احکام استغفار (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استغفار (
طلب آمرزش)، از ریشه
غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که
انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین،
استغفار ، درخواست
مصونیت از
عذاب با گفتار و رفتار است.
حرمت
استغفار برای
مشرکان ، حتی اگر خویشاوند باشند،
در صورت
یاس از هدایت آنان و
علم به دوزخی بودنشان است:
ما کان للنبی والذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین و لو کانوا اولی قربی من بعد ما تبین لهم انهم اصحـب الجحیم. «بر پیامبر و کسانی که
ایمان آوردهاند سزاوار نیست که برای
مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند طلب آمرزش کنند هر چند خویشاوند (آنان) باشند»
آیه نخست با تعبیری رسا و قاطع پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -و مؤمنان را از
استغفار برای
مشرکان نهی میکند و میگوید: (شایسته نیست که
پیغمبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- و افراد با
ایمان برای
مشرکان طلب آمرزش کنند) (ما کان للنبی و الذین آمنوا ان یستغفروا للمشرکین).
سپس برای تأکید و تعمیم اضافه میکند (حتی اگر از نزدیکانشان باشند) (و لو کانوا اولی قربی).
بعدا دلیل این موضوع را ضمن جملهای چنین توضیح میدهد (بعد از آنکه برای مسلمانان روشن شد که
مشرکان اهل دوزخند طلب آمرزش برای آنها معنی ندارد) (من بعد ما تبین لهم انهم اصحاب الجحیم).
این کاری است بیهوده و آرزوئی است نابجا چرا که
مشرک بهیچ وجه قابل
آمرزش نیست و آنان که راه
شرک را پوئیدند راه نجاتی برای آنها تصور نمیشود.
بعلاوه
استغفار و طلب آمرزش یکنوع اظهار
محبت و پیوند و علاقه با
مشرکان است و این همان چیزی است که بارها
در قرآن از آن
نهی شده است.
و از آنجا که مسلمانان آگاه و آشنا به قرآن،
در آیات این کتاب آسمانی خوانده بودند که ابراهیم برای (عمویش)
آزر استغفار کرد، فورا این سؤال ممکن بود
در ذهن آنها پدید آید که مگر آزر
مشرک نبود؟ اگر این کار ممنوع است چرا این
پیامبر بزرگ
خدا انجام داد؟!
لذا
در آیه دوم به پاسخ این سؤال پرداخته میگوید: (
استغفار ابراهیم برای پدرش (عمویش آزر) به خاطر وعدهای بود که به او داد، اما هنگامی که برای او آشکار شد که وی دشمن خدا است از او بیزاری جست و برایش
استغفار نکرد) (و ما کان
استغفار ابراهیم لابیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلما تبین له انه عدو لله تبرا منه).
لزوم
استغفار انسانها از گذشته خویش پس از
ایمان به
خدا و
هدایت شدن
در سوره کهف بیان شده است:
وما منع الناس ان یؤمنوا اذ جآءهم الهدی ویستغفروا ربهم الا ان تاتیهم سنة الاولین او یاتیهم العذاب قبلا. «و چیزی مانع مردم نشد از اینکه وقتی
هدایت به سویشان آمد
ایمان بیاورند و از پروردگارشان آمرزش بخواهند جز اینکه (مستحق شوند) تا
سنت (خدا
در مورد
عذاب ) پیشینیان
در باره آنان (نیز) به کار رود یا عذاب رویارویشان بیاید»
لزوم
استغفار مشرکان به درگاه خدا از
شرک و
بت پرستی در سوره هود آمده است:
والی عاد اخاهم هودا قال یـقوم اعبدوا الله ما لکم من الـه غیره... • و یـقوم
استغفروا ربکم ثم توبوا الیه... «و به سوی (قوم)
عاد برادرشان
هود را (فرستادیم هود) گفتای قوم من خدا را بپرستید جز او هیچ معبودی برای شما نیست شما فقط
دروغ پردازید؛ . . ؛ وای قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او
توبه کنید (تا) از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و تبهکارانه روی بر مگردانید»
