استغاثه (فقه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فریاد خواهی برای
رهایی از گرفتاری را استغاثه گویند.
از استغاثه در
فقه در بابهایی مانند
صلات،
طلاق،
قضاء و
حدود به مناسبت سخن رفته است.
به
فریادجو «
مستغیث» و به
فریادرس «
مستغاث» گفته میشود.
واژه استغاثه، مصدر باب استفعال
از ریشه «غ- و- ث» به معناى طلب
نصرت و فریادرس خواهى
و استمداد در حال شدّت و
محنت است.
این واژه
از ریشه «غ- ى- ث» به معناى طلب
بارانمورد بحث این مقاله نیست.
به گفته برخى، «
غوث» در اصل نجات دادن
از ابتلا و محنت و قرار دادن شخص در
پناه خود است.
از این دیدگاه با دو قید «نجات دادن و در پناه خود قرار دادن» فرق میان اغاثه و
انقاذ،
تخلیص،
اعانه،
نصر،
انجاء و
تفریج روشن مىشود.
حقیقت استغاثه كه شرط
بندگی است،
استمداد
از خداست، زیرا یگانه تأثیرگذار در عالم اوست و اگر
از غیر وى (
اولیای الهی) كارى ساخته است، به اذن او و به این جهت است كه آنان مجارى
فیض وى هستند.
بر این اساس،
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: یگانه حقیقتى كه بدان استغاثه مىشود،
خداوند است.
البتّه این به معناى روا نبودن استغاثه به اولیاى الهى نیست، زیرا
انسانهای کامل با توجه به مقام
خلافت الهی خویش، در حكم «مستخلفٌ عنه» بوده و مىتوانند مورد استغاثه واقع شوند، ازاینرو در
منابع دینی دعاهایى وارد شده كه در آنها
از اولیاى الهى، چون
حضرت زهرا علیها السلام
و امامعصر
استغاثه مىشود، پس
شرک پنداشتن استغاثه به
ارواح مقدس، نادرست بوده،
از عدم فهم صحیح
توحید افعالی ناشى مىشود.
نمونه آشكار استغاثه هنگامى است كه انسان به
بیماری سختى مبتلا مىشود یا در امواج
توفان دریا گرفتار مىآید و دست خود را
از همه جا كوتاه مىبیند و به اقتضاى
فطرت توحیدی، این حقیقت را درمىیابد كه در عالم، قدرتى هست كه بتواند وى را در هر شرایطى كه باشد نجات دهد.در این حالت، انسان با
تضرّع و
زاری، فقط به
خدا استغاثه مىكند.
مشتقّات واژه «استغاثه» در
قرآن ۴ بار به كار رفته كه دو مورد آن به این بحث مربوط است:
۱.استغاثه سپاهیان
اسلام از خداوند در
جنگ بدر.
۲.استغاثه
پدر و
مادر به درگاه خداوند براى هدایت
فرزند خویش.
افزون بر این،
از برخى موارد كه در آن واژههایى مانند: «
صرخ»
«
ندا»
«
دعا»
به كار رفته و همچنین
از سیاق برخى آیات، مانند ۲۱۴ بقره،
مفهوم استغاثه استفاده مىشود. «
جؤار» نیز كه مشتقات آن در آیات ۶۴-۶۵ مؤمنون و ۵۳ نحل
آمده، به معناى بلند كردن
صدا به استغاثه و در محدوده بحث داخل است.
در بسیارى
از آیاتى كه در آنها
از استغاثه سخن به میان آمده، به اجابت آن
از سوى خداوند نیز تصریح شده است.
استغاثه سپاهیان اسلام در نبرد
بدر، به
اجابت خداوند مقرون شد و
مؤمنان به وسیله خیل عظیمى
از فرشتگان، امداد شدند:
«اذ تَستَغیثونَ رَبَّكُم فَاستَجابَ لَكُم انّى مُمِدُّكُم بِالفٍ مِنَ المَلَكَةِ مُردِفین».
استغاثه
حضرت نوح علیه السلام نیز
از دیگر مواردى است كه با اجابت همراه شده و خداوند او و اهلش را
از سختی بزرگ رهانید:
«ونوحًا اذ نادى مِن قَبلُ فَاستَجَبنا لَهُ فَنَجَّینهُ واهلَهُ مِنَ الكَربِ العَظیم».
آیه ۸۴ انبیاء به اجابت استغاثه
ایّوب و برطرف شدن گرفتارى وى اشاره دارد:
«وايّوبَ اذ نادى رَبَّهُ انّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ ...• فَاستَجَبنا لَهُ فَكَشَفنا ما بِهِ مِن ضُرٍّ ...».
چنانكه آیه ۸۷ سوره یاد شده به اجابت استغاثه ذوالنون (یونس علیه السلام) و نجات وى
از غم تصریح مىكند:
«وذَا النّونِ اذ ذَهَبَ ... فَاستَجَبنا لَهُ ونَجَّینهُ مِنَ الغَمّ ...»
و بهطور كلّى، آیه ۶۲ نمل: «امَّن يُجیبُ المُضطَرَّ اذا دَعاهُ ويَكشِفُ السّوءَ ...»،
نیز
آیه «وكَذلِكَ نُنجِى المُؤمِنین»
متضمّن این وعده است كه خداوند استغاثه افراد
مضطر و
درمانده را اجابت مىكند و مؤمنان را
از غم و
اندوه مىرهاند.
مضمون برخى
از احادیث نیز كه تكرار دعا را سبب برآمدن
حاجت مىداند،
مؤیّد مطلب یاد شده است.
