ابوهریره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالله یا عبدالرحمان
بن عامر دَوسی (یا صخر) به عنوان صحابی مشهور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد
اهل سنت معروف بوده و
راوی بیشترین
حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کتاب اهلسنت میباشد.
عمیر بن عامر بن ذی الشریاز تیره دوس
قبیله ازد یمن بود.
شرح حالنگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، بهرغم
شهرت فراوانش در میان اصحاب، در ضبط نام و نسب او و پدرش چنان اختلافی در میان منابع وجود دارد که گفتهاند در
فرهنگ اسلامی هیچکس مانند او و پدرش در ضبط نام اختلاف نداشتهاند. از نام او و پدرش در
دورۀ جاهلیت و
اسلام اثری یافت نشده از اینرو همه او را با کنیهاش شناخته و شرح حالش را در بخش کنیهها آوردهاند. کتابهای رجالی و تاریخی بیش از ۱۸ نام برای او ثبت کردهاند؛ از جمله: عبدالرحمن
بن صخر، عبدالله
بن عامر، عبدالله
بن عائذ، سکین
بن صخر و عامر
بن عبدشمس.
میمونه/امیمه
دختر صفیح/
صبیح بن حارث،
مادر او بود
که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر مسلمان شد.
از آن جا که وی به سال ۵۸ق. در ۷۸ سالگی درگذشت، میتوان تولد او را حدود ۲۰ سال پیش از
هجرت دانست.
وی به
کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آن جا که در جوانی گربهای را نگاه میداشت،
این کنیه را پدرش به او داد.
به گفتۀ خودش و برخی بهسبب علاقۀ بسیار به گربهها، رسول خدا این کنیه را به او داده است.
این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی
لقب زشت نمینهاد، بلکه لقبها و نامهای ناروا را تغییر میداد. از او با لقب «شیخ المضیره» نیز یاد شده؛ زیرا بر
سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ
معاویه) حضور مییافت.
او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کردهاند.
ابوهریره پیش از اسلام با یتیمی و
فقر و چوپانی نزد خانوادهاش زندگی میکرد.
نخستینبار همراه هیئت یمن به ریاست
طفیل بن عمرو دوسی، در سال هفتم ق. در
مدینه یا
خیبر نزد
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و
اسلام را پذیرفت. به سبب حضور نداشتن در
صلح حدیبیه، از غنیمتهای خیبر که به حاضران در حدیبیه اختصاص داشت، بیبهره ماند.
در روایتی غیر معتبر، از حضور او در
غزوه ذاتالرقاع در سال چهارم ق.
یاد شده است.
درمورد زندگیاش در یمن قبل از اسلام اطلاع زیادی در دست نیست، جز آن که خودش گفته است که فقیری تهیدست بودم که به یتیمی بزرگ شدم و گوسفندچرانی میکردم و در قبال سیر کردن
شکم خود به خدمتگزاری نزد این و آن مشغول بودم. چنان که مدتی نزد
ابن عفان و
بشر بن غزوان (
دختر غزوان هم گفته شده) و دیگران اشتغال داشتم، و به سیر کردن شکم خود و گاهی سواری میپرداختم. هر گاه ایشان به
مسافرت میرفتند، احشام آنها را میراندم و هرگاه بار میانداختند، برایشان حدی میخواندم و هر گاه سوار میشدند در رکابشان میدویدم.
پس از خبر
بعثت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوهریره با حدود پنجاه نفر از اشعریان با یک کشتی از یمن به جانب مدینه حرکت کرد. کشتی آنها ابتدا به
حبشه رفت و آنها با
جعفر بن ابیطالب دیدار کردند و پس از مدتی از آنجا راهی خیبر شدند و درحالی بر پیامبر وارد شدند که مسلمانان خیبر را فتح کرده بودند.
در همان برخورد اولیه وقتی چشمان ابوهریره به آن همه
غنیمت افتاد، طمعش برانگیخته شده و از پیامبر خواست تا سهمی برای او در نظر گیرد و سپس در موضوعاتی که هیچ ارتباطی به او نداشت، دخالت میکرد؛ مثلا از پیامبر خواست تا سعید را که از جمله فاتحان بود از عنایم بیبهره سازد. این درحالی بود که دیگر
مهاجرین همراه وی درخواستی از پیامبر نداشتند
و این سبب
اعتراض برخی از مسلمانان شد. از جمله سعید در مقابل این درخواست ابوهریره مخالفت کرده و از پیامبر خواست تا سهمی به آنان ندهد.
پیامبر پس از مذاکره با مسلمانان فاتح از غنایم به دست آمده، در خیبر به ابوهریره چیزهایی عطا کرد.
ابوهریره میگوید در خیبر عنایم ما
طلا و
نقره و جواهرات نبود، بلکه
گاو و
شتر و دیگر کالاها بود که پیامبر و دیگر
مسلمانان ما را در آن
شریک کردند.