قالوا یـشعیب اصلوتک تامرک ان نترک ما یعبد ءابآؤنآ... • قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی و رزقنی منه رزقا حسنا... • واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود. «گفتندای
شعیب آیا
نماز تو به تو دستور میدهد که آنچه را پدران ما میپرستیدهاند رها کنیم یا
در اموال خود به میل خود تصرف نکنیم راستی که تو بردبار فرزانه ای؛ گفتای قوم من بیندیشید اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و او از سوی خود روزی نیکویی به من داده باشد (آیا باز هم از پرستش او دست بردارم) من نمیخواهم
در آنچه شما را از آن باز میدارم با شما مخالفت کنم (و خود مرتکب آن شوم) من قصدی جز اصلاح (جامعه) تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به (یاری) خدا نیست بر او توکل کردهام و به سوی او بازمی گردم؛ و از پروردگار خود
آمرزش بخواهید سپس به درگاه او
توبه کنید که پروردگار من
مهربان و دوستدار (بندگان) است»
دعوت به
توحید در عبادت و
طلب آمرزش از خداوند
در این
آیه شریفه و بنابر آن تفسیری که ما برای آیه کردیم جمله (الا تعبدوا الا الله)، دعوت بشر است به توحید
در عبادت، یعنی نپرستیدن غیر خدا و آن بتهائی که
مشرکین آنها را
شریک خدا میپنداشتند، و دعوت به این است که بشر عبادت را منحصر
در خدای تعالی کند
در جمله (و ان
استغفروا ربکم ثم توبوا الیه)، امر به طلب آمرزش از همین خدای تعالی است، که به خاطر او عبادت غیر او را
ترک گفتند، و سپس دستور میدهد به اینکه
توبه کنند، یعنی با اعمال صالح به سوی او برگردند، و از همه این دستورات یک چیز به دست میآید، و آن اینست که : انسانها
در زندگی خود راه طبیعی را پیش بگیرند که اگر چنین کنند به
قرب درگاه الهی منتهی میشوند، و راه طبیعی برای زندگی بشر اینست که آلهه و خدایان ساختگی را رها نموده از خدای تعالی که معبود واقعی است
طلب مغفرت کنند، و جان و دل خود را برای حضور
در پیشگاه او پاک ساخته، سپس با اعمال صالح به سوی او بازگشت کنند.
و اگر
در وسط آیه کلمه(ان) را که معروف به (ان) تفسیری است تکرار کرد، برای این بود که هر دو جمله به یک مرحله از آن راه طبیعی اشاره ندارند، جمله اول یعنی (الا تعبدوا الا الله) به مرحله اعتقاد درونی اشاره دارد، و آن عبارت است از
توحید در عبادت و عبادت خدا به تنهائی، آن هم با
خلوص نیت ، و جمله دوم که فرموده : (و ان
استغفروا ربکم ثم توبوا الیه) اشاره دارد به مرحله عمل، و آن عبارت است از انجام کارهای نیک، هر چند که این مرحله خود از نتایج مرحله اول و از فروع آن است.
و به همین جهت که گفتیم مفاد جمله اول اصل اساسی است، و مفاد جمله دوم نتیجه و فرعی است که بر آن اصل مترتب میشود. مسأله
انذار و
بشارت را بعد از جمله اول ذکر کرد، و وعده جمیل یعنی مفاد جمله (یمتعکم...) را بعد از جمله دوم و مسأله
استغفار و توبه آورد....
مراد از
توبه در: و ان
استغفروا ربکم ثم توبوا الله) ایمان است و ظاهرا منظور از توبه
در آیه شریفه، ایمان است، همچنانکه
در آیه (
فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک) نیز چنین است. و بنابراین، پاسخ از اینکه با ذکر
استغفار ذکر توبه چه معنا دارد روشن میشود و همچنین پاسخ از اینکه چرا جمله (توبوا الیه با حرف ثم عطف به جمله (و ان
استغفروا ربکم) گردید معلوم شد، زیرا بنا به تفسیری که ما برای آیه کردیم معنای آیه چنین میشود: بعد از این دیگر پرستش بتها را ترک بگویید، و از پروردگارتان نسبت به نافرمانی هائی که تاکنون داشتید آمرزش بخواهید، آنگاه به پروردگارتان
ایمان بیاورید.
