ادبیات بنگالی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَنْگالی، اَدَبیّات، زبان بنگالی امروزی در سدههای ۵و ۶ق/ ۱۱ و ۱۲م از پراکریت «مگدهه اپه بهرانشه» منشعب شد، و تا آغاز دوران
حکومت اسلامی در
بنگال (اوایلسده۷ق/۱۳م) زبان گفتوگوی تودههای مردم بود.
در این دوران، (آغاز دوران حکومت اسلامی در بنگال) سیطره و اعتبار زبان سنسکریت که زبان دین و دولت سلاطین هندو مذهب بود، مانع از آن میشد که زبان محلی از لحاظ فرهنگی رشد و ترقی نماید، هرچند که در عصر سلطنت شاهان بودایی مذهب پالا (سدههای ۸ تا ۱۲م) برخی از آثار بودایی، از جمله مجموعه سرودهای موسوم به چریاپده به زبان بنگالی قدیم پدید آمده بود. با آمدن
مسلمانان، زبان سنسکریت از مقام زبان دولتی و درباری بودن تنزل کرد و به حوزههای دینی محدود شد، و زبان فارسی جای آن را گرفت و طبعاً راه برای پیشرفت زبان بنگالی و پیدایش ادبیات مکتوب به این زبان باز شد.
در این دوران، ادبیات بنگالی بیشتر پیرو سنتهای ادبی سنسکریت و پراکریت بود، و
شعر غنایی غالباً به ستایش خدایان محبوب هندوان، خصوصاً کریشنا و ویشنو اختصاص داشت.
در اوایل سده ۱۳م حکومت خاندان «سنا» به دست مسلمانان برچیده شد. شاهان
مسلمان بنگاله از دربار
دهلی - که در آن زمان مرکز حکومت اسلامی در
هند بود - اطاعت نمیکردند، ولی در ۹۸۴ق/ ۱۵۷۶م دردوران پادشاهی اکبرشاه، حکومت بنگال درقلمرو سلطنت پادشاهان سلسله بابری دهلی قرار گرفت و در این دوران بود که زبان و ادبیات فارسی در بنگال رشد و گسترش تمام یافت و فارسی رسماً زبان دولتی و درباری شد.
و به موازات آن ادبیات بنگالی نیز به مرحله تازهای از پیشرفت و تکامل خود رسید.
پیش از این دوران، با آنکه مردم بنگاله در
جنگ و آشوب به سر میبردند، شاعرانی چون چاندیداس (
قرن ۱۴م) و ویدیاپتی (قرن ۱۵م) به زبان بنگالی شعر میسرودند و سرودههای عاشقانه آنها و نیز ستایش و وصف ویشنو، در سبک و شیوه شاعران دورههای بعد بسیار مؤثر بود.
در سدههای ۱۵ و ۱۶م، شاعران فرقه «ویشنویی» ادبیات این زبان را با غزلیات عاشقانه دینی و عرفانی پرشور خود رواج و رونق دادند.
از سوی دیگر، در این دوران به تشویق سلاطین مسلمان، حماسههای مهم دینیِ هندویی چون مهابهارته، راماینه، بهاگوتا و برخی از پوراناها از زبان سنسکریت به بنگالی ترجمه شد.
قرون ۸و ۹ق/۱۴ و ۱۵م را میتوان به حق دوران شکوفایی ادبیات بنگالی میانه دانست که در آن کرتیواس (قرن ۱۴م)، با الهامگیری از راماینه، سنجیه (قرن۱۴م) با الهامگیری از مهابهارته و مالادهر وسو با بهرهگیری از بهاگوت پورانا منظومههای دینی و یشنویی پدید آوردند.
در آثار این شاعران و مترجمان که بنیانگذاران ادبیات بنگالی بهشمار میروند، غالباً از حکمرانان مسلمان به نیکی یاد میشود.
موکوندارام چکرورتی - که پس از چاندیداس و ویدیاپتی، بزرگترین شاعر بنگالی دوران پیش از تسلط
انگلستان بهشمار میرود، و در اواخر سده ۱۶م و پس از تسلط اکبرشاه بر
بنگاله میزیسته است - در حماسهای به نام «چاندی» (زن شیوا) به تشریح
فساد حاکمان وقت و آشفتگیهای اجتماع پرداخته است.