هنگامیکه پیامبر از فتح خیبر به مدینه بازگشت ابوهریره نیز مانند سایرین به اتفاق ایشان به مدینه آمد. گمان میرفت که ابوهریره نیز مانند سایرین به
کشاورزی یا
تجارت بپردازد تا زندگی آبرومندانهای داشته باشد؛ ولی وی از این کار سرباز زد و سستی و تنبلی پیشه کرد.
وی راه گدایی پیش گرفت که پیوسته از یکی چیزی بگیرد و از جانب دیگری محروم شود.
وی یکی از
اصحاب صفه بود
و آن را به عنوان مسکن خود برگزیده بود، هر چند گفته شده وی در مدینه خانهای داشته است؛
اما خودش گفته من از اهل صفه بودم و هر گاه
شب فرا میرسید، پیامبر نزد ما میآمد و به کسانی که با او بودند، دستور میداد، هر یک از ایشان یک نفر یا بیشتر از ما را برای صرف طعام با خود ببرد.
ابوهریره میگوید که روزی
روزه بودم، نزدیک
افطار برای
قضای حاجت از صفه دور شدم و چون برگشتم طعامی که اعیان
قریش آورده بودند، تمام شده بود، من برای سیر کردن شکم خود نزد
عمر رفتم و از او خواستم که به قرائتم
گوش دهد و مقصودم این بود که در ازای آن طعامی به من دهد؛ ولی عمر پس از گوش کردن آن به خانه خود رفت و به من توجهی نکرد.
وی میگوید، بسیار اتفاق میافتاد که من از اشخاص درباره آیهای از
قرآن پرسش میکردم تا مگر به این وسیله به من توجهی نموده و طعامی بدهند.
وی جز آنکه در کوچهها و جلو درب
مسجد راه را بر مردم بگیرد و درخانه این و آن را بکوبد و با
زبان خود از آنان چیزی بخواهد، تا شکم خود را سیر کند، کاری نمیکرد. بدینجهت مردم از وی گریزان بودند، به حدی که پیامبر ناچار شد به وی دستور دهد تا دیر به دیر مردم را ببیند.
ابوهریره به شیخ المضیره ملقب است، مضیره (غذایی بود که در آن
گوشت با
شیر یا دوغ پخته میشد و در آخر ادویه و دیگر چاشنیها به آن اضافه میشد و طعم بسیار خوبی داشت.) نوعی طعام بود که در میان غذاهای معاویه
شهرت بسیار داشت و ابوهریره این غذا را بسیار دوست میداشت و آن را در سفره معاویه میخورد. ابوهریره در اظهار صحبت با پیامبر
صراحت لهجه به خرج داده و از آن پرده برداشته است. وی نگفته که به خاطر دوستی و رستگاری صحبت با پیامبر را برگزیده، بلکه به خاطر پرکردن شکم خود یاری پیامبر را برگزیده است.
ابوهریره پس از مسلمان شدن نیز با کمک گرفتن از افراد خیر و با خدمتکاری روزگار میگذراند. از او بارها گزارش شده که گاه در این دوران، گرسنگی بر وی آن چنان سخت میشد که از ضعف بیهوش میگشت
و به بهانه پرسش از
صحابه، مهمان سفرههای آنان میشد؛ اما برخی صحابه به این خواسته او توجه نمیکردند.
او از رسول خدا بیشتر یاری میگرفت و گاه کار بدانجا میرسید
که گفته شده: یک بار پیامبر خواست او را
تنبیه کند
و نیز به او سفارش میکرد با کاستن از دیدارهایش محبوبیت خود را افزایش دهد.
وی در این مدت به
بسره دختر غزوان،
همسر عثمان، در برابر وعدهای غذا و بهرهمندی نوبهای از مرکب، خدمت میکرد و در مسافرت همراه او برایش
آواز «
حداء» میخواند و او از این آواز لذت میبرد. وی پس از مرگ عثمان با همین
زن،
ازدواج کرد.
برخی او را از اصحاب صفه شمردهاند که تا پایان زندگانی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچنان در صفه میزیست.
بر پایه چند روایت، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سال هشتم
وی را همراه لشکر
علاء بن عبدالله حضرمی به
بحرین فرستاد و او
مؤذن علاء شد.
وی در
عمرة القضاء به سال هفتم ق. شتران
قربانی را میراند
و بر پایه گفته خودش در
غزوه موته به سال هشتم ق. نیز حضور داشت.
پیامبر وی را به کمک
منذر بن ساوی فرستاد تا
جزیه و دیگر
وجوهات را جمعآوری کند.
همچنین او را همراه علاء
بن حضرمی به
بحرین فرستاد.
علاء وی را به عنوان مؤذن انتخاب کرد.
اندکی پس از درگذشت پیامبر و به هنگام
ماجرای رده،
ابوبکر مجدداً او را به همراه علاء به بحرین گسیل داشت.
در زمان عمر پس از فوت علاء، توسط وی متصدی امور
نماز و
قضا شد.
اما پس از عزل
قدامه بن مظعون ابوهریره تمام امور بحرین را به عهده گرفت؛ اما پس از مدتی به سبب مال فراوانی که جمع کرده بود، از طرف عمر مواخذه شد و بخشی از اموالش ضبط گردید، با این حال پس از مدتی عمر دوباره دستور بازگشت او را به بحرین داد؛ اما این بار ابوهریره از این کار سر باز زد.
