امکان استعدادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
واژه
امکان در
فلسفه ، هنگامی که بدون قید خاصی به کار میرود به معنای سلب
ضرورت وجود و
عدم از
ماهیت است که همان امکان ماهوی است. امکان در یک معنا، به "استعداد یک شیء برای پذیرش حالتی جدیدگفته میشود که به همین مناسبت، این امکان را امکان استعدادی مینامند.
امکان در یک معنا، به "استعداد یک شیء برای پذیرش حالتی جدید"
گفته میشود که به همین مناسبت، این امکان را امکان استعدادی مینامند. حالت جدیدی که
شیء میپذیرد،
ممکن است "صورت" (فعلیت) یا "
عرض " جدیدی باشد. مثلا
چوب با سوختن تبدیل به خاکستر میشود و در این فرایند، اساسا چوب به
ماده جدیدی (خاکستر) بدل میشود که در این نوع تغییر در اصطلاح فلسفه، صورت شیء تغییر میکند و در مثال ما صورت چوب به صورت خاکستر تبدیل میگردد. با توجه به فرایند تبدیل چوب به خاکستر، درمی یابیم که وضعیت و حالت خاصی در چوب تحقق دارد که باعث میگردد با سوختن به خاکستر تبدیل شود؛ زیرا چیزهای سوختنی دیگری مثل
نفت با سوختن، خاکستر ایجاد نمیکنند ولذا میفهمیم که سبب تولید خاکستر در وضعیت و حالت خود چوب نهفته است که در اصطلاح فلسفی از آن به استعداد چوب برای تبدیل به خاکستر یاد میکنند.
امکان استعدادی را با خود استعداد به حسب اصطلاح اشتباه نشود، درعالم
ماده و طبیعت معمولًا یک رابطهای هست میان شیء حالی و آنچه اکنون وجود دارد با شیء استقبالی و آنچه در آینده میخواهد به وجود آید. هر آیندهای نسبتش با هر حالی نسبت متساوی نیست بلکه هر آیندهای در یک حال معینی
امکان وجود دارد و در یک حال دیگر امکان وجود ندارد، که این را ممکن است. در تعبیرهای ادبی به این تعبیر بگوییم که هر حالی آبستن یک آیندهای و مستعد یک آیندهای است. اینچنین نیست که حال- یعنی آنچه که الآن وجود دارد- مستعد یک امر دیگر در آینده نباشد؛ یعنی اینچنین نیست که همین شیئی که بالفعل هست همین باشد و امکانِ شدنی در آن وجود نداشته باشد؛ نه، هرچیزی در هر حالی که هست امکانِ شدنی برای آن هست، یعنی استعداد شدنی در آن هست. اگر اینچنین نبود باید هرچه در عالم هست برای همیشه به همان یک حال باقی بماند.
البته این یک امر مسلّم و واضح است که هیچ چیزی در
عالم از همه جهت به یک حال باقی نمیماند، مثلًا اگر میگوییم که این
دانه گندم استعداد شدنی دارد، به این معنی است که این
دانه گندم. میتواند چیز دیگر بشود- که همین جور هم هست- اما نه اینکه میتواند هرچیز دیگر بشود، مثلا میتواند طلا بشود، میتواند نقره بشود، میتواند جو بشود! نه، این میتواند بوته
گندم بشود، وجود در هسته خرما دارد.
نطفه انسان استعداد انسان شدن دارد و انسان
امکان وجود در این نطفه دارد، یعنی الآن یک امکان وجودی از او در این
نطفه هست.اگر «استعداد» بگویند به شیء مستعد نسبت میدهند، مثلًا میگویند
گندم مستعد است و این استعداد را دارد که بوته
گندم بشود. اگر امکان استعدادی بگویند به «مستعدٌ له» نسبت میدهند، مثلًا میگویند بوته
گندم- که آن آینده باشد- امکانی به نام امکان استعدادی در
دانه گندم دارد. نمیگویند
دانه گندم امکان استعدادی دارد. ظاهرا
مابازاء یکی است ولی بالاخره اینها دو نسبت است؛ یعنی این شیء یک نسبت دارد با آن مستعد یعنی با این ذات
گندم و یک نسبتی دارد با آن «مستعد له» یعنی با آن
بوته گندم؛ یک نسبتی با
حال دارد و یک نسبتی با آینده. نسبت با حالش اسمش «استعداد» است و بسبت با آیندهاش اسمش امکان استعدادی است.