اجابت استغاثه، شرایطى دارد،
از اینرو استغاثه امّتهایى كه
پیامبران خویش را
تکذیب كردهاند، به جز قوم
یونسهنگام ظاهر شدن
عذاب الهى سودى به آنان نبخشیده است: «كَم اهلَكنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ فَنادَوا ولاتَ حینَ مَناص»
و استغاثه
دوزخیانی كه
خروج از جهنّم را با ناله
از پروردگار خویش خواستار مىشوند بىپاسخ مىماند:
«والَّذینَ كَفَروا لَهُم نارُ
جَهَنَّمَ ... و هُم يَصطَرِخونَ فیها رَبَّنا
اخرِجنا ... فَما لِلظلِمینَ مِن نَصیر»
یا با خطاب مخصوص به راندن
سگ، رانده مى شوند: «اخسَوا فیها ولا تُكَلّمون»
یا
از استغاثه آنان به «جؤار» (صدایى كه
حیوانات وحشی هنگام گرفتارى، براى نجات بلند مىكنند)
تعبیر كرده و به صراحت به آنها مىگویند: شما
از ناحیه ما یارى نمىشوید: «حتّى إذا أخذنا مترفیهم بالعذاب إذاهم یجرون لا تجروا الیوم إنّكم منّا لاتنصرون».
قرآن کریم به استغاثه برخى پیامبران و مؤمنان هنگام دچار شدن به
شداید و
رنجها اشاره فرموده است:
حضرت نوح، هنگام گرفتار شدن به
طوفان و در برابر قومش كه منكر
رسالت الهی او بودند، به درگاه خدا استغاثه و تقاضاى كمک و پیروزى كرد: «ونوحًا اذ نادى مِن قَبلُ فَاستَجَبنا لَهُ فَنَجَّینهُ واهلَهُ مِنَ الكَربِ العَظیم».
از جمله «الكَربِ العَظیم» استفاده مىشود كه نداى نوح علیه السلام نداى عادى و عارى
از استغاثه نبوده است.
«فدعا ربّه أنّى مَغلوب فَانتصِر: او به درگاه پروردگار عرضه داشت: من مغلوب (این قوم
طغیانگر) شدهام.
انتقام مرا
از آنها بگیر».
در این آیه نیز
از جمله «انّى مَغلوب فَانتصِر» آمیخته بودن دعاى نوح علیه السلام با استغاثه استفاده مىشود.
استغاثههاى حضرت نوح علیه السلام سرانجام نتیجه بخشید و
خداوند وى را بر قومى كه
منکر رسالتش بودند، با
غرق كردن آنها
پیروز كرد.
حضرت ايّوب در طول زندگى خویش به
بیماری شدید و طولانى دچار شد و به
از دست دادن
فرزندان و
اموال مبتلا گردید. وى در این حال به درگاه خدا استغاثه كرد و خداوند، استغاثه و دعاى او را اجابت فرمود و
سلامتی،
عافیت، فرزندان و اموالش را به وى بازگردانید.
«واذكر عبدنا أيّوب إذنادى ربّه ...: و به یاد بیاور بنده ما ايّوب را هنگامىكه پروردگارش را خواند ...».
در این آیات، نداى حضرت ايّوب با استغاثه همراه بوده است.
حضرت یونس هنگامى كه در برابر
مقاومت قوم متكبّرش به ستوه آمد و
از آنها فاصله گرفت، نشانههاى
عذاب الهی بر آن قوم نمایان شد. آنان در این حال به راستى
توبه كردند و عذاب الهى برطرف شد.
حضرت یونس در قعر
دریا در دل
ماهی به
وحدانیّت خداوند ندا داد و رفع گرفتارى خویش را
از خدا خواستار شد.
«... ولا تَكُن كَصاحِبِ الحوتِ اذ نادى وهُوَ مَكظُوم...»
"و مانند
صاحب ماهی (یونس) (مباش كه در تقاضاى مجازات قومش شتاب كرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان كه با نهایت اندوه خدا را خواند".
همانگونه كه خداوند در پى استغاثه یونس در شكم ماهى او را نجات داد، مؤمنان را نیز هنگامى كه به
درگاه خدا استغاثه كنند و او را بخوانند
از رنج و
بلا مىرهاند.
از دیگر مواردى كه در
قرآن به استغاثه تصریح شده، استغاثه پدر و مادر
مؤمن به درگاه الهى، براى هدایت فرزند خود به راه راست و دورى وى
از انحراف و
بیایمانی است:
«وهُما يَستَغیثانِ اللَّهَ ویلَكَ ءامِن انَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ ...».
استغاثه علاوه بر بحث
قرآنی و روایی بالا در فقه دارای
احکام خاصی میباشد که به آنها اشاره میشود.
استغاثه، در صورتی که حفظ
جان،
مال یا
ناموس محترم، متوقّف بر آن باشد،
واجب و ترک آن
حرام است.
همچنین اگر فردی نزد
قاضی برای
احقاق حق خویش علیه کسی استغاثه نماید،
اجابت او بر قاضی واجب است.
برخی فقها،
تدرّج (گام به گام پیش رفتن) را در مقام
دفاع از خویش واجب میدانند. بنابراین، در مرحلۀ نخست باید با استغاثه و
فریادخواهی، دشمن را دفع کرد و در صورت نتیجه نگرفتن، به مرحلۀ بالاتر یعنی
دفاع فیزیکی (با
دست و
پا) که آن هم دارای مراحلی است، روی آورد.
برخی
ناتوانی از دفع
مکره را- هر چند
از راه استغاثه- در تحقّق
اکراه شرط دانستهاند.
از جمله
نمازهای مستحبی،
نماز استغاثه است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۶۷-۴۶۸.