مقدار این مال ۱۲ هزار درهم بود و ابوهریره مدعی شد که همه آنها سهم و عطایا و بخششهای مردم است.
از شرکت وی در فتح سرزمینهای ایران به رهبری
عبدالرحمان بن ربیعه نیز یاد شده که پس از کشته شدن عبدالرحمان همراه تعداد دیگری از مسلمانان از راه
گیلان به
گرگان فرار کرده است.
از حضور وی در
قزوین نیز در برخی از منابع سخن رفته است.
وی جزء طبقه دوم قاریان و جمعکنندگان
قرآن بود.
وی مدعی شده است که فقط وی و
عبدالله بن عمر،
حافظ قرآن بودند با این تفاوت که عبدالله مینوشته و او نمینوشته است.
در روزگار عثمان او به خاندان
ابوالغاص و
امویان علاقمند و به آنها نزدیک گردید و در ماجرای
محاصره خانه عثمان در زمره هواخواهان وی درخانهاش حضور داشت
و در
حمایت از وی حملات مخالفین را دفع میکرده است.
همین دیدگاه و عمل او نسبت به عثمان سبب شد که به هنگام مرگش، فرزندان عثمان در تشییع پیکرش او را بزرگ دارند و
معاویه بازماندگانش را یاری رساند.
معاویه همیشه از ابوهریره به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافش استفاده کرد. حتی زمانی که پسرش
یزید،
عاشق ارینب همسر عبدالله سلام شده بود، معاویه ابوهریره و
ابودرداء را نزد عبدالله فرستاد تا از او بخواهند ارینب را
طلاق دهد.
وی همیشه همراه و ملازم معاویه بود و هر جا او میرفت، وی نیز در معیت او به
مسجد همان شهر وارد میشد و شروع به نقل
احادیث دروغ و ساختگی خودش مینمود.
وی در ماجرای دفن
امام حسن (علیهالسّلام) شرکت داشت و وقتی
مروان از دفن امام حسن کنار
قبر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ممانعت میکرد، ابوهریره بر این کار او
اعتراض نمود.
او در
حجة الوداع به سال دهم ق. حضور داشت و روایتهایی را از این رخداد مهم گزارش کرده است. از جمله در
غدیرخم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
روایت «من کنت مولاه فعلی مولاه...» را شنید و آن را گزارش کرد.
نیز نزول
آیه «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی»
را درباره
امیر مؤمنان (علیهالسّلام) و برابری
ثواب روزه گرفتن در روز ۱۸ ذی حجه با روزه ۶۰ ماه را روایت نموده است.
تاکید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر
حرمت مال و جان
مسلمانان بر یکدیگر، تاکید بر دوری از
شرک،
قتل،
زنا،
سرقت و فرمان ایشان به همسرانش برای ماندن در خانه پس از انجام
حج واجب در حجة الوداع را نیز گزارش کرده است.
وی در جریان
ابلاغ آیه برائت به سال نهم ق. در
مکه، امام علی (علیهالسّلام) را همراهی کرد و ایشان را یاری داد.
او از راویان شمایل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. بر پایه روایتی، روزی ایشان خطاب به ابوهریره،
ابومحذوره و
سمرة بن جندب فرمود: آخرین کس از شما که بمیرد، در
آتش است.
هر کس میخواست وی را
آزار دهد، به او میگفت که سمره در گذشته؛ و او بیهوش میشد.
این خبر را میتوان هشداری به این سه نفر و آیندهنگری پیامبر درباره
سرنوشت آنان دانست.
همانند این روایت درباره خبر پیامبر به ابوهریره و
فرات بن حیان و
رجال بن عنفوه آمده است که ایشان
دندان یکی از آنان را در
آتش دوزخ بزرگتر از
کوه احد دانست. این خبر باعث شد ابوهریره تا زمان با خبر شدن از مرگ رجال که در پی
ارتداد کشته شد، از دوزخی بودن خود بیم داشته باشد.
با توجه به جایگاه فرودست اجتماعی و قبیلهای ابوهریره، طبیعی است که از نقش او در رویداد
سقیفه اطلاعی در دست نباشد. در جریان ارتداد مردم بحرین، ابوبکر، ابوهریره را با
علاء حضرمی به آن منطقه فرستاد.
تا زمانی که علاء حضرمی زنده بود، بر آن منطقه
حکم میراند. او به سال ۲۰ق. در زمان
خلافت عمر درگذشت و خلیفه، ابوهریره را حکمران بحرین کرد.
برخی از ولایت او بر
عمان و
یمامه نیز سخن گفتهاند.
پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به ویژه در دوران حکومت ابوهریره بر بحرین،
ثروت و چنان بسیار شد که باعث اتهامش نزد عمر گشت.
او لباسهای فاخر میپوشید
و دارای خدمتکار بود
و کشتزارهایی در راه میان مکه و مدینه
و قصری در عقیق، ییلاق مدینه، داشت.
