ترجمه عربی در غرب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نهضت ترجمه از آثار دانشمندان عربی و اسلامی در
غرب موجب بهرهبرداری از
تمدن و
دانش مسلمانان و سبب پیشرفت
علم و تمدن غربی شد. در پی به وجود آمدن نهضت ترجمه و ظهور ترجمهها، چهره فرهنگی و علمی
اروپا کاملاً تغییر کرد و حتی بعضی از آثار و اندیشههای یونانی از خطر نابودی محفوظ ماندند.
طی سدههای فرمانروایی
مسلمانان (از
سده دوم تا پنجم) بر بسیاری از سرزمینهای غربی، از جمله
اسپانیا (
اندلس) و بخشهایی از
ایتالیا، دانشمندان غربی با
فرهنگ و
تمدن و
دانش مسلمانان آشنا شدند و توجه آنان به فرهنگ و تمدن اسلامی جلب شد؛ از اینرو، از سده پنجم که
مسیحیان مجدداً بر آن سرزمینها غلبه یافتند، برای پیشرفت و
توسعه فرهنگ و تمدن خود، از منابع و آثار و مراکز علمی و فرهنگی مسلمانان، بویژه از مکتوبات آنان، بهره فراوانی بردند. دانشمندان غربی، علاوه بر
سفر به سرزمینهای مذکور برای کسب
علوم و
معارف اسلامی در مدارس و مراکز اسلامی، مهمترین و اساسیترین راه بهره گرفتن از این علوم را ترجمه آثار علمی عربی میدانستند، زیرا در کتابخانههای اسلامی گنجینههای ارزشمندی از آثار علمی یونانیان که به
عربی برگردانده شده بود وجود داشت و نیز دانشمندان اسلامی در رشتههای گوناگون مانند
فلسفه و
ریاضی و
نجوم و
پزشکی آثاری داشتند که بهرهبرداری از آنها سبب پیشرفت
علم و تمدن غربی شد.
به طور کلی، آشنایی غربیها با
فرهنگ و
تمدن و
دانش مسلمانان ابتدا از طریق
اسپانیا و سپس از طریق
ایتالیا بود. دو شهر تولدو (طُلَیطُله) و سیسیل (صِقِلیه) که از اواخر
سده اول/ اوایل سده هشتم، به ترتیب تا ۴۷۸/ ۱۰۸۵ و ۴۵۳/ ۱۰۶۱، در تصرف مسلمانان بود، بعد از بازپسگیری مسیحیان، به مراکز اصلی ترجمه متون عربی به لاتینی و دیگر زبانهای اروپایی تبدیل شد و مترجمان بسیاری از نقاط گوناگون به این دو شهر آمدند.
در پی به وجود آمدن
نهضت ترجمه و ظهور ترجمهها چهره فرهنگی و علمی
اروپا کاملاً تغییر کرد. بسیاری از آثار یونانی که اصل آنها باقی نمانده بود ولی ترجمه عربی آنها محفوظ بود، با ترجمه به لاتینی، دوباره در
اختیار دانشمندان و محققان غربی قرار گرفت.
هر چند که پیش از این
تاریخ، برای
ترجمه مستقیم برخی متون
یونانی به
لاتینی، بویژه بخشی از آثار
افلاطون و
ارسطو، تلاشهایی صورت گرفته بود و خصوصاً کسانی مثل بوئتیوس (۴۸۰ـ۵۲۴ میلادی) و ژان اسکات اریژن (۱۹۵ـ۲۶۳/ ۸۱۰ ـ ۸۷۷) سهم فراوانی داشتند، ولی عمده آشنایی غربیان با اندیشهها و آثار یونانیان، خصوصاً
سنّت ارسطویی، از طریق ترجمه عربی آن آثار بود.
