آمارتیا کومار سن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آمارتیا کومار سن برنده هندی جایزه نوبل
اقتصاد است که در سوم نوامبر سال ۱۹۳۳ چشم به
جهان گشود. وی استاد
فلسفه و اقتصاد در دانشگاه هاروارد است. وی به سبب مشارکتهایش در نظریههای توسعه انسانی و اقتصاد رفاه شناخته شدهاست. یکی از مهمترین آثار وی کتاب «توسعه به مثابه آزادی» میباشد.
آمارتیا سن یکی از اقتصاددانان پیشرو در سه دهه گذشته در زمینههای اقتصاد رفاه، نظریه انتخاب اجتماعی، رشد اقتصادی و توسعه اقتصادی بوده است. دامنه فعالیتهای علمی آمارتیا سن از رابطه میان
اخلاق و
اقتصاد، روششناسی علم اقتصاد و ماهیت رفاه تا
عدم امکانپذیری بهینه پارتو، نظریه
سرمایه و
رشد، انتخاب تکنولوژی، گرسنگی و
تبعیض را شامل میشود.
اصلیترین نظریه سن این بود که اهمیت ظرفیت انسانی توسعه را نشان دهد. او بهخصوص بر نقش
زنان در توسعه تاکید داشت و بخشی از علل عقبماندگی و
فقر جوامع را ناشی از نقش زنان در جامعه میدانست. بههمین دلیل، او در بحث توسعه بهجای اینکه به تلاش برای
تولید بیشتر در جهت حداکثر کردن مطلوبیت تاکید کند به قابلیتهای ذاتی افراد و نحوه نمود آنها تاکید داشت.
سن در سال ۱۹۳۳ در روستای Santinikeran (یکی از روستاهای کشور
هند) متولد شد. پدرش استاد شیمی در دانشگاه داکا بود. سن در دوران کودکی قحطی بزرگ سال ۱۹۴۳ را تجربه کرد. به ادعای او،
وقوع این قحطی اثری بزرگ در زندگی او داشت و بارقه علاقه وی به
توسعه را منجر شد. او در مقطع کارشناسی در دانشگاه ریاست جمهوری کلکته همزمان با تحصیل در رشته اقتصاد، به مطالعات اخلاقی و فلسفی نیز میپرداخت. در سال ۱۹۵۳ موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و سپس مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه ترینیتی کمبریج دریافت کرد. وی در کمبریج اقتصاد را همراه با پیر سرافا (Piero Sraffa: ۱۸۹۸-۱۹۸۳) و جون رابینسون (Joan Robinson: ۱۹۰۳-۱۹۸۳) مطالعه کرد. او پس از فارغالتحصیلی از کمبریج در سال ۱۹۵۹ به تدریس در دانشگاه جاداپور (Jadaupur) در هند، دانشگاه کمبریج و سپس در دانشگاه دهلی نو پرداخت. سن در سال ۱۹۷۱ به انگلستان بازگشت و به تدریس در مدرسه اقتصادی لندن مبادرت ورزید. در سال ۱۹۷۷ به دانشگاه آکسفورد رفت و پس از سه سال به جایگاه استادی اقتصاد سیاسی (جایگاهی که قبل از او در اختیار اقتصاددانانی چون اجورث (Francis Edgeworth: ۱۸۴۵-۱۹۲۶) و هیکس (John Richard Hicks: ۱۸۰۴-۱۹۸۹) بود، نائل گردید. در سال ۱۹۸۷ به آمریکا رفت و به درجه استادی در اقتصاد و
فلسفه در دانشگاه هاروارد رسید. سن یک بار دیگر به دانشگاه ترینیتی کمبریج بازگشت؛ اما این بار با عنوان ریاست آنجا به فعالیت مشغول شد.
جوایز و افتخارات سن عبارتند از عضویت افتخاری آکادمی آمریکایی
هنر و علوم، ریاست انجمن مطالعات توسعه (۱۹۸۲)، انجمن بینالمللی اقتصادی (۱۹۸۶-۱۹۸۹)، انجمن اقتصادی هند (۱۹۸۹) و انجمن اقتصادی آمریکا (۱۹۹۴). برنده جایزه Mahalanobis)۱۹۷۶)، جایزه یک عمر دستاورد از دولت هند، اولین رئیس افتخاری در Oxfam و سرانجام در سال ۱۹۹۸ آمارتیا سن بهدلیل کمکهایش به اقتصاد رفاه، برنده جایزه نوبل اقتصاد شد.
