آسیبشناسی قرآنپژوهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
قرآنپژوهی»
معرفت به ریشه
های حدوث و بقاء
قرآن کریم، ویژگیها و مختصات
وحی رسالتی و اوصاف ثبوتی و سلبیه آن و علوم مربوط به
قرآن و کارکردهای «وحی» در کنار کاربردهای آن است.
آسیبشناسی «
قرآنپژوهی» میتواند یک ضرورت شناختی و وظیفه معرفتی و نگاه از بیرون به «وحی
قرآنی» قلمداد شود، لکن آسیبشناسی در حوزه
قرآنپژوهی نیز میتواند خود در دو ساحت: الف- آسیب
های نظری – علمی؛ ب- آسیب
های علمی – عینی بررسی شود و از حیث غایت شناختی برای از بین بردن و زدودن آسیبها یا آسیبدرمانی باشد.
میتوان فهرستی از آسیب
های نظری را به صورت ذیل ارایه کرد:
قرآنپژوه از ابتدا با پیشانگاره و فرضیهای خاص و مقبول در صدد
پژوهش
های قرآنی برمیآید و به این پیشفرضها و انگارههایش اصالت میدهد و در نتیجه با «عینکی خاص» وارد
پژوهش میشود. حال اگر پیشانگارهاش «دینی و دیندارانه» یا متعهدانه باشد، نتایج خاص به خود، و اگر غیردینی و ضددینی و دینگریزانه، باشد و رهآوردهای ویژه خود را بههمراه دارد.
یعنی در هر حال، این
پژوهش، آزاد و حقیقتجویانه نیست. آری اگر صاحبان پیشفرض
های یاد شده اعم از دینی و غیردینی وجدان علمی، روحیه علمی،
عدالت و انصاف علمی و آزاداندیشی در ساحت تحقیق و
پژوهش داشته باشند، میتوانند فارغ از گرایش
های خویش،
قرآن و متن آن و سیر تکوین و تکامل آن را مورد علاقه و
پژوهش علمی قرار دهند و نتایج بسیار کارگشا و راهگشایی را بهدست آوردند.
اما اگر در چنبره پیشانگارهها گرفتار شوند در هر حال و با هر گرایشی مطلوب حاصل نخواهد شد و چهره واقعی
قرآن و سیمای حقیقی وحی رخ نخواهد نمود و رازها و معالم و معارف آن در پس پرده و حجاب
های علمی مهجور و مجهول خواهند ماند و نهتنها
قرآنپژوه آن را به حقیقت نخواهد شناخت بلکه نخواهند توانست تصویر واقعگرایانه و حقیقتجویانهای از آن فراروی اهل معرفت و دقت قرار دهد.
نگاه جامع و مانع و تحلیل فراگیر نداشته باشد، بلکه جزءنگرانه بهسراغ تحلیل وحی برود، در این صورت نیز حقیقت را بهدست نمیآورد و دچار قضاوت
های محدود و یکسونگرانه خواهد شد.
از دیگر آسیب
های قرآنپژوهان شتابزدگی و عجله در داوریها پیرامون
قرآن است که اگر در روح و ذهنیت و زبان
قرآنپژوه و شاکله وجودی و علمیاش رسوخ نماید تبدیل به آفت «حقیقتیاب» پیرامون «
وحی رسالی» خواهد شد.
تفکیک شناخت سندی از شناخت تحلیلی در حوزه
قرآنپژوهی نیز میتواند آسیبی نظری فراروی
قرآنپژوهان باشد؛ به این معنا که در بررسی
سند قرآن و ریشه پیدایش و تولد
قرآن به
تحلیل محتوایی آن نپردازد یا بالعکس در تحلیل محتوایی از شناخت سندی باز بماند چه اینکه هرکدام را بهتنهایی و جدای از دیگران دیدن عامل محدودنگری در حوزه
قرآنپژوهی خواهد شد و
پژوهش
های قرآنی چنانکه بایسته و شایسته است محصول علمی نخواهد داشت.
تقلیدگرایی نیز میتواند از آسیب
های نظری عرصه
قرآنپژوهی باشد؛ یعنی آنچه را در دیگران - چه موافقان و چه مخالفان - پیرامون
قرآن طرح کردهاند بدون تحقیق و تدقیق نپذیرد و زحمت «
پژوهش» و «پردازش» علمی را به خود ندهد و یافته
های جدیدی نداشته و از دریای
معارف وحیانی محروم گردد و در نتیجه تقلیدگرایی عامل «مصرفزدگی» در این عرصه شده و از تولد معرفت جدید و نواندیشی او را بازدارد. چنین انسانهایی «راحتطلب» و بهنوعی «فرصتطلب» در عرصه
پژوهش
های قرآنی هستند و زیر درخت کاشته شده و دارای ثمره دیگران ننشته و از میوه آن استفاده میکنند و...
