بذل در سیره نبوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بذل و بخشش یکی از مصادیق
مکارم اخلاق است، در بذل و بخشش
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همین بس که
قاتل عموی عزیزش و
کفار و
مشرکین قریش را بعد از آن همه
اذیت و
توهین و آزار مورد بخشش قرار دهد؛ میانه روی در بذل و بخشش، جذب افراد با آن و احادیثی در مورد
مدح بذل و
مذمت بخل مطالبی است که در این مقاله به آن اشاره می کنیم.
از مهمترین جنبههای زندگی بشر در
اسلام بحث اخلاقیات و امور اخلاقی میباشد، توجه به
مکارم اخلاق در اسلام بسیار مورد توجه است و
احادیث و
روایات زیادی در این باب نقل شده، تا آن جا که
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بیان دلیل
بعثت خود میفرمایند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».
از جمله
صفاتی که در بحث اخلاقیات به عنوان
صفتی ممدوح به آن پرداخته شده است
بذل و
بخشش و
جود و سخا میباشد.
النبهانی در کتاب خود،
به نقل از
غزالی، از
معاذ بن جبل نقل کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «ان الله حف الاسلام بمکارم الاخلاق و محاسن الاعمال؛ همانا
خداوند اسلام را به مکارم اخلاق و محاسن اعمال آراسته است.» آن گاه النبهانی در ادامه بذل و بخشش را یکی از مصادیق مکارم اخلاق و محاسن الاعمال میخواند.
در خبری از
ابن عباس بذل و بخشش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینگونه بیان شده است: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فی نفسه و قطع نظر از احوال و
صفاتی که به دلیل
رسالت به آنان آراسته بودند، سخیترین مردم بودند و مشتاقترین مردم برای انجام اعمال
خیر در
راه خدا و برای خدا شخص ایشان بود...و
نفع میرساندند به بندگان خدا از هر راهی با برآوردن نیازهایشان و برداشتن بارهای سنگین از دوش آنان، و در هر مورد سخیترین بودند، چون طبیعت ایشان بر جود و سخا قرار داشت...پیامبر زمانی که دست به چیزی مییافتند، آن را بذل مینمودند، و اگر چیزی نداشتند،
وعده میدادند و خلاف وعده نمینمودند، به هر کسی آن قدر بخشش مینمودند که حاجت وی کاملا برآورده گردد...
به راستی به غیر از آن سرور کائنات و خاتم رسولان حق، چه کسی میتوانست آن قدر بزرگوار باشد که
قاتل عموی عزیزش را ببخشد؟
یا چه کسی میتوانست
کفار و
مشرکین قریش را بعد از آن همه اذیت و
توهین آزار مورد بخشش قرار دهد و در روز
فتح مکه سخنان خود را چنین آغاز نماید: «سپاس خدایی را که وعده خویش را انجام داد و بنده خود را یاری کرد و به تنهایی گروهها را شکست داد. شما چه میگویید و چه میپندارید؟». گفتند: نیک میگوییم و نیک میپنداریم، برادری بزرگوار و فرزند برادری بزرگوار هستی که قدرت یافتهای.
در این هنگام دریای رحمت، تمام آزارها، بدیها، کینهتوزیها، ددمنشیها و جنگهای بیرحمانه قریش را نادیده گرفت و در حالی که
اشک در چشمان مبارکش حلقه زده بود و مردم نیز همه گریان بودند، با یک دنیا مهربانی و
عطوفت و
رحمت فرمود: «من همان را میگویم که برادرم
یوسف گفت. امروز بر شما ملامتی نیست خداوند بیامرزدتان، او مهربانترین مهربانان است، اذهبوا فانتم الطّلقا بروید که شما آزادشدگان هستید». از این رو به اهل
مکه طلقاء میگویند.
بیشک این
عفو و گذشت حیرت انگیز رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زیباترین و درخشانترین جلوههای مهر و
محبت بود که به دست مهرپرور آن پیامآور رحمت تجلی کرد تا آنجا که در طول
تاریخ بشر نمونهای برای آن نمیتوان یافت و جدا
قلم و
زبان از تحریر و بیان آن عاجز و درمانده است؟»
از
جابر بن عبداللَّه (علیهالسّلام) نیز در این خصوص روایت شده است که: «از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ چیز خواسته نشد که بگوید: نه».