نظریات و دیدگاههای آمارتیا سن در حوزه اخلاق و اقتصاد، توسعه و
آزادی، رفاه، بهینه پارتو، نقد رفتار عقلایی و
عدالت بدین شرح است:
یکی از پدیدههای جدید در حوزه عقاید اقتصادی و سیر تحولات آن بهویژه در دهه ۱۹۹۰ و اوایل دهه اول قرن ۲۱، ظهور گرایشهای اخلاق و اقتصاد،
دین و اقتصاد و مانند آن است. آمارتیا سن یکی از اقتصاددانانی است که در مقوله اخلاق، نقش اساسی داشته است. سن ثابت میکند که فاصله ایجاد شده میان اقتصاد سنتی و اخلاق، باعث نارسایی در اقتصاد سنتی شده است. او ثابت میکند که رفتارهای
واقعی انسانها تحت تاثیر ملاحظات اخلاقی است؛ بنابراین، به
اعتقاد وی اقتصاد میتواند از پیوند با اخلاق سود ببرد. او یکی از موانع
عدم درک پیوند اقتصاد و اخلاق را، قبول پیشفرض عقلانیت ابزاری میداند که براساس آن، رفتار
انسان ناشی از جستجوی نفع شخصی است.
بهاعتقاد سن، اقتصاد دارای دو منشا است؛ که هر دو نیز با
سیاست هر چند به طرق نسبتا متفاوت ارتباط داشتهاند. یکی از دو منشا، به اخلاق نظر داشته و دیگری را میتوان مرتبط با اقتصاد مهندسی نامید. از نظر آمارتیا سن، با در نظر گرفتن ماهیت اقتصاد، شگفتآور نیست که هم منشا اخلاقی اقتصاد و هم منشا مهندسیاش دارای اهمیت و ارزش باشدند. مسائل عمیقی که نگرشی اخلاقی به انگیزه و دستاورد اجتماعی مطرح میکند، بایستی جایگاه مهمی در اقتصاد مدرن داشته باشد، در عین حال، که رویکرد مهندسی نیز سهم بسزایی در اقتصاد دارد. به اعتقاد سن اقتصاد مدرن به خاطر فاصلهای که میان آن و اخلاق بهوجود آمده، تضعیف شده است.
از نظر سن، هر دو اینها باید مورد توجه باشد؛ ولی در طول زمان بعد اخلاق به فراموشی سپرده شده است. بهنظر او، حداقل دو موضوع محوری در توجه به پیوند اخلاق با اقتصاد وجود دارد: یکی پیوند اخلاق با انگیزه است؛ چراکه اصولا الزامات اخلاقی نمیتوانند در رفتار
واقعی انسانها، پیامد و اثری بههمراه نداشته باشند. دوم، مسئله دیدگاه مطلوب و
سعادت نهایی در اقتصاد. بهنظر او سعادت نهایی و مطلوب نمیتواند صرفا مبتنی بر کارآیی باشد و حتما بعد اخلاقی را نیز دربر دارد.
یکی از مهمترین آثار آمارتیا سن کتاب "توسعه به مثابه آزادی" (توسعه و آزادی) است. آمارتیا سن در این کتاب، توسعه را به منزله گسترش آزادیهای
واقعی که مردم از آن بهره میبرند، در نظر گرفته است. توسعه مستلزم حذف منابع اصلی مخالف آزادی است. این منابع عبارتند از: فقر و
استبداد، فرصتهای اقتصادی اندک و محرومیت اجتماعی نظامیافته،
غفلت از ایجاد تسهیلات عمومی و
عدم تسامح یا مداخله بیش از حد دولتهای سرکوبگر.
