبب، به
مشهد و از آنجا به ابیورد و خبوشان رفت. پنج ماه درسفر بود تا اینکه در
شوال ۷۳۶ به
عراق عجم رفت و یک سال و نیم در آن نواحی تبلیغ کرد. سپس به
خراسان برگشت و در اوایل
محرّم ۷۳۹ به
ماوراءالنهر و
بلخ و
ترمذ رفت و پس از آن به
هرات بازگشت و از آنجا به
خواف و
قهستان رفت و تصمیم گرفت به
کرمان سفر کند، اما به سبب سختی راه، سفرش انجام نپذیرفت و به مشهد و در ۷۳۹ به نیشابور بازگشت و بیشتر اهالی نیشابور
مرید وی شدند.
انگیزه حسن جوری از این سفرها، علاوه بر تبلیغ و اشاعه تعالیم شیخخلیفه، گریز از
توطئه و
ستم دشمنان بود.
تبلیغات حسن جوری و
دعوت وی برای
قیام مردم، در پوشش
تصوف صورت میگرفت و به اینترتیب، طریقتی صوفیانه به وجود آمد که بعدها
طریقت شیخخلیفه و حسن جوری خوانده شد.
حسن جوری نام مریدانش را در دفتری ثبت میکرد و میگفت: «حالا وقت اختفاست». وی به آنان میگفت که هرگاه وقت ظهور برسد، آنان باید آماده نبرد شوند ولی تا آن زمان باید منتظر بمانند و به حرفه خود مشغول باشند. بیشتر مریدانِ وی از صاحبان حِرَف بودند.
با افزایش مریدان حسن جوری، بر نگرانی و وحشت فقهای
سنّی مذهب افزوده شد. به همین سبب، دشمنان او کوشیدند تا
امیر ارغونشاه را برضد وی برانگیزند.
ارغونشاه، امیرمحمد باسق را نزد حسن جوری فرستاد تا درباره او و یارانش تحقیق کند. امیرمحمد باسق با حسن جوری مذاکره کرد و او و یارانش را مردمانی نیک معاش دانست و به وساطت او، ارغونشاه از دستگیری حسن جوری منصرف شد. اندکی بعد، حسن جوری از قهستان به سوی عراق عجم حرکت کرد و به
دستجردان رفت، اما به سبب سختی راه و جمع کثیری که همراه وی بودند، این سفر ناتمام ماند و او به مشهد بازگشت.
بار دیگر،
مشایخ و
فقها به حکام نامه نوشتند و آنان را برضد حسن جوری برانگیختند. ارغونشاه به مشهد ایلچی فرستاد. ایلچی نیز پس از صحبت با حسن جوری قانع شد و بازگشت.
پس از دو ماه، حسن جوری با گروهی از درویشان، به قصد عزیمت به
حجاز ، به قهستان رفت، اما ارغونشاه ممانعت کرد و از وی عذرخواهی نمود.
سرانجام ارغونشاه دست از حمایت حسن جوری برداشت و در ۷۳۹ او را دستگیر و در
قلعه طاق / طاک/ تاک در یازر زندانی کرد.
چندی بعد، وجیهالدین
مسعود، از امرای
سربداران ، به یازر
حمله کرد و حسن جوری را آزاد ساخت که همراه او به سبزوار رفت.
حسن جوری دو ماه در
سبزوار اقامت گزید. درویشانی که تا آن زمان در اختفا بودند، نزد وی رفتند. مردم ولایات خراسان از وضع پریشان خود و
قتل و
غارت و
ستم حکام نزد وی
شکایت کردند و ابراز داشتند که دیگر جایز نیست در مقابل
ظلم و ستم سکوت کنند و باید
فتنه مغولان را فرونشانند. حسن جوری پاسخ داد که تاکنون پیشوایی نکرده است و این سخن را باید با پیشوایان
دین مطرح کرد و اگر آنان صلاح را در قیام بدانند، او نیز در این
امر مساعدت خواهد کرد.
تمامی ائمه، مشایخ و پیشوایان
بیهق و نیشابور اتفاق کردند که دفع ظلم برای رهایی
مسلمانان واجب است.
بنابر این
فتوا و درخواست وجیهالدین
مسعود، حسن جوری به سربداران پیوست.
در این زمان،
امیر ارغونشاه در ملازمت تغاتیمور به عراق رفته بود و پسرش،
امیر محمدبیک جانی قربانی، بر
امور خراسان رسیدگی میکرد.
امیرمحمد در نامهای به حسن جوری، او را از همراهی با وجیهالدین برحذر داشت. حسن جوری نیز در پاسخ، خبر داد که به سربداران پیوسته است.
حافظ ابرو
مریدان حسن جوری را شیخیان و درویشان خوانده و
ابنبطوطه به صراحت حسن جوری را
رافضی شمرده است.
سربداران حسن جوری را به
خلافت خود برداشتند و وی آنان را به
عدل و داد فرا خواند. از آن پس، قدرت معنوی و سازمانیافته درویشانِ پیرو حسن جوری با قدرت نظامی وجیهالدین
مسعود پیوند خورد. وجیهالدین و حسن جوری در ۷۳۹ نیشابور و سبزوار را
تصرف کردند و بر توابع این ولایات نیز مسلط شدند و ملازمان
امیر ارغونشاه را از آنجا بیرون راندند.
در این اثنا، تغاتیمور در نامهای به حسن جوری او را به فرمانبرداری از خود دعوت کرد. حسن جوری نیز به وی پیغام داد که
پادشاه و ما باید از
خدا اطاعت کنیم و هرکس خلاف دستورهای
قرآن عمل کند، عصیانگر است و بر دیگران واجب است تا برای دفع او قیام کنند.