از قرن ۸ق مسلمانان
بنگال به تصنیف، تألیف و ترجمه به این زبان پرداختند و در حیات فرهنگی و ادبی این ناحیه سهمی بزرگ و مؤثر یافتند. شاه محمد صغیر، در دوران سلطنت غیاثالدین اعظم شاه (سل ۱۳۹۲-۱۴۱۰م)، داستان
یوسف و
زلیخا را بر اساس
روایات اسلامی به نظم بنگالی درآورد. پس از او زینالدین در رسول ویجیه به شرح احوال
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اصحاب او پرداخت. مزمّل در کتابی با عنوان ساعت نامه از ساعات
سعد و
نحس و اوقات مناسب برای امور زندگانی سخن گفت. افضل علی در نصیحت نامه اصول اخلاقی و آداب و احکام امور معاشی اسلامی را بیان کرده است.
و سید سلطان (سده ۱۶م) در وفات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مطالبی از
تاریخ اسلام و احوال مسلمانان بنگال را به نظم درآورده است.
سید علاءالحسین معروف به علائول (الااول) منظومه مشهور پدماوتی، اثر ملک محمد جائسی را از هندی به بنگالی درآورد، و دولت قاضی داستان ستی مینا را به این زبان منظوم ساخت. اهمیت این شاعران بیشتر از آن جهت است که توانستند تعبیرات و مضامین دینی اسلامی را در شعر بنگالی وارد سازند و دو فرهنگ اسلامی و هندویی را در بنگال به هم نزدیک کنند.
شایسته توجه است که شاعران مسلمان از ترجمه یا تصنیف داستانهای حماسی یا عاشقانه هندویی پرهیز نداشتند. چنانکه علائول، دولت قاضی و محمد کبیر به نظم اینگونه آثار پرداختند. از دیگر چهرههای ممتاز اسلامی که در تکوین و رشد ادب بنگالی مؤثر بودهاند، میتوان از چند شاعر و
نویسنده نیز یاد کرد. دولت وزیر بهرام خان داستان لیلی و مجنون را به نظم درآورد، و صابردخان با تصنیف کتاب حنیفه خیراپری، علائول با داستان سیف الملوک و بدیع الجمال، و محمد کبیر با منظومه مدهومالتی در این راه گامهای مؤثر برداشتند.
کتاب جنگ نامه، اثر غریب الله، داستان فتوحات پیروان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
ایران است و کتاب دیگر او با عنوان مقتول حسین، از سرگذشت تلخ
حسن و حسین (علیهالسلام)، فرزندزادگان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سخن میگوید. حیات محمد نیز جنگ نامهای در سوگ
حسین بن علی (علیهالسلام) تصنیف نمود و در این دوران درباره
واقعه کربلا و
شهادت حسین بن علی (علیهالسلام) و یاران او چند کتاب دیگر به نظم ساخته شد. غریب الله بخشی از داستان امیر حمزه را به نظم درآورد، و چندی بعد سید حمزه بخش دوم آن را سرود.
و حتی شاعران هندو مذهب هم به این موضوع توجه و دلبستگی یافتند، چنانکه کریشنامنگل داستان کودکی حسن و حسین بن علی (علیهالسلام) را ظاهراً به تقلید از داستانهای دوران کودکی کریشنا و بالارام به صورت منظومهای به زبان بنگالی نقل کرده است. کتاب اسلام نبی کچّه (داستانهای پیامبر اسلام)، اثر عبدالمتین نیز به تقلید از منظومههای کریشنامنگل سروده شده است. روایات و داستانهای مربوط به زندگی و اعمال پیران صوفیه نیز زمینه پدید آمدن آثاری چون ستیه پیرپنچالی و نظایر آن گردید.
اوایل قرن ۱۲ق/۱۸م را میتوان دوران رکود و انحطاط ادب بنگالی دانست، زیرا شعر بنگالی در این دوره بیشتر به محافل اشراف و پادشاهان فئودال و محلی محدود شده بود و به توده مردم نمیپرداخت،
دو شاعری که در این دوره شناخته شدهتر بودند، یکی بهارات چاندراری (۱۷۰۷-۱۷۶۰م) و دیگری رام پرسادسن (۱۷۲۰- ۱۷۷۵م) بود. از بهارات چاندراری اشعاری پرتکلف ولی طنزآمیز بر جای مانده است، ولی رام پرساد بیانی لطیف و شیرین داشت و غالباً در موضوعات دینی شعر میسرود. شعرای دیگر این دوره مقلدان بیمایهای بودند که در کار خود از سخنوران پیشین تقلید میکردند.