بر پایه گزارشی، خلیفه دوم ابوهریره را به
مدینه احضار کرد و به سبب جمعآوری ثروت فراوان، او را شلاق زد و بخشی از اموالش را ستاند و
حکومت بحرین را دیگر بار به او پیشنهاد کرد. اما او نپذیرفت؛ زیرا نمیخواست باز اموالش ضبط و خودش مجازات شود.
گزارش شده که در
ایام حج، ابوهریره از کسانی بود که به عنوان جانشین عثمان در مدینه میماندند.
او که به سبب وابستگی و علاقهمندی به عثمان، هنگام
محاصره خانه وی، برای دفاع و حمایت از او نزدش مانده بود،
در روز قتل عثمان از قاتلان میخواست تا خودش را نیز بکشند.
او هرگاه به یاد رویداد مرگ عثمان میافتاد، با صدای بلند میگریست.
پس از
بیعت مسلمانان با
امام علی (علیهالسّلام)، معاویه که در پی بهانهای برای مخالفت با ایشان بود، ابوهریره و
نعمان بن بشیر را نزد ایشان فرستاد تا از او بخواهند که قاتلان عثمان را به معاویه تحویل دهد. امام علی (علیهالسّلام) با گوشزد کردن حقانیت خود و طرفداری بیشتر
صحابه بزرگ پیامبر از خود، آن دو را به سبب همراهی با معاویه
سرزنش کرد. گویا معاویه که میدانست این کار از دست امام علی خارج است، از وجهه ابوهریره و نعمان
بن بشیر برای متهم کردن
امام به جانبداری از قاتلان عثمان بهره برد.
نعمان با شنیدن سخنان امام علی (علیهالسّلام) با ایشان اعلام همراهی کرد و در مدینه ماند. اما ابوهریره بیتوجه به این سخنان به
شام بازگشت و به فرمان معاویه، خودداری امام را از تحویل قاتلان عثمان به مردم شام اعلام کرد.
بر پایه گزارشی دیگر، ابوهریره و ابودرداء در کشاکش نبرد
صفین نزد امام علی (علیهالسّلام) رفتند و تحویل قاتلان عثمان به معاویه و خلع وی از خلافت را از او خواستند. امام علی (علیهالسّلام) با اظهار نارضایتی از قتل عثمان و نشناختن قاتلان او که در
شورش مردمی کشته شده بود، از آن دو خواست تا اگر این قاتلان را میشناسند، آنان را تحویل گیرند. آن دو که
محمد بن ابی بکر،
مالک اشتر و
عمار یاسر را قاتل عثمان میدانستند، از آنان خواستند تا تسلیم معاویه شوند. در واکنش به این خواسته، بیش از ۱۰/۰۰۰ نفر از لشکر
عراق گرد آمدند و خود را قاتل عثمان نامیدند و باعث شدند تا فرستادگان معاویه با دست خالی بازگردند. پس از این رویداد،
عبدالرحمن بن غنم اشعری با اطلاع از میانجیگری ابوهریره و ابودرداء، آنان را که به جای حمایت از امام علی (علیهالسّلام) که شایستگی خلافت داشت و خلافتش مورد تایید اکثر
صحابه بود، از معاویه جانبداری کرده بودند، سخت سرزنش کرد.
هر چند از همراهی ابوهریره با معاویه در نبرد صفین گزارشی در دست نیست، بر پایه گزارشی،
بلال،
پسر ابوهریره، امیر پیادگان در جناح چپ لشکر معاویه بود.
نیز به دنبال
غارت مدینه به دست
بسر بن ارطات در سال ۳۹ق. او به زور از تمام مردم یمن و
حجاز برای معاویه
بیعت گرفت و معاویه، ابوهریره را به
امامت جماعت و
حاکم در مدینه گمارد. در این ایام او به جعل احادیث بسیاری در
فضل معاویه اقدام نمود و از اینرو به ثروت و مقام والایی دست یافت.
او امامت جماعت مردم مدینه را بر عهده داشت؛ اما با رسیدن لشکر امام علی (علیهالسّلام) به فرماندهی
جاریة بن قدامه که در
تعقیب بسر بودند، ابوهریره گریخت.
جاریة
بن قدامه، ابوهریره را ابوسنور (پدر گربه) نامید و وی را
تهدید کرد که در صورت دستیابی به او، گردنش را بزند.
با
شهادت امیر مؤمنان (علیهالسّلام) و بیعت مردم با امام حسن (علیهالسّلام)، جاریه به
کوفه بازگشت و ابوهریره که گریخته بود، بار دیگر امامت جماعت مدینه را عهدهدار شد.
آنگاه که وی از
صلح میان امام حسن (علیهالسّلام) و معاویه آگاه شد، از حجاز به معاویه پیوست
و زمانی که استقبال مردم کوفه را از معاویه در
مسجد دید، زانو زد و با شور و هیجان سخت و با تاکید بر این که بر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
دروغ نمیبندد، روایتی از پیامبر درباره لعن فتنهگران در
حرم نبوی خواند و امام علی (علیهالسّلام) را مصداق آن معرفی کرد. معاویه به
پاداش این کار، حکمرانی مدینه را به ابوهریره داد.