در این کتاب، آزادی بهعنوان "هدف" و "ابزار اصلی" توسعه در نظر گرفته میشود. این دو را بهترتیب میتوان "نقش قوامبخش" و "نقش ابزاری" آزادی در فرآیند توسعه نامید. نقش قوامبخش آزادی به اهمیت آزادیهای اساسی در غنا بخشیدن به صیانت انسان مرتبط میشود. آزادیهای اساسی شامل قابلیتهای اولیه است. همچنین توانایی در اجتناب از محرومیتهایی مثل گرسنگی، امراض گریزپذیر،
مرگ زودرس، باسواد بودن، مشارکت سیاسی و غیره؛ اما نقش ابزاری آزادی بهطور کلی به روشی میپردازد، که انواع مختلف
حقوق، فرصتها و استحقاقها به توانایی انسان کمک میکنند؛ بنابراین موجب ارتقای توسعه میشوند.
از نظر آمارتیا سن در اقتصاد رفاه با توجه به شرایط موجود علم اقتصاد تنها ضابطهای که وجود دارد همان ضابطه بهینه پارتو است. وضعیتی اجتماعی را بهینه بهمعنای پارتو میگویند؛ اگر و تنها اگر فایده هیچ فردی نتواند زیاد شود مگر آنکه به
نقصان فایده دیگری منجر گردد. رسیدن به یک چنین وضع بهینهای موفقیتی بسیار محدود بهشمار میرود و به خودی خود ضامن نتایج شاهکاری نیست. یک وضعیت میتواند بهینه پاتو باشد در حالیکه در آن، برخی انسانها در فقر کامل بهسر میبرند و بعضی دیگر غرق در تجمّلات باشند و نتوان وضع فقرا را بهبود بخشید مگر آنکه بهتحمّل
اغنیا دست زده شود. اما بهینه پارتو که گاهی آنرا "کارآیی اقتصادی" نامیدهاند در فضای فایدهها سر و کار دارد و هیچ توجهی به ملاحظات مربوط به توزیع ندارد؛ چراکه این تحلیل تمرکز اصلیش همچنان بر فایده است و این میراثی است که از
اصالت فایده بهجای مانده است.
در
واقع شان عظیمی که بهینه پارتو در اقتصاد رفاه از آن برخوردار است، بهمیزان زیادی به این علت است که
اصالت فایده
موقعیّت مناسبی در اقتصاد رفاه سنتی دارد.
آمارتیا سن در نقد مطلوبیتگرایی و رفاه مبتنی بر آن، به طراحی قضیه "
عدم امکان لیبرلایسم پارتویی" پرداخت. او نیز، ابتدا برای تحقق
لیبرالیسم مشروط پارتویی، آزادی فردی و نامحدود بودن دامنه انتخاب را مطرح ساخت و بعد نشان داد که تحقق آنها در جامعه از نظر منطقی ممکن نیست. او نشان داد که در صورت وجود بیش از دو گزینه، ممکن است وضع پارتویی حفظ شود؛ اما ارزشهای لیبرالیسم مانند آزادی فردی، با آن سازگار نخواهد بود.
آمارتیا سن در نقد وضع بهینه پارتو تصریح میکند که حالت پارتویی در همه احوال وضعیت رضایتبخشی نیست؛ چون در قالب آن ممکن است، حتی بروز قحطی در یک جامعه، حالت بهینه داشته باشد؛ اما انجام توزیع مجدد برای خروج از آن، بهینه پارتویی نباشد.
سن اعتقاد دارد که فرض رفتار عقلایی (Rational) نقش مهمی در علم اقتصاد مدرن ایفا میکند. رفتار انسانها عقلانی فرض میشوند و در این فرض توصیف رفتار عقلانی نهایتا با توصیف رفتار
واقعی تفاوت چندانی ندارد. حتی اگر توصیف رفتار عقلانی در اقتصاد سنتی را نیز کاملا صحیح بدانیم، بازهم لزوما بهمعنای پذیرش این فرض نیست که انسانها مطابق با توصیف عقلانیای که از آنان میشود، رفتار کنند؛ مشکلات آشکار فراوانی در این راه وجود دارد: ما جایزالخطا هستیم، گیج و سردرگم میشویم و غیره. در اقتصاد کلاسیک دو تعریف اصلی از عقلانیت رفتار ارائه میشود. برای یکی، عقلانیت همانا سازگاری درونی گزینشهاست و برای دیگری عقلانیت، حداکثر کردن نفع شخصی است. روش اول و دوم هر دو تعبیر کاملا نامناسی با رفتار عقلانی را ارائه میدهند. بهطور مثال چه دلیلی وجود دارد که عقلانی بودن منحصرا تعقیب منافع شخصی بهمعنای حذف تمامی دیگر اهداف باشد. این استدلال که هر چیز جز حداکثر کردن نفع شخصی بایستی غیرعقلانی فرض شود، کاملا شگفتانگیز است.