یکی از آسیب
های جدی و جدید در عرصه
قرآنپژوهی «التقاطاندیشی» است؛ به این معنا که اندیشه
های انحرافی مدرن و نواندیشی
های بدون مبنا و نوگراییهایی که پایگاه علمی دقیق نداشته و تحت تاثیر یافته
های عصر مدرنیسم و حتی عداوت
های دشمنان
قرآن قرار گیرند و با سرمایه
های دینی و
قرآنیای که دارند در هم آمیخته و گرفتار «التقاط» شوند و در نتیجه از «
قرآن» اعجازهای علمی، ادبی و
قرآنی، نحوه پیدایش
قرآن که ریشه کاملا الهی داشته یا آن را تجربهای دروغی، اتحادی و باطنی مثل تجربه
های دیگران درونی و عرفانی قلمداد نمایند و در نتیجه «بسطذیر» با تجربه
های عرفانی شهودی دیگران قلمداد نمایند و اساس
قرآن را محصول تعامل تجارب درونی و بیرونی و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و در تکامل و توسعه با تجربه
های عرفانی عارفان، شاعران و...بدانند.
در چنین رویکردی،
قرآن صرفا یک پدیده بشری قلمداد شده و محصول خلوتها و جلوت
های بشری است و محکوم به احکام بشری از جمله نقض و نقضپذیر، تاریخمندی وحی ابطالپذیر و...خواهد شد. ناگفته نماند راه معرفت
های جدید
قرآن بسته نیست و
قرآن کریم نیز این قابلیت و ظرفیت وسیع و عمیق را دارد که «معارف عصری» را در خویش حل و هضم نموده و هدفدار و جهتمند کند.
اگرچه آسیبشناسی عملی نیز بازتابی از برخی آسیب
های نظری است؛ همچنانکه برخی آسیب
های نظری نیز انعکاس از آسیب
های علمی است. لکن برخی از آسیب
های عملی هستند که
غفلت یا
جهالت یا فراموش کردن آنها خود آسیب
های جدیدی را موجب شده و ویرانگریهایی را در عرصه
قرآنپژوهی بهدنبال خواهد داشت که عبارتند از:
به این معنا که برخی گرایش
های علمی، کنشها و واکنش
های عملگرایانه من عامل
تفسیر به رای و تحمیل نظرات پژوهیام نسبت به
قرآن گردد و آنچه خود پذیرفتم یا میپسندم و مطابق با خواسته
های من هست را بر
قرآن تحمیل نمایم که البته هم از
شک و شبهه
های علمی پیرامون
قرآن از شهوت
های عملی ناشی میشود و مرا در دام تفسیر به رای مذموم، ناموجه و غیرمعقول قرار میدهد.
برخورد غیرتخصصی و غیرکاشناسانه با
آیات قرآنی بهخصوص متشابهات یا
ناسخ و
منسوخ و برخی دیگر علوم
قرآن میتواند یک آسیب عملی باشد؛ به این معنا که افرادی ناوارد که به جوانب معارف و علوم
قرآنی وقوف نداشته یا تخصص لازم را ندارند در عرصه «
قرآنپژوهی» ورود پیدا کنند که در اینصورت چالش
های غیرمنطقی و غیرعملی ایجاد کرده و
پژوهش
های آنها شبههانگیز خواهد شد و میدانیم که شبهه
های غیرعملی هم ریشه غیرتخصصی داشته و هم ممکن است از انگیزه
های خودخواهانه یا شهرتطلبانه و یا حتی غرضآلود برخوردار باشند که در هر صورت انگیزهها هرچه باشد، انگیختههایی را تولید میکنند که سرچشمه مشکلات و اشکالاتی در عرصه تحقیق
های قرآنی خواهد شد و انرژیها و فرصتهایی از دست
قرآنپژوهان واقعی و کارآمد گرفته خواهد شد.
نتیجه آن که ممکن است ریشه «شهوت عملی» برای «شبهه
های علمی» که از ورود غیرمتخصصها در حوزه
های تخصصی حاصل میشود شناخته گردد و البته «شهوت عملی» نقش بسزایی در بسیاری از آسیب
های عملی و حتی نظری در این عرصه خواهد داشت.