ویژگیهای اصلی شعر این دوره را میتوان تکلف بیش از حد و غلبه احساسات شهوانی در کلام شاعران،
دانشمندان مسلمان نیز در این دوران علاوه بر آثاری در شرح احوال بزرگان
دین و چند حماسه دینی چون نبی ونشه در تاریخ دینی اسلام، از تکوین عالم تا شهادت حسین بن علی (علیهالسلام) تصنیف سید سلطان (سده ۱۶ و ۱۷م) و جنگ نامه در غزوات سروده غریب الله و داستان امیرحمزه ساخته سیدحمزه، با سرودن منظومههایی در تعلیم احکام و اصول عملی دین، در تقویت زبان و ادبیات بنگالی سهم عمده داشتند. از جمله اینگونه آثار شریعت نامه نصرالله خان و کفایت المسلمین
شیخ مطّلب و شریعت نامه دیگری از
عبدالحکیم شایسته ذکر است.
ادبیات صوفیانه نیز در این احوال رشد و گسترش داشت و به موازات سرودههای شاعران ویشنوپرست و بیان مضامین عرفانی هندویی در وحدت ذات الهی و عبادت عاشقانه، کسانی چون سیدسلطان در جنن پردیپ و جامی محمد در نور جمال به بحث و نظر درباره موضوعات عرفانی پرداختند. سیدسلطان به اهمیت مراعات اصول و موازین شریعت در احوال صوفیانه و لزوم پیروی از پیر و مرشد توجه خاص داشت و حاجی محمد در آراء صوفیانه خود از
محییالدین ابن عربی و
شیخ احمد سرهندی پیروی میکرد. صوفیه در بنگال غالباً با عارفان هندو مذهب روابط دوستانه داشتند و در هر دو طرف دادوستد و تأثیر و تأثر فکری و روحی وجود داشت.
ادبیات بنگالی تا پایان قرن ۱۲ق/۱۸م محدود به شعر بود و بهرغم وجود متون منثور بسیار به زبانهای فارسی و سنسکریت (که طبقه تحصیل کرده بنگال با آنها آشنا بودند)، عملاً تا اوایل قرن ۱۹م و دوران تسلط انگلستان بربنگال، هیچگونه نثر ادبی قابل توجهی در زبان بنگالی پدید نیامد.
این شاید از آن روی باشد که بنگالی هیچگاه زبانی رسمی و درباری نبود و دانشمندان آثار علمی، فلسفی، حقوقی و یا دینی خود را یا به سنسکریت مینوشتند، یا به فارسی. از سوی دیگر رواج شعر قافیهدار را به جای نثر، شاید بتوان به سبب آب و هوای بنگاله دانست که در آنجا رطوبت هوا و هجوم حشرات به آسانی و به سرعت کتاب و نسخه خطی را نابود میکند و همین باعث شده بود که مطالب مختلف در قالب اشعار موزون و قافیهدار و در حافظه اشخاص حفظ و نقل شود.
در دوران تسلط انگلیسیها بر بنگال (۱۷۵۷-۱۹۴۷م)، فرهنگ و ادبیات انگلیسی روبه رواج نهاد و آشنایی با این زبان در تحول ادبیات بنگالی مؤثر افتاد و موجب پیدایش و رشد نثر بنگالی شد.
مأموران انگلیسی چون خود را مجبور به یادگیری زبان بنگالی میدیدند، دست به تهیه و نشر کتاب و فرهنگ لغت برای این زبان زدند و در کتابهایی که برای تدریس نوشته میشد، افسانهها و داستانهایی به زبان بنگالی گنجاندند، و همین نخستین نمونههای ساده و ابتدایی، بعدها اساس و پایه رمان بنگالی شد و به تدریج در میان تودههای مردم راه یافت. عامل مهم دیگر فعالیتهای مبلغان مسیحی بود. در ۱۷۹۹م، ویلیام کیری، مبلّغی که در ناحیه سرآمپور مستقر شده بود، به نشر کتب تبلیغاتی و آشنا کردن مردم با اصول
مسیحیت پرداخت. در نتیجه کوششهای او و همفکرانش،
کتاب مقدس به بنگالی ترجمه شد، و این ترجمه نیز در رواج و رشد نثر ادبی بنگالی تأثیری بسزا داشت.
در کنار متون نثر، شعر نیز در این دوران به حیات خود ادامه میداد و موضوعات دینی و اسطورهای همچنان محور اصلی ادبیات منظوم در اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹م بود، ولی پیشرو نهضت نگارش درباره مسائل دینی و فلسفی به نثر بنگالی، رام موهان روی (۱۷۷۴-۱۸۳۳م) بود که «پدر نثر بنگالی» بهشمار میرود.