ولی بعضی از مفسرین گفتهاند: معنای آیه این است که
طلب مغفرت کنید و این
مغفرت را هدف خود قرار بدهید و سپس برای رسیدن به این هدف
توبه کنید. و این معنائی است ناخوشایند. بعضی دیگر برای توجیه آیه خود را به زحمت انداخته و گفتهاند: معنایش اینست که از گناهان گذشته خود طلب
مغفرت کنید، و سپس از این به بعد هم هر وقت گناهی مرتکب شدید توبه کنید.
جواز
استغفار مؤمنان برای
مشرکان،
در صورت وجود احتمال
هدایت و
قطعیت نیافتن دوزخی بودن آنان:
ما کان للنبی والذین ءامنوا ان یستغفروا للمشرکین... من بعد ما تبین لهم انهم من اصحاب الجحیم. «بر پیامبر و کسانی که
ایمان آوردهاند سزاوار نیست که برای
مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند طلب آمرزش کنند هر چند خویشاوند (آنان) باشند»
در تفسیر
مجمع البیان روایتی به این مضمون
در شان نزول آیات فوق نقل شده است که گروهی از مسلمانان به
پیامبر اسلام میگفتند: آیا برای پدران ما که
در عصر جاهلیت از
دنیا رفتند
طلب آمرزش نمیکنی؟ آیات فوق نازل شد و به همه آنها اخطار کرد که هیچ کس حق ندارد برای
مشرکان استغفار نماید.
استغفار براى
مشرکین از این جهت جائز نیست که
لغو است ، و
خضوع ایمان مانع است از اینکه بنده خدا با ساحت کبریاى او بازى نموده ، کارى لغو بکند. چون از یکى از دو صورت بیرون نیست ، یا خداوند بخاطر تقصیرى که از بنده اش سرزده با او دشمن و از او خشمگین است ، و یا بنده با خداى تعالى
دشمن است ؛ اگر فرضا خدا با بنده اش دشمن باشد ولى بنده اش با او دشمن نباشد و بلکه اظهار
تذلل و خوارى کند،
در اینصورت جاى این هست که بخاطر سعه
رحمت او آدمى براى آن بنده طلب
مغفرت کند، و از خداوند بخواهد که به حال آن بنده اش ترحم کند. اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند
مشرکین معاند - و خود را بالاتر از آن بداند که به درگاه خدا سر فرود بیاورد،
در چنین صورتى
عقل صریح
حکم مى کند به اینکه
شفاعت و یا
استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن که آن بنده
عناد را کنار گذاشته ، به سوى خدا توبه و بازگشت کند و به لباس تذلل و
مسکنت درآید.
و گر نه چه معنا دارد که
انسان براى کسى که اصلا رحمت و
مغفرت را قبول ندارد و زیر بار عبودیت او نمى رود،
استغفار نموده ، از خدا بخواهد که از او درگذرد. آرى ، این درخواست و شفاعت
استهزاء به مقام ربوبیت و بازى کردن با مقام عبودیت است ، که به حکم
فطرت عملى است ناپسند و غیر جائز.
این کاری است بیهوده و آرزوئی است نابجا چرا که
مشرک بهیچ وجه قابل آمرزش نیست و آنان که راه
شرک را پوئیدند راه نجاتی برای آنها تصور نمیشود، بعلاوه
استغفار و طلب آمرزش یکنوع اظهار
محبت و پیوند و علاقه با
مشرکان است و این همان چیزی است که بارها
در قرآن از آن
نهی شده است.
پیامبر - صلی الله علیه وآله- موظف به
استغفار در پیشگاه
خدا است :
...
واستغفر لذنبک... «پس صبر کن که
وعده خدا حق است و برای گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان
ستایشگر باش»
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۲، برگرفته از مقاله «احکام استغفار».