جسم (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جسم:
(زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ) جسم: «
راغب» در
مفردات مىگويد:
«جسم» چيزى است كه داراى ابعاد سهگانه باشد (طول، عرض و عمق) و اجزاء هر
جسمى از
جسميّت خارج نمىشود هرچند كه قطعه قطعه و جزء جزء شود، چرا كه باز آن جزء، ابعاد دارد.
جمع
«جسم» به صورت
«اجسام» آمده است.
قاموس مىنويسد: «
جسم» در آيه مورد بحث به معنى «بدن و تن» است و آن را در مقابل «روح» گرفته است.
به مواردی از کاربرد
جسم در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَ اللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ) (و پيامبرشان به آنها گفت: «
خداوند «
طالوت» را براى زمامدارى شما برگزيده است.» گفتند: «چگونه او بر ما
حکومت كند، با اينكه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزيده، و او را دردانش و توانايى
جسمانى، فزونى بخشيده است. خداوند، مُلكش را به هر كس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، گسترده است؛ و از لياقت افراد آگاه است.»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه اصطفا و و استصفاء به معناى اختيار و انتخاب است، اصل آن ماده: (صاد- فاء- واو) است كه به معناى چكيده و خالص از هر چيز است. كلمه بسطه به معناى سعة و
قدرت است. اين كلام، جواب به هر دو اعتراض
بنیاسرائیل است.
اما اعتراضشان به اينكه خودشان سزاوارتر به ملک و سلطنت هستند چون داراى شرافت دودمانند، جوابش اين است كه وقتى
خدای تعالی طالوت را براى سلطنت انتخاب كند قهرا او و دودمان او شرافتى پيدا مىكند ما فوق شرافت ساير افراد بنىاسرائيل و ساير دودمانهاى آن، چون فضيلت همواره تابع تفضيل خداى تعالى است، هر كه را او برتر بداند، برتر است.
اما اعتراض دوم آنها كه ملاک پادشاه شدن پول است جوابش را داد به اينكه سلطنت الهيه براى همين است كه ديگر پولدارى ملاک برترى قرار نگيرد، سلطنت و استقرار حكومت در جامعهاى از مردم، تنها و تنها براى اين است كه ارادههاى متفرق مردم كه با نداشتن حكومت همه به هدر مىرفت، در استقرار حكومت همه يک جا متمركز شود، يعنى همه تابع اراده
مسلمانان گردد. تمامى زمامها و اختيارات به يک زمام وصل شده، و سرنخ همه اختيارات به دست يک نفر بيفتد و در نتيجه هر فرد از افراد جامعه به راه كمالى كه خود لايق آن است بيفتد و در اين راه تكامل احدى مزاحم فردى ديگر نشود و هيچ فردى بدون داشتن حق (و فقط به خاطر داشتن ثروت يا
قدرت) جلو نيفتد، و فردى ديگر فقط به خاطر نداشتن ثروت عقب نماند.
سخن كوتاه اينكه: غرض از تشكيل ملک و حكومت اين است كه صاحب حكومت امور جامعه را طورى تدبير كند كه هر فردى از افراد جامعه به كمال لايق خود برسد، و كسى و چيزى مانع پيشرفتش نگردد، و براى چنين حكومت چيزى كه لازم است داشتن دو سرمايه است، يكى علم به تمامى مصالح حيات جامعه و مفاسد آن، و دوم داشتن
قدرت جسمى بر اجراى آنچه كه صلاح جامعه مىداند، و اين دو در طالوت هست:
(وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ.) اما مساله پول دارى، اگر كسى آن را هم دخيل در اين مساله بداند، و از اركان اين كار بشمارد، از جهل و بى خبرى است.
موضوع آيه درباره صفات و خصوصيات «طالوت» است، خداوند او را براى زمامدارى بنى اسرائيل برگزيد و علم و نيز
قدرت جسمىاش را وسعت بخشيد، زيرا وسعت وجودى انسان در پرتو علم و
قدرت است. انسان مىتواند در پرتو دانش و فرزانگى و همچنين نيروى
جسمى كافى، از نظر وجود و هستى وسعت يابد.
(وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَ إِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ) (هنگامىكه آنها را مىبينى، ظاهر آراسته آنان تو را درشگفتى فرو مىبرد؛ و اگر سخن بگويند، به سخنانشان گوش فرا مىدهى؛ امّا گويى چوبهاى خشكى هستند كه به ديوار تكيه داده شده است! هر فريادى از هر جا بلند شود بر ضد خود مىپندارند؛ آنها دشمنان واقعى تو هستند، از آنان برحذرباش! خدا آنها را بكشد، چگونه از حق منحرف مىشوند؟! )
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: ظاهرا خطاب، چون ايشان را ببينى و سخنان ايشان را مىشنوى، خطاب به شخص معينى نيست، بلكه خطابى است عمومى به هر كس كه ايشان را ببيند، و سخنان ايشان را بشنود، چون
منافقین همواره سعى دارند ظاهر خود را بيارايند، فصيح و بليغ سخن بگويند. پس تنها
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مورد خطاب نيست.
منظور اين است كه بفهماند منافقين چنين وضعى به خود مىگيرند: ظاهرى فريبنده، و بدنى آراسته دارند به طورى كه هر كس به آنان برخورد كند از ظاهرشان خوشش مىآيد، و از سخنان شمرده و فصيح، به جاى آنان لذت مىبرد، و دوست مىدارد به آن گوش فرا دهد، از بس كه شيرين سخن مىگويند و گفتارشان نظمى فريبنده دارد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «جسم»، ص۳۷۳.