تغاتیمور با شنیدن پاسخ حسن جوری لشکری فراهم آورد.
به نوشته
میرخواند ،
سپاهیان تغاتیمور هفتاد هزار تن و سپاهیان وجیهالدین
مسعود و حسن جوری سه هزار تن بودند.
محل وقوع
جنگ را حافظ ابرو
در بیهق، میرخواند
در کنار رود
گرگان و
دولتشاه سمرقندی در کنار
رود اترک گزارش نمودهاند. این نبرد در ۷۴۱ بهوقوع پیوست.
تغاتیمور برادرش،
امیر شیخعلی گاون، را فرمانده سپاهیان کرد.
سربداران پیروز شدند، امیرشیخعلی گاون کشته شد و لشکریان تغاتیمور نیز منهزم گشتند. پس از این شکست،
امیر ارغونشاه و امرای دیگر به اطراف گریختند و
غنیمت بسیاری نصیب سربداران شد. وجیهالدین
مسعود به سبزوار بازگشت و بزرگان و اشراف خراسان به اطاعت او درآمدند.
به نوشته
خوافی ،
پس از این جنگ، وجیهالدین
اسفراین ،
جاجرم ، بی ارجمند،
بسطام ،
دامغان و
سمنان را نیز تصرف کرد.
در آغاز
امر، وجیهالدین
مسعود و حسن جوری متفق بودند، اما خیلی زود اختلافنظر پیدا کردند.
وجیهالدین و یارانش به دنبال حکومتی مقتدر و توسعهطلب بودند و ازاینرو نمیتوانستند برای مدت طولانی، مواعظ تند حسن جوری را ــ که پیوسته مردم را به برابری، برادری و تعدیل
ثروت دعوت میکرد ــ تحمل کنند. از سویی، اهالی نواحی متصرفه سربداران شیعه مذهب نبودند. احتمالاً، حسن جوری میخواست
مذهب تشیع را در همه شهرهای تحت تابعیت سربداران برقرار سازد، اما
مسعود خواهان این روش نبود. دیدگاه کاملاً مذهبی حسن جوری کار را بر وجیهالدین
مسعود مشکل میساخت.
با گسترش محدوده حکومتی سربداران، آنان با آلکرت (حک: ۶۴۳ـ۷۸۳) در هرات همسایه شدند. آلکرت
سنی مذهب و از مخالفان سربداران بودند. اختلاف میان جناح وجیهالدین
مسعود و سایر سربداران، در جنگِ آنان و آلکرت نمایان شد. این
جنگ ، که به نبرد زاوه مشهور است، در ۷۴۳ میان وجیهالدین
مسعود و حسن جوری از یک سو، و معزالدین حسین کرت از سوی دیگر، رخ داد.
وقتی وجیهالدین
مسعود و حسن جوری بر سبزوار و نیشابور
غلبه یافتند و قوای آنان زیاد شد، مصمم به تصرف تمام خراسان شدند و خواستند تا هرات را
تسخیر کنند.
میرخواند
آغازگر جنگ را معزالدین حسین کرت دانسته است.
بهنوشته وی،
پس از شکست تغاتیمور از سربداران، وی به معزالدین حسین پیغام داد تا به جنگ آنان برود.
این خبر را وجیهالدین
مسعود و حسن جوری شنیدند و به جنگ با وی مصمم شدند. حسن جوری، مولانا نورالدین حمید و حسن حداد را به نمایندگی خود نزد معزالدین حسین کرت فرستاد تا به او پیغام دهند که دست از افعال ناشایست خود بردارد و در غیر این صورت، آماده نبرد باشد. معزالدین حسین کرت نمایندگان حسن جوری را به
قتل رساند.
پس از آن، سپاهیان دو طرف در ولایت خواف، در حدود زاوه، با یکدیگر روبهرو شدند. سپاهیان سربداران پنج هزار تن و سپاهیان معزالدین حسین کرت سی هزار تن بودند.
در ابتدای
امر، لشکر وجیهالدین
مسعود و سربداران پیروز بودند و بسیاری از لشکریان هرات را کشتند، اما در میان جنگ، حسن جوری مجروح و کشته شد.
با مرگ وی صفوف سربداران درهم ریخت. معزالدین حسین کرت لشکر سربداران را تعقیب کرد و آنان را شکست داد.
گفتهاند که قتل حسن جوری در جنگ زاوه به
امر وجیهالدین
مسعود بوده است.
پیکر حسن جوری را به سبزوار بردند و در جوار مزار شیخخلیفه به
خاک سپردند.
وجیهالدین
مسعود نیز به سبزوار بازگشت
و
امیر عزالدین سوغندی جانشین حسن جوری شد.
(۱) ابنبطوطه، رحله ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۲) شیرین بیانی، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۷۵ش.
(۳) ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۵۱ش.
(۴) عبداللّه بن لطفاللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۵) احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ش.
(۶) دولتشاه سمرقندی، کتاب تذکرةالشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۱۹/۱۹۰۱.
(۷) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع
سعدین و مجمع بحرین، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.
(۸) غیاثالدین فریومدی، ذیل مجمع الانساب شبانکارهای، در محمد بن علی شبانکارهای، مجمعالانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۳ش.
(۹) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ محمد حسین تسبیحی، تهران ۱۳۴۵ش.
(۱۰) میرخواند، روضةالصفا.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حسن جوری»، شماره۶۱۷۱.