سیر
نهضت ترجمه در
غرب را، بویژه از
عربی به
لاتینی، میتوان چنین دستهبندی کرد:
این دوره شامل فعالیتهای ترجمه تا اوایل قرن ششم/ دوازدهم میشود. به
گواهی برخی شواهد، در پی کوششهای پراکنده و گهگاه برای پیشرفت
علم، در
قرن سوم/ نهم نیز ترجمه عربی به لاتینی، هر چند اندک، صورت میگرفته است. وجود کتابخانه نسبتاً غنی در
صومعه کاتالونیایی در ریپول که شامل ترجمههایی از آثار علمی عربی بوده است، و نیز گزارشهایی در باره وجود نسخهای خطی از قرن چهارم/ دهم در ریپول، حاوی ترجمه دو رساله در
اسطرلاب از عربی به لاتینی، سوابق ترجمه را قبل از دوره بزرگ ترجمه در قرن ششم/ دوازدهم نشان میدهد.
از معروفترین دانشمندان و نخستین کسانی که به اهمیت آثار علمی و فرهنگی به جا مانده از مسلمانان در سرزمینهای اروپایی توجه کرد،
اسقف ژربر اوورنی (۳۲۷ـ۳۹۳/ ۹۳۸ـ ۱۰۰۳) بود که در سال ۳۸۹/ ۹۹۹ با عنوان سیلوستر دوم به مقام پاپی رسید.
وی را اولین واسطه آشنایی مدارس غربی با
علوم و فنون اسلامی دانستهاند. ژربر اوورنی عربی را در کوردوبا (قُرطُبه) آموخت. به دستور وی سه مدرسه
آموزش زبان عربی در رم و رنس و شارتر تأسیس شد. وی برخی کتابهای ریاضی و نجوم را از عربی به لاتینی ترجمه کرد.
مترجم دیگر قرن پنجم/ یازدهم، قسطنطین افریقایی متولد کارتاژ (قَرطاجَنه) است. او
پزشکی را در
جهان اسلامی آموخت و برخی آثار پزشکی مسلمانان و نیز متون عربی ترجمه شده از رسالههای پزشکی یونانیان را به لاتینی برگرداند. به همین
سبب، وی را نخستین کسی میدانند که
طب اسلامی را از طریق ترجمههای خود وارد
اروپا کرد. برخی آثاری که وی از عربی ترجمه کرده، عبارتاند از: قسمتی از کتاب جامع پزشکی به نام کاملالصناعه الطبیه تألیف علی بن عباس مجوسی اهوازی (متوفی ۳۸۴)، فصول ابقراط مع شروح
جالینوس، کتاب العلاج العام از اسحاق اسرائیلی؛ آثاری از جالینوس مانند الصناعه الصغیره، فی آراء
بقراط و افلاطون، شروح علی فصول جالینوس، فن الشفاء.
نهضت علمی و بزرگ ترجمه شامل دو مرحله است:
مرحله اول قرن ششم/ دوازدهم؛ در این دوره
نهضت ترجمه در غرب با تأسیس مراکز ترجمه و گرد آمدن مترجمان
یهودی و
مسیحی و
مسلمان و حتی برخی ساکنان بومی قوّت و جدّیت بیشتری یافت، به طوری که این قرن را مرحله اول ترجمه دانستهاند. مهمترین و فعالترین مرکز ترجمه را ریموند سوتا،
اسقف کبیر شهر تولدو، در ۵۲۴/ ۱۱۳۰ در این شهر تأسیس کرد و محققان را برای ترجمه متون علمی و فلسفی دعوت و
تشویق کرد.
برخی فرمانروایان مسلمان در زمان فرمانروایی خود بر سرزمینهای غربی، بهسبب علاقه وافر بهگردآوری کتاب، کتابخانههای بزرگی بنا کردند، از جمله کتابخانه المستَنصِر که در آن بیش از چهارصد هزار جلد کتاب عربی گردآوری شد.