بر پایه گزارشهایی، معاویه هرگاه از او خشمگین میشد، وی را از
حکومت مدینه عزل میکرد و هرگاه از او خشنود بود، دیگر بار او را منصوب میکرد. گزارش شده که او در این دوران بیشتر به عنوان جانشین
مروان بن حکم، امیر مدینه از سوی معاویه، بر مدینه حکومت کرد.
ابوهریره در زمان
خلافت معاویه، از نزدیکان مروان به شمار میرفت و هنگام
مسافرت او، در مدینه جانشینش بود.
ابوهریره از کسانی بود که در برابر عطایای معاویه به
جعل روایتهایی درباره
فضیلتهای شیخین و عثمان و به ویژه معاویه دست زدند.
گاه نیز توجیهگر خطاهای معاویه در برابر
اعتراض مسلمانان بود. از جمله میتوان به سخنان او با
عبادة بن صامت اشاره نمود که به حمل بار
شراب معاویه اعتراض کرده بود.
ابوهریره در مسائل سیاسی همواره در صف برابر
اهلبیت (علیهمالسّلام) قرار داشت و با معاویه همکاری کرد.
اما گاه روایتهایی در
فضیلتهای اهلبیت: از او گزارش شده است که میتوان آن را در جهت کسب
اعتماد توده مردم و به تناسب اوضاع اجتماعی و سیاسی روز دانست. بر پایه گزارشی، او تا هنگامی که از یاری معاویه بهره میبرد، سکوت میکرد و چون از یاری او بیبهره میماند، به سخن میآمد
و احتمالا از او
انتقاد میکرد یا از
فضیلتهای اهلبیت سخن میگفت. او در حالی که گاه معاویه را به سبب نبرد با امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام)
سرزنش میکرد،
با معاویه نیز همنشین و همسفره بود؛ ولی ترجیح میداد نمازش را با امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) بخواند؛ زیرا خودش میگفت: غذای معاویه چربتر، خواندن نماز پشت سر علی (علیهالسّلام) برتر و شرکت نکردن در
نبرد با ایشان به سلامت نزدیکتر است.
بر پایه گزارش تاریخنگاران، ابوهریره بر
عایشه و
امسلمه
نماز گزارد؛ زیرا امسلمه
وصیت کرده بود که ولید بر او نماز نخواند، به همین جهت ولید به بهانهای به خارج از شهر رفت و به ابوهریره دستور نماز داد.
ولی برخی درگذشت امسلمه را پس از مرگ وی میدانند
و بر این باورند که
سعید بن زید بر ام سلمه نماز گزارد.
مرگ ابوهریره را در سال های۵۷ یا ۵۸ق. در
مدینه یاد کردهاند.
وی در قصر خود در وادی عقیق، از ییلاقهای مدینه و درهای در غرب این شهر، درگذشت و جنازه او را به مدینه آوردند. گفتهاند که
ولید بن عتبة بن عتبة بن ابی سفیان، امیر مدینه، بر او نماز گزارد و وی را در
بقیع به خاک سپردند.
آنگاه که ولید خبر مرگ او را به معاویه رساند، وی دستور داد به پاس همراهی ابوهریره با عثمان در دوران
محاصره خانهاش، ولید به فرزندانش نیکی کند و ۱۰/۰۰۰ درهم به آنان بدهد.
نیز فرزندان عثمان در تشییع جنازه وی حضور یافتند.
از محرر/محرز، عبدالرحمن و بلال به عنوان پسران ابوهریره نام بردهاند. اینان از پدرشان روایت کردهاند.
ابوهریره دختر|دختری نیز داشته که
همسر سعید بن مسیب، از فقیهان هفتگانه، بوده و به علت همین رابطه سببی، سعید را داناترین فرد به حدیثهای او دانستهاند.
فقیه مالکی،
یوسف بن یحیی بن یوسف اندلسی (م. ۲۸۸ق.) از دودمان وی است.
با وجود همراهی یک سال و هفتماهه ابوهریره با پیامبر، روایتهای او از مجموع روایتهای
امام علی (علیهالسّلام) و صحابهای چون عایشه،
ابوبکر و
عمر بیشتر است.
از او ۵۳۷۴
روایت گزارش شده است.
کثرت روایتهای او، با وجود زمان کوتاه مصاحبتش با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبب شد تا در زمان زندگانیاش مورد
اعتراض و نقادی
صحابه قرار گیرد.
بیشتر صحابه او را به دروغگویی و
جعلحدیث متهم کرده و گفتهاند: چگونه وی به تنهایی این همه روایت را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده و چه کسی شاهد شنیدن این روایتها از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است؟ از اینرو، خلیفه دوم وی را به سبب گزارش روایتهای بسیار و جعل و وضع حدیث، تازیانه زد.