از آنجا که پذیرش حالت جدید به معنای حصول تغییر در شیء میباشد، باید این معنا از امکان را مختص
ماده و
اجسام مادی دانست؛ زیرا شمول امکان استعدادی بر همه موجودات، مستلزم این است که امور غیر مادی و
مجردات نیز دارای امکان استعدادی شمرده شوند که در این صورت، مجردات را باید دستخوش تغییر و تحولات دانست (چون امکان استعدادی در یک شیء، مستلزم آن است که آن شیء قابلیت تغییر داشته باشد)؛ در حالی که تغییر در مجردات (موجودات غیر مادی) محال است، زیرا مجردات هر
کمال مطلوبی را که میتوانند داشته باشند بنحو بالفعل دارند ولذا هیچ حالت منتظرهای ندارند تا برای تحقق آن، تغییر کنند. از این رو، امکان استعدادی را باید وصفی وجودی برای اجسام و مادیات محسوب کرد.
امکان استعدادی، در دیدگاه مشهور فلاسفه از مفاهیم
ماهوی محسوب میشود که در میان مقولات ده گانه ماهوی (یعنی اجناس اصلی ماهیات)، آن را از مقولات عرضی میشمرند. بنابراین اغلب فلاسفه اسلامی، امکان استعدادی را نوعی
عرض میدانند و از میان مقولات عرضی (اجناس اصلی اعراض)، آن را از
جنس "کیفیت" محسوب میکنند. بدین ترتیب امکان استعدادی، کیفیتی است که شرط لازم پذیرش حالت جدید در ماده است و بدون آن حصول تغییر و تبدل در مادیات، ممکن نخواهد بود.
نام دیگر امکان استعدادی، "کیف استعدادی" است.
در مورد تفاوت امکان استعدادی با امکان ماهوی (امکان خاص) باید گفت که امکان استعدادی، به تبع نزدیکی یا دوری شیء نسبت به حالت جدیدی که میتواند بپذیرد، دارای شدت و
ضعف میشود و لذاست که استعداد شدید یا ضعیف معنادار است و
موضوع یا
موصوف این امکان، ماده موجود در خارج است. اما امکان ماهوی، وصفی عقلی برای ماهیتی است که
عقل ، تنها خود آن ماهیت را (صرف نظر از هر چیز دیگر حتی وجود یا عدم آن) در نظر گرفته است و لذا موضوع امکان ماهوی، ماهیت انتزاعی است و خود این امکان نیز وصفی اعتباری و از معقولات ثانیه فلسفی محسوب میشود. (امکان ماهوی) امکان ماهوی شدید و ضعیف نیز نمیشود چرا که معنای آن عبارت است از "
سلب ضرورت " و سلب، شدت و ضعف ندارد. امکان ماهوی (بر خلاف امکان استعدادی که تنها وصف ماهیات موجود در عالم واقع است)، خواه ماهیت موجود باشد خواه معدوم، همواره وصف ماهیت قرار میگیرد.
امام خمینی در بیان تفاوت
امکان ماهوی و
امکان فقری به دو نکته دقیق توجه کرده است:
الف) اینکه امکان فقری از اوصاف وجود است که در آن غیر و علت لحاظ میشود؛ زیرا معلول چیزی غیر از اصل ارتباط، وابستگی و فقر به علت نیست،
چنانکه ایشان ملاک نیازمندی معلول به علت را ربط وجودی و فقر آن میداند که همان تعلق و وابستگی معلول به علت خود است بهگونهای که در برابر علت هیچ استقلالی ندارد و صرف ربط است، از این جهت تمام موجودات در برابر خدای سبحان فقر محض هستند نه فقیر، یعنی از خودشان ذاتی ندارند که صفت فقر داشته باشد بلکه ذات آنها چیزی جز وابستگی و ارتباط به حقتعالی نیست.
اما در امکان ماهوی،
ماهیت از حیث ذات در آن، ارتباط با غیر ملحوظ نیست؛ زیرا ماهیت از حیث ذات چیزی جز نفس ماهیت نیست.
امام خمینی با نفی امکان ماهوی به این نتیجه میرسد که باید امکان فقری و وجودی را ملاک نیازمندی اشیاء به علت قرار داد و معتقد است امکانی که در باب وجود گفته میشود همان حقیقة التعلق به حقیقة الربط است لذا وجودات ظلاند که فی نفسه چیزی نیستند بلکه حقیقت افتقار و نیازمندی به مبدا متعال دارند.
ب) امکان ماهوی لا اقتضای به وجود و عدم است؛ بنابراین با ضرورت قابل جمع نیست؛ ولی امکان وجودی و فقری، امری وجودی است، لذا همواره با ضرورت وجود که ضرورت لاحق یا ضرورت به شرط محمول است همراه است امام خمینی در نهایت امکان فقری را که عین تعلق به علت است میپذیرد.
•
سایت پژوهه،برگرفته از مقاله«امکان استعدادی» •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.