پس از غلبه مجدد مسیحیان بر این سرزمینها، قسمت بزرگی از کتابهای این کتابخانه به تولدو انتقال یافت. شهر تولدو به سبب همین ویژگی و امتیاز، در مقایسه با دیگر شهرهای اسپانیا در آن
زمان، محل مناسبی برای تأسیس مرکز بزرگ ترجمه گردید. از آنجا که در این دوره بیشترین ترجمهها از عربی به لاتینی بود، قرن ششم/ دوازدهم به «دوره ترجمه عربی به لاتینی» شهرت یافت.
در همین قرن همچنین برخی مترجمان
یهودی آثار علمی عربی را به
عبری برگرداندند.
از
سده پنجم تا هفتم/ یازدهم ـ سیزدهم، جریان ترجمه به لحاظ کمّی و کیفی وسیعتر شد، به طوری که بسیاری از کتابها و رسالههای علمی و فلسفی یونانیان و مسلمانان از عربی به لاتینی ترجمه شد. در آغاز، کار ترجمه متون یونانی و عربی به سبب مهارت نداشتن مترجمان در زبان عربی و دشواری موضوعها و وجود
اصطلاحات دشوار و پیچیده، کاری سخت بود و به کندی پیش میرفت. ترجمهها غالباً تحتاللفظی بود و هرگاه معنای کلمهای ناشناخته بود عین همان کلمه را به حروف لاتینی مینوشتند. ازینرو در قرن هفتم/ سیزدهم، که مترجمان مهارت بیشتری در زبان عربی یافتند و نیز امکان استفاده مستقیم از آثار به زبان یونانی فراهم آمد، در بعضی از ترجمههای قبلی تجدیدنظر شد.
مرحله دوم از قرن هفتم/ سیزدهم به بعد؛ در این دوره فعالیتهای ترجمه زیرنظر آلفونس (آلفونسوی) دهم (۶۱۸ـ۶۸۲/ ۱۲۲۱ـ ۱۲۸۴)، از حاکمان اسپانیا، ملقب به
حکیم، ادامه یافت. وی میخواست در اهتمام به کار ترجمه از
مأمون عباسی پیروی کند، از اینرو مترجمان بسیاری را از
مسلمان و
یهودی و
مسیحی به
دربار خود خواند. برخی گفتهاند که وی پنجاه مترجم برای ترجمه کتاب
بطلمیوس دعوت کرد و خود
ریاست آنها را برعهده گرفت. وجه تمایز این دوره با دوره قبل این است که دوره اول به «ترجمه از عربی به لاتینی» شهرت داشت، اما این دوره به «ترجمه از عربی به اسپانیایی و رومی» شهرت یافت. مترجمان دربار آلفونس دهم زبان لاتینی را به خوبی نمیدانستند، از اینرو ترجمه به رومی و اسپانیایی مورد توجه قرار گرفت و گاه متنهای ترجمه شده به اسپانیایی، به لاتینی و فرانسوی هم ترجمه میشد. همچنین در دوره اول، ترجمه آثار فلسفی بیشتر مورد توجه بود، اما در دوره دوم، به شاخههای دیگر
دانش، از قبیل
علم فلک و نجوم و حساب و آثار ادبی و داستانی مانند
کلیله و دمنه و هزار و یک شب، توجه شد. وجه تمایز دیگر آن است که در دوره اول، سلطه دینی و نظارت روحانیان مسیحی بر جریان نهضت ترجمه حاکم بود، اما در دوره دوم سلطه سیاسی پادشاهان جای آن را گرفت.
در مرحله دوم از دوره بزرگ ترجمه، تولد و همچنان مرکز اصلی ترجمه و مورد توجه دانشمندان و مترجمان بود. در سیسیل نیز ترجمه متون علمی به عربی، خصوصاً متون فلسفی و نجومی، به دستور و حمایت و تشویق فردریک دوم (۵۹۰ ـ ۶۴۷/ ۱۱۹۴ـ۱۲۵۰)،
پادشاه ایتالیا، انجام میگرفت.