حضرت علی (علیهالسّلام) او را دروغگوترین مردم معرفی کرده
و عایشه نیز فراوانی روایتهای او را انکار کرده است.
این اعتراضها باعث بدگمانی مردم
عراق به او شده بود.
وی تحت تاثیر
کعبالاحبار یهودی،
اسرائیلیات فراوان را به متون اسلامی راه داد و مورد انکار صحابه قرار گرفت.
او در مواجهه با این اعتراضها، فراوانی روایتهایش را مرهون همراهی مداوم با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سبب
فقر و بیکاری خود و نیز
کرامت یا دعای پیامبر دانست. این کرامات با اختلاف بسیار و به صورت داستانهای گوناگون گزارش شده است.
بعدها نیز برخی از دانشمندان رجال و حدیث و نیز بزرگانی چون ابوحنیفه هم ابوهریره را به دلیل آنکه هر چه را که میشنید بدون تامل در معنا و تشخیص
ناسخ و منسوخ آن روایت میکرد؛ غیرموثق میدانست. و وی را به جعلحدیث متهم کردند.
از جمله این حدیثها، اخباری با این مضامیناند: سینه معاویه به دعای پیامبر از
نور علم و
ایمان لبریز شد؛ پیامبر با معاویه در
بهشت،
وعده دیدار نهاد؛ پیامبر با دست خود غذا در
دهان معاویه میگذاشت؛ و تنها دوزخیان معاویه را
لعن میکنند.
اما بر پایه سخن
نسائی، تنها
فضیلت معاویه،
نفرین پیامبر بود که
خدا هیچگاه شکمش را سیر نکند.
ابنسعد مدعی است که وی همیشه ملازم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده و هر چه میشنید، حفظ میکرد. و در مدینه به امر افتا و نقل حدیث از پیامبر اشتغال داشت.
ابوهریره وقتی دید بنیامیه بر مسند فرمانروایی تکیه زدند و پس از
شهادت حضرت علی (علیهالسّلام) همچنان زمام امور را به عهده دارند و تمام امر و نهی در دست آنهاست برنامهای چید تا به هدف خود برسد و پس از آن همه گمنامی و سرشکستگی در زمان پیامبر و خلفای بعدی مقامی به دست آورد و شریک و سهیم دولت
بنیامیه شود و چون نه شخصیت بارز داشت و نه کار ارزشمندی کرده بود و نه سیاستمدار و نه جنگاور بود، در صدد شد تا فقط از طریق حدیثگویی از پیامبر مبنی بر تایید و پشتیبانی از دولت بنیامیه جای پای خود را باز کند آن هم در ذم دشمنان بنیامیه، و دشمن آنها کسی نبود جز حضرت علی (علیهالسّلام). وی برای این هدف ابتدا احادیث جعلی مبنی بر اینکه پیامبر دعا کرده تا وی چیزی را فراموش نکند و همچنین پیامبر به او دو محفظ و ظرف داده که در آن
اسرار نهانی پیامبر است، را بین مردم پخش کرد. خصوصا با درگذشت بزرگان صحابه چون عمر و دیگران که ابوهریره از آنها میترسید، راه را برای رسیدن وی به هدفش باز کرد.
وی از راه نشر احادیثی که حاوی طعن بر علی (علیهالسّلام) و مذمت یارانش و فضایل عثمان و معاویه بود، بیشترین خدمت را به بنیامیه کرد.
وی یکی از دشمنان سرسخت حضرت علی (علیهالسّلام) بود.
و آن حضرت وی را دروغگوترین مردم میداند.
وی اینگونه به خدمت بنیامیه در آمد و از معاویه پول میگرفت تا در ذم حضرت علی (علیهالسّلام) و
اهلبیت (علیهمالسّلام)،
جعلحدیث نماید؛
و تا زمان مرگش به این کار اشتغال داشت؛
و به کرات از پیامبر روایت میکرد
تا جایی که توجه مردم به احادیث بیشتر از
قرآن شد. عمر به ابوهریره و دیگر
صحابه دستور داد که دیگر حدیث نگویند.
اما ابوهریره از این کار خود دست نکشید تا این که خلیفه دوم با تازیانه بر سر او زد و گفت: چرا این همه
دروغ به رسول خدا میبندی و از ایشان احادیث دورغ نقل میکنی؟
حضرت رسول به شدت کسانی را که از روی عمد به آن حضرت دروغ میبندد، مورد لعن قرار داده است و ابوهریره از کسانی است که به خودش
اجازه میداد که هر آنچه را به نظرش خوب میرسد به آن حضرت نسبت دهد، هر چند از دایره
حلال و
حرام خارج باشد. وی با آنکه دیر اسلام آورد؛ اما پنجاه سال پس از پیامبر زنده بود و هر چه خودش به یاد داشت و هر چه از صحابه دیگر میشنید، برای مردم روایت میکرد و به خودش اجازه میداد درحلال و حرام به حضرت دروغ ببندد.
برخی معتقدند که وی از پیامبر حدیثی نشنیده، بلکه از
فضل و
اسامه و دیگر صحابه که افرادی صادق هستند، شنیده است.