وجود تضادهای آرمان و واقعیت بین
قرآن و آموزه
های آن با آنچه در جامعه منسوب به
قرآن میگذرد میتواند ریشه برخی آسیب
های عملی مثل ناکارآمدی
قرآن در
هدایت انسان و تامین نیازهای جامعه بشری بهخصوص در عصر تمدن و تجدد و تامین
عدالت اجتماعی باشد و شبهههایی را نیز عامل گردد.
شبهه کلی و اصولی بودن
قرآن و عدم پردازش به امور جزیی و فرعی برای برخی «آسیب عملی» است که
قرآن را متهم به «عدم جامعیت و کمال» یا «حداقلی» بودن معارف کنند. از جمله مدیریت جامعه را در حوزه
های سیاست،
اقتصاد، آموزشی و....از آن
قرآن و معارف آن ندانند. غافل از اینکه رسالت اصلی
قرآن یعنی «هدایت و تربیت انسان»، رشد و تکامل همهجانبه جامعه انسانی، تنظیم روابط اجتماعی و سویهها و مکانیسم و ضوابط تحقق عدالت اجتماع که «فلسفه عملی» نزول وحی است خود مثبت و موجب راهنمایی و رهبری جامعه در عرصه
های مدیریتی، سیاسی و اقتصادی است و
قرآن ثقل اکبری است که ثقل اصغر عدل اوست و بین آنها افتراقی نیست.
قرآن و
عترت، ثقلینی برای تامین نیازها و انتظارت بشر در همه اعصار، امصار و شرایط خواهند بود و بهترین مدل مدیریتی جامعه را
قرآن صامت و ناطق ارایه دادهاند و نمونه کوچکی از آن در «مدینه النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)» تحقق یافته و در حکومت مدیریت علوی استمرار و در مدیریت عصر ظهور و دکترین
مهدویت به تکامل نهایی خویش میرسد و مدینه فاضله اسلامی و جامعه متمدن
قرآنی که دو رکن اصیل ۱. توحیدی بودن ۲. عدالت اجتماعی داشتن، را داراست عرضه خواهد شد.
حال اگر کسی «انتظار حداقلی»، تحویلگرایی در بینشها و گرایش
های قرآنی، عدم توانایی و کارآمدی وحی را در اداره
دنیا و
آخرت مدرم و...پیشفرض ذهنی و عقیده روحیه فکری و گرایش عملی خود قرار دهد قطعا
قرآن را کتاب «معنویت» نه مدیریت و
خودسازی و فردسازی، نه
جامعهسازی داشته، و آن را فاقد مدلها و متدها و قوانین
مدیریت اجتماعی قلمداد کند و به تفکیک ذاتی و غرض
دین و تاریخمندی وحی و سپس تکمیل آموزهها و گزاره
های آن با تجربه
های عقلی شهودی و علمی بشری را پیشنهاد نماید که البته
عقل و نقل در برابر و عرض هم نیستند و عقل و تجربه در کنار وحی به وسیله وحی به رسمیت شناخته شده و در اکتشاف و فعلیت معارف فرای اجتماعی، دنیوی و اخروی
قرآن نقش آفرین خواهد بود و...
وجود تحریفها و بدعت
های معرفی که ریشه در «جهالت عملی» داشته و البته «جهل علمی» نیز در تولید آنها نقش دارند میتواند مایهای منفی در عرصه
قرآنپژوهی باشد، زیرا بسیاری بدعتها و
خرافات بهتدریج در
ذهن و
روح و
روان فرد و
جامعه تثبیت شده و رنگ دین و
قرآن به خود میگیرد؛ بهگونهای که اگر احیاگری علیه آن بدعتها، تحریف
های علمی، خرافات و تحجرگراییها مبارزه کند، متهم به ضدیت با
قرآن خواهد شد و او را اهل
بدعت معرفی کرده یا
تکفیر مینمایند.
وجود انحراف
های تدریجی و تحریفهایی تاریخی و خرافات در طول زمان که صباغ و سیاق دینی اسلامی و ارزشی به خود گرفتهاند، حجاب سنگین و سهمگین
قرآنپژوهی و بت ذهنی
قرآنپژوهان خواهد شد و تجربه
های تلخ تاریخی در حوزه
های اعتقادی، اخلاقی، احکامی و تربیتی اجتماعیای که از صدر
اسلام تاکنون وجود داشته است و مصادیقی چون «
خوارج»، «
مرجئه» تا
فرقان و...را خلق کرده است و اسلام اموی و اسلام آمریکایی را بهوجود آورده است میتواند شواهد تلخ در این خصوص باشد و اساسا دین و معارف وحیانی آموزه
های دین را «ناخالص» و «ناتوان» و در نتیجه «ناکارآمد» نشان دهد و خود همواره فرآورده
های علمی غیردقیق، ناصواب و باطل را در پی داشته باشد.