میانهروی و
اعتدال و دوری از
افراط و
تفریط در تمامی جنبههای زندگی بشر لازم و ضروریست و حدیث معروف پیامبر اکرم «خیر الامور اوسطها؛
بهترین کارها میانهروی است» ، مؤید و مبین همین نکته است.
در مسالهی بخشش و بذل نیز این قاعده جاریست و در
سیره پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز این امر به خوبی مشاهده میشود، حتی گاه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به دلیل غایت جود و سخا، در این مهم دست و دلبازی بیحد و حصر از خود نشان دادهاند،
قرآن کریم در مقام تذکر ایشان را به میانهروی و اعتدال در بخشش امر فرموده است.
در
سنن النبی در باب آداب معاشرت، از
عجلان نقل شده است که گوید: خدمت
امام صادق (علیهالسّلام) بودم که سائلی آمد، امام برخاست و از سبدی که در آن خرما بود، دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلی دیگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد. سائل سومی آمد، باز برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود: خداوند روزی رسان ما و شماست! سپس فرمود: کسی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیزی از
دنیا نمیخواست؛ مگر اینکه عطا میفرمود، تا آنکه زنی پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزی بخواه، اگر فرمود: فعلا چیزی نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را درآورد و به او عطا فرمود. آنگاه خداوند آن حضرت را به میانهروی امر فرمود و این
آیه را خوانند: «وَ لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَةً اِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛
دست خود را به گردنت مبند (
بخل مورز) و نیز به طور کلی باز مکن (هر چه داری مده) که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهی نشست».
بذل مال و بخشش، یکی از شیوههای بسیار ظریف و ابتکاری حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای جذب افراد و دلگرم نمودن آنها برای پیوستن به اسلام بوده است. ایشان با این شیوه، دلهای کسانی که با بغض اسلام آکنده بود را نسبت به
مذهب نوظهور اسلام نرم گردانیده و به این طریق سرسختترین دشمنان اسلام را به تسلیم شدن وادار نمودهاند. این شیوه که در تاریخ اسلام از آن به «
مؤلفة القلوب» یاد میشود بیشک یکی از مهمترین راهبردهای سیاسی آن نبی گرامی برای پیروزی اسلام بوده است.
زراره از
امام باقر (علیهالسّلام) روایتی را نقل میکند به این مضمون که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روز
حنین عدهای از سران
عرب را که از قبیلههای قریش و
مضر بودند، مورد
لطف و بخشش قرار داد. از جمله
ابوسفیان بن حرب و
عیینة بن حصن فزاری و امثال آنها که از «مؤلفة قلوبهم» محسوب میشدند. این عده به صورت ظاهری و زبانی
مسلمان شده بودند، با این حال در بعضی از آنچه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورده بود،
شک داشتند؛ برای همین خداوند به پیامبر دستور داد که با بذل و بخشش
مال، دلهای آنها را با خود همراه کند تا اسلامشان نیکو شود و بر دینی که پذیرفتهاند، ثابت قدم بمانند.
هر چند که برخی از مسلمین و بالاخص
انصار به این شیوه و عمل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعتراض نموده و مخالفت خود را نیز به انحای گوناگون نشان دادند، به طور مثال:
«در روز حنین، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، چهار شتر به
عباس بن مرداس داد، وی
غضبناک شد و این اشعار را سرود:
آیا
غنیمت من و سهم عبید (اسب جنگی) مرا در میان عیینه و اقرع قرار میدهی با آنکه حصن پدر عیینه و حابس پدر اقرع هیچ جا بر پدر من مقدم نبودند و من خود را کمتر از هیچ یک از آنها نمیدانم و کسی را که امروز خوار بسازی عالی مقام نمیشود.
این اعتراض به گوش پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیده او را احضار کرد و فرمود تو گفتهای: «اتجعل نهبی و نهب العبید بین الاقرع و عیینه»؟ آن گاه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: «زبان عباس را جدا کن»! عباس گوید:
سوگند به خدا این فرموده از روز خثعم که به دیار ما ریختند بر من سختتر گذشت و زیادتر ناراحت کرد.
علی دست مرا گرفت و مرا برد و در آن هنگام اگر میدانستم کسی هست که مرا
شفاعت کند بدو متوسل میشدم. به علی (علیهالسّلام) عرض کردم: اکنون زبان مرا میبری؟ فرمود: آری! من ماموریت خود را انجام میدهم.و بالاخره مرا در آبگاهها و راحتگاههای شتران که از حصیر و شاخهای درخت خرما ساخته بودند آورد و فرمود: میان چهار تا صد شتر را برای خود انتخاب کن. من دانستم که تمام اندیشههایی که از محل حرکت تا اینجا نموده و نیز اعتراضم نابجا بوده است، خجالت کشیده گفتم: پدر و مادرم فدای شما چقدر خانواده
کریم،
بردبار و دانا هستید.