از اواخر قرن هفتم/ سیزدهم به بعد، جریان ترجمه از اسپانیا به دیگر مناطق
اروپا، مانند جنوب
فرانسه، منتقل شد. به دلیل
مهاجرت یهودیان آلطبون/ طیبون از گرانادا (غرناطه) به جنوب فرانسه، ترجمه از عربی به عبری نیز رواج یافت.
به گزارش برخی منابع، محققان یهودی از اوایل قرن هفتم/ نیمه اول قرن سیزدهم به ترجمه و شرح متون عربی پرداختند؛ چنانکه ۳۸ اثر از تفسیرهای
ابن رشد (متوفی ۵۹۵) به عبری ترجمه شد. نخستین آنها
تفسیر متوسط ابنرشد بر کتاب العباره است که یعقوب اهل آناطولی آن را در دربار فردریک دوم در سیسیل ترجمه کرد. از آن پس، در سده هفتم و هشتم/ سیزدهم و چهاردهم، چندین مترجم یهودی در جنوب فرانسه و کاتالونیا و ایتالیا تفسیرهای ابنرشد و آثاری دیگر را به عبری ترجمه کردند. از اواخر سده هفتم/ سیزدهم به بعد، بیشترین ترجمههای متون عربی به لاتینی از روی ترجمههای عبری آنها صورت گرفت.
مترجمان مشهور قرن ششم/ دوازدهم برخی از مترجمان مشهور این دوره و ترجمههای آنان عبارتاند از:
ادلارد (۴۶۳ـ۵۲۹/ ۱۰۷۰ـ ۱۱۳۵)؛ وی اهل بث، از شهرهای
انگلستان، و از راهبان بِنِدیکتی بود که در تور، اسپانیا، سیسیل،
یونان،
مصر،
لبنان و انطاکیه،
علوم طبیعی و
ریاضیات را فرا گرفت. او
اصول اقلیدس و زیج
خوارزمی و آثار بسیاری در فلکیات و ریاضیات را ترجمه کرد. همچنین با همکاری یوحنا اشبیلی چهار کتاب از ابومعشر بلخی (متوفی ۲۷۲) ترجمه کرد. به گزارش برخی منابع، وی بر عربی چندان مسلط نبوده و احتمالاً با کمک استادش، پطرس آلفونسی، ترجمه میکرده است.
یوحنا (یحیی) اسپانیایی یا ابنداوود، از مترجمان نیمه قرن ششم/ دوازدهم در دارالترجمه تولدو؛ برخی او را همان یوحنا اشبیلی دانستهاند، اما بعضی، یوحنا اشبیلی را عضو دیگری از مترجمان تولدو معرفی کرده و وجه تمایز این دو را در این نکته دانستهاند که یوحنا اسپانیایی به ترجمه آثار فلسفی اشتغال داشته، ولی یوحنا اشبیلی مترجم متون علمی خصوصاً علم نجوم و
احکام نجوم بوده است.
عقیقی این دو را از یهودیان مسیحی شده معرفی کرده است.
به گفته وی یوحنا اسپانیایی استاد دومینیکوس گوندیسالینوس جانشین ریموند به عنوان
اسقف تولدو بوده است. یوحنا اسپانیایی با همکاری گوندیسالینوس آثار عربی را ترجمه میکرد، بدین صورت که وی آنها را به اسپانیایی ترجمه میکرد و گوندیسالینوس ترجمه وی را به لاتینی برمیگرداند. ترجمه
کتاب النفس ابنسینا و عیونالمسائل
فارابی به همین صورت بوده است.