اما با این حال این نکته نیز قابل توجه است که گفته شده بیشتر احادیثی که وی روایت کرده، هیچ کدام از صحابه معروف نیستند.
وی به حق نشانه و ضربالمثل جعلحدیث است، هر گاه سخنی از جعلحدیث و
افترا بر پیامبر بیاید، ابوهریره در صدر جاعلان است و نام او با جعلحدیث ملازم گشته است.
هر چند عدهای مدت مصاحبت وی را با پیامبر چهار سال میدانند؛
اما از آنجا که وی در ماه
صفر سال هفتم هجری در
فتح خیبر با پیامبر همراه شد و در
ذیالقعده سال هشتم هجری که توسط پیامبر به بحرین منتقل شد، رابطهاش با پیامبر تمام شد؛ یعنی فقط یک سال و نه ماه در مدینه بود و قول چهار سال نمیتواند، صحیح باشد.
وی با دروغهایش ضربه زیادی به
علم حدیث زده و هیچ کدام از روایاتش
موثق نبوده و همه
فاسد هستند
در واقع وی از نظر علمی و فقهی دانشی نداشت و فقط محض افترا بر تاریخ و واقعیت حدیث میگفت.
ابوجعفر اسکافی معتزله گفته است: ابوهریره نزد ما غیر موثق بوده و روایاتش پذیرفته نیست. بر پایه گزارش
ابن حجر،
احمد بن حنبل و
نسائی و
اسحاق بن راهویه بیشتر روایتهای
فضیلت معاویه را ساختگی میدانستند؛ روایتهایی که به دست دشمنان امام علی (علیهالسّلام) جعل میشدند که نمیتوانستند برای ایشان عیبی بیابند. نیز در برابر، برای دشمنش معاویه، این
فضیلتها را جعل کردند.
اما بسیاری از دانشوران
اهلسنت با پذیرش اصل
عدالت صحابه، روایتهای او را پذیرفتهاند. این روایتها بخشی انبوه از مسانید و
صحاح اهل سنت را در بر گرفتهاند.
بیش از ۸۰۰ نفر از ابوهریره روایت گزارش کردهاند
که مزی نام بیشتر آنان را آورده است.
ابنکثیر هم به نقل از
بسر بن سعید آورده که ابوهریره هم از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هم از
کعب الاحبار نقل کرده و گاهی حدیث پیغمبر را از کعب و حدیث کعب را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) روایت نموده است. ابوهریره گفتار کعب را برای مردم نقل میکرد و کعب گفتار ابوهریره را تصدیق مینمود و اینگونه
اسرائیلیات به گونهای گفته میشد که گویی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شدهاند و بدین ترتیب ابوهریره و کعب در نشر اینگونه خرافات در میان
مسلمانان با یکدیگر همدست بودهاند. احادیث او اصول و
فروع دین را فرا گرفته و
علمای مذهب اربعه و
متکلمان آنان چون
اشاعره و دیگران در بسیاری از
احکام و
قوانین الهی به آن احادیث استناد کردهاند.
با این حال، روایتهایی معتبر نیز از او گزارش شده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که امام علی (علیهالسّلام) از حاضران در
غدیرخم خواست تا سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره امام علی (علیهالسّلام) و
بیعت مردم با او را در این روز گواهی دهند (
حدیث مناشده). ابوهریره از کسانی بود که این رویداد را گواهی داد.
وی در
قبیله کنده در
کوفه،
امامت جماعت داشت و به پرسشهای مردم پاسخ میداد. جوانی از او پرسید: آیا از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره
علیبنابیطالب (علیهالسّلام) شنیدهای که فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ ابوهریره گفت: آری. جوان گفت: به
خدا سوگند ! تو با دشمن او دوستی نمودی و با ولی وی دشمنی کردی.
هنگامی که مروانیان مانع دفن
امام حسن (علیهالسّلام) کنار مزار جدش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شدند، ابوهریره اعتراض کرد و گفت: از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که فرمود: حسن و حسین (علیهمالسلام)، سید جوانان بهشتند. او این کار
مروان را برای محبوبیت نزد معاویه دانست.
از دیگر روایتها که وی در
فضیلت اهل بیت: گزارش کرده، آن است که پیامبر به امام علی، امام حسن و امام حسین: و
فاطمه (علیهاالسلام) نگریست و خود را دشمن دشمنان و دوست دوستانشان دانست.
نیز روایت نموده که بهترین زنان جهانیان، فاطمه (علیهاالسلام)،
خدیجه کبری (علیهاالسلام)،
مریم دختر عمران و
آسیه همسر فرعون هستند.
نیز روزی پیامبر با گوشه پیراهنش خاک را از پاهای
امام حسین (علیهالسّلام) میزدود و
خطاب به ایشان، سوگند یاد کرد: اگر آنچه من درباره تو میدانم، مردم نیز میدانستند، تو را بر گردنهایشان حمل میکردند.
