تحدّی (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تحدّی: (فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ)«تحدّی»، یعنی دعوت به مبارزه، که گاه
نسبت به مجموع
قرآن، گاهی به ده
سوره،
و گاهی به یک سوره شده است،
و این نشان میدهد که جزء
و کلّ
قرآن همه
اعجاز است.
(أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ) (آیا آنها میگویند: «او
قرآن را به دروغ به
خدا نسبت داده است»؟! بگو: «اگر راست میگویید، یک سوره همانند آن بیاورید؛
و غیر از
خدا، هر کس را میتوانید به یاری فراخوانید!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: تحدی
قرآن کریم به اینکه سورهای مانند
قرآن بیاورید اختصاص به سور معینی ندارد،
و خواننده محترم توجه دارد که این آیه شریفه تحدی روشنی است، آن هم تحدی به آوردن یک سوره هر قدر هم که کوچک باشد، چون کلمه سوره هم به سوره طویل اطلاق میشود،
و هم به سوره قصیر
و کوتاه.
و از اینجا روشن میشود که اولا تحدیای که در این آیه شده تحدی به سوره معینی نیست، چون منظور
مشرکین از اینکه گفتند: آن را به
خدا افترا بسته جای معینی از
قرآن نبوده، بلکه منظورشان همه
قرآن بوده،
و قرآن کریم آنان را تکلیف کرده به اینکه یک سوره بیاورند که مثل همین
قرآنی باشد که میگویند به
خدا افتراء بسته شده،
و معلوم است که منظور آنان این است که همه
قرآن به
خدا افتراء بسته شده، نه بعض معینی از آن.
پس نباید به گفته بعضی از مفسرین
گوش داد که گفتهاند: نکره آوردن- یعنی بدون الف
و لام آوردن کلمه- سوره به منظور تعظیم
و یا تنویع بوده
و منظور این است که کفار سورهای بیاورند که شبیه باشد به سورهای از سورههایی که در آن داستان
انبیاء و اخبار تهدیدآمیز دنیایی
و آخرتی آمده، نه سورهای که مشتمل بر
امر و نهی باشد، زیرا کسی که افتراء میبندد خبری را به
دروغ به خدای تعالی
نسبت میدهد،
و امر
و نهی که خود از مقوله انشاء است افتراء بستنی نیست.
و همچنین گفتار آن مفسر
دیگر که گفته: منظور از این کلمه سورهای طولانی نظیر این سوره یعنی
سوره یونس است، سورهای که مانند این سوره مشتمل باشد بر اصول معارف دین
و وعدهها
و تهدیدها.
وجه نادرستی این نظریهها این است که
قرآن کریم همه آیاتش
منسوب به خدای سبحان است، چه آن آیاتی که از داستانی خبر میدهد
و یا آیاتی که امر
و نهی دارد،
و چه سورهای که نظیر سوره یونس باشد
و چه غیر آن حتی یک آیه از
قرآن نیز کلام
خدا و منسوب به
خدا است،
و افتراء هم اختصاصی به خبر ندارد همانطور که میتوان خبری را به دروغ به کسی افتراء بست انشاء را هم میتوان افتراء بست،
و همانطور که
نسبت افتراء دادن آن آیات تکذیب کلام خدای تعالی است،
نسبت افتراء دادن این آیات نیز تکذیب است
و همانطور که چنین
نسبتی در مورد اینگونه آیات
خدا تکذیب است، در مورد غیر اینها یعنی آیاتی که در آن امر
و نهی آمده
و یا آیات سورهای کوچک است نیز تکذیب کلام خدای تعالی است.
و ثانیا معلوم شد که آیه شریفه مورد بحث تنها به
بلاغت و فصاحت قرآن تحدی نکرده، بلکه سیاق این آیه
و هر آیهای دیگر که در مورد تحدی وارد شده شاهد بر این است که تحدی به همه خصوصیات
قرآن و آن صفات کمال
و فضیلتی است که
قرآن دارد،
و امتیازات
قرآن در دو خصوصیت فصاحت
و بلاغت خلاصه نمیشود،
قرآن مشتمل است بر مخ معارف الهی،
و جوامع شرایع، چه در باب عبادات، چه قوانین مدنی، چه سیاسی، چه اقتصادی، چه قضایی، چه اخلاق کریمه
و آداب نیکو، چه قصص درست انبیاء
و امتهای گذشته،
و ملاحم (پیشگوییهای غیبی)،
و چه در باب اوصاف
ملائکه و جن و آسمان و زمین، چه در باب حکمت
و موعظت
و وعده و تهدید،
و چه در باب اخبار مربوط به آغاز
و انجام خلقت.
و نیز
قرآن مشتمل است بر قوت حجت
و عظمت بیان
و نور
و هدایت، آنهم بدون اینکه در تمامی این بابهای مختلف یک سخنش مخالف با سخن دیگرش باشد،
و اضافه کن بر همه این امتیازات
و خصائص این خصوصیت را که سخن
قرآن در بلاغت
و فصاحت در افقی قرار دارد که دست بشر از رسیدن به آن کوتاه است.
آری، دانشپژوهان از صدر اول تا به امروز در مساله اعجاز
قرآن اکتفاء کردهاند به بلاغت
و فصاحت آن،
و در اینباره کتابها نوشته
و رسالهها تالیف کردهاند،
و همین باعث شده که از تدبر در حقایق
قرآن و تعمق در معارف آن باز مانده چنین بپندارند که معانی
قرآن مانند سایر معانی اموری است پیش پا افتاده که در آن یک صحرانشین
و یک شهرنشین، یک عامی
و یک خاصی، یک جاهل
و یک عالم با هم برابرند،
و فضیلت
و برتری
قرآن از سایر کتابها هر چه هست در نظم الفاظ آن است،
و ما ورای آن هیچ ارزشی ندارد.
و غفلت کردهاند از اینکه خود خدای تعالی وقتی
قرآن را توصیف میکند از فصاحت
و بلاغت آن نمیگوید، بلکه آن چیزی که دخیل در تحدیش میداند این است که
قرآن نور است، رحمت است، هدایت است، حکمت است، موعظت است،
و برهان
و تبیان هر چیز است
و تفصیل الکتاب است،
و شفاء مؤمنین
و قول فصل است،
و هزل نیست
و اینکه
قرآن مواقع نجوم است،
و هیچ اختلافی در آن نیست.
و مساله بلاغت را بطور صریح
و بعینه ذکر نفرموده.
از سوی دیگر در همه تحدیهایش بطور مطلق تحدی کرده
و فرموده: اگر شک دارید که این
قرآن از ناحیه خدای تعالی است سورهای مثل آن بیاورید،
و نفرموده از چه جهت مثل آن باشد، نه مقید به فصاحت کرده
و نه به بلاغت.
و ما بحثی مفصل پیرامون اعجاز
قرآن در تفسیر آیه شریفه:
(وَ اِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَاْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ) در جلد اول این تفسیر ایراد کردیم.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «تحدّی»، ص۱۲۱.