یوحنا همچنین آثاری را به تنهایی از عربی به لاتینی ترجمه کرده است، از جمله کتاب السیاسه از
ارسطو؛ کتاب منحول ارسطویی الایضاح فی الخیر المحض، مشهور به العلل، که در اصل از بُرُقلس (پروکلوس) است؛ کتاب الجبر
خوارزمی؛ برخی آثار ابنسینا از قبیل فی النبات، کلیات، فن اول طبیعیات (شفا) و
منطق؛ السماء و العالم حنین بن اسحاق.
یوحنا اشبیلی؛ در باره وی اطلاع چندانی در دست نیست. وی چهار کتاب ابومعشر بلخی را با همکاری ادلارد ترجمه کرد و المدخل الی علم هیئه الافلاک و الموجز فی الفلک (هر دو از فرغانی) و
احصاء العلوم فارابی (متوفی ۳۳۹) را با کمک گراردوس (ژرار) کرمونایی ترجمه نمود. وی همچنین رساله فی الاسطرلاب از مَسلَمَهبن احمد مَجْریطی (متوفی ۳۹۸) و کتابٌ فی آلات الساعات از ثابتبن قُرّه (متوفی ۲۸۸) را به تنهایی ترجمه کرد.
دومینیکوس گوندیسالینوس، پیشوای دینی سگوویا، واقع در مرکز اسپانیا؛
وی از مشهورترین مترجمان آثار فارابی و ابنسینا به شمار میآید
و آثاری را با همکاری یوحنا اسپانیایی ترجمه کرد. برخی از ترجمههای اوست: احصاءالعلوم، بخشهایی از منطق و
الاهیات شفا از ابنسینا، رساله العقل و المعقول
ابویوسف یعقوب کندی، مقاصد الفلاسفه و تهافت الفلاسفه از محمد غزالی (متوفی ۵۰۵)، ینبوع الحیاه ابنجَبرول (متوفی ۱۰۵۸).
گراردوس (ژرار) کرمونایی (۵۰۸ ـ۵۸۲/ ۱۱۱۴ـ۱۱۸۷)؛ از راهبان بندیکتی اهل ایتالیا و از مهمترین و پرکارترین مترجمان آثار فلسفی از عربی به لاتینی. وی برای دستیابی به منابع عربی به آموختن
زبان عربی پرداخت و به تولدو رفت. پس از آن تمامی همّ خود را به مصنفات عربی معطوف کرد. در آنجا به کتاب المَجِسطی و آثاری در سایر علوم دست یافت. در مدت قریب به چهل سال حدود هشتاد کتاب ترجمه کرد. گفتهاند که وی در ابتدا با کمک برخی از مُستعربین ترجمه میکرد، اما پس از کسب مهارت، به تنهایی به ترجمه از عربی به لاتینی در تمامی شاخههای دانش از قبیل
فلسفه،
منطق،
طب،
ریاضیات،
نجوم و نورشناسی پرداخت.
ترجمههای او از حیث وفاداری به متن عربی قابل توجهاند. وی تا حد امکان ساختار
دستور زبان و واژگان عربی را حفظ میکرد. حتی پس از آنکه نخستین ترجمههای لاتینی را از برخی متون یونانی به دست آورد، به مقابله آنها پرداخت و اغلب اصطلاحات فنی را، با تأمل در کاربرد عربی آنها، هماهنگ و یکدست کرد. چنانچه متن اصلی به عربی بود، ترجمه لاتینی اولیه را بازبینی میکرد و عباراتی را که تلخیص یا حذف شده بود به جای خود میگذاشت و بدین ترتیب، ترجمهها را تصحیح میکرد. وی علاوه بر ترجمه متون ارسطویی از عربی به لاتینی، تفسیرهایی را که به یونانی بودند مانند شرح ثامسطیوس (تمیستیوس) بر تحلیلات ثانی
ارسطو، یا به عربی بودند، مانند تفسیر فارابی بر طبیعیات، ترجمه میکرد تا در کنار متن ترجمه شده خود قرار دهد و از این طریق به
فهم مطلب کمک کند. گراردوس کرمونایی در معرفی ارسطوی لاتینی نقش اساسی داشت.