او پس از
سفر به نقاط مختلف
هند و آموختن زبانهای فارسی، سنسکریت، عربی، انگلیسی، یونانی و عبری، با تعالیم
تورات و
انجیل هم آشنا شد و با تشکیل جمعیتی به نام «براهمو ساماج»، به نشر آثار گوناگون در ذم
بتپرستی، دفع
خرافات از دین، معرفی
آیین مسیح و آشتی و سازش میان
ادیان پرداخت.
وی شیوهای را در نگارش پایهگذاری کرد که پس از او نیز در انواع مختلف نوشتار ادبی، از نمایشنامه و رمان تا آثار علمی و انتقادی به کار گرفته شد و تا اواسط قرن ۱۹م نیز ادامه یافت.
از دیگر کسانی که در رشد و شکوفایی نثر بنگالی با رام موهان روی همکاری داشتند، میتوان از اکشی کومارداتا (د ۱۸۸۶م)، ایشوار چندرا گوپتا (۱۸۱۱- ۱۸۵۹م) و ایشوار چندرا بیدیاپتی (۱۸۲۰-۱۸۹۱م) نام برد. این نویسندگان روشنفکرانی بودند که ادبیات ملی و نثر بنگالی را بنیان نهادند.
در نیمه دوم قرن ۱۳ق/۱۹م، نهضت ادبی بنگاله به کمال خود رسید. علل و عوامل مختلفی برای این رشد و پیشرفت سریع گفته شده است که از همه مهمتر تأسیس مدارس جدید، ترجمه آثار اروپایی، نوشتههای تبلیغاتی مسیحیان و آموختن زبان انگلیسی - که به تدریج جای زبان فارسی را میگرفت و زبان رسمی دولتی میشد - در این جریان مؤثر بوده است.
رواج روزنامه نگاری نیز از ویژگیهای این دوره است و تقریباً ۱۲ روزنامه به زبان بنگالی در کلکته به چاپ میرسید.
از شخصیتهایی که به موازات این جنبش جدید، ادبیات کهن را نیز ادامه میدادند، باید از مایکل مدهوسودن دات (۱۸۲۴-۱۸۷۳م) نام برد که اولینبار در زبان بنگالی شعر سپید (بیقافیه) سرود. او میخواست سبک مطنطن و پرشکوه میلتون انگلیسی را در شعر بنگالی تقلید کند و از همین روی از آوردن واژههای نامأنوس سنسکریت در شعر خود پرهیزی نداشت و همین ویژگی، فهم شعر او را برای عوام سنگین و دشوار کرده بود.
او نخستین کسی است که غزلهای ۷ بیتی سروده است که اکنون از مطلوبترین انواع شعر بنگالی بهشمار میرود.
دیگر شاعر این دوره نابین چاندراست که در شعر از سبک لرد بایرون پیروی میکرد. حماسه معروف او ریواناکا نام دارد که مشتمل بر اساطیر و افسانههای هند قدیم در ۲۰ جلد و به شیوه نو سروده شده است. از شاعران دیگر این دوره باید به بابو و کتابش با عنوان سرودهای هندی، و بهار لعل چکرواتی اشاره کرد.
ویژگی مهم دیگر ادبیات قرن ۱۹م بنگالی، ظهور هنر داستاننویسی به سبک جدید است که افرادی چون بانکیم چندر چترجی (۱۸۳۸- ۱۸۹۴م)، پیاریچاد میترا (۱۸۱۴-۱۸۸۳م) و راما شچاندرا داتا (۱۸۴۸- ۱۹۰۹م) نمایندگان برجسته آنند،
علاوه بر این، ادبیات بنگالی در عرصه نمایشنامهنویسی نیز مراحل رشد و تکامل را پیمود. بیشتر این آثار جنبه انتقاد اجتماعی دارد و زندگانی مردم بنگال و مسائل و مشکلات آنان را در عرصههای مختلف به تصویر میکشد.