علی (علیهالسّلام) فرمود: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ترا در ردیف
مهاجران قرار داد و چهار شتر به تو مرحمت کرد، اگر میخواهی همان چهار شتر را بگیر و اگر میخواهی صد شتر را در دست اختیار درآور. عرض کردم: اینک خواستهی خود را به ارادهی شما وا میگذارم تا شما چه فرمائید. فرمود: من میگویم آنچه را
پیغمبر به تو اعطا کرده بپذیر و خوشنود باش. گفتم: پذیرفتم و به دستور عمل کردم.»
با این حال پیامبر اعظم با
تدبیر و
کیاست خود، بسیاری از دشمنان اسلام را با سلاح بذل و بخشش به
تسلیم وا داشتند.
در این بخش احادیثی و روایاتی از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مذمت بخل و
مدح بذل آورده میشود:
«عَنِ النَّبِی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قَالَ اِنَّ اَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ وَ اَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ جَادَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه؛
از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمود: خسیسترین مردم کسی است که در
سلام کردن خست به خرج دهد و بخشندهترین مردم کسی است که با
جان و
مال در راه خدا
جهاد کند.»
«انّ للشّیطان مصالی و فخوخا و انّ من مصالیه و فخوخه البطر بنعم اللّه تعالی و الفخر بعطاء اللّه و الکبر علی عباد اللّه و اتّباع الهوی فی غیر دات اللّه؛
شیطان دامها و تلههایی دارد و از دامها و تلههای او مغرور شدن به نعمتهای خداوند و
تفاخر به بخششهای او و
تکبر کردن با بندگانش و پیروی از
هوس در کار او است.»
«الایدی ثلاثة فید اللّه العلیا و ید المعطی الّتی تلیها و ید السّائل السّفلی فاعط الفضل و لا تعجز عن نفسک: دستها سه گونهاند: دست خداوند بالا است و دست دهنده، بعد از آن است و دست گیرنده، پایین است. پس عطا کن و دست بسته نباش.»
«خلقان یحبّهما اللّه و خلقان یبغضهما اللّه فامّا الّذان یحبّهما اللّه فالسّخاء و السّماحة و امّا اللّذان یبغضهما اللّه فسوء الخلق و البخل و اذا اراد اللّه بعبد خیرا استعمله علی قضاء حوائج النّاس؛ خداوند دو
صفت را دوست دارد و دو
صفت را دشمن. دو
صفتی که دوست دارد، بخشش است و گذشت و دو
صفتی که دشمن دارد، بداخلاقی است و بخل. و همین که خدا برای بندهای نیکی بخواهد، او را برای رفع نیازهای مردم به کار میگیرد.
«یا علی ثلاث من حقایق الایمان؛ الانفاق من الاقتار، و انصافک النّاس من نفسک، و بذل العلم للمتعلّم؛ سه چیز از حقایق
ایمان است: نخست تنگ گرفتن بر خود و اهل خود برای
نفقه کردن، و با مردم اگر چه به زیان خود باشد کار به
عدل راندن، و در
تعلیم عموم با شاگردان ضنّت نجستن.
«رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «ای فرزند
آدم، اگر تو افزون بر نیاز خود را ببخشی برایت بهتر است، اگر آن را نگاهداری برایت شرّ است، بر میزان نیاز سرزنش نمیشوی و
[
بخشش
]
را از نزدیکانت آغاز کن و دست برتر
[
بخشنده
]
از دست زیرین
[
گیرنده
]
بهتر است»
«خوشا آن
مؤمن که مالی، نه از
معصیت، فراهم آرد و در غیر معصیت خرج کند و از آن بر اهل مسکنت ببخشد و از متکبران فخرفروش و دنیا دوستان دوری کند.خوشا آنکه خوی وی با مردم نکو باشد و کمک خویش بذل ایشان کند و شر خویش از آنها بر دارد.»
این
خطبه قدیمیترین خطبه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که در نخستین روز دعوت ایراد کرد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نمونه هایی از بذل و بخشش در سیره نبوی و تشویق به آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۱۰.