مهمترین ترجمههای او ترجمه آثار ارسطوست که از آن جمله است: تحلیلات ثانی همراه با شرح ثامسطیوس، السماع الطبیعی و شرح فارابی بر آن، در باره
آسمان (السماء و العالم)، در باره
کون و فساد، کتاب اول تا سوم از کانیشناسی، الا´ثار العلویه و مابعدالطبیعه. برخی از دیگر ترجمههای او عبارتاند از:
قانون ابنسینا در طب؛ المجسطی بطلمیوس؛ برخی رسائل
کندی مثل رساله العقل و المعقول، رساله فی ماهیه النَّوم و الرّؤیا، رساله الماهیات الخمس؛ کتاب المناظر تألیف
ابنهیثم (متوفی ۴۳۰)؛ چهار رساله کوتاه در
علوم طبیعی از اسکندر اَفرودیسی؛ رساله فی حساب الجبر و المقابله از محمد خوارزمی (متوفی ۲۳۲)؛ الموجز فی الفلک از فرغانی و کتاب منحول ارسطویی العلل.
ابراهیمبن عِزرا معروف به ابنعزرا (۴۸۴ـ۵۶۲/ ۱۰۹۱ـ ۱۱۶۷). وی از نخستین مترجمان آثار عربی به
عبری بود و سبب گسترش اندیشه و دانش مسلمانان و یهودیان مشرق
زمین در میان یهودیان اروپایی شد. ترجمه شرح بیرونی بر زیج خوارزمی از عربی به عبری یکی از مهمترین کارهای اوست. وی همچنین دو رساله در احکام نجوم ترجمه کرد. به نوشته برخی منابع، ترجمهها و نوشتههای ابنعزرا در علم نجوم موجب آشنایی دانشمندان اروپایی با دانستهها و دستاوردهای منجمان و ریاضیدانان مسلمان و عربزبان گردید.
برخی دیگر از مترجمان این دوره عبارتاند از: رابرت چستری (روبرتوس کتنسیس/رابرت کتونی) که به تشویق و اهتمام پطرس مکرّم نخستین بار
قرآن را به لاتینی ترجمه کرد، افلاطون تیولی (پلاتوی تیولیایی/ پلاتوی تیبوری)، آلفرد ساراشل، ردولف بروژی/ بروجی، هوگو سانتالا و پدرو آلفونسو مترجم قصههای شرقی به لاتینی.
مترجمان مشهور قرن هفتم/ سیزدهم برخی از مترجمان مشهور این دوره عبارتاند از:
مایکل (میخائیل) اسکات (ح ۵۷۶ یا ۵۸۶ ـ۶۳۲/ ح ۱۱۸۰ یا ۱۱۹۰ـ۱۲۳۵)؛ از برجستهترین مترجمان و دانشمندان دوره خود بود و در
آکسفورد و
پاریس تحصیل کرد. اسکات حلقه اتصال ترجمه در دربار فردریک دوم و مرکز بزرگ ترجمه در تولدو به شمار میرفت. او به زبانهای یونانی، عربی، عبری و کلدانی بخوبی آشنا بود. سالها در تولدو به ترجمه عربی به لاتینی و گاه عبری به لاتینی مشغول بود. در سال ۶۲۴/ ۱۲۲۷ به سیسیل، دربار فردریک دوم رفت و منجم او شد. ترجمههای او عبارت است از: کتاب الهیئه بطروجی (متوفی ۵۸۱)؛ کتاب الحیوان ابنسینا که آن را به فردریک دوم هدیه کرد؛ و برخی آثار ارسطو مانند کتاب الحیوان، کتاب النفس، فی السماء و العالم، و مابعدالطبیعه. در برخی منابع، ترجمه تفسیرهای مفصّل
ابنرشد را بر این آثار ارسطو به وی نسبت دادهاند. بعضی محققان ترجمههای او را سرآغاز مطالعه عمیق متون ارسطویی دانستهاند. وی همچنین با همکاری تئودور انطاکی آثار عربی در جانورشناسی را برای فردریک دوم ترجمه کرد.