وی بیش از ۳۵ روایت درباره
فضیلت مکه،
حج و
عمره از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارش کرده است؛ از جمله
مباهات خداوند به چهره غبارآلود
اهل عرفات ؛ آمرزش گناهان حاجیان، بدانسان که پس از حج تا آنگاه که خود را نیالوده باشند، مانند نوزادی پاک میشوند
؛ خداوند در برابر هر گام مرکب حجگزاران برای آنان حسنه مینویسد و گناهانشان را پاک میکند و درجه آنان را بالا میبرد
؛ عمره دوم
کفاره گناهان میان آن عمره و عمره اول است و حج مقبول برترین کار نزد خدا و پاداشش
بهشت است
؛ کسی که برای حج از خانه بیرون میرود، اگر در میان راه وفات یابد، خداوند برای او تا
روز قیامت،
ثواب حج مینویسد و کسی که برای عمره بیرون رود، خداوند برای او پاداش عمرهگزار را تا روز قیامت مینویسد
؛ نمازگزاردن در
مسجد من از نمازگزاردن در مساجد دیگر جز
مسجدالحرام بهتر است
؛
جهاد پیرمردان و ناتوانان و
زنان، حج و عمره است.
میتوان گفت آن دسته از روایتهای ابوهریره که
منفعت یا
مصلحت حاکمان معاصرش را تامین میکرده و نیز روایتهایی که معارض معتبر دارد، پذیرفته نیست و تنها با وجود قراین و شواهد تاییدگر میتوان به روایتهای او استناد کرد.
ابوهریره: عبدالحسین شرف الدین (م. ۱۳۷۷ق.)، قم، انصاریان؛ احقاقالحق: نورالله الحسینی الشوشتری (م. ۱۰۱۹ق.)، تعلیقات: شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق؛ ادب الدنیا و الدین: الماوردی (م. ۴۵۰ق.)، بیروت، دار و مکتبة هلال، ۱۴۲۱ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسدالغابه: ابن اثیر علی
بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاعلام: الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م؛ الامامة و السیاسه: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۰ق؛ امتاعالاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ انسابالاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛
الایضاح:
الفضل بن شاذان (م. ۲۶۰ق.)، به کوشش الحسینی الارموی، دانشگاه تهران، ۱۳۶۳ش؛ البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، مکتبة المعارف؛ تاویلمختلفالحدیث: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ تاریخالاسلام و وفیاتالمشاهیر: الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ خلیفه: خلیفة
بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش فواز، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ التاریخ الکبیر: البخاری (م. ۲۵۶ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق؛ تاریخ مدینة دمشق: ابن عساکر (م. ۵۷۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ تاریخ المدینةالمنوره: ابن شبة النمیری (م. ۲۶۲ق.)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد
بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تدریبالراوی: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، به کوشش عبدالوهاب، ریاض، مکتبة الریاض الحدیثه؛ تهذیب الکمال: المزی (م. ۷۴۲ق.)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق؛ الثقات: ابن حبان (م. ۳۵۴ق.)، مؤسسة الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق؛ دلائل النبوه: البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛ ربیع الابرار: الزمخشری (م. ۵۸۳ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۲ق؛ السننالکبری: البیهقی (م. ۴۵۸ق.)، بیروت، دار الفکر؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ق.)، به کوشش السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه؛ شذرات الذهب: عبدالحی
بن العماد (م. ۱۰۸۹ق.)، به کوشش عبدالقادر و الارنؤوط، دمشق، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق؛ احقاق الحق: نورالله الحسینی الشوشتری (م. ۱۰۱۹ق.)، تعلیقات: شهاب الدین نجفی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛ شیخ المضیرة ابوهریره: محمود ابوریه، بیروت، اعلمی، ۱۹۶۹م؛ صحیفة همام
بن منبه: همام
بن منبه (م. ۱۳۲ق.)، به کوشش رفعت فوزی، قاهره، مکتبة الخانجی، ۱۴۰۶ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الطبقات: خلیفة
بن خیاط (م. ۲۴۰ق.)، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ عیون الاخبار: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ الغارات: ابراهیم الثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ق.)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش؛ الغدیر: الامینی (م. ۱۳۹۰ق.)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛ فتحالباری: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.)، بیروت، دار المعرفه؛ الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛ فتوح البلدان: البلاذری (م. ۲۷۹ق.)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م؛ کتاب الولایه: ابن عقدة الکوفی (م. ۳۳۳ق.) ؛ کنز العمال: المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ الکنی و الالقاب: شیخ عباس القمی (م. ۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ش؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند احمد: احمد
بن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، بیروت، دار صادر؛ المصنف: عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق.)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛ المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش؛ معجمالبلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ معجم ما استعجم: عبدالله البکری (م. ۴۸۷ق.)، به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ مکاتیب الرسول: احمدی میانجی، تهران، دار الحدیث، ۱۴۱۹ق؛ المنتظم: ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.)، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق؛ الوافی بالوفیات: الصفدی (م. ۷۶۴ق.)، به کوشش احمد الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابوهریره»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱/۲۸. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابو هریره» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۰۵. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابوهریره»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۱۸.