وجود بیماری
های فکری و روحی عاملی آسیبی فرا روی «
قرآنپژوهان» است که همواره عرصه «
قرآنپژوهی» را تهدید میکرد؛ بهاین معنا عدهای دنبال «فتنهگری» به تعبیر
قرآن کریم در
آیه هفتم
سوره آل عمران هستند. آنانی که کژاندیشی و زیغ قلبی دارند و «متشابهات» را نه برای رد و ارجاع به محکمات، بلکه برای فتنهگری گرفته و مشکلآفرینی میکنند و رسالت خویش را «شبههافکنی» دانسته و هر پاسخی را نیز ناکافی و غیرعلمی دانسته و در آن تشکیک میکنند. اینان اگر وارد ساحت
پژوهش
های قرآنی شوند یا نقش ایفا کنند آسیب
های جدیای ایجاد میکنند.
خودکمبینی و خودباختگی علمی در برابر فرهنگ وتمدن جدید غرب «آسیبی عملی» در جریان
پژوهش
های قرآنی خواهد شد تا از ابتدا فرد محقق که چنین آفتی در ذهن و ضمیرش وجود دارد،
احساس کمبینی و
حقارت کرده و به توجیه و تفسیرهای نادرست از
قرآن و علوم
قرآنی بپردازد و به همین دلیل بسیاری گرفتار علمزدگی و
سیانیتیسم در
تفسیر آیات
قرآن به خصوص آیات مرابوط به طبیعت و مظاهر آن شدهاند یا کسانی گرفتار
اومانیسم،
لیبرالیسم و
سکولاریسم شده و آیات
قرآن و نگرش
های حقوقی، فقهی و اجتماعی آن را تفسیرهای متجددانه مینمایند.
بنابراین در برابر گروه «
متحجر»، گروه «
متجدد» هستند که عنان عقل و منطق علمی را از دست داده تا به توجیه
های نادرست بپردازند وحی حذف و اضافههایی را در عرصه
پژوهش
های قرآنی کردهاند.
وجود رشته
های علوم
قرآنی،
علوم قرآنی و تفسیر و...اگرچه با فراوانیای که دارد بسیار مفید است، لکن چون اکثرا از کیفیت علمی مطلوب برخوردار نیست، میتواند بهجای اینکه مفید باشد مضر واقع گردد و افرادی در نشریات و رسانه
های ارتباط جمعی اظهارنظر نمایند که اساسا اطلاعات علمی و تخصص لازم و کافی را ندارند احیانا در ورطه برداشت
های ناردست از
قرآن قرار گیرند و یا جلسات
قرآن نیز تشکیل دهند که بار علمی عمیق و ویژهای ندارد و...بنابراین «تجدید نظر»، عمقبخشی و برنامهریزی همهجانبه یک ضرورت است.
وجود جلسات خانگی، محفل
های قرآنی در مساجد و کانون
های قرآن و
عترت و...در مراکز علمی و عمومی بهدلیل کثرت از حیث کمی و نداشتن استادان ورزیده، مجرب و توانمند از حیث کیفی و مدیریت کردن بر آن جلسات، خود آسیبی عملی است که حوزه
قرآنپژوهی را تهدید میکند و حتی کلاس
های تفسیر
قرآنی که انسان
های خوب اما غیرعالم و غیرمتخصص آنها را اداره میکنند وجود دارد که اگر ساماندهی نشود هرکس هر برداشتی را بر
قرآن تحمیل کرده و مطالبی را از
قرآن کم یا بر آن زیاد میکند.
در حالی که تفسیر امری کاملا تخصصی است و مقدمات و مقارنات علمی فراوانی را طلب میکند و بزرگان
قرآنی جرات تفسیر ندارند تا چه رسد به کسانی که صرفا اطلاعات عمومی یا احیانا کارشناسی
های مقاطع اولیه دانشگاهی دارند، با ورود این افراد به این عرصه حقیقتا خسارت
های جبرانناپذیر بر آموزه
های قرآنی خواهد خورد و ممکن است
نوجوانان و
جوانان با ذهن صاف و بکر از همان ابتدا با دیدگاهها و برداشتههایی مواجه شوند که برداشت انحرافی، سطحی یا آمیخته با تحریفها و بدعتهایی باشد، حال اگر چه وجود چنین نشستها و جلسات لازم و ضروری است، لکن نبود و فقدان یک مدیریت علمی و کارآمد میتواند این فرصتها را تبدیل به یک «بیم» و «خطر» برای معارف
قرآنی نماید و آسیبزایی کند و...
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «آسیبشناسی قرآنپژوهی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱۱/۲۹.