راجر بیکن (۶۱۱ـ۶۹۱/ ۱۲۱۴ـ۱۲۹۲)؛ وی راهبی فرانسیسکنی، معاصر آلفونس دهم و از فیلسوفان قرون وسطا بود. بیکن شیفته
فرهنگ عربی بود و در مقایسه با دوره رومی (حکومت رومیان) و فرهنگ رومی در غرب، دوره عربی ـ لاتینی و فرهنگ عربی حاکم بر این دوره را
ستایش میکرد. وی مرآه الکیمیا و سرّالاسرار را ترجمه کرد.
هرمان آلمانی (هرمان دالماسیایی)؛ وی از مترجمان تولدو بود و در ترجمه، از برخی فلاسفه مسلمان، مثل ابنباجه (متوفی ۵۳۳)، کمک میگرفت. ترجمههای او عبارتاند از:
خطابه،
شعر،
اخلاق نیکوماخوسی و کتاب السیاسه، همگی از ارسطو. از مقدمه هرمان بر ترجمه کتاب شعر ارسطو، برمیآید که او ارغنون (کتاب منطق ارسطو)، راکاملاً ترجمه کرده است. شرح فارابی بر کتاب خطابه ارسطو، تفسیرهای متوسط ابنرشد بر خطابه و شعر و اخلاق نیکوماخوسی ارسطو، و گزیدههایی از خطابه ابنسینا و خطابه فارابی از دیگر ترجمههای اوست.
ابراهیم طُلَیطُلی، معروف به حکیم؛ وی را ابراهیم یهودی اسپانیایی نیز نامیدهاند. برخی از ترجمههای اوست: هیأه العالم ابنهیثم که آن را با تصرف بسیار با عنوان السماء و العالم از عربی به اسپانیایی ترجمه کرد و یعقوببن ماهر آن را به عبری و سپس ابراهیم
بَلْمِسی آن را از عبری به لاتینی برگرداند؛ الاسراء و المعراج یا
معراج محمد (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) که آن را به دستور آلفونس دهم از عربی به اسپانیایی ترجمه کرد و به واسطه آن مورد تشویق و
تمجید وی قرار گرفت؛ صحیفه الزرقالی که ترجمه کتاب الاسطرلاب زَرقالی است.
موسیبن طبون؛ از مترجمان یهودی که برخی متون عربی را به عبری ترجمه کرد. از جمله ترجمههای او، اصول اقلیدس، قانونالصغیر ابنسینا، تریاق رازی، برخی از تألیفات ابنمیمون (متوفی ۶۰۱)، و برخی شروح مختصر ابنرشد بر آثار ارسطوست.
از دیگر مترجمان این دوره در اسپانیا که زیر نظر آلفونس دهم کار میکردند، یوحنّا طلیطلی، فرناندو طلیطلی، رونالدو اربی، ابراهیم بُرغُشی، یهوذا بن موسی معروف به حکیم قُرطُبی، ساموئیل طلیطلی بودند.
تئودور انطاکی
فیلسوف دربار فردریک دوم که تلخیص ابنرشد را ترجمه کرد و ویلیام اهل لونا که احتمالاً از مترجمان دربار فردریک دوم بود، نیز از مترجمان این دوره در ایتالیا بودند. ویلیام تفسیرهای متوسط ابنرشد بر
ایساغوجی فرفوریوس و بر
مقولات و عبارات ارسطو را ترجمه کرد.