آمارتیا سن، نگرش متفاوتی از عدالت را مطرح ساخت. او عدالت را به مفهوم "قابلیتهای اساسی" پیوند داد. بهنظر سن، عدالت، زمانی محقق میشود که افراد علاوهبر در اختیار داشتن یک سری کالاهای اساسی، آن مجموعه کالاها آنها را قادر سازند که نیازهای خود را تامین کنند.
۱. انتخاب فنون: یک مفهوم نظریه توسعه اقتصادی برنامهریزی شده؛ این کتاب موضوع رساله دکتری سن است که در سال ۱۹۶۰ منتشر شد.
۲.
عدمامکان لیبرال بودن پارتو؛ این مقاله (۱۹۷۰) یکی از نخستین مقالاتی بود که تخم
تردید را درباره مفهوم مطلوبیت پارتویی کاشت.
۳. در باب نابرابری اقتصاد؛ در این کتاب کوچک (۱۹۷۳)، که بهزبان ریاضی تدوین شده، سن به بررسی و ارزیابی همه معیارهای اندازهگیری توزیع درآمد میپردازد و نشان میدهد که تمامی این معیارها با کمال تعجب مشمول قضاوتهای ارزشی هستند.
۴. فریب رفتار عقلایی؛ این مقاله (۱۹۷۶) یک مقاله انتقادی در باب پایههای رفتاری افراد در تحلیلهای اقتصاد بود.
۵. فقر و
قحطی: گفتارهایی در باب حق استفاده و محرومیت؛ سن در این کتاب (۱۹۸۱) به این نظریه که قحطی در جهان سوم نوعا ناشی از خشکسالی و قحطی است حمله کرد و نشان داد که در بسیاری از قحطیها، در
واقع غذای کافی وجود دارد ولی عدهای از گرسنگی میمیرند؛ چراکه "حق استفاده" از غذا و یا بهعبارت دیگر قدرت خرید غذا را ندارند.
۶. اخلاق و اقتصاد؛ سن در این کتاب (۱۹۸۷) ثابت میکند که فاصله ایجادشده میان اقتصاد سنتی و اخلاق، باعث نارسایی در اقتصاد سنتی شده است. او ثابت میکند که رفتارهای
واقعی انسانها تحت تاثیر ملاحظات اخلاقی است. بنابراین، به اعتقاد وی، اقتصاد میتواند از پیوند با اخلاق سود ببرد.
۷. توسعه و آزادی؛ وی در این کتاب (۱۹۹۹) آزادی را هم بهعنوان هدف و هم بهعنوان وسیلهای برای نیل به آزادی مطرح میسازد.
آثار دیگر آمارتیا سن عبارتند از:
کتاب "منابع، ارزشها و توسعه" (۱۹۸۴)
کتاب "کالاها و ظرفیتها" (۱۹۸۵)
کتاب "گرسنگی و کنش عمومی" (۱۹۸۹)
مقاله "بیش از صد میلیون زن نادیده گرفته شده" (۱۹۹۰)
کتاب "اقتصاد سیاسی گرسنگی: پیشگیری از قحطی" (۱۹۹۱)
کتاب "آزمونی مجدد از نابرابری" (۱۹۹۲)
مقاله "اقتصاد مرگ و زندگی" (۱۹۹۳)
کتاب "اقتصاد سیاسی گرسنگی: مقالات برگزیده" (۱۹۹۵)
کتاب "هند: توسعه اقتصادی و فرصتهای اجتماعی" (۱۹۹۶)
کتاب "رفتار عقلایی و آزادی" (۲۰۰۲).
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آمارتیا سن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۸/۹.