اما بدون شک مهمترین و بزرگترین نماینده ادبیات بنگالی در قرنهای ۱۹ و ۲۰م رابیندرانات تاگور (۱۸۶۱-۱۹۴۱م) است که اشعار، نمایشنامهها و داستانهای او باعث شهرت گستردهاش در بنگال گردید و انتشار ترجمه انگلیسی مجموعهای از اشعار وی به نام گیتانجالی در ۱۹۱۳م، برنده جایزه ادبی نوبل شد. تا گور در شعر انگلیسی از جفری چاسر و ویلیام شکسپیر تا ییتس و الیوت مطالعات وسیع داشت، و دلبستگی او به ادبیات انگلیسی به حدی بود که تأثیر اشعار شلی در مجموعه نغمههای شامگاهی او بسیار آشکار است. از آثار تاگور، گورا، خانه و جهان و چیترا شهرت جهانی دارند. سبک زنده و واقعگرای تاگور به اندازهای در آن روزگار فراگیر شد که بسیاری از شاعران معاصر را تحت تأثیر قرار داد و از شیوه او پیروی کردند.
اینگونه تحولات در آثار شاعران و نویسندگان مسلمان بنگال نیز نمایان بود و راه و روش خلق آثار ادبی به شیوهها و در زمینههای جدید در میان این مردم نیز رواج گرفت. نخستین داستاننویس مسلمان در این ناحیه مجیب الرحمان بود که داستان او با عنوان انور بیان واقعیتهای زمان و مسائل اجتماعی مسلمانان بنگال را شرح میدهد. در قرن ۲۰م، اهل شعر و ادب در بنگال مانند گذشته غالباً از رویدادهای تاریخ گذشته سخن میگویند، با این تفاوت که در این زمان میکوشند تاریخ گذشته را نقادانه و به روش علمی تفسیر و ارزیابی کنند. آنچه در قرن ۲۰م بیش از هر موضوع دیگر فکر و خاطر روشنفکران مسلمان را به خود مشغول میداشت، مسئله استقلال هند و آزادی مسلمانان نه تنها از قدرت استعماری انگلستان، بلکه از خطر مضمحل شدن در قدرت و فشار اکثریت هندو مذهب بود. به همین سبب، ادبیات مسلمانان بنگال هرگز از گرایشهای دینی و قومی خالی نبود و این کیفیت در آثار شاعرانی چون فرح احمد، واجد علی و مجیب الرحمان مشاهده میشد.
در دوران پس از استقلال، نذرالاسلام (ز ۱۸۹۹م)، شاعر انقلابی و مسلمان بنگال توانست با بهرهگیری از روشهای سنتی شعر فارسی و بنگالی قدیم، مکتب جدیدی از شعر زنده و واقعگرای بنگالی را پدید آورد.
و در پرتو کارهای او کسانی چون جسیمالدین (ز ۱۹۰۲م) با پرداختن به احوال روستاییان بنگال و تصویر زندگانی اجتماعی آنان به گسترش ادبیات جدید و مردمی بنگال کمک کردند، و شاعرانی چون میرمشرف حسینی، عبدالودود و محمد شهیدالله در این حرکت سهیم و مؤثر بودند.
پس از استقلال هند و تشکیل کشور
پاکستان، بنگال به عنوان پاکستان شرقی شناخته شد، و در همین سال دو انجمن در این ناحیه تأسیس شد، یکی به نام انجمن احیاء پاکستان، در کلکته، و دیگری به نام انجمن ادب پاکستان در داکا. این دو انجمن مرکز فعالیتهای ادبی زبان بنگالی برای مسلمانان شد و گروهی از شاعران، داستاننویسان، محققان و مترجمان بنگالی که نمایندگان ادبیات معاصر این زبان بهشمار میروند، در این دو انجمن پرورش یافتند.
(۱) اشرف، سیدعلی، «بنگاله»، اردو دائرة المعارف اسلامیه، لاهور، ۱۹۶۹م، ج۴.
(۲) امین، محمد، «بنگاله و ادبیات فارسی»، کیهان فرهنگی، تهران، ۱۳۶۴ش، س۲، شم۱۱.
(۳) چترجی، اتل، «ادبیات بنگالی»، روزگار نو، لندن، ۱۹۴۵- ۱۹۴۶م، ج۵، شم۲.
(۴) مجتبائی، فتحالله، مقدمه بر چیترا ی تاگور، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۵) Karim، Social History of the Muslims in Bangal، Dacca، ۱۹۵۹.
(۶) Americana.
(۷) Campbell، G، Compendium of the World's Languages، London، ۲۰۰۰.
(۸) EI ۲.
(۹) GSE.
(۱۰) Tara Chand، Influence of Islam on Indian Culture، Allahabad، ۱۹۴۶.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بنگالی، ادبیات»، شماره۵۱۱۷.