به رغم ارتباط بیواسطه با عالم یونانی و فرهنگ و تمدن یونانی و آغاز مجدد ترجمه از یونانی به لاتینی از نیمه دوم سده هفتم/ سیزدهم، کار ترجمه از عربی، هرچند نه به میزان گذشته، همچنان ادامه داشت.
از مترجمان سده هشتم/ چهاردهم، آرنالدو ویلانووایی است که اسرار الکیمیا اثر
محمد بن زکریا رازی، پنج کتاب از کندی، رسائلی از قُسطابن لوقا (متوفی ح ۳۰۰) و ابنسینا و کتاب الصَیدله از ابوالصَّلتدانی و سه کتاب از جالینوس را از عربی ترجمه کرد.
در سده نهم/ پانزدهم، توجه مجدد به متون کهن، محققان را به جستجوی دقیقترین تفسیرهای این متون وادار ساخت، ازینرو محققان یهودی نیز برخی از آثار ابنسینا و بویژه ابنرشد را مجدداً ترجمه کردند. از اوایل قرن دهم/ شانزدهم، متون فلسفی عربی بار دیگر مستقیماً به لاتینی ترجمه شد. به سبب توجه به این امر، آموزش عربی در غرب پایهگذاری شد و با تأسیس کرسیهای زبان عربی در دانشگاههای اروپایی (و در نتیجه سهولت استفاده از متون عربی)
تفکر اسلامی دوباره مورد توجه قرار گرفت. این جریان تا به امروز هم ادامه داشته است.
با ظهور صنعت چاپ، انتشار ترجمههای لاتینی از منابع عربی خصوصاً در سده نهم و دهم/ پانزدهم و شانزدهم بیشتر شد. اکنون بسیاری از این ترجمهها موجود است.
(۱) عبدالامیر اعسم، «الاستشراق الفلسفی و انتقال الفلسفه العربیه الی اللاتین فیالعصر الوسیط»، الاستشراق، ش ۳ (۱۹۸۹).
(۲) امیل بریه، تاریخ فلسفه، قرون وسطی و دوره تجدد، ترجمه و تلخیص یحیی مهدوی، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۳) سیمون حایک، تعرّبت و تغرّبت، او، نقلالحضاره العربیه الی الغرب، لبنان ۱۹۸۷.
(۴) دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیرنظر کاظم موسویبجنوردی، تهران ۱۳۶۷ ش ـ، ذیل «ابنعزرا» (از شهناز رازپوش).
(۵) ژان سواژه، مدخل تاریخ شرق اسلامی، ترجمه نوشآفرین انصاری (محقق)، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۶) عزیز احمد، تاریخ سیسیل در دوره اسلامی، ترجمه نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۷) نجیب عقیقی، المستشرقون، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱.
(۸) آلیستر کامرون کرومبی، از اوگوستن تا گالیله، ج ۱، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۹) دیوید لیندبرگ، سرآغازهای علم در غرب، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۰) کریم مجتهدی، فلسفه در قرون وسطی، مجموعه مقالات، تهران ۱۳۷۹ ش.
(۱۱) مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی، زیر نظر کریم مجتهدی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۹ ش.
(۱۲) یوسف کرم، تاریخ الفلسفه الاوربیه فیالعصر الوسیط، قاهره ۱۹۴۶.
(۱۳) Jill N Claster, the Medieval experience: ۳۰۰-۱۴۰۰, New York۱۹۸۲;.
(۱۴) Frederick Charles Copleston, A History of Philosophy, vol۲: Augustine to Scotus, London, ۱۹۷۶;.
(۱۵) Routledge encyclopedia of philosophy, ed Edward Craig, London: Routledge, ۱۹۹۸, sv "Gerard of Cremona" by Mark D Jordan,"Islamic philosophy: transmission into Western Europe" by Charles Burnett;.
(۱۶) W Montgomery Watt, The influence of Islam on Medieval Europe, Edinbrough ۱۹۷۲.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ترجمه عربی در غرب»، شماره